پاورپوینت کامل تکامل اندیش? دینی در مواجهه با مدرنیته ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تکامل اندیش? دینی در مواجهه با مدرنیته ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تکامل اندیش? دینی در مواجهه با مدرنیته ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تکامل اندیش? دینی در مواجهه با مدرنیته ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint :

ورود غرب مدرن در سیمای جدید فکری و فرهنگی و به‌ویژه در ابعاد علمی و تکنولوژیک آن از اوایل دور قاجاریه تاکنون مباحث گسترده‌ای را به همراه و مواضع گوناگونی را از سوی به‌ویژه طیف‌های نخبگانی جامعه موجب شده است.

تبیینی از نگرش فرهنگستان علوم اسلامی قم در باب جامعه و تمدن اسلامی؛

مقدمه: فرهنگستان و پاورپوینت کامل تکامل اندیش? دینی در مواجهه با مدرنیته ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint

ورود غرب مدرن در سیمای جدید فکری و فرهنگی و به‌ویژه در ابعاد علمی و تکنولوژیک آن از اوایل دور قاجاریه تاکنون مباحث گسترده‌ای را به همراه و مواضع گوناگونی را از سوی به‌ویژه طیف‌های نخبگانی جامعه موجب شده است. درحالی‌که رویکرد روشنفکران و حاملان معرفت مدرن به جامع ایران همواره در دو موضع انفعال در برابر این علوم (و البته در صورت کلی‌تر انفعال در برابر سیمای کلی تمدن غرب) و در بهترین حالت برای آن عده‌ای که در نسل‌های بعدی روشنفکری دغدغ دین و فرهنگ بومی و خودی را داشته‌اند، ایجاد نوعی سازگاری میان اندیش دینی و یافته‌های علوم مدرن بر اساس خوانش یا قرائت علمی از دین و متون دینی و در نهایت مصادر دین به نفع علوم مدرن و بر این اساس اصالت همچنان با فرهنگ و تمدن غرب بوده و از فرهنگ دینی و بومی تنها به‌صورت حاشیه‌ای و یا گذرگاهی برای رسیدن به آن جامع مطلوب یا بهره‌مندی از آن برای رنگ و لعاب دادن به اتوپیای غربی استفاده می‌شده است؛ اما در وجه مقابل، نیروهای مذهبی جامعه با مبدأ و مبنا قرار دادن اندیشه و عمل خود در پایگاه سنت و معارف دینی به تناسب شرایط اجتماعی و تاریخی، عکس‌العمل‌های متعدد و متنوعی از خود بروز داده‌اند که در ورای هم این تنوعات و اختلافاتی که در یک دور خاص یا ادوار تاریخی مختلف می‌توان آن‌ها را مشاهده کرد، نوعی سیر تحول رشدگونه و تکاملی را نیز می‌توان در تطور و انباشت این رویکردها مشاهده نمود.

درحالی‌که عکس‌العمل‌های اولیه در مواجهه با تمدن غرب و مظاهر آن به‌ویژه علم و تکنولوژی همراه با نوعی تحیر، سردرگمی و اضطراب و آشفتگی در نیروهای مذهبی جامعه به‌ویژه عالمان دینی به‌عنوان مرجع و سامان‌دهند بسیاری از فعالیت‌های اجتماعی نیروهای مذهبی همراه بود و آن‌ها در جهت حفظ و صیانت اندیش دینی سعی کردند تا با بازتعریف علم مدرن در مجموع گفتمانی خویش تفسیری دینی از علم ارائه دهند و در ضمن مبانی فلسفی تمامیت‌خواه علم مغرور و جاه‌طلب مدرن در دور غرور پوزیتیویسم قرن نوزدهمی آن که هرچه غیر خود را خرافه‌ای بیش نمی‌دانست، مورد نقد و بررسی و چالش قرار دهند؛ و البته در این میان سعی کرده‌اند تا مبانی لازم برای گزینش و استخدام این دستاوردها را در مجموع فرهنگی و تمدنی خود فراهم آورند. در ضمن این فرایند آن‌ها برای محفوظ نگه داشتن دین از مدعیات جهان‌شناختی علم مدرن در پاره‌ای از موارد که احساس تعارض می‌کردند، ناچار از فراهم ساختن دفاعیاتی کلامی و فلسفی نیز بوده‌اند. در این دوره که اثرات پارادایمی و گفتمانی آن هنوز بر حوزه‌های علمیه سایه افکنده است و جهت‌دهند اصلی فعالیت‌های علمی آن‌ها می‌باشد، به دلیل استقرار نظام سیاسی معارض با اندیش دینی و شکل‌گیری سیاست‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه در جهتی مخالف با آنچه ایدئال اندیش دینی است و از سویی اعمال هجم سنگین علیه دین از سوی حاکمیت طاغوت و روشنفکران وابسته در بره مشروطه تا پیروزی انقلاب اسلامی، عمده تمرکز و فعالیت نیروهای مذهبی در این مواجهه تعریف می‌شود و از سویی نیز مانع از ورود آن‌ها به عرص وسیع‌تر نظریه‌پردازی می‌شده است.

