پاورپوینت کامل چراغدار فروتن قافله جامعه‌شناسی ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چراغدار فروتن قافله جامعه‌شناسی ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چراغدار فروتن قافله جامعه‌شناسی ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چراغدار فروتن قافله جامعه‌شناسی ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

اگر قرار بود از میان جامعه‌ شناسان ایرانی روزگار ما، فقط یکی را نشان کنیم که با شوری بی‌پایان و اشتیاقی تمام نشدنی از دانشگاه و روشنفکری دفاع می‌کرد، آن یک نفر نمی‌توانست غیر از زنده یاد دکتر محمد امین قانعی‌راد (۱۳۹۷- ۱۳۳۴) باشد؛ اندیشوری که چند سال اسیر سرطان بود و آخرالامر در شب عید فطر خرقه خاکی را وانهاد و اهل آسمان، خرمای عید بندگی را به او چشاندند.

اگر قرار بود از میان جامعه‌ شناسان ایرانی روزگار ما، فقط یکی را نشان کنیم که با شوری بی‌پایان و اشتیاقی تمام نشدنی از دانشگاه و روشنفکری دفاع می‌کرد، آن یک نفر نمی‌توانست غیر از زنده یاد دکتر محمد امین قانعی‌راد (۱۳۹۷- ۱۳۳۴) باشد؛ اندیشوری که چند سال اسیر سرطان بود و آخرالامر در شب عید فطر خرقه خاکی را وانهاد و اهل آسمان، خرمای عید بندگی را به او چشاندند. او اگرچه عمری کوتاه داشت اما در دفترچه خاطرات علمی ایران زمین، جایگاهی بی‌رقیب خواهد داشت. جامعه‌شناسان ایرانی قطعاً بیش از اهل فلسفه یا اصحاب علوم‌سیاسی یا خانواده الهیات یا خاندان تاریخ یا اهالی ادبیات یا… از حقانیت و حرمت دانشگاه، علوم‌انسانی و سنت روشنفکری ایران دفاع کرده‌اند اما درمیان همین خانواده محتشم نیز، کارنامه برخی از برخی دیگر پربرگ‌تر و پربارتر است. استاد قانعی‌راد چه آنگاه که در کرسی تدریس و تحقیق، متمرکز شده بود و چه آنگاه که ریاست بر انجمن جامعه‌شناسی ایران داشت و چه آنگاه که در عرصه عمومی و فضای رسانه‌ای کشور فعالیت می کرد همت شریف خود را مصروف دفاع از علوم‌انسانی کشور و کارآمدی جریان روشنفکری و اعتبار نهاد دانشگاه کرد. در این مسیر دشوار، او هیچ گاه پا پس نکشید، تعارفی نکرد، تزلزلی نداشت و درافشای دسیسه‌ها یا ایضاح ناراستی‌های استدلال مخالفان و منتقدان علوم‌انسانی و جریان روشنفکری ایران، به لکنت و تکلف گرفتار نشد. حتی در فضای غبارآلودی که پس از ماجراهای دل‌آزار سال ۸۸ شکل گرفت هیچ خدشه‌ای در رویکرد مدافعه جویانه او رقم نخورد. محمد امین قانعی‌راد را می‌توان از زمره ایرانی‌ترین جامعه‌ شناسان کشور دانست، کسی که به مسائل بومی ایران هجوم می‌برد و مخاطب اصلی او مردم در عرصه عمومی بود. بخشی از انتقاداتی که متوجه او می‌شد حاصل همین مردم‌گرایی بود. «ایران» با ادای احترام به این استاد بی‌رقیب جامعه شناسی و روشنفکر نام‌آور و نوآور، مجموعه حاضر را به روح مینوی او تقدیم می‌کند.

