پاورپوینت کامل فلسفه اعتقادی مزدک«جستوجوی عدالت در دنیای باستان» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فلسفه اعتقادی مزدک«جستوجوی عدالت در دنیای باستان» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه اعتقادی مزدک«جستوجوی عدالت در دنیای باستان» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه اعتقادی مزدک«جستوجوی عدالت در دنیای باستان» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
در سالهای آغازین پادشاهی قباد ساسانی (۴۸۸ـ۵۲۹م) پدر خسرو «انوشه روان» ـلقبی که موبدان وقت بهخاطر تعهد و تعصب به کیش مزدیسنا به او دادندـ تعلیمی نو، ملهم از آموزههای زرتشت، مانی و دیگر مکاتب اعتقادی آن عصر ترویج شد که بر سه اصل تأکید میکرد: مال، زمین و خواسته، زن. روایات تاریخی و اسناد مربوط به این تعلیم غالباً سرشار از تناقض تعصب و گزافهگویی و آلوده به حقد و کینه است با هدف تخریب و تحریف تعالیم عدالتخواهانه این متفکر ایران عهد ساسانی مطرح شدهاند:
در سالهای آغازین پادشاهی قباد ساسانی (۴۸۸ـ۵۲۹م) پدر خسرو «انوشه روان» ـلقبی که موبدان وقت بهخاطر تعهد و تعصب به کیش مزدیسنا به او دادندـ تعلیمی نو، ملهم از آموزههای زرتشت، مانی و دیگر مکاتب اعتقادی آن عصر ترویج شد که بر سه اصل تأکید میکرد: مال، زمین و خواسته، زن. روایات تاریخی و اسناد مربوط به این تعلیم غالباً سرشار از تناقض تعصب و گزافهگویی و آلوده به حقد و کینه است با هدف تخریب و تحریف تعالیم عدالتخواهانه این متفکر ایران عهد ساسانی مطرح شدهاند: مزدک ۱(mazdak)
محققان معاصر سعی داشتهاند تعلیم مزدک را نوعی «سوسیالیسم» در عهد کهن جلوه دهند، لیکن زمانی که مورخ جزئیات یک پدیده تاریخی را مثل قطعات یک پازل در کنار هم قرار میدهد تا به یک تبیین درست و علمی از یک واقعه تاریخی دست یابد، هیچ سنخیتی میان تعلیم مزدک و سوسیالیسم قرن بیستم نمیبیند. سوسیالیسمی که براساس اصول مکتب کارل مارکس مطرح شده بود و نظامهای کمونیستی و سوسیالیستی شوروی سابق و اروپای شرقی از دل آن مکتب سر برآوردند. معهذا، این مسئله موضوع بحث ما نیست و چنانکه در همین گفتار بدان اشارت هست، بین تعلیم مزدک و سوسیالیسم تفاوت اساسی و فاحش وجود دارد، طرفه آنکه، این تعلیم نوظهور بهسرعت ایران و ممالک همجوار را تحت تأثیر خودش قرار داد و پیروان فراوانی بهدست آورد تا حدی که قباد پادشاه وقت نیز بدان پیوست. کاری که گشتاسپ پادشاه کیانی با زرتشت و شاهپور پادشاه ساسانی در برابر آموزههای مانی انجام داد. به هرحال نتیجه پیوستن قباد به کیش مزدک این بود که به مدت دو سال از پادشاهی خلع و زندانی شد (۴۹۶ـ۴۹۸م) لیکن طبق آنچه در منابع و اسناد مربوط به آن عهد هست، پس از مدتی با مساعدتی که میان خواهرش و زندانبان صورت گرفته بود و بدونشک دخالت و همراهی نجبایی چون «سیاوش» و «زرمهر» پسر «سوخرا» از خاندان «قارن» نیز در این تبانی بسیار مؤثر بوده، توانست از زندان بگریزد و به «آخشنواز» پادشاه هیاتله «هپتالیان»۲ پناهنده شود و با کمک آخشنواز که خواهر قباد را نیز به زنی گرفته بود، در سال ۴۹۶م