پاورپوینت کامل رستم و نیزه‌دارانش ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رستم و نیزه‌دارانش ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رستم و نیزه‌دارانش ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رستم و نیزه‌دارانش ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

نیزه‌داری از آموزه‌ها و مضامین مهم در اساطیر و حماسه‌های ایرانی است. گرشاسپ، سام و نریمان هریک نیزه‌دارِ ویژ خود را دارند (نک: دنبال مقاله). گمان بر این است که رستم نیز باید نیزه‌داری شناخته‌شده داشته باشد که همواره و همیشه در کنار وی باشد، اما در شاهنامه از الوای به‌عنوان نیزه‌دار رستم تنها دو بار سخن گفته ‌شده‌است؛ بار نخست در داستان کاموس کشانی که وی به دست کاموس کشته می‌شود

نیزه‌داری از آموزه‌ها و مضامین مهم در اساطیر و حماسه‌های ایرانی است. گرشاسپ، سام و نریمان هریک نیزه‌دارِ ویژ خود را دارند (نک: دنبال مقاله). گمان بر این است که رستم نیز باید نیزه‌داری شناخته‌شده داشته باشد که همواره و همیشه در کنار وی باشد، اما در شاهنامه از الوای به‌عنوان نیزه‌دار رستم تنها دو بار سخن گفته ‌شده‌است؛ بار نخست در داستان کاموس کشانی که وی به دست کاموس کشته می‌شود:

یکی زاولی بـود الـوای نام / سبک تیــغ تیز برکشید از نیام

بسی رنج بـرده به کار عنـان / بیاموختــه تیر و گـرز و سنان

… بزد نیــزه و برگرفتش ز زین / بیـــــنداخت آسان ورا بر زمین

عنان را گران‌کرد و او را به نعل / همی‌کوفت تاخاک ازو گشت‌لعل

(شاهنامه، ۳/ ۱۹۲/ ۱۴۳۲-۱۴۴۰)

و بار دیگر در داستان رستم و اسفندیار از الوای یاد می‌شود که به دست نوش‌آذر، پسر اسفندیار، کشته می‌شود:

یکی نامـــور بود الـوای نـام / سرافراز و اسپ‌افکن و شادکام

کجا نیـــز رستـم او داشتی / پسِ پشت او هیــچ نگذاشتی

چو از دور نوش‌آذر او را بدید / بزد دست و تیغ از میان برکشید

یکی تیغ زد بــر سر و گردنش / به دو نیـمه شد پیل‌پیــکر تنش

(همان، ۵/ ۳۸۳/ ۱۰۸۱-۱۸۰۴)

همانگونه که آشکار است نیزه‌دار رستم در شاهنامه نقشی ندارد. گذشته از آن این نقش کم‌رنگ نیز با تناقض همراه است؛ زیرا وی پس از کشته‌شدن، بار دیگر در رویدادی ظاهر و دوباره کشته می‌شود.

خالقی مطلق (حماسه، ص ۹۸-۹۹) علت این تناقض را تعلق روایات به منابع گوناگون می‌داند که بسیاری از آنها در زمانی به‌گون مستقل وجود داشته و سپس به مجموعه‌های بزرگتر همچون خداینامه‌ها، شاهنامه‌ها و مجموعه‌های حماسی دیگر راه یافته‌اند؛ بی‌آنکه ناهمخوانی آنها در هم جزییات برطرف و هموار شده باشد. نظر وی دربار الوای آن است که حضور نخست وی در شاهنامه مربوط به حلق روایات حماسی رستم و خاندان او ست که شاید در کتاب سکیسران بوده، در حالی که ظهور و کشته‌شدن دوبار الوای در داستان رستم و اسفندیار در اصل مربوط به یک داستان مستقل دیگر از روایات اسفندیار (شاید از کتاب پیکار) بوده‌است.

از آنجا که حماسه‌سرایی در ایران را می‌توان به دو شاخ شرق؛ بر محور شاهنام فردوسی به زبان فارسی (= ایران خاوری) و غرب؛ با محوریت زبان گورانی (= ایران باختری) تقسیم کرد. شاخ ایران باختری ادبیات حماسی بسیارغنی و سرشاری دارد که سرچشمه‌های آن به پیش از دوران مادها بازمی‌گردد و نکته‌های ناب و اصیلی که در روایتهای آن دیده می‌شود، در نوع خود بی‌نظیر و شایست پژوهش‌های دقیق و بلندمدت است؛ روایتهای منحصر به فرد و شاخص رزمنام کنیزک، رستم و زنون و رستم و زردهنگ که نمونه‌ای در ادبیات شرق ندارند ــ از نمونه‌های ناب ادبیات حماسی ایران در این شاخه است.