دوستی که رفت / دکتر ناصر فکوهی

هشت سال پیش بود؛ زمستانی با هوایی آلوده، روزی تعطیل، غروبی خسته‌کننده. یک سالی بود همه، درگیر یورش‌ها و ضرباتی بودیم که هر روز به علوم‌اجتماعی وارد می‌شد. چند روز بعد، قرار بود همایش بزرگ علوم‌اجتماعی در انجمن جامعه‌شناسی برگزار شود که ناگهان خبر مرگ دوستی، محمد عبداللهی، همچون پُتکی بر سرمان فرود آمد؛ مردی سرزنده و شاد که اندیشیدن به مرگ حتی در افق‌های دوردستش نیز دیده نمی‌شد و تنها فکر و اندیشه‌اش ساختن و قدرتمند کردن یک نهاد بزرگ جامعه مدنی، یعنی انجمن جامعه‌شناسی ایران بود؛ نهادی که آن را قدمی مهم برای ساختن آینده‌ ایران می‌دانست و به آرزویش رسید. اما نتوانست شکوفایی و قدرتمندی نهالی را که حالا به درختی تنومند بدل است و می‌تواند طوفان‌های کینه‌توز را تحمل کند، ببیند.

آن روز با «دکتر سید محمدامین قانعی‌راد» (جامعه‌شناس ۱۳۳۴-۱۳۹۷) صحبت کردیم، درباره اینکه حق این دوست و خدماتش را چگونه باید بجا آوریم. می‌دانستم که غم بزرگی روی دلش سنگینی می‌کند، اما مثل همیشه عقلانیت را بر احساسش غالب می‌کرد. او هم می‌دانست عبداللهی انسانی استثنایی است و میراثی بزرگ بر جای گذاشته بود. بعد از آن تلاش کردیم در جلساتی متعدد، تا آنجا که از دستمان برمی‌آمد دین جامعه‌شناسی و جامعه و فرهنگ ایران را نسبت به او ادا کنیم.

اما برای دوستمان، دکتر قانعی‌راد، فکر می‌کردم شرایط متفاوت خواهد بود. ماه‌های زیادی بود که می‌دانستیم به سرطان مبتلا است و پیش چشمانمان رفته‌رفته آب می‌شد. اما چنان تا روزهای آخر فعال و در همه جلسات حاضر بود که گویی بیماری را فراموش کرده است. ما هم در ته ذهنمان باوری ساده‌لوحانه داشتیم که شاید سرطان هم او را فراموش کرده باشد؛ که نکرده بود؛ مرگ هیچ‌کس را فراموش نمی‌کند.

خبر، اما برایم همان اندازه تکان‌دهنده و دردناک بود. مرگ را هرگز نمی‌توان فهمید. تمام خاطرات دوباره در ذهنم زنده شدند. از روزهای نخست آشنایی‌مان که دکتر عبداللهی مسبب آن بود تا سال‌هایی که در هیأت مدیره انجمن جامعه‌شناسی با یکدیگر جلسات ثابت و گاه حتی روزمره داشتیم. چند سال پیش که به دلایلی از انجمن فاصله گرفتم، هر بار مرا می‌دید گله می‌کرد که چرا فعالیتم کم شده است، اما خوب می‌دانست که هربار بخواهد و بگوید در هر جلسه‌ای حاضر خواهم شد و از هیچ کمکی

دریغ نخواهم کرد.

بارها در اتاق کوچک انجمن جامعه‌شناسی در دانشکده علوم‌اجتماعی می‌نشستیم و درباره مسائلی که حتی پیوندی دوردست با وضعیت خودمان نداشتند، صحبت می‌کردیم. فکر می‌کنم زندگی او در آرامشی رضایت‌بخش می‌گذشت و هرگز کوچک ترین درددلی درباره خودش – حتی بعد از بیماری- از او نشنیدم. اما دغدغه‌اش درباره جامعه هر روز بیشتر می‌شد. این دغدغه شاید در سال‌های نخست آشنایی بیشتر درباره آینده انجمن جامعه‌شناسی بود، اما در سال‌های اخیر انجمن دیگر به بار نشسته بود و کمتر از آن بابت نگرانی‌ داشت. اما احساس می‌کردم که با‌وجود همه متانت و خویشتنداری و خونسردی‌ که از خود نشان می‌دهد تا به هیچ یک از دانشجویان یا همکارانش، کمترین انرژی منفی و دلیلی برای کم‌ کاری ندهد، در عمق چشمانش، سکوت‌هایش که طولانی‌تر می‌شدند، در سرتکان دادن‌هایش، نوعی افسردگی و نگرانی را نسبت به وضعیت اجتماعی و نوعی احساس خطر و نبود چشم‌انداز و سنگین شدن وظیفه جامعه‌شناسان در برابر این وضعیت و در عین حال نوعی نومیدی از کاری که از دستمان برنمی‌آمد، می‌دیدم.