دوباره به تاج و تخت بازگردد و قدرت ازدسترفته را یکبار دیگر بهدست آورد. منتها اینبار بهتدریج و در یک چرخش کامل نسبت به قبل نهتنها هیچگونه حمایتی از مزدک بهعمل نیاورد بلکه در رفتاری توأم با تزویر که محققان معاصر آن را «رفتار ماکیاولیستی»۳ تعبیر کردهاند از مزدک، تعلیم و پیروان او روی گردان شد و حتی از سیاوش و زرمهر که قباد قدرتش را مدیون آنها بود، انتقام سختی گرفت به این توضیح که: قباد بههمراه ولیعهدش خسرو، با تحریک و همیاری موبدان و روحانیان و نجبای ساسانی، در پی تعقیب و مجازات و قتلعام مزدکیان برآمدند و چنان جنایت فجیعی را انجام دادند که تاریخ و بشریت تا ابد از بردن نام آنها شرمسار است. رفتاری که قبل از او، بهرام یکم ساسانی پادشاه سست عنصر و بیاراده ساسانی به اشارت «کرتیر» (
Kartir
) با «مانی» کرد. معالوصف آنچه امروزه برای مورخ غریب است، رفتار قباد پس از استقرار بر اریکه قدرت با مزدک، پیروان و حتی با زرمهر و سیاوش است که آنها را بهتدریج از میان برداشت تا خیالش از توهم توطئه آنها راحت شود.
باری، اگر چه هدف قباد از گرایش به مزدک، کاستن از نفوذ روزافزون قدرت نجبا و روحانیان عهد ساسانی و مهار قدرت افسار گسیخته آنان بود، با این وجود، نهضت مزدک که خود او، آن را در برابر آنچه هیربدان عصر تعلیم میدادند «درُست دینی» میخواند، به گونهای طعنهآمیز همانند مانویان دین رسمی زرتشتی و رایج آن عصر را نادرست میدانست. این روایت که مزدک در سالهای قحطی به دربار قباد راه یافت و او را وادار کرد حکمی صادر کند که منجر به گشودن و غارت انبارهای گندم توانگران و محتکران شد، احتمالاً واقعیت دارد و نباید چندان بیاصل باشد. مقرر داشتن روزه هم ممکن است با هدف اعطاء بخشی از آذوقه توانگران به درویشان مستمند باشد.۴ منتها بحث این است که، بهراستی نهضت مزدک چه بود که جامع ساسانی را بهشدت تکان داد و تأثیر آن از دنیای باستان به ایران دوره اسلامی هم منتقل شد بهویژه اینکه الهامبخش نهضتهای بزرگی در ایران دوره اسلامی شد. این پرسشی است که گفتار اخیر سعی دارد تا آن حد که در این گفتار بگنجد، بدان پاسخ گوید.
***
تولد و بلوغ
مزدک، پسر بامداد، اصیل زادهای ایرانی بود که در شهر استخر پارس و به گفتهای در نیشابور یا «مذاریه» چشم به جهان گشود. مزدک پیشگام یک مکتب اعتقادی یا نحله فکری بود که با نام خودش ـدرست دینیـ در تاریخ ثبتشده و الهامبخش جنبشهای اجتماعی و گهگاه آزادیبخش از خودش شد. مزدک، آیین خود را درست دینی نامید و آنرا در برابر مزدیسنای تحریفشد عهد ساسانی قرار داد و همین عنوان یعنی اینکه کیش زرتشتی رایج در آن دوره از اساس نادرست و وارونه اجرا میشده است و آنگونه که ابوریحان بیرونی گفته، بهعنوان موبدان موبد یا (قاضیالقضات) برخاست و بر تفسیرهای ناروای دین توسط موبدان و نظام حکومتی وقت، ظلم و ستم و بیعدالتیهای اجتماعی، قحطی و گرسنگی و تعدی اشراف به حقوق تودههای فرودست، مالیاتهای سنگین، چندهمسری و حرامسراهای آکنده از زنان غیرعقدی، مالکیت خصوصی بر زمین و منابع ثروت و ابزار تولید و بسیاری از نابسامانیهای دیگر اعتراض کرد.