بنابراین می‌توان نقش و جایگاه نیزه‌دار رستم را در این دو سپهر مکانی بررسی کرد، همانگونه که بیان شد نیزه‌دار رستم در شاخ شرقی حماسه‌سرایی ایران نقش و جایگاهی ندارد، اما در شاخ غربی نیزه‌دار رستم با نام «زرعلی» جایگاه ویژه و شایسته‌ای دارد؛ وی همواره و همیشه در کنار رستم است و پس از رخش بیشترین سهم را در زندگی این پهلوان دارد تا آنجا که در گستر حماسه‌های ایران باختری همراه رستم پدیدار و با مرگ رستم بی‌آنکه گزارشی از مرگ زرعلی در دست باشد ناپدید می‌شود. این مقاله پس از واژه‌شناسی و ریشه‌شناسی نام زرعلی به بررسی و شناخت بنیادهای اساطیری، حماسی و داستانی شخصیت زرعلی و همچنین سرگذشت وی در حماسه‌های ایران باختری می‌پردازد.

نام و شخصیت زرعلی در حماسه های فارسی درحدّ بررسیهای نگارنده نیامده است. این نام در سراسر حماسه های گورانی به گون زرعلی (در مواردی: زرآلی، زرالی) با خوانشهای /

Zar’ali:, Zara:li:, Zarâli

:/ و در اندک مواردی در طومارهای نقالی فارسی که کهنتر می نماید، ازجمله در داستانوار کوتاه «رفتن رستم به مغرب زمین برای نجات برزو» به گون زرعیل (طومار نقالی شاهنامه ۱۱۳۵ق، ص۶۶۴-۶۶۷؛ رستم نامه ۱۲۴۵ق مجلس، برگ ۱۰۵الف؛ هفت لشکر ۱۲۹۲ق، ص۲۷۹-۲۸۱؛ رستم نامه ۱۳۲۱ق، برگ۸۴-۸۵) و گون ناقص رعیل (رستم نامه ۱۲۴۵ق ملک، برگ ۸۹الف) و راعیل (رستم نامه، حسینی، ص۷۵) آمده است. در طومار شاهنام فردوسی (ج۲، ص ۷۹۷-۸۰۵) و یک روایت گفتاری از همین داستانواره (انجوی، ج۲، ص۳۰-۳۲) اشاره ای به زرعیل نشده است. احتمالا زرعلی صورت تازه ای از زرعیل است که به دلیل همخوانی با نام علی (ع) و قداست این نام در غرب کشور در نزد شیعیان و اهل حق در قیاس با نام «سبزعلی» رایج شده است. اگرچه می توان زرعلی را ترکیبی از زر+ علی پنداشت، اما باتوجه به عدم کاربرد این نام در متون بنیادی اهل حق این پندار درست به نظر نمی رسد. گذشته از آن زرعلی شخصیتی اساطیری ـ حماسی است و کاربرد آیینی ندارد؛ زیرا در غیر این صورت به دلیل قداست ویژ علی (ع) در نزد اهل حق، حتماً در متون آنان به کار می رفت (نک: دنبال مقاله)؛ بنابراین در مورد ریشه شناسی این نام می توان ۳ فرضیه را مطرح کرد:

۱- باتوجه به نیزه دار بودن زرعلی، این نام می تواند با الوای، نیزه دار رستم در شاهنامه (۳/۱۹۲، ۵/۳۸۳؛ خالقی، حماسه، ص۹۸-۹۹) و صفت ویژ زال یعنی «زر» که به گون نام خانوادگی دستان (طبری، ج۲، ص۵۹۸، پانویس

c

: دستان بن ذر) و رستم (اسعد گرگانی، ص۱۷، ب۱۹: رستم زر) هم آمده در پیوند باشد. الوایِ زر> زرالوای > *زراَلی > زرعلی.