همیشه مسائل و پرسش‌ها و مشورت‌هایش درباره دغدغه‌های اجتماعی و مشکلات و راه‌حل‌هایی بود که باید برای جامعه‌ یافت. از این رو، قانعی‌راد همیشه برایم مصداقی از «جامعه‌شناس» در معنای واقعی کلمه بود: کسی که بیشتر از آنکه نگران خودش باشد، نگران جامعه‌ای بود که در آن زندگی می‌کند. شکی ندارم که افسوسی از زندگی نداشت اما نگاهی فلسفی به هستی داشت که در آن رضایت از موقعیت خویش را کاملاً می‌دیدی. و از همه بالاتر نوعی عقلانیت- محوری در رفتار و کردارش می‌دیدم که در دکتر عبداللهی هم شاهدش بودم. اما درست برعکس وقتی به موضوع جامعه، مشکلات و آسیب‌های آن و وظایف ما می‌رسید، حساسیت‌هایش به شکلی باورنکردنی افزایش می‌یافت، دغدغه و نگرانی‌هایش، افسوس‌ها و سرگردانی و پریشانی‌اش از وضعی که با آن روبه‌رو بودیم.

در بسیاری موارد با هم موافق نبودیم و رویکردهایی متفاوت میانمان فاصله می‌انداخت. اما رفتار دموکراتیک‌منشانه او، اعتدال و دوری جستنش از افراط در هر شکل و محتوایی دقیقاً همان چیزی است که ما امروزه هم در علوم‌اجتماعی و هم در حل مسائل کشور به آن نیازمندیم.

چند ماه پیش، وقتی از بیماری‌اش خبردار شدم، به دیدنش در مرکز تحقیقات علمی کشور رفتم؛ ظهر بود و وقت نهار. پیش از من دوستان دیگری هم آنجا آمده بودند. همه با او و با یکدیگر به گرمی سلام و احوالپرسی می‌کردیم و گویی می‌خواستیم هم خودمان فراموش کنیم که شاید به دیدار آخر آمده باشیم و هم او. من از همه دیرتر رسیده بودم و بعد از غذا با هم تنها ماندیم. فقط از او پرسیدم: «دکتر خوبی؟» فکر می‌کنم همه حرف‌ و پرسش‌هایم درباره زندگی و مرگ، درباره بیماری و ناتوانی و اینکه روزی باید برویم را، در این پرسش گنجانده بودم، همه چیزهایی که می‌خواستم درباره آمادگی‌اش برای مرگ به او بگویم و از او درباره مرگ بپرسم، در این پرسش بود؛ و هر دو این را خوب می‌دانستیم. نیازی به یک کلمه بیشتر نبود. قانعی‌راد مثل همیشه نگاهی عمیق و مستقیم به چشمانم کرد، مکثی و لبخندی و یکی دو کلمه پیش‌پا افتاده در تأیید «خوب بودن» و اینکه «زندگی، همین است». نیاز به حرفی دیگر نبود جز این حرف آخر که: «می‌دانی دکتر! از رفتن نمی‌ترسم، اما نمی‌خواهم ناتوان باشم!» و من هم با تأیید حرفش گفتم: «دکتر جان! هیچ چیز معلوم نیست؛ همه‌مان همین را می‌خواهیم! کاش برای همه‌مان هم همین‌طور باشد!» می‌دانستم که از حرف‌های بی