پژوهندگان معاصر غالباً تعالیم مزدک را نوعی ویژه از «سوسیالیسم» با محور مالکیت اشتراکی بر ثروت و ابزار تولید، از جمله: خواسته، مال، زمین، و زن تعبیر کردهاند مشابه آنچه مکتب مارکسیسم ملهم از عقاید کارل مارکس سده بیستم میلادی در اروپا شکل گرفت، درحالی که این برداشت از تعالیم مزدک و کیش عدالتخواه او اساساً غیرواقعبینانه و غیرعلمی و نادرست است. در واقع آنچه مزدک تعلیم خود را بر آن قرار داد با سوسیالیسم و مارکسیسم تفاوت فاحش وجود دارد و چنانکه در این گفتار بدان اشارت رفته، حداقل در اعتقاد به «خداوند» این تفاوت صریح و آشکار است. مکتب مارکسیسم اصولاً بر پای نفی خداوند و مکتبی الحادی بود که نهتنها خداوند را منکر میشد بلکه شعار معروفش نیز این بود که: «دین افیون تودههاست» در حالی که تعلیم مزدک اگر یکی از اصول آن برابری و تقسیم ثروت و بهرهمندی یکسان مردم از نعمتهای خداوند بود، اعتقاد به این خدا و رستاخیز و رهاییبخشی که همان ـسوشیانتـ باشد، در کیش او موضوع تأکید قرار گرفته است.۵
مورخان ایرانیـاسلامی، طبری، مسعودی، شهرستانی، ابنالندیم و… از «زرتشت خرگان» نام بردهاند که اصلاحگری اهل فسا (پارس) بود که فرق «زرتشتیه» را بنیان گذارد که غالباً با مزدک اشتباه گرفته شده است. برخی نیز او را پارسی نامیدهاند که در دوره امپراطوری دیوکلیسین با خرانام لقب «بوندوس» (
Bundus
) در روم پدیدار شد. این بوندوس آواره، بیشتر در میان راه ایران و روم در سفر بود و مردم را به دین فرا میخواند. مردم زمانش تعلیم او را «دین خدای روشنایی» مینامیدند که در زبان پهلوی آیین «درستدینان» شناخته میشد.
به هرحال این شخصیت نباید با مزدک پسر بامداد اشتباه شود، اگرچه او نیز اصلاحگری بود که برعلیه حاکمیت دینی و تفسیر دگم مغان و موبدان ساسانی بپاخاست و در مقطعی، جرقهای هرچند گذرا در خرمن تعصب و جهل و تاریکی انداخت. اندیشمندی غریب که با بهرهگیری از تعلیم هانی، «طرحی نو» در جامعه افکند و تودههای متحیر و ناخشنود از وضع موجود جامعه ایران را امید بخشید.۶
این مزدک پسر بامداد که از میان دانشوران برخاست در حالات و اخلاق او گفتهاند که: روایی سپید بر تن میکرد و جامعهای ارغوانی ـبه رنگ مُغان هیتراییـ برروی آن میانداخت و نیکو سخن میگفت. پیروان را از خوردن گوشت و کشتار حیوانات، جنگ و خونریزی، حرص و آز، رشک و حسد و کینه و بخل و رذایل اخلاقی منع میکرد و به گیاهخواری پاکی، آمیزش با زنان به روش حلال و تمتع از زندگی زناشویی سفارش میکرد و بهگفت فردوسی «باهوش و رای کام» بود. فلسف افلاطون و دانش نجوم را بهخوبی میدانست. چهرهای نورانی و زبانی دلنشین داشت بهطوری که مردم را مجذوب خودش میساخت و یکبار دیگر بیرق اصلاحگری و تعلیم دینی زرتشت و مانی را بر افراشت و «سپاه روشنایی» را