پاورپوینت کامل احیای زیباشناسی کلاسیک ۸۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل احیای زیباشناسی کلاسیک ۸۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل احیای زیباشناسی کلاسیک ۸۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل احیای زیباشناسی کلاسیک ۸۰ اسلاید در PowerPoint :
زیباشناسی مثل اکثر شاخههای علوم انسانی دارای نظریههای متنوع و متعددی است که این نظریهها گاهی در طول هم و گاهی در عرض هماند، گاهی در تأیید و گاهی در تردید نسبت به همدیگر قرار دارند. به لحاظ زمانی نیز این نظریهها همواره در کنار هم مطرح و بازگو شدهاند، اما در زمانها و دورههای مشخص برخی از این نظریهها «غلبه» پیدا کرده و مثلا در دورهای تحت نام «دوران کلاسیک» و با مشخصات و ویژگیهای «کلاسیک» پدید آمدهاند.
ترجمه: سید جواد فندرسکی
زیباشناسی مثل اکثر شاخههای علوم انسانی دارای نظریههای متنوع و متعددی است که این نظریهها گاهی در طول هم و گاهی در عرض هماند، گاهی در تأیید و گاهی در تردید نسبت به همدیگر قرار دارند. به لحاظ زمانی نیز این نظریهها همواره در کنار هم مطرح و بازگو شدهاند، اما در زمانها و دورههای مشخص برخی از این نظریهها «غلبه» پیدا کرده و مثلا در دورهای تحت نام «دوران کلاسیک» و با مشخصات و ویژگیهای «کلاسیک» پدید آمدهاند. «زیباشناسی کلاسیک» نیز پس از دوره اوج و افول ( قرن ۱۵ و ۱۶) بار دیگر در قرن ۱۷ احیاء شد. در این مقاله به بررسی این باززایی خواهیم پرداخت و دیدگاههای پوسن، بلوری، یونیوس و چندین تن دیگر را مطالعه خواهیم کرد.
***
۱. زیباشناسی کلاسیک. زیباشناسی کلاسیکی که به عنوان ادامه زیباشناسی دوران باستان دانسته شده است، پیشتر توسط آلبرتی در قرن پانزدهم صورتبندی، و سپس در آثار اساتید دوران رنسانس به کار گرفته شد، و سرانجام در قرن ۱۶ هم درمیان هنرمندان و هم در میان نظریهپردازان تثبیت شد. یادآوری انگارهها و فرضیههای عمد زیباشناسی کلاسیک به عنوان مقدمهای برای بحث از احیای آن در قرن ۱۷ مفید و مثمرثمر خواهد بود.
۱. زیبایی ویژگیای است که در درون اشیاء و اعیانِ واقعی است، نه در واکنش فرد به آنها.
۲. زیبایی به نظم، ترکیب و چینش مناسب اجزاء، نسبتهای مناسب، حفظ یک اندازه و معیار، و هارمونی فرمها، و یا به زبان خود آلبرتی
concinnitas
وابسته است.
۳. زیبایی با چشم دیده شده، اما با عقل ارزیابی میشود؛ این عقل است که بهترین را ارزیابی میکند، و عقل است که آن را تولید میکند و تخیل را مهار میکند.
۴. زیبایی خودش را هم در طبیعت و هم در هنر متجلی میکند؛ این قانون طبیعت و غایت هنر است. طبیعت الگوی هنر است، اما هنر ممکن است بر طبیعت تفوق داشته باشد، زیرا میتواند بهترینها را از طبیعت برگزیند.
۵. برای نیل به این مسأله، هنر باید مبتنی بر اصول، و وفادار به قوانین کلی باشد؛ آن باید به یک رشته عقلانی تبدیل شود، از علم استفاده کند، و خودش حتی باید به علم تبدیل شود.
۶. طراحی برای هنرهای تجسمی اساسی و ضروری است، نه تنها به معنای خط و خطوط، بلکه به معنای فکر و خیالی که ابتدائا در ذهن هنرمند پیش از تبدیل به اثر هنری شکل میگیرد. بنابراین، اثر هنری یک شیء مادی است، اما با این حال شیءای است که توسط ذهن و روح یک انسان شکل گرفته است؛ آن یک شیء ذهنی۱ است.