ربطی که شاید در اینگونه موارد بر زبان کسی بیاید اصلاً خوشش نمی‌آید و هر چه بگویم، جز لبخندی، سر تکان دادنی و نگاهی مبهم و مکثی کمابیش طولانی پاسخی نخواهم داشت. برای همین باهم به دفترش رفتیم و مثل همیشه درباره پروژه‌های آینده و کارهایی که می‌توانیم بکنیم و برنامه‌ریزی‌هایی که باید انجام شود، صحبت کردیم. وقتی اتاقش را ترک می‌کردم، نگاه آخر را در عمق چشمان هم انداختیم تا برای همیشه حفظش کنیم. می‌دانستم که شاید دیگر هرگز او را نبینم. اما اطمینانی عمیق و محکم دلگرمم می‌کرد؛ «اینکه آماده رفتن است.» از اتاق بیرون آمدم و از آن روز تا امشب تلاش کردم هیولای مرگ را نادیده بگیرم. آرزویم برای او آن بود که با آرامش و با کمترین ناتوانی و درد، آنگونه که می‌خواست، میان کسانی که دوستش دارند، رفته باشد.

از روزی که محمد عبداللهی ما را ترک کرد تا امشب احساسی چنین دردناک نداشتم؛ زیرا می‌دانستم و می‌دانم که مهم نیست که ما جامعه‌شناسان، ما انسان‌شناسان، چه رویکرد و چه نظریه و چه روش و سبک کار و موضوعی را دنبال کنیم، اما مهم این است که شمار کسانی که عمیقاً به کار خود اعتقاد دارند و دغدغه واقعی‌شان «جامعه» است، انگشت شمارند و هرکدام از این افراد ارزشی شگفت‌انگیز برای رودررویی با کوه مشکلاتی را دارد که امروز جامعه ما با آن روبه‌رو است.

قانعی‌راد میراث مهمی از خود بجا گذاشت؛ بجز سهم علمی‌اش در جامعه‌شناسی علم، این میراث بیش از هر چیز، همان سلوک و منش بزرگوارانه و صبر و متانتی بود که می‌توانست صدها متخصص را در کنار هم برای بارورکردن نهاد بزرگی چون انجمن جامعه‌شناسی حفظ کند، اینکه میراثی را که دکتر عبداللهی باقی گذاشته بود تقویت کند و به جامعه‌شناسان دیگری بسپارد که همان اندازه دغدغه مسائل اجتماعی داشته باشند و همان اندازه در برابر مشکلات و فشارها سرسخت باشند.

روحش شاد و یادش برقرار باد

جامعه‌شناس انتقادی حوزه عمومی / دکتر حسین سراج‌زاده

درگذشت دکتر سیدمحمدامین قانعی‌راد برای جامعه‌شناسی ایران ضایعه بزرگی است. وی از جامعه‌شناسان جامع‌الاطرافی بود که از دانش نظری عمیقی در حوزه جامعه‌شناسی «کلاسیک» و «معاصر» برخوردار بود و بخوبی از عهده آموزش آنها در کلاس‌های درسش بر می‌آمد. از این نظر، در میان دانشجویان به‌عنوان استادی بسیار جدی و با پشتکار، زبانزد بود. دانش نظری او صرفاً به خوب دانستن نظریه‌های جامعه‌شناسی محدود نمی‌شد، بلکه او نظریه‌ها را برای فهم مسائل اجتماعی ایران و مسائل جهان معاصر با احاطه و تسلط بخوبی به کار می‌بست و این رویه را به دانشجویانش نیز بخوبی می‌آموخت. دکتر قانعی‌راد، جامعه‌شناسی را در نیمه دهه ۵۰ با دغدغه‌های روشنفکرانه انتخاب کرد. دغدغه‌هایی که معطوف به عدالت و آزادی و بهبود زندگی مردم بود و شمار زیادی از نخبگان را به خود جذب کرده بود. او، علاوه بر اینکه به‌عنوان «جامعه‌شناس آکادمیک» بخوبی از عهده پژوهش و آموزش آکادمیک برآمده و بسیار موفق بود، بر اساس همان دغدغه روشنفکرانه، یک «جامعه‌شناس انتقادی» جدی بود. با وجود این، انتقاد او نسبت به شرایط، ساختارها و روابط حاکم بر جامعه ایران همه انتقاداتی سازنده بود.