۲- این نام می تواند با صورتی از ساختار پهلوی نام «زریر» (یادگار زریران:

zlyl /zarr

/) مرتبط باشد. این نام در اوستا (آبان یشت، بند۱۱۲-۱۱۴؛ فروردین یشت، بند۱۰۱) به گون زئیری وئیری آمده است (نک: هوبشمان،

p.69, no.654

؛ یوستی، ۳۸۲

b-383a

؛ مایرهوفر،

I/104, no.414

). گونه ای از آن به-صورت زریادرس در روزگار هخامنشی رایج بوده است (آثنایس، ص ۵۵-۵۷؛ بویس، ۱۴۷بب). در یک متن پارتی مانوی صورت

zlyl /zall

/ نیز آمده است (بویس، ۱۵۳-۱۵۴). باتوجه به دو خوانش

zarr

و

zall

می توان خوانش /

zarl

/ (زرئیل/ زرعیل) را هم در نظر داشت که زرعلی صورت دیگری از آن است. ساخت دیگری از زریر به گون «زرین»(طبری، ج۲، ص۹۷۷) نیز ذکر شده است.

۳- صورت زرعیل/ زرئیل در زبان پارتی به گون

zryl /Zarl

/ (بهرامی، ص۲۱۰) و در ساخت همسان واعیل /

wl

/ (نک: گوتشمید، ص۱۷۲) به عنوان نام خاص آمده است. صورت زرعیل/ زرئیل یادآور کاربرد ‘

yl /l

/: ئیل (خدا) در متون مانوی است (نک: زوندرمان، ص۲۱۸) که زرعلی را با زَرمان (دیو پیری. بندهشن: بهار، ص۱۲۱، پاکزاد، بخش۲۷، بند۲۹) و زروان (

Zurwn

: خدای زمان،

zarwn

: پیری. مکنزی، ص۹۸-۱۰۰) که با خوانشهای زَرمان، زَردان، زَربان و زَرهون در فارسی (برهان، ج۲، ص ۱۰۰۸-۱۰۱۹) و زَرهان در گورانی (هفت لشکر، الفت، برگ۳۲۶الف) رایج بوده و هستند و همچنین «زر» صفت زال به معنای «پیر» (برهان، ج۲، ص۱۰۰۸) پیوند می دهد که در این صورت زرئیل به معنای خدایِ زر بوده است. نام فرزند وی «زرداد» که همسان با الله داد، یزدان داد، خداداد و به ویژه زروانداد (طبری، ج۲، ص۸۰) است، می تواند ویژگی خدایی زر را تأیید کند. باتوجه به ویژگیهای اساطیری زرعلی می توان وی را یکی از خدایان کهن آریایی پنداشت که احتمالاً در پیشین خود *زردیو بوده باشد. روایت گورانی داستان رستم و ببر بیان که در آن زرعلی همان دیو گلیمینه گوش است تأییدکنند این نگرش است (نک: به جلو). ممکن است در پس این نام گذاری و دگرگونی زرئیل/ زرعیل به زرعلی داستانی مربوط به دور اسلامی نهفته باشد همانند داستان دیوی که حضرت علی (ع) در روزگار آدم (ع) دستان وی را می بندد و در روزگار پیامبر (ص) بند از دستان وی می گشاید (حمل حیدری، ج۱، ص۸۲-۸۶؛ جیحون آبادی، ص۱۹۱-۱۹۲؛ بیضایی، ص۸۲ به‌بعد؛ شاملو، ج۹، ص۳۸۶-۳۹۵). به عبارتی ممکن است در داستانی دیگر گلیمینه گوش نیز با حفظ نام و ویژگیهای کهن خود یعنی «زر»، به حضرت علی (ع) منسوب شده و زرعلی حاصل انتساب این دیو به علی (ع) باشد.