به جنگ دیو ظلمت و تاریکی رهنمون گشت. هدفش درهم کوبیدن سنتهای نابرابر و خشن و تحریف شده طبقاتی حاکم بود و او میخواست افقی تازه را در برابر محرومان جامعه بگشاید. مال و زمین و زنان را که ضالمانه در انحصار توانمندان و اشراف و پادشاه و موبدان بود، توانمندانی که انبانشان را از انباشتن پایان نبود، ستانده و آن را به روش مساوی میان همه مردم تقسیم کند و یا میان این دو «چرخ تعادل» برقرار سازد. تعادلی که لازم پویایی و توسعه و تحول در هر جامعهای هست. بهجز این اهداف والا هیچ تفسیر و فلسفه و اتمام و هدف دیگری برای تعلیم مزدک و کیش عدالتخواه او نمیتوان متصور بود و غیر از آن هرچه باشد افترا و تحریف و اتهامی بیش نیست.(۶)
اگر شاهنام فردوسی، یکی از اسناد محکم در روایات ایران کهن باشد، دستکم در برخی موارد از جمله پیدایش و تعلیم مزدک عاری از تعصب نیست. فردوسی از ماجرای مزدک شرحی به دست دادکه در منابع مورخان پیش از او دیده نمیشود و بعدها، خواجه نظامالملک طوسی نیز دربار مزدک و تعلیم او همینگونه قضاوت میکند. او را «بد دین» میخواند و آیین او را نیز «اباحهگری» یا ترویج بیبندوباری و هرجومرج جنسی مینامد و شرط عقل و درایت را این میداند که انسان راه، تعلیم و کیش مزدک را در پیش نگیرد. البته در روایت شاهنامه و مورخان ایرانیـاسلامی، با اندکی تفاوت وقایع ضدونقیض ذکر شدهاند. منتها در نتیجهگیری و قضاوت دربار شخص مزدک و تعلیم او تقریباً هیچکدام از آنها ـبهاستثناء شهرستانی که روایات او تا حدی به تعلیم مزدک نزدیک است ـ نظر مساعد ندارند خاصه روایتی که خواجه نظامالملک از شخصیت مزدک بهدست میدهد ابتدا مانند هر مورخ دیگری او را میستاید لیکن در لابهلای سطور و انتهای مطلبی که در سیاستنامه به او اختصاص داده از توهین و افتراء به تعالیم و شخص مزدک خودداری نمیکند: «مزدک که موبدان موبد بود، نجوم نیکو دانستی و از روش اختران چنان دلیل میکرد که کسی ظهور خواهد نمود و سایر دینها را باطل خواهد کرد و خواست این کس او باشد و چون در دربار پادشاه و نزد بزرگان دارای مقام و حرمت زیادی بود درصدد فریب دادن آنها برآمد و غلامان خود را گفت که از جایی پنهان، قامیان آتشکده نقبی کندند و در آنجا کسی را مخفی کردند که در موقع لزوم سخن میراند و مزدک چنان میفهماند که وی آتش را بهسخن آورده است و این کار را معجز خود قرار داد و ادعای پیامبری کرد و گفت: مرا فرستادهاند تا دین زرتشت تازه گردانم که خلق معنی زند و اوستا فراموش کردهاند و فرمانهای یزدان نهچنان میگذارند که زرتشت آورده است. قباد بر وی بگروید و از جهت وی کرسی زر مرصع فرمود تا بر تخت بارگاه بنهد به وقت بار، و قباد بر تخت بنشست و مزدک بر آن کرسی بنشاند و بسیاری از قباد بلندتر بودی و مردمان بهری (عدهای) برغبت و هوا و بهری به موافقت ملک در مذهب مزدک همه آمدند.۶و۷