دغدغه روشنفکرانه قانعی‌راد باعث شد در سال‌های اخیر با مطرح شدن «جامعه‌شناسی حوزه عمومی» و «جامعه‌شناسی مردمدار»، او به این نوع جامعه‌شناسی علاقه ویژه‌ای نشان دهد و آن را در دستور کار خود قرار دهد. او می‌کوشید دانش جامعه‌شناسی به دیدگاه‌هایی تبدیل شود که در نظام فرهنگی و آحاد جامعه نوعی «بصیرت جامعه‌شناختی» ایجاد کند؛ چراکه به این نکته مهم بخوبی واقف بود که جامعه‌شناسی برای موفق بودن باید بتواند ارتباط خوبی با «حوزه عمومی» برقرار کند. از طریق رسانه‌ها، پیرامون مهم‌ترین مسائل جامعه، اظهارنظرهای دقیق، کارشناسانه و در عین حال قابل فهم برای عموم ارائه می‌کرد و حضور او در عرصه عمومی بسیار پر رنگ بود، با توجه به توضیحات بالا، فکر می‌کنم او توانسته بود ترکیب متعادلی از ۴ نوع جامعه‌شناسی «آکادمیک»، «انتقادی»، «سیاستی» و «مردمدار» به نمایش بگذارد و از این نظر الگوی کم‌نظیری است. این مشی و روش او در قالب فعالیت‌هایی که در انجمن جامعه‌شناسی ایران داشت بخوبی دیده می‌شود.

دغدغه روشنفکرانه‌ای دکتر قانعی‌راد دنباله روی از نوعی «علم متعهد» به جامعه را او ایجاد کرده بود و او این علم متعهد را از طریق نهادهای مربوط به اجتماع علمی دنبال می‌کرد. یکی از نکات مشترکی که جامعه‌شناسان متعهد ایران نسبت به آن اهتمام داشتند، تقویت اجتماع علمی و انجمن علمی مربوط به رشته‌شان است؛ در این میان، قانعی‌راد باور داشت که یک رشته علمی و دانشگاهی نمی‌تواند در جامعه موفق و تأثیرگذار شود مگر اینکه یک «اجتماع علمی قوی» داشته باشد و به همین دلیل اهتمام ویژه‌ای برای تقویت «انجمن جامعه‌شناسی ایران» به‌عنوان یک سازمان علمی جامعه‌شناسان داشت. او دو دوره ریاست انجمن جامعه‌شناسی ایران را بر عهده داشت و دو دوره در هیأت مدیره انجمن حضور داشت و در این دوره هم به‌عنوان بازرس و مسئول آموزش‌های تخصصی انجمن جامعه‌شناسی ایران، همراه و یاور انجمن بود و وقت فراوانی برای تقویت این نهاد علمی مردم نهاد و این تشکل متعلق به جامعه مدنی می‌گذاشت.؛ چراکه بدرستی فکر می‌کرد جامعه‌شناسی بدون تقویت این انجمن علمی و صنفی خود نمی‌تواند نقش مؤثری در جامعه ایفا کند.

بی‌شک، جامعه‌شناسی و انجمن جامعه‌شناسی ایران چهره شاخص و سرمایه بزرگی را دست داده است؛ فردی که بویژه در سال‌های اخیر به مرحله شکوفایی خود رسیده بود و ایده‌ها و ابتکاراتش می‌تواند برای تقویت انسجام ملی در راه تحقق جامعه عادلانه‌تر، آزادتر، اخلاقی‌تر و کارآمدتر تأثیرگذار باشد. هر چند که از دست دادن او ضایعه بسیار بزرگی برای اجتماع علمی و حوزه عمومی کشور است و به دشواری جبران می‌شود، اما قدرشناسی اجتماع علمی از او نشان آن است که سرمایه همراهان و همکاران و دانشجویانش بازتولید می‌شود و تداوم می‌یابد.

فقدان این مرد آزاده متخلق به اخلاق نیک علمی و این جامعه‌شناس انتقادی حوزه عمومی را به اجتماع علمی کشور و بویژه اصحاب علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی تسلیت می‌گویم.