زرعلی همراه با رستم در عرص حماس ملی ایران گام نهاده و نقش ویژه ای در داستانهای نوجوانی رستم دارد. از چگونگی کودکی، نوجوانی و جوانی زرعلی اطلاعی در دست نیست. نخستین حضور وی در روایتی از داستان رستم و ببر بیان (نک: رونوشت صفری) است. در این روایت که رستم برای کشتن اژدهای ببربیان روان می شود، در میان راه به دیوی برخورد می کند که بال و بازویش مانند قل کوه است. دود نفسش مانند آتش بالا رفته و صحرای بیکران را چون ابر تاریک می کند. بالای بلندش تا آسمان، پهنای سینه اش همانند بیستون، سرش مانند گنبد و تنش همچون مار است. شعل چشمانش چون ستار روشن در شب تاریک پیدا ست و برگ گوشهایش به پاهایش می رسد. دیو به سپاه زال یورش برده، آنان را فراری می دهد. راوی در این بخش از این دیو با نام «زرعلی» یادمی کند. زرعلی به سوی رستم سنگ پرتاب می کند. رستم از رخش به زیر می آید و با زرعلی گلاویز می شود؛ دیو سهمگین را بالای سر برده، بر زمین می زند و دست بر گلوی وی می گذارد. زرعلی طلب بخشش می کند تا برای همیشه غلام رخش و خدمتکار رستم باشد. رستم با زرعلی که «گلیم گوش» خوانده شده، به چادر بازمی گردد. گودرز با دیدن گلیم گوش شگفت زده می شود. بامدادان زرعلی رخش را می آورد؛ گرز رستم را بر دوش می گیرد و پیشاپیش آنها به راه می افتد. زرعلی که «ببر گلیم گوش» خوانده شده، بارها با اژدهای ببر بیان جنگیده و می داند که گرز و گوپال و تیر و تبر به آن «ببر» کارگر نیست؛ ازاین رو برای رستم صندوقی دو در می سازد. رستم درون صندوق وارد شکم اژدها شده؛ جگر اژدها را می-درد، جگرگاهش را پاره می کند و بیرون می آید؛ با گرز بر فرق اژدها می کوبد و او را نقش زمین می کند. زال شادمان دست در گردن ببر گلیم گوش می اندازد. پس از آن در نامه ای برای منوچهرشاه شرح می دهد که رستم، زرعلی؛ دیو گلیم گوش را گرفتار کرده، اما از آنجا که زرعلی شاطریِ (پیک بادپا) رستم و غلامی رخش را پذیرفته، او را بخشیده است. بامدادان زرعلی رخش گلگون را برای رستم می آورد و به سوی ایران به راه می-افتند. در داستان سیاوش گورانی (ص۲۲۸) کیخسرو در نخستین دیدار خود با زرعلی از دیدن این دیو گلیم-گوش شگفت زده می شود. گیو داستان زرعلی را در چند بیت برای کیخسرو شرح می دهد. بنابر روایت گیو: زمانی که رستم برای کشتن ببر بیان رفته، این دیو را گرفتار می سازد. از آن پس دیو بندگی رستم را می پذیرد؛ در این راه سختیهای بسیاری را تحمل می کند و مردانه تمام پیمانهای خود را به جا می آورد.

این داستان از داستانهای شگفت حماس ملی ایران با زیرساختهای اساطیری کهن و پیچیده است. نیزه دار، یار و یاور رستم در حماسه های گورانی شخصیتی دیوی دارد و نام وی از همان آغاز زرعلی است و گرفتاری وی از افتخارات رستم به شمار می رود (هفت لشکر، الفت، برگ۲۴۲ب). پیدایش این شخصیت در داستان رستم و ببر بیان تفاوتهای ویژه ای با زرعلی در دیگر حماسه های گورانی دارد، مثلاً در این داستان زرعلی دیوی بلندپیکر است، اما در رزمنام کنیزک (هفت لشکر، الفت، برگ۲۹) انسانی است که به خاطر کوتاهی قد نمی تواند بر پشت رخش سوار شود. توصیفهای گلیم گوش (رستم و بور بیان، ص۷۴-۷۶؛ فرامرزنامه، ص۱۵؛ خالقی، گل رنجهای کهن، ص۳۲۰) با تصاویر زرعلی (هفت لشکر، سیدبهاء، برگ۱۱۲الف؛ رستم نامه ۱۳۲۱ق، برگ۸۵) نیز تفاوت چشمگیری وجود دارد. اما در برخی حماسه های گورانی اشاره هایی در تأیید شخصیت دیوی وی دیده می شود. در دو روایت از داستان رستم و زردهنگ (رونوشت صفری، ص ۶۰؛ شاهنام کوردی، ص۶۴۵) جم جم دیو، زرعلی را «دیو/ شوم گلیم گوش» می خواند و در داستان سیاوش گورانی با عنوانهای «دیو»(ص۲۲۴، ۲۲۲۷)، «دیو پُرسَهم»(۲۰۹)، «دیو کین/ پرکین»(ص۲۲۳، ۲۲۶) و «دیو زبردست/ پرهنر»(۲۲۴، ۲۲۷) از وی یاد می شود.