حکایت قباد
حکایت قباد، شیو بر تخت نشستن او، زمان و مکان این رویداد، رابط وهمانگیز او با مزدک و ایمان آوردن به تعلیم مزدک و حمایت همهجانبه از او، چرخش کامل عقیدتی و کیفر مزدک و یارانش شیو گریختن او از زندان و فرار نزد پادشاه هپتالیان یا در برخی روایات چین، بازگشت دوباره به قدرت و بسیاری روایات ضد و نقیض و گیجکننده مورخ را از دستیابی به یک اجماع نظر کلی و قاطع درباره مزدک و تعلیم او محروم میکند ناچار باید به نتایجی که از بررسی و تطبیق این روایات با یکدیگر بهدست میآورد، اکتفا بکند. مورخان ایرانیـاسلامی سدههای نخستین هجری غالبا در اینباره هم عقیدهاند منتها به روایات آنها نمیتوان اعتماد کرد همچنین به منابع و روایات پهلوی عهد ساسانی و معاصر مزدک، چه غالباً براساس تعصب و حقد و کینه و با هدف تخریب و تحریف شخصیت مزدک و تعلیم او نوشته شدهاند. در این روایات حکایت زندانی شدن و فرار قباد از زندان اینگونه ذکر شده است که:
خواهر قباد ـکه همسر او نیز بودهـ با وعد همخوابگی با نگهبانان زندان، به درون زندان رفت، قباد را در رختخوابی پیچیده و به نگهبانان گفت: این رختخواب نجس شده و باید شسته شود، قباد را فراری داد. سپس قباد نزد پادشاه هیاتله یا خاقان چین گریخت و با کمک آنها که سپاهی به او دادند، توانست به ایران بازگردد و بلاش برادرش را از قدرت خلع کرده و دوباره بر تخت بنشیند و به پاس قدردانی از مساعدت بیشائب نجیبزادگانی چون سیاوش و زرمهر پور سوخرا در بازگشت مجدد او به قدرت امور کشوری را بدانها سپرد لیکن بعدها به اغوای مزدکیان یا اطرافیان خودو یا سوءظن قباد به قدرت گرفتن تدریجی آنها، این مردان لایق را که منشاء خدمات شایانی شده بودند در سن ۲۳ یا ۲۴ سالگی به قتل رساند.
قباد نزد آکشنواز «خوشنواز» پادشاه هیاتله با «دین دُخت» ازدواج کرد. آنگونه که از منابع عهد ساسانی و معاصر بر میآید، این دختر ۱۲ساله ثمره ازدواج خوشنواز با همسر «پیروز» پادشاه ساسانی و پدر قباد بود که در نتیج شکست از هپتالیان در حرمسرای او اسیر بود و قباد پس از آنکه با دین دخت ازدواج کرد، خسرو انوشیروان از آنها متولد شد.
مورخان اسلامی ـایرانی همچون طبری و ثعالبی و در روم مورخانی مثل یشوع استیلیت (
Y.stilit
) و پروکوپیوس (
Prukupius
) که معاصر قباد بودهاند، پادشاه هیاتله را از خاقان چین مجزا کردهاند و روایت پناهنده شدن قباد نزد هپتالیان را ذکر کردهاند و نوشتهاند که، خوشنواز در دادن سپاه به قباد مردد بود و وقت تلف میکرد، تا اینکه قباد به همسر او که خواهرش و زن پیروز باشد، متوسل شد و به او گفت: مرا مثل فرزند خودت بدان و آنگاه خواهر قباد توانست لشگری از خوشنواز بگیرد و به قباد بدهد و او نیز عزم ایران کرد.