میراث ماندگار یک جامعه‌شناس / دکتر مصطفی معین

خبرتلخ درگذشت دکتر قانعی راد شوک بزرگی برای جامعه علمی کشور بود. ایشان یکی از مفاخر علمی برجسته علوم اجتماعی کشور بودند که فقدانش می‌تواند در روند علمی کشور هم تأثیرگذار باشد. دکتر قانعی راد را از دیرباز که در وزارت علوم و فناوری بودم می‌شناختم. همان سال‌هایی که وزیر علوم دولت اصلاحات بودم تصمیم گرفتم طرح تحول ساختاری آموزشی ایران را تدوین کنم آن روزها دکتر قانعی راد به‌عنوان یکی از پژوهشگران مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور نظرات ارزشمندی درباره تحول ساختار علمی و استقلال دانشگاه‌ها مطرح کردند. در همان روزها با شخصیت ایشان آشنایی بیشتری پیدا کردم. فردی پرتلاش، جدی و دارای تفکر خلاق و نوآوری بودند. منش، شخصیت و شجاعت روحی و استقلال رأی ایشان همیشه زبانزد همگان بود و برای من هم تحسین برانگیز بود. به خاطر دارم در همین روزهای آخر زندگیشان به‌همراه جمعی از دوستان به عیادتشان رفتیم در همان شرایط سخت بیماری و حال ناخوشایندی که داشتند به نقد مسائل آموزش عالی کشور و مسائل و آسیب‌های اجتماعی جامعه ایرانی پرداختند و دیدگاه‌های خودشان را مطرح کردند و تأکید داشتند که باید به شرایط اجتماعی ایران بیشتر توجه کرد. دکتر قانعی راد در مؤسسه علمی، فرهنگی و اجتماعی رحمان هم فعالیت داشتند، در تدوین گزارش‌های تحقیقاتی از وضعیت اجتماعی ایران همکاری مؤثر و مفیدی داشتند. می‌توان ایشان را از نظر ثابت قدمی در فرآیند مطالعه و تحقیق و ترویج مسائل اجتماعی، علمی و فرهنگی به‌عنوان یک نماد و الگوی مناسب برای نسل جوان دانشگاهی و فعالان مدنی کشور مطرح کرد. امیدوارم جامعه علمی کشور و خانواده ایشان تحمل فقدان این چهره علمی و خدمتگزار را داشته باشد. چهره‌هایی مثل دکتر قانعی راد برای این آب و خاک تکرار ناشدنی هستند. باید اشاره کنم زمانی که در دولت اصلاحات وزیر علوم بودم فقط ناظر فعالیت‌های دکتر قانعی راد به‌عنوان پژوهشگر برتر اجتماعی بودم اما بعد از استعفایم از وزارت علوم به دکتر قانعی راد نزدیک شدم و شاهد فعالیت‌های گستره علمی‌اش

بودم. می‌دیدم بی‌وقفه برای کشورش کار می‌کند و دوست دارد شرایط اجتماعی ایران بهبود پیدا کند. اگر جایی برخورد افکار داشتیم همیشه منطق را سرلوحه کارش قرار می‌داد.

بدون منطق روی نظر خودش ایستادگی نمی‌کرد. دکتر قانعی راد تألیفات بسیاری درباره ساختار علمی کشور داشتند و انجمن علمی جامعه شناسی را فعال کردند. با این همه می‌توان گفت ثابت قدمی که درباره مسائل اجتماعی ایران داشت، مهم‌ترین و ارزشمندترین میراث ایشان برای ایران است.