حضور دیو گلیمینه گوش در روایتهای نقالی نمونه های کهنتری نیز دارد؛ نریمان «گلیمینه گوش ابن ضحاک»(هفت لشکر فارسی، ص۵۳۸) و سام «گوش بن گوش گلیم گوش» را «با بیست اَرش قد و قامت و دو گوش چون گلیم» (طومار نقالی شاهنامه۱۱۳۵ق، ص۳۷۵-۳۷۷) می کشند. یکی از آموزه های مهم اساطیری در روایت گورانی رستم و ببر بیان آن است که پهلوان پس از پیروزی دیو گلیم گوش را نمی کشد، بلکه او را در اختیار گرفته و به عنوان یارو یاور، دوست و فرزند از وی یاد می کند. نیاکان رستم نیز دیوانی در حلق بردگی خود دارند. دیو سپید حلق بردگی شَم، نیای گرشاسپ، را در گوش دارد (طومار کهن شاهنامه، ص۱۵۸؛ انجوی، ج۱، ص۵۹). منهراس دیو، غلام گرشاسپ (هفت لشکر فارسی، ص۷۹) و فرهنگِ دیوزاد بند سام است (سام نامه: چ بنشاهی، ج۱، ص۲۲۵به‌بعد، چ رویانی، ۲۸۹به‌بعد). هنگامی که سام ابرهای دیو را بر زمین می زند، فرهنگ دیو همراه سام است و دست و گردن ابرهای دیو را می بندد (هفت لشکر فارسی، ص۱۳۸-۱۳۹). گرشاسپ بر باد اهریمنی شده پیروز می شود و با او پیمان می بندد که فرمانبردار اهورامزدا باشد (دینکرد،

II/803/1-2=9/15/2

؛ نیبرگ، ص۲۸۷؛ روایت پهلوی، ص۷۰-۷۱= بخش۱۸، بند ج ـ۲۰-۲۳). ادام داستان و بندگی باد اهریمنی در شخصیت «زنگی دونده» در گرشاسپ نامه (ص۱۱۱-۱۱۵) دیده می شود.

رستم در شاهنامه و متون نقالی چنین خدمتگزاری ندارد. الوای (شاهنامه، ۳/۱۹۲، ۵/۳۸۳) و فرهنگِ دیوزاد (طومار نقالی شاهنامه ۱۱۳۵ق، ص۴۲۷) نقش بسیار اندکی در همراهی رستم دارند. نبودن زرعلی یا نمون همسان وی در روایات حماسی و نقالی فارسی را باید در سنتهای حماسی غرب جست که دارای روایتهایی مستقل از حماسه سرایی در شرق کشورند. زرعلی بازتابی از شخصیتها و داستانهای این نوع روایتهای حماسی است. این شخصیت با داشتن ویژگیهای کهن و ناب اساطیری (نک: دنبال مقاله) نمی تواند شخصیتی تازه یا ساختگی توسط شاعران یا راویان گورانی زبان باشد، بلکه حضور این شخصیت اصیل در کنار رستم در انتقال از غرب به شرق ایران احتمالاً برای برجسته کردن رستم یا هر دلیل دیگری حذف شده است. این همراهی دیو با پهلوان به فرزندان رستم نیز منتقل شده است. صلصال دیو پس از شکست از جهانبخش غلامی وی را می پذیرد (هفت لشکر، الفت، برگ ۲۹۵ب). رستم یکدست، دیوی شگفت که برزو را ربوده، آرزو می کند همانند زرعلی که در خدمت رستم است، در خدمت برزو باشد (برزو و فولادوند گورانی، ص۳۸).