طبری روایت ازدواج خوشنواز با دختر پیروز را بهعلت مخالفت کردن دختر عملی نمیداند، اما یشوع استیلیت و پروکوپیوس و مورخان معاصر همانند «تئودور نولدکه» (
T.Nuldke
) آن را تأیید کردهاند و خسرو را فرزند دین دُخت میدانند که به این نشان که: اگر فرار قباد در سال یازدهم پادشاهی وی(۴۹۷م) رخ داده باشد، پس دختر یازدهساله خوشنواز با همسر پیروز، یعنی دین دُخت، میتوانسته قابلیت ازدواج داشته باشد. وانگهی، فرار قباد بهعلت گرویدن به مزدک و خلع از قدرت هم به این دلیل که، منطقی به نظر میرسد و طبق قوانین ازدواج و حقوق رایج زن در عصر ساسانی، ازدواج با دختر صغیر (۱۰ سال به بالا) معمول بوده است. «ویشوا» (
Weishoua
) مورخ چینی هم در تاریخ خود با نام «خاندان وی» این مسئله و روایت کمک خواستن قباد از خاقان چین را ذکر کرده و احتمال دارد قباد پس از آنکه از مساعدت پادشاه هپتالیان ناامید شده، نزد خاقان چین رفته باشد. در هر حال قباد پس از آنکه بار دوم نیز به پادشاهی رسید با مزدک و مزدکیان مدارا کرد و اصول تعلیم وی را مبنی بر «پرهیز از جنگ و خونریزی» و «نخوردن گوشت» ادامه داد بهطوری که نزد مردم زمانهاش با ضربالمثل «قباد بریزادریش» تمسخر و نفرین میشد و با این اوصاف فتوحات چشمگیر او در روم نیز زیرسؤال میرفت تا اینکه واقع تلخ تعقیب و مجازات مزدک و پیروانش توسط خسرو در سال ۵۲۸ م صورت گرفت.۸
اتوپیا
اصطلاح «یوتوپیا» (
utupia
) ابتدا توسط افلاطون وضع شد یعنی جامعه ایدئال و آرمانی. فلاسفه اسلامی آن را به «آرمانشهر» و سهروردی نیز آن را «ناکجاآباد» نامید. زمینه وقوع هر نهضت و یا پدیده تاریخی غالباً در برهم خوردن نظم عمومی و یا چرخه تعادل اجتماعی و به عبارت دیگر «آنارشیسم» (بینظمی اجتماعی) پدیدار میشود. وضعیتی که در نتیجه آن توازن طبقاتی و نظم اجتماعی در جامعه برهم خورده و روابط اجتماعی، رابطه تولیدکننده و مصرفکننده نامتوازن میشود. خرافه و خرافهپرستی و تقدیرگرایی ترویج و دین نیز به ابزار تبدیل گشته و تفسیر به رأی میشود و بیعدالتیهای اجتماعی بروز میکند و جامعه عملاً به دو طبقه فقیر و غنی تقسیم میشود. این مصداق عینی جامعه ایران در عصر ساسانیان و مقارن با ظهور مزدک بود، به این معنا که:
در عصر ساسانیان، جامعه ایران به طبقات اجتماعی متضاد تقسیم میشد و میان نجبا و رعایا از هر نظر اختلاف فاحش وجود داشت. ملاکین و ثروتمندان از شرایط یک زندگی ایدئال بهرهمند بودند: خوراک، پوشاک، تفریح، مسکن، حرمسرا، خدمتکار و کنیزکان. در مقابل طبقه وسیع تودههای مردمی و حتی طبقات بالاتر در شرایطی میزیستند که تحرک طبقاتی و ارتقا سطح زندگی و در بسیاری موارد از تمتعهای یک زندگی زناشویی محروم بودند بهطوری که در برخی روایات حتی از وجود بردهداری و طبق بردگان نیز در ایران یاد شده که این طبقه غالباً «انیرانی» (غیرایرانیان) بودند که در جنگها به اسارت گرفته میشدند و به کارهای فیزیکی و سطح پایین گمارده میشدند. در تقسیمبندی طبقات جامعه ایران آن دوره، پس از پادشاه، اشراف و روحانیان قرار داشتند که تمامی منابع ثروت، موقعیتهای ممتاز اجتماعی، شغلی، امکانات و روزنههای دستیابی بدان را در اختیار داشتند. بهعلاوه، فئودالتیه حاکم، عملاً جامعه ایران را به مالک و زمیندار تقسیم کرده بود که در یک رابطه ظالمانه و کاملاً