کنشگر واقعی در عرصه علم / دکتر علی انتظاری

دکتر سید محمدامین قانعی‌راد از دوستان من بود و در چند کار با هم همکاری داشتیم. بنابراین از نزدیک شاهد فعالیت چشمگیر او بخصوص در حوزه «جامعه‌شناسی علم و معرفت» بودم. از او آثار متعددی در این حوزه منتشر شده است و استاد راهنمای چندین پایانامه و رساله در زمینه «جامعه‌شناسی علم» بود و نقش برجسته‌ای در دانشگاه‌های تهران و علامه‌طباطبایی داشت. همچنین، در «نقشه جامع علمی کشور» که من مسئول کارگروه جامعه و علم آن بودم با دکتر قانعی‌راد همکاری داشتیم و در این همکاری بسیار از حضورش بهره بردیم. او در انجمن جامعه‌شناسی نقش برجسته‌ای در ترویج جامعه‌شناسی ایفا کرد که از هر جهت شایسته تقدیر است. در بحث «سیاست علمی» عملاً یک کنشگر واقعی بود و به تعبیری، یک فعال سیاسی جامعه علمی بود و تلاش‌های زیادی هم در حوزه «علمی» و هم در حوزه «سیاسی» جامعه‌شناسی داشت. بر این باورم که دکتر قانعی‌راد در معرفی جامعه‌شناسی غربی، بسیار موفق عمل کرد و بخوبی توانست رویکردهای جامعه‌شناسی غربی را معرفی کند. واقعیت این است که خانواده جامعه‌شناسی ما امثال دکتر قانعی‌راد را کم دارد و فقدان او ضایعه بزرگی برای اهالی جامعه‌شناسی است.

منتقدی صریح / دکتر عبدالحسین خسروپناه

دکتر سیدمحمدامین قانعی‌راد در انجمن جامعه‌شناسی ایران و مجموعه‌های مختلف فکری-فرهنگی کشور تلاش‌های بسیاری برای ارتقای علم جامعه‌شناسی و علوم میان‌رشته‌ای انجام داد. یکبار در جلسه‌ای در «مرکز سیاستگذاری علمی کشور» با او گفت‌وگویی داشتم و آنجا با دغدغه‌های این استاد برجسته آشنا شدم؛ از جمله دغدغه او، رابطه علم و جامعه بود، دغدغه‌ای که در اکثر ساختارهای کشور وجود ندارد و علم فقط برای علم یا برای گرفتن ارتقا دنبال می‌شود. اما اینکه علم چه گره‌گشایی برای جامعه داشته باشد، معمولاً نزد نخبگان مغفول می‌ماند. مرحوم قانعی‌راد این دغدغه را داشت و معتقد بود که علم و توسعه در ایران باید به دقت بررسی و آسیب‌شناسی شود و این امتیاز اندیشه او بود.البته این به معنی موافقت من با راهکارهای این استاد فرزانه نیست و نسبت به‌نظرات او انتقادات بسیار دارم. اما اصل این دغدغه به اعتقاد من مبارک بود ولو اینکه راهکاری متعارض و مخالف با دیدگاه ما باشد و بر این باورم که علم اتفاقاً در همین تعارض‌ها رشد می‌یابد.از آنجایی که دکتر قانعی‌راد از «منتقدان علم دینی» بود و به علوم‌انسانی اسلامی باور نداشت در حالی که من معتقد به علوم انسانی اسلامی هستم و علاقه‌ داشتم که نگاه منتقدان را داشته باشم، بنابراین در دو جلسه از وی دعوت کردم که نقدهای خود را در جمع فرهیختگان مطرح کند؛ یکبار در جمع استادان بسیجی کشور همایشی در باب علوم انسانی اسلامی در قم برگزار شد و من پیشنهاد کردم که دکتر قانعی‌راد به‌عنوان منتقد علوم‌انسانی اسلامی با یکی از استادان موافق علوم انسانی اسلامی مناظره کنند که ایشان هم بسیار قوی در آن جلسه حاضر شدند و مباحث قابل تأملی را ارائه کردند.یکبار دیگر هم دکتر قانعی‌راد را در مؤسسه حکمت و فلسفه ایران دعوت کردم تا نقدهای خود را در باب علم دینی مطرح کنند و چیزی که برای من جالب و البته خوشایند بود این بود که ایشان در آن جلسه، کتاب من با عنوان «علامه طباطبایی؛ فیلسوف علوم‌انسانی اسلامی» را به نقد کشید؛ البته چون بنای مناظره و جواب نبود پاسخی به نظرات ایشان ندادم، اما از رویکرد او استقبال کردم.دکتر قانعی‌راد «گفت‌وگو» را با کمال میل می‌پذیرفت و نقدهای خود را با صراحت و به شکلی علمی مطرح می‌کرد و این برای من ارزشمند است و او به هیچ وجه به‌دنبال تخریب دیدگاه مخالف خود نبود و معتقدم مرحوم قانعی‌راد در خصوص علم دینی دغدغه علمی داشت نه دغدغه سیاسی.در ارتباطات مختصری که با او داشتم دریافتم که از دو ویژگی بارز برخوردار بود؛ یکی دغدغه پیوند علم با توسعه ایران و آسیب‌شناسی علم از این منظر و دیگری نقدهای علمی که از منظر خود به علوم‌انسانی اسلامی داشت.