در رستم و ببر بیان گورانی و ماندایی (خالقی، گل رنجهای کهن، ص۳۰۷-۳۰۸) و همچنین روایتهای فارسی منظوم (فرامرزنامه، ۵-۲۵؛ خالقی، گل رنجهای کهن، ۳۰۰-۳۲۴) و برخی روایتهای نقالی (هفت لشکر فارسی، ۱۵۳-۱۵۶) با یک دیو و یک اژدها روبه رو هستیم. توصیف دیو گلیمینه گوش به خوبی یادآور ویژگیهای اژدهای شاخدار در روایت پهلوی (ص۶۶-۶۷= بخش۱۸، بند ج ـ۵) است، به ویژه در یک ویژگی منحصر به فرد؛ یعنی گوشهایی که به انداز «چهارده نمد» است. توصیف اژدهای شاخدار و اژدهای ببر بیان و چگونگی کشته شدن آنها نیز همسان است. در هر دو داستان پهلوان مسافتی را بر پشت/ در درون اژدها طی کرده برروی سر وی می رسد و اژدها را با گرز می کشد. راوی گورانی به خوبی متوجه این اژدهاکشی بوده و از آن یاد کرده است. با توجه به این شباهتها می توان دریافت که دیو گلیم گوش و اژدهای ببر بیان هر دو درواقع یک شخصیت هستند که در روایت پهلوی به درستی و شیوایی توصیف شده است؛ یعنی اژدهایی با گوشهایی بسیار بزرگ. اژدهای شاخدار روایت پهلوی در انتقال به حماسه های گورانی، ماندایی و فارسی به دو شخصیت اژدها و دیو دگرگون شده و از ویژگی گوشهای بسیاربزرگ وی دیوی به نام گلیم گوش/ گلیمینه گوش ساخته و پرداخته می شود. درپی به وجود آمدن این شخصیتِ جدید ویژگی گوشهای بسیار بزرگ از اژدها ستانده می شود.

نکت درخور نگرش آن است که در حماسه های گورانی ویژگیهای دیوی به سرعت از زرعلی زدوده شده، به شخصیتی انسانی دگرگون می شود تا آنجا که عبارت «دیو/ شوم گلیم گوش» از روایتهای دیگر داستان رستم و زردهنگ (دستنویسهای شمـ۹۷۷۶، برگ ۱۵ب، شمـ۹۵۰۴، برگ۴۲ب؛ شاهنام کردی، ج۲، ص۱۳۸) زدوده می شود و به پیرو این دگرگونیها زرعلی از نامهای محبوب در غرب کشور است. آنچه این روند را شتاب می بخشد، حضور دوست گرشاسپ آخرورگ ، در روایت پهلوی (ص۶۸، بخش۱۸، بند ج ـ۱۱) است که در اوستا (فروردین یشت، بند۱۳۷) فروهر وی ستوده شده است؛ بنابراین زرعلی ویژگیهای اهریمنی و دیوی (ویرانگری، خونریزی و گلیم گوشی) را از اژدهای ببر بیان و دوستی و ارادت خود را به پهلوان از آخرورگ دارد.

زرعلی (= دیو گلیم گوش) در روایت گورانی رستم و ببر بیان در مقایسه با دیگر روایتها از نقش و اهمیت بیشتری برخوردار است. او نخست زال را شکست می دهد، اما در نبرد با رستم شکست خورده و تسلیم می شود. همو ترفند صندوق را به رستم می گوید و خود آن را می سازد. در برخی روایتهای فارسی دیو در آموزش و ساختن صندوق نقشی ندارد (هفت لشکر فارسی، ۱۵۴-۱۵۵) و گاه از این شخصیت خبری نیست (طومار نقالی شاهنامه ۱۱۳۵ق، ص۴۲۶-۴۳۱؛ انجوی، ج۱، ص۲۱۷-۲۲۰). در حذف ترفند ساختن صندوق یک روند منطقی وجود دارد. این ترفند را نخست آدمیان از دیوان فرامی گیرند. سپس این ترفند به یک شخصیت انسانی مثلاً پدر/ مربی پهلوان (طومار نقالی شاهنامه ۱۱۳۵ق، ۴۲۹؛ انجوی، ج۱، ص۲۱۸-۲۱۹) و سپستر به خود پهلوان (فرامرزنامه، ص۲۰؛ خالقی، گل رنجهای کهن، ص۳۱۷؛ هفت لشکر فارسی، ۱۵۴-۱۵۵) منتقل می شود.