نابرابر، ملاکین و ثروتمندان را از همه مواهب حقوقی و اجتماعی در برابر اقشار مردم برخوردار میساخت. افزون بر این، ترویج روح خرافه در تعالیم ناب زرتشت، قحطی گسترده در روزگار پیروز پدر قباد به مدت هفت سال، بهعلاوه جنگهای بیهوده، پر هزینه و فرسایشی و بینتیجه و شکستهای خفتبار از هپتالیان زمینه سقوط و فروپاشی نظام ساسانی را از هر جهت فراهم ساخته بود تا مزدک بر روی ویرانههای آن اتوپیا (آرمانشهر) خود را بر ستونهای «عدالت» برپا کند. همه این عوامل، مزدک را در عزم خود برای تحقق بخشیدن به این «اتوپیا» (
utopia
) راسختر کرد بهطوری که پیشرفت سریع و بسیار خوبی داشت. تعالیم ناب او بهسرعت در ایران و حتی ممالک همجوار گسترش و پیروان بسیاری یافت. لیکن روند وقایع بهگونهای رقم خورد که مثلث وحشتناک قدرت در ایران که نمونه آن را پیشتر در قرونوسطا اروپا شاهدیم ـ نظام سیاسی فئودالیته (اشراف و زمینداران) و روحانیان کلیسا، در ایران موبدان و مغان ـمانع اصلی تحقق آرمانهای مزدک و پیروانش شد و چهبسا که قباد شخصاً بهدنبال تحقق این رؤیا بود که خویشتن و جامع ایران را از یوق سلطه چپاولگران وقت اعم از درباریان بیمصرف، اشراف و موبدان برهاند.۹
نهضت مزدک حاکی از مواجه شدن جامعه ساسانی با مسائل تازهای بود که شاید تا حدی نتیجه افراط در گرایش به دنیای قبل از اسکندر (هخامنشیان) و تغافل از مقتضیات عصر تازه بود و سر آنکه خسرو انوشیروان هم با وجود کوششی که در دفع بحرانهای ناشی از این نهضت کرد، در حل مسائل تاز مربوط به آن توفیق نیافت، ظاهراً این نکته بود که وی نیز در مواجهه با این مسائل تازه سعی کرد به راهحلهای سنتی ـسرکوبـ توسل جوید و در لحظهای که دنیای وی با غلب تدریجی مسیحیت و کشمکشها و اختلافات طبقاتی شدید و خشن عصر ساسانی از دنیای باستانی جدا میشد، خسرو انوشیروان کوشید تا با خشونتی قساوتبار که وی در دفع نهضت مزدک بهخرج داد، بینتیجه ماند و این نکته حکایت از آن دارد که تاریخ گهگاه با چه خونسردی و بیپروایی از روی شور و هیجانهای بیمنطق عبور میکند.۱۰ اگر این تعلیم واقعاً تا آن اندازه که از روایات موجود برمیآید، افراطی و تا آن حد که مخالفانش ادعا کردهاند صریحاً مخالف عقاید رسمی میبود، امکان نداشت مزدک بتواند حمایت پادشاه وقت را در ترویج آن جلب کند و آن را در بین طبقات عامه که غالباً به عقاید موروثی و سنتی بیشتر پایبندند، ترویج بکند. خود او، چنانکه روایت بیرونی نشان میدهد بهعنوان یک «موبدان موبد ـ قاضیالقضات» برخاست و تعلیم او نیز همچون تفسیر تازهای از آیین زرتشت عرضه شد، نشان میدهد که آنچه را در باب جنبههای افراطی تعلیم او نقل کردهاند باید با احتیاط تمام پذیرفت. بدونشک مندرجات غالب مأخذ موجود ـمزدک نامهها، خداینامها، روایات سریانی و بیزانسیـ درباره مزدک و آیین او مغرضانه و قبول آن برای مورخ دشوار است. بدون شک پیدایش چنین تعلیم اجتماعی آن هم از جانب کسی که خود در رسته موبدان و در سلسلهمراتب روحانی آن عصر جای دارد حکایت از وجود دردها و رنجها و زخمهای کهنه و پنهانی است که مقارن آن ایام سر برآورده و جامع ساسانی را با بحرانهای اجتماعی و اقتصادی درگیر ساخته، که مقدماتش میبایست از قرنها پیش فراهم شده باشد.۱۱
تعلیم مترقی