از همین روی است که عمد فعالیت‌های فکری اندیشمند و نظریه‌پرداز پرکار و پیشرویی چون شهید مطهری نیز عمدتاً جنب دفاعی دارد. دقیقه‌ای که باید به آن توجه کرد این است که این حکم نه تنها دربار کلی نیروهای مذهبی و روحانیت شیعه در باب تلقی آن‌ها از غرب و چگونگی مواجهه با آن صادق نیست، بلکه حتی در بین روحانیون بلندپایه و عالمان نیز از عمومیت برخوردار نیست. تأکید بر این استدلال تنها از حیث هژمونیک شدن آن در سطح جامعه در گذر زمان و تکامل یافتن آن می‌باشد وگرنه کاملاً آشکار است که بسیاری از روحانیون و حتی عالمان شیعه حتی در بره پیروزی انقلاب اسلامی نیز چندان متمایل به دخالت در این امور نداشته و یا حتی امروزه نیز کم نیستند آنانی که حضور غرب در ابعاد فکری و فرهنگی را چندان جدی تلقی نمی‌کنند. انتقادهای صریح و تند حضرت امام از روحانیون و حوزه‌های علمیه در آن عصر و تلاش‌های رهبر انقلاب برای تحول در حوزه‌های علمیه در جهت سامان‌بخشی به اندیش تمدن‌سازی در حوزه‌های علمیه نشان از ضعف و انفعالی است که حوزه‌های علمیه در برابر تمدن غرب و نیز نظام سیاسی «غیر» آن روز گرفتار آن بوده و تا به امروز نیز استمرار یافته است. بااین‌حال، پیروزی انقلاب اسلامی به‌عنوان نتیج هژمونیک شدن آن اندیش تکاملی دینی، خود زمینه‌ساز پیدایش شرایط جدیدی شده است که در آن ضمن خارج شدن دین از رویکرد تقابلی با نظام سیاسی یا به حداقل رسیدن آن، استمداد نظام سیاسی مستقر مبتنی بر اندیش دینی و تئوری ولایت ‌فقیه را نیز به دنبال داشته است، به‌ گونه‌ای که طلب ویژه‌ای روحانیت شیعه و عالمان دین در جهت بسط و گسترش اندیش دینی در شئون گوناگون فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شکل گرفته است؛ مسئله‌ای که توجه خاص و ویژ حوزه‌های علمیه به‌عنوان حاملان معرفت دینی برای پاسخ‌گویی به مسائل و پرسش‌های جدید را می‌طلبد.

اما در این میان علاوه بر آنکه پاسخ نظام‌مندی از سوی حوزه‌های علمیه به این استمداد نظام و مقتضیات مابعد انقلابی جامعه داده نشده است، بلکه در اثر رسوب گفتمان انفعالی و گزینشی (یا تفکیکی؛ منظور مکتب تفکیک نیست، بلکه رویکردی است که معتقد به تقسیم تمدن غرب به اجزای خوب و بد و امکان گزینشگری از میان آن می‌باشد) منطبق با شرایط ماقبل انقلاب در حوزه‌های علمیه، بخش عمده‌ای از حوزه‌های علمیه یا درگیر این مباحث نشده‌اند یا اینکه آن بخش‌های حاشیه‌ای و جداشده از حوزه‌های علمیه نیز علی‌رغم تلاش برای تطابق با این وضعیت جدید از سویی در تقابل با پارادایم‌های رقیب (پارادایم مستقر علوم انسانی و اجتماعی مدرن و گفتمان گذشته‌گرای مستقر و البته هژمونیک حوزه‌های علمیه) و در پی آن مواجه شدن با اندیش «توسعه» که اینک برای مشروعیت‌یابی در ایران بعد از انقلاب ردایی از دین و اخلاق بر قامت آن دوخته شده بود، از ملزومات کافی برای این همه کارزار سخت برخوردار نبوده و آن تحول لازم را برای استقرار نظام، جامعه و تمدن دینی فراهم نیاورده‌اند.