احتمالاً حذف گلیمینه گوش تحت تأثیر حذف زرعلی در روایتهای فارسی قرار گرفته است. از سوی دیگر حذف این داستان فرعی ریشه ای در روایتهای تازه تر داستان اژدهای شاخدار روایت پهلوی دارد. در گزارش صد در بندهش (دَرِ۲۰، بند۶-۱۰)، روایت منظوم آن (جنگ…، ج۱، برگ۳۷ الف) و روایت دستنویس م. او۲۹ (بخش۱، بند۱۳-۲۰) ویژگی گوشهای چهارده نمدی اژدها حذف شده است. البته به این ویژگی اژدها در اوستا (یسن۹، بند۱۰؛ زامیادیشت، بند۴۰) و دینکرد (

II/802/21-22=9/15/2

؛ نیبرگ، ص۲۸۷) هم اشاره نشده و این عدم اشاره ممکن است به دلیل گزیده گویی این دو متن باشد، اما حذف آن در روایتهای تازه تر می تواند از سر آگاهی و کاستن از ویژگیهای باورناپذیر اسطوره باشد.

نکت بسیار مهم در روایت گورانی آن است که زرعلی همراه با رستم به ایران می آید و از آن پس در کنار رستم و رخش می ماند. وی در برخی از داستانها نقشی بسیار پررنگ دارد و در برخی بسیار کم رنگ. در داستان هفتخان (هفتخوان رستم، ص۱۱) وی تنها رخش را برای رفتن به مازندران آماده می کند و به رستم می-سپارد. یکی از مهمترین نقشهای زرعلی در رزمنام کنیزک است:

زرعلی پس از شنیدن خبر هجوم افراسیاب سه شبانه روز تمام سرزمین سیستان را درپی رستم درمی نوردد. او به ناگاه با رخش روبه رو می شود. رخش وی را به پیش رستم می برد. زرعلی با فریاد رستم را از خواب بیدار و به دلیل خوش گذرانی سرزنش می کند. سپس به سرعت رخش را برای رستم زین می کند. رستم سوار بر رخش و زرعلی پیش روی آنها به راه می افتند. شب هنگام در میان راه در جایی استراحت می کنند. بامدادان زرعلی گوری را شکار و کباب می کند. سپس رستم را از خواب بیدار و از او پذیرایی می کند. آن دو به راه می افتند و شب هنگام به میدان نبرد فرامرز و سام با تورانیان می رسند. رستم از زرعلی می خواهد تا صحن نبرد را به دقت برایش توصیف کند. زرعلی به درخواست رستم همانند «اژدها» دوان دوان به میدان می رود و گزارشی کامل از صحنه های نبرد را به رستم می دهد. رستم و زرعلی به سپاه توران هجوم می برند و زرعلی به سرعت خبر آمدن رستم را به فرزندان وی می رساند (هفت لشکر، الفت، برگ۸الف-۴۵ب؛ شاهنام لکی، ص۱۸۳-۲۸۶).

زرعلی در روایتهای داستان برزو و فولادوند از شخصیتهای اصلی داستان است. نقش زرعلی در این داستان آنقدر پررنگ است که حتی راویان متون نقالی به فارسی هرچند که زرعلی را نمی شناخته اند با عنوان «دلاوری»(طومار نقالی شاهنامه ۱۱۳۵ق، ص۶۶۴؛ هفت لشکر فارسی، ص۲۷۹) به او اشاره کرده اند (نک: آغاز مقاله). پیکی خبر هجوم تورانیان به ایران و شکست سنگین زال و کیخسرو را به رستم می رساند. زرعلی به سرعت رخش را برای رستم زین می کند و هردو روان میدان نبرد می شوند. در این نبردها زرعلی در کنار جهانبخش حضور دارد. هنگامی که جهانبخش با گرز بر فرق جمشیدشاه می کوبد و او را درکمند گرفتار می کند، زرعلی تاج او را به چالاکی می رباید. زال که رستم را در میدان نمی بیند، زرعلی را برای آوردن خبر به میدان می فرستد. زرعلی رستم و رخش را در محاصر دشمن می بیند و این خبر را به زال می رساند. کیخسرو جهانبخش را به یاری رستم می فرستد. ایرانیان پیروز می شوند و زرعلی این مژده را به کیخسرو می رساند (نک: برزو و فولادوند؛ شاهنام کوردی، ص۲۴۱-۴۱۶).