از مجموع روایات موجود درباره تعلیم مزدک، با آنکه آکنده از اغراض و تناقضات هم هستند، باز این اندازه برمیآید که آیین او برخلاف مشهور، بههیچوجه یک آیین «اباحی» (افسارگسیختگی جنسی) نبوده است. زیرا در آن به تکالیف دینی چون: روزه، طهارت، اجتناب از افراط در شهوات حیوانی، پرهیز از قتل نفس و گردآوری مال، شربخمر اصرار و تأکید فراوان شده، اموری که نشان از زهد و ریاضت دارد. اما آنچه مربوط به مزدک میشود اعم از عقاید و شرح احوالات و اخبار او، مورخ باید با احتیاط عمل کند. منابع موجود، بهطور کلی بهگونهای نیستند که بتوانند درباره مزدک و تعلیم او، آگاهی قابل اعتماد و عاری از تناقض بهدست دهند و مورخ در بسیاری موارد باید بر قرائن اعتماد بکند که از نتایج بهدست میآید نه از روایات پر از ابهام و تناقض. اینکه مزدک را «زندیک» خواندهاند بیشتر بابت گرایش او بهطریق نوینی از تأویل اوستا و عدول از مفهوم ظاهری اوستا به یک تفسیر باطنی «زند» بوده است، زیرا بدون توسل به این تأویل، مزدک نمیتوانست لزوم گرایش به روزهداری و ریاضت و همچنین خودداری از افراط در جمعآوری مال و خواسته وزن را بهعنوان وسیل نهایی برای غلبه «خیر بر شر» که اصل تعلیم زرتشت و تفسیر نوین او از آیین مزدیسنا بود، تبلیغ بکند. راهحلی که در آن سالهای جنگ و قحطی عهد پیروز بهعنوان راهحل قطعی و پذیرفتنی برای غلبه بر دشواریهای اجتماعی به نظر میرسید و جز از یک موبد زرتشتی چون مزدک که پیش از اظهار این قول، به تمایلات غیرزرتشتی نیز متهم شده است. درست به نظر نمیرسد. خاصه آنکه مخالفانش بهعمد کوشیدهاند تا با انتساب او به مانی و مانویت خاطرهاش را در اذهان مزدیسنان منفور بدارند. هرچند مزدک نیز همانند مانی قائل به دو اصل «خیر و شر» و «نور و ظلمت» بود اما وی نیز ظاهراً به استناد مضامین تعلیم زرتشت مدعی بود. چون اصل شر، برخلاف اصل «خیر» کور است و از روی تصادف و نه آگاهی و اراده، منشاء اثر میشود. میتوان آن را به آسانی مقهور کرد. بنابراین برای غلبه بر اصل شد، باید «مساوات و عدالت» را که فقدان آن موجب تفوق شر شده، از میان برداشت از این رو همیشه خاطرنشان میکرد: مردم همگی یکسان به دنیا آمدهاند، هیچکس نیست که به حکم فطرت بیش از دیگری حق تمتع و تملک در این دنیا داشته باشد، مالکیت به هر نحو که هست، دستاورد انسانی است و البته مایه اشتباه و فریب و دروغ. بهعلاوه، وی جنگ و خونریزی را که مانع رستگاری و نیل به همزیستی مسالمتآمیز بشر میدید، ناشی از عدممساوات میدانست و احتمالاً به همین علت برای علاج درد مزمن بیعدالتی و عدممساوات در جامع ایران ساسانی عصر خویش که ریش آن عبارت از اختلاف و نابرابری در تملک «زن و خواسته» قائل به لزوم نوعی اشتراک و یا حداقل لغو پارهای محدودیتهای ظالمانه شده باشد. تعلیم مزدک؛ بهجز مواردی که ضرورت روزه و ریاضت را توصیه میکرد، درباب اصل آیین اعم از: نیایش فرشتگان و تقدیس عناصر، تفاوتی با آیین زرتشت نداشت، لیکن موبدان این تعالیم را به زیان امتیازات طبقاتی و منافع خویش مییافتند، او را بهسبب همین گرایش با عنوان «آشموغ» (ملعون) میخواندند.۱۲
پژوهندگان معاصر چون علامه اقبال لاهوری و رینالد نیکلسون، جوهره تعلیم مزدک (پیامبر مردگرای) را مبتنی بر اصل اشتراک اموال میدانند. اموالی که متعلق به همهمردم هستند. دقت در تعلیم مزد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 