۷. هنر میتواند موضوعات مهم و فرمهایش را مناسب با محتوا برگزیند.
۸. امکاناتات بالقوه و مهم هنر توسط قدما تحقق یافت. از نقطهنظر نظم، اندازه، عقلانیت و زیبایی، آثار آنها کاملتر از طبیعت بود، و میتوانست به عنوان الگوی همه هنرهای آینده باشد.
برخی از نویسندگانی که در طول قرن ۱۵ و ۱۶ مینوشتند بر
concinnitas
، برخی بر
decoro
، بعضی بر کمال طبیعت، و با وجود این برخی نیز بر کمال هنر باستانی تأکید میکردند، و غیره؛ اما همگی آنها گروهی را که متشکل از هشت فرض بود، پذیرفتند.
همه این فرضها، در اینجا برحسب هنرهای تجسمی صورتبندی شد، به طور مساوی برای نظریه شعر به کار رفت. آنها در این ایدئولوژی کلاسیک یکپارچه گرد هم آمده بودند، برخلاف این حقیقت که از خاستگاه و سننی متفاوت سربرآوردهاند. عینیت زیبایی از دیدگاههای افلاطون، اید نظم از فیثاغورثگرایی، مفهوم نسبت میان هنر و طبیعت از ارسطو، زیبایی روحانی از فلوتین و بعدها فیچینو،
decoro
در اصل از رواقیون، پیوند هنر و زیبایی از نظریهپردازان قرن ۱۵، تجلیل دوران باستان از انسانگرایان، و تمجید
concinnitas
و
disegno
از آلبرتی ناشی شده بود.
نظریههای کلاسیک دربار زیبایی، نظم، عقل و
decoro
حلقههای بزرگی از روشنی در گرداگرد خود دارند، اما در حقیقت خیلی روشن و واضح نیستند، و ابهام موجود در آنها برخی از امکانات مختلف را بازمیگذارد. برای مثال، عقل ممکن است به عنوان توانایی قضاوت و انتخاب فرمهای مناسب، و یا توانایی درکِ ذات اشیاء دانسته شود. نظم ممکن است به نسبت عددی یا آرایش و صفبندی عناصر کیفی اشاره کند. زیبایی روحانی ممکن است یا به عنوان امر عقلانی و یا به عنوان عرفانی ادراک شود. همین بس که بگوئیم نظریه کلاسیک میتوانست نسخههای متفاوتی داشته باشد و دارد، و آن در برابر مفاهیم و تعاریف دیگر و برای اینکه گسترش یاید به قدر کافی انعطافپذیر بود.
در طول قرن ۱۶، نظریه کلاسیک تثبیت، و تأثیرش فراگیر شد. با این حال، هرچه به انتهای قرن نزدیک شد، دوری و انحراف از آن آغاز میشد. نظریهپردازانی که مرتبط با شیوهگرایی بودند، نظیر تسوکّارو۲، و دیگرانی که در پیوند با کلیسا قرار داشتند، مثل پالئوتی۳، عناصر روحانی، ایدئال و سمبولیک را به طور زیادی در آن گسترش دادند. در میان فیلسوفان، کسانی مثل پاتریتسی۴، از عقلگرایی نظریه کلاسیک، و دیگرانی نظیر برونو، از عینیتگرایی آن دور شدند. حوالی چرخش قرن، یک روح رومانتیک خودش را در امتداد نظریه کلاسیک مطرح کرد.
سپس در اوایل قرن ۱۷، روند رشد بیتفاوتی به نظریه آغاز شد.۵ در این دوره تعدادی هنرمند برجسته وجود داشتند که در رم فعال بودند، اما هیچ نظریهپرداز برجستهای وجود نداشت. به طور خاص هنرمندان به نظریه بیتفاوت شدند: آنها به مدت یک قرن بدان وابسته بودند؛ اما اکنون ترجیحشان این بود که به غریزه و استعدادشان تکیه و اعتماد کنند. فلیبیین۶ به ما چنین میگوید که حتی در رم نیز آنها توجه اندکی به آموزههای کلاسیکِ رافایل۷ و کاراتچی۸ میکردند: و این تنها پوسن۹ بود که در آنجا در سال ۱۶۲۴ اقامت گزید، و شروع کرد به اینکه «چشمان آنها را باز کند». منظور از بیتفاوتی نسبت به نظریه، بیتفاوتی نسبت به نظریه کلاسیک بود، زیرا هیچ نظریه دیگری در آن زمان موضوع تردید قرار نگرفت. این بیتفاوتی در ایتالیاییها نیز وجود داشت، یعنی کسانی که خودشان عملا به تنهایی آن را ایجاد کرده بودند.