در داستان سیاوش پس از آنکه گیو، کیخسرو و مادرش را از جیحون می گذراند و همراه آنان در قلعه ای پناه می گیرد، تورانیان آنان را محاصره می کند. گیو نامه ای برای رستم می نویسد. رستم پس از دریافت نامه از زرعلی می خواهد رخش را زین کند. زرعلی رزم ابزارهای رستم را برمی دارد و پیشاپیش رخش به راه می افتد. سپس به سرعت پیامی از رستم برای زال برده، پیام زال را برای رستم می آورد و با جهان پهلوان به میدان کارزار می رود. رستم زرعلی را برای آوردن خبر از کیخسرو و فرزندانش به میدان می فرستد. او به سرعت به سپاه توران می رسد و با تورانیان به نبرد می پردازد. سپس خود را به برزو می رساند و با آگاهی از خبر سلامتی کیخسرو به یاری فرامرز و جهاندار می رود. زرعلی خود را به قلعه ای که کیخسرو در آن پناه گرفته، می رساند؛ با کمند وارد قلعه می شود و بر کیخسرو سجده می کند. کیخسرو از زرعلی می خواهد هرچه زودتر رستم را به یاری فرابخواند. زرعلی دیده¬ها و شنیده های خود را به رستم گزارش می دهد و همراه رستم برای نجات کیخسرو بازمی گردد. در پایان رستم کیخسرو را نجات داده و او را به پادشاهی می نشاند (داستان سیاوش گورانی، ص۱۹۵-۲۴۰).

در داستان رستم و زنون، زرعلی پیش از رستم در صحنه های جنگ حضور دارد. او در یکی از نبردها پیران را به بند می کشد، اما پس از مدتی سپاه ایران به سختی شکست می خورد و زرعلی با سایر پهلوانان به ایران بازمی گردد. زرعلی با حالتی سرگردان در خواب زال پدیدار می شود و در خوابی دیگر خبر زخمی شدن سام را به زال می دهد. زال و رستم به صحن نبرد می روند. زرعلی گریه کنان گزارش شکست را می دهد. آنان در کنار هم با سپاه زنون می جنگند و چندین تن از آنان را می کشند. زرعلی گزارشی از حال و روز زنون برای رستم می آورد و در این میان پهلوانی تورانی را گرفتار می¬کند. سپس خبر گرفتاری برزو را به فرامرز می رساند. رستم در نبردهای پایانی سر یکی از پهلوانان تورانی را جدا می کند و آن را به زرعلی می دهد تا برای کیخسرو ببرد. او که کیخسرو را زخمی در عرص میدان یافته؛ با گرز گاوسر به یاری کیخسرو می شتابد و تورانیان را تار و مار می کند. سپس با سرعتی شگفت خود را به رستم می رساند و از وی می خواهد تا به یاری کیخسرو بشتابد. رستم به همراه زرعلی به راه می افتند. جهاندار پیل گوش را از پشت فیل بر زمین می کوبد. زرعلی دست و پای پیل گوش را می بندد و همراه جهاندار و طوس آنقدر می جنگد تا سپاه پیل گوش شکست می خورد. زرعلی به جستجوی رستم می رود و او را در میدان جنگ می یابد در حالی که رخش زخمی شده و رستم در آستان شکست است. او به سرعت این خبر را به کیخسرو و زال می رساند. کیخسرو پهلوانان را به یاری رستم می فرستد و زرعلی مژد پیروزی را برای کیخسرو می آورد (هفت لشکر، الفت، برگ۱۵۳-۲۰۶؛ مثنوی شاهنامه).

پس از داستان رستم و زنون دو فرزند زرعلی، زرداد و زرپوش، نیز به حماسه های گورانی افزوده می-شوند. در داستان هفت لشکر (یا جواهرپوش) که زرعلی، زرداد و زرپوش گرفتار جادوی قرنطوس می شوند، رستم با آوردن نام خدا جادوگر را می کشد و آنان را آزاد می کند (جواهرپوش، برگ۱۲۳؛ هفت لشکر، صفری، ص۴۶-۴۷). در پایان این داستان پس از آنکه جهانبخش رخش را بازمی¬گرداند. رستم سوار بر رخش به راه می افتد. آنان پیشاپیش رستم حرکت می کنند و در چپ و راست او با دشمن می جنگند و رستم یکدست را فراری می دهند (هفت لشکر، الفت، برگ۳۰۸-۳۱۰؛ جواهرپوش، برگ۱۴۰-۱۴۲). در پایان جواهرپوش (برگ۱۹۳به‌بعد؛ هفت لشکر، سیدبهاء، برگ۱۴۰

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.