در این میان، فرهنگستان علوم اسلامی قم به‌عنوان یکی از بخش‌های حاشیه‌ای برآمده از حوزه‌های علمیه رویکردی را پرورانده است که به نحو چشمگیری متفاوت از گفتمان مستقر حوزه‌های علمیه و نیز سایر رویکردهایی است که در صدد پاسخ به مقتضیات فوق‌الذکر شکل گرفته‌اند. همچنین این مرکز رویکردی را پرورانده است که فارغ از انتقاداتی که در ابعاد مختلف می‌توان بر آن وارد ساخت، انطباق بیشتری با شرایط و مقتضیات دین در شرایط مابعد انقلابی دارد؛ هرچند تحقق آن ایده‌ها در عمل با چالش‌ها و معارضاتی همراه است که سعی می‌شود به‌اجمال بعد از معرفی رویکرد نظری فرهنگستان علوم اسلامی قم به غرب، دین و علم به‌عنوان ۳ مؤلف اصلی تأثیرگذار در جهت‌گیری‌های فکری آن، بدان اشاره‌ای شود.

موضع کلی فرهنگستان در باب جامعه و تمدن اسلامی

رویکرد اساسی فرهنگستان به‌عنوان راهکار حل مسائل اجتماعی در جهت بنای یک جامعه و در فراسوی آن تمدن اسلامی در حضور اندیش دینی و ارائ نظر کارشناسی دین در تمامی ابعاد و سطوح است. از این منظر، علاوه بر اینکه قوانین پایه (قانون اساسی) و حقوق اساسی و قوانین عادی جامعه باید تحت کنترل فقه قرار گیرند و علاوه بر وجود وفاداری به دین در مدیران جامعه باید به آسیب دیگری هم دقت شود و آن نکت مهم در این نهفته است که «کارشناسی» و علمی که قرار است روش‌های ادار جامعه را تعیین و مشی حرکت جامعه را تدوین نماید دربردارند جهت است و می‌تواند در راستای اهداف دین یا خلاف باشد. به‌عبارت‌دیگر، «کارشناسی» می‌تواند اسلامی یا غیراسلامی باشد و ازاین‌رو راهکار دینی شدن جامعه و حرکت آن به‌سوی آرمان‌های الهی و بنای یک جامعه و تمدن دینی را در این جست‌وجو می‌کند که «تحلیل» کارشناسان نسبت به برنامه‌ریزی برای ادار جامعه، «اسلامی» شود.[۱] به‌عبارت‌دیگر، «جهت‌داری علوم» موضع اساسی این دیدگاه را تشکیل می‌دهد که هم دیدگاه‌های این جریان منطبق و هم‌جهت با آن شکل می‌گیرد.

موضع این جریان در قبال آسیب‌شناسی و ارائ راهکار آن است که مشکلات کنونی جامع ایران بعد از انقلاب به‌عنوان داعیه‌دار تأسیس و بنای یک جامع دینی عمدتاً زایید ناهمخوانی فرهنگ اسلامی و فرهنگ مدرنیته از یک‌سو، تعارض میان سنت‌های اجتماعی جوامع اسلامی با الگوهای توسع غربی از سوی دیگر است؛ ازاین‌رو، تنها راه برون‌رفت از این معضلات، حرکت به‌سوی ایجاد جامعه‌ای نوین است که توسعه و تحولات اجتماعی را در راستای تحقق همه‌جانب ارزش‌های اسلامی هدایت کند.

بر این اساس باید از نقش محوری دین در تمامی گستر علوم اعم از انسانی و اجتماعی، علوم تجربی و علوم پایه دفاع کرد و معنای کارشناسی دینی را به تمامی حوزه‌ها تعمیم داد. اصولاً مجموع علوم نقشی اساسی در ایجاد یک تمدن بر عهده دارند، ازاین‌رو تنها با دینی کردن خاستگاه، جایگاه و پایگاه علوم می‌توان متوقع بود که کارشناسی نیز صبغ دینی پیدا کند؛ در نتیجه، توسع روش فقاهت باید در کنار تصرف در بنیان فلسفی و متدولوژی علوم کاربردی، مدنظر اندیشمندان حوزه و دانشگاه قرار گیرد تا مجموع اصول فقه، فقه حکومتی، علوم پایه، علوم تجربی و علوم انسانی و اجتماعی عملاً در خدمت توسع دین قرار گیرند. تنها بر این اساس می‌توان توسعه در روش برنامه‌ریزی و ادار حکومت را بر پای کتاب و سنت الهی تعریف کرد.

در وجه مقابل، اگر نظام اسلامی فاقد چنین فلسفه‌ها و روش‌هایی باشد و نتواند «فلسف شدن» یا «فلسف چگونگی» را به‌عنوان محور هماهنگی ۳ روش تولید تعریف، معادله و برنامه بر اساس دین تعریف کند، به طور حتم تضمینی برای استمرار و توسع حرکت اسلامی در کار