نمونه تعهد روشنفکرانه / دکتر احمد بخارایی

زنده یاد دکتر قانعی‌راد را حدود پنج سال قبل در انجمن جامعه شناسی ایران، ملاقات و از ایشان دعوت کردم، در یک جلسه با دانشجویان دکترای جامعه‌شناسی دانشگاه پیام نور نشستی داشته ‌باشند و از مسائل اجتماعی بگویند. ایشان هم در پاسخ، قول دادند در زمان مناسب دعوت من را می‌پذیرند اما از من سؤال کردند، چرا با انجمن جامعه‌شناسی همکاری نمی‌کنم و من به ایشان پاسخ دادم به دو دلیل؛ نخست اینکه انجمن به‌نظر من خیلی فعال و اثرگذار نیست و دوم اینکه به‌خاطر سایه دانشگاه تهران و برخی از صاحب نظران، احساس می‌شود، اندکی فضای انجمن گزینشی است. البته، ایشان در پاسخ به من اطمینان دادند که این موضوع صحت ندارد و به‌همین خاطر، ما وظیفه داریم با فعالیت در انجمن آن را فعال‌ترکنیم.

در آن زمان، کلام و رفتار ایشان به دلم نشست و احساس کردم دکتر قانعی راد با بسیاری از همکارانم، تفاوت قابل ملاحظه‌ای دارد. حتی پس از مدت کوتاهی، ایشان در یک جلسه‌ای من را غافلگیر و مسئولیت کار گروهی در حوزه مسائل و آسیب‌های اجتماعی در انجمن را به من واگذار کردند. این روند ادامه داشت تا امروز که گروه مسائل اجتماعی در انجمن جامعه‌شناسی ایران یکی از فعال‌ترین گروه‌ها است. البته، قصدم از ذکر این موضوع، این بود که تأکید کنم زنده‌یاد دکتر قانعی‌راد، با همه بدون استثنا این گونه رفتار می‌کرد و در روش و منش با همکاران‌ خود تمایز قابل ملاحظه‌ای داشت.

تلفیق دو رویکرد اصلی در جامعه شناسی در پیوند با مسائل اجتماعی یکی از موضوعات دیگری است که ایشان همواره به آن توجه داشت، تا جایی که حتی نظریه و کنش را در دوسال آخری که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد با هم، آمیخته‌بود و به عبارتی، اهل محافظه‌کاری و نان به نرخ روز خوردن نبود. ویژگی‌ای که در میان دانشگاهیان کشور، بسیار کمیاب است. حتی منش ایشان هم منحصر به فرد بود و رفتار کلامی و غیرکلامی اثر‌گذاری با مخاطب داشت، چراکه درونش پاک و بی‌آلایش بود.

البته در اینجا لازم است به دو موضع مهمِ ایشان نیز اشاره کنم؛ نخست اینکه دکتر قانعی‌راد، دغدغه اصلاح جامعه را داشت و می‌دانست که برای هدایت و پیمودن این مسیر به رهبری روشنفکران اجتماعی نیاز داریم. بر این اساس، عنوان کرد: «به‌ نظر من پارادایم روشنفکر اجتماعی می‌تواند بر مبنای دانش جامعه‌شناسی شکل بگیرد. روشنفکر اجتماعی، دغدغه سیاست و اخلاق دارد؛ ولی ارتقای فرآیندهای سیاست و تصمیم‌گیری‌های جمعی و بهبود اخلاق و رفتارهای فردی را به میانجی ساختن یک جامعه سالم و توسعه‌یافته و انسانی و دموکراتیک تعریف می‌کند. روشنفکر اجتماعی،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.