اما کشورهای دیگر و در وهله اول هلند توجه به این دستاوردهای اولیه ایتالیاییها را آغاز کردند. در آنجا کتابی نوشته شد که قصد اعاده و رواج ارتباط با نظریه کلاسیک را داشت. نویسنده کتاب مذکور یونیوس۱۰ بود. در زمره کسانی که تحت تأثیر آن کتاب بودند، میتوان پوسن۱۱ را نام برد. نام یونیوس و پوسن مراحل بهبود در احیای نظریه کلاسیک در قرن ۱۷ را بازمینمایاند. نام سوم از این افراد متعلق به یک ایتالیایی است که به پوسن نزدیک بود، یعنی بلّوری .۱۲ پس از آن، بر این جریانی که توسط یونیوس و پوسن شروع شده بود، در جایی دیگر توجه و تمرکز صورت گرفت، یعنی در فرانسه.
۲. یونیوس. فرانسیسکوس یونیوس۱۳ در خانوادهای فرانسویتبار در آلمان به دنیا آمد، تحصیلاتش را در هلند پیگرفت، و بخش زیادی از زندگیاش را در انگلستان گذراند. اثر۱۴ او که در ۱۶۳۸ در آمستردام منتشر شد، اثری تاریخی – فلسفی بود. یونیوس محققی دانشمند بود، اما هنرمند نبود، گرچه از احترام به هنرمندان(و از جمله آنها روبنس۱۵) لذت میبرد. او هنر دوران باستان را به منظور خدمت به دورانِ خود مطالعه میکرد. و در واقع، او به ظهور مفهوم باستان از هنر به عنوان شیوه و قانون کمک مهمی کرد.
یونیوس تمام پیشفرضهای کلاسیک را در کتابش به رسمیت شناخت: هنر به قوانین نیاز دارد؛ آگاهی به نسبتهای کامل یک پیش نیاز ضروری است؛ هنر مستلزم تنظیم مناسب اجزاست؛ عقل داور هنر است؛ در نقاشی، خط اساسی و رنگ صرفا برای تزئین است، و حتی بدون آن، نقاشی «میتواند قوانینِ نسبتِ کامل را به نمایش بگذارد»؛ هنرِ دورانِ باستان الگوی هنر است؛ ماده هنر طبیعت است؛ غایتِ نهاییِ هنر حقیقت است؛ «نقاشی تصویر امریست که یا هست و یا میتواند باشد»؛ هنرْ فعالیتِ ذهن است؛ هنرْ وظایفی اخلاقی دارد، و یک موضوع عالی به انداز زیبایی فرم مهم است. برای تمام این نظریهها در اندیشه یونیوس میتوان فرمولهای جذابی را پیدا کرد. آنها به او متعلق نیستند، بلکه به سیسرو۱۶، کوئینتیلیان۱۷، سنکا۱۸، لائرتیوس دیوگنس۱۹، ویتروویوس۲۰، فیلوستراتوس۲۱، بوئثیوس۲۲ و دیگران تعلق دارند.
یونیوس سنت را با تمام مفاد اصلی و فرعیاش قبول کرد. او دوباره مسأل فانتزی در هنرمند، به عبارتی تواناییاش برای خلق تصاویر، یا به زبان خودش
eidolopoii
را با وام گرفتن از یونان باستان احیاء کرد. او معتقد بود «اثری که منطبق با طبیعت اجراء شود، حتی ممکن است با ابتکار هنرمند تکمیل شود». یک هنرمند مدرن ممکن است حتی به آثار دوران باستان ظرافت و شکوه را نیز بیافزاید. یونیوس همچنین با این جمله که «هیچ قانونی نیست که باطنش را برملا کند»، شکوه را از زیبایی متمایز کرد. بنابراین، در چارچوب یک نظریه کلاسیک جدی و عبوس، یونیوس جایی را برای تخیل خودانگیخته هنری و تمایزی میان شکوه و زیبایی پیدا کرد. همه اینها به نسخه مبتنی بر آزادی نظریه متعلق بود.
همه نظریهپردازان کلاسیک تلاش میکردند که عناصر هنر را مطرح کنند، و یونیوس نیز در این باره استثناء نبود. تقسیم پنجگانه او از عناصر نقاشی- ابداع، نسبت، رنگ، حرکت با بیان و نظم و ترتیب(ساختار)، که پیشرفتی در یکی از تقسیمبندیهای مقبول در سخنوری به شمار میرفت، تأثیر قابلتوجهی از خود بر جای گذاشت و به موقع خود بخشی از نظری فرهنگستان رسمی شد. حتی پیشتر این امر روی داده بود، با این حال، تأثیر کتاب یونیوس قبل از این در اندیشههای پوسن آغاز شده بود.
۳. پوسن. نیکلاس پوسن۲۳، مردی که در اصل مسئول بازگشت به نظری کلاسیک در قرن هفدهم به شمار میرود، یک نقاش بود، اما مثل دورر۲۴ یک نقاش- محقق به شمار می رفت که در پی این بود که هنرش را نه بر مبنای غریزه، بلکه بر مبنای نظریه بنا نهد. او هرگز دیدگاههای نظریاش را به طور نظاممند ننوشت، گرچه احتمالا بر آن بود که در زمانهای مختلف بر اساس آنها عمل کند. او در نامهها و یادداشتهایش درباره اندیشههای خود نوشت، با این حال، دوست او آندره فلبیین۲۵بعدها آنها را با جزئیات جمعآوری و خلاصه کرد.۲۶
پوسن فرانسوی بود و جوانیاش را در فرانسه گذراند؛ اما تلقی نیمه گوتیک از هنر هنوز در میان فرانسویها رایج بود و بنابراین مطابق با ذوق و سلیقه او نبود. از طرف دیگر، او اید کلاسیک ایتالیاییها را مطلوب و مساعد میدید. بنابراین از سال ۱۶۲۴ در ایتالیا زندگی کرد و تا آخر زندگی در آنجا ماند. هنرمندان ایتالیایی آن زمان به ندرت میتوانستند به او چیزی درباره تلقی و تصور کلاسیک بگویند. تعداد زیادی هنرمند در ایتالیا زندگی میکردند، اما نظریهپرداز کم بود؛ دورهای بود که به نظریه اهمیت اندکی داده میشد. بنابراین، پوسن مجبور بود که نظریهای مبتنی بر آثار دوران باستان و آثار پیشین ایتالیاییها که آنها را دیده بود بازسازی کند: عمدتا آثار رافایل، تا حدودی کارّاتچی و کمتر از آن تیتیان.
نظریه کلاسیک با تمام جزئیاتش مناسب با ذوق و سلیقه پوسن بود. فلیبین شاهد این امر بود که او همواره میخواست هنرش را بر اصول کلی مبتنی سازد؛ او توجه ویژهای به لباس داشت؛ پوسن«هرگز نخواست که از طبیعت فاصله گیرد، مگر اینکه طبیعت ناقص و معیوب باشد»، او «از نسبتهای زیبا و ظریف دوران باستان بهره برد». جاذبه فانتزی برای او کمتر از جاذبه فانتزی برای یونیوس بود. او میخواست که از طریق هنر ذات و هستی اشیاء را به نمایش بگذارد.۲۷ در یک کلام، کلاسیسیسم او نسخه ذاتگرایانه کلاسیسیسم بود، و به ظواهر بسنده نمیکرد، بلکه بیشتر به سمت ذات اشیاء تمایل داشت.
۴. یادداشتها و اظهارات پوسن. پوسن پس از خود ملاحظاتی را درباره نقاشی به جای گذاشت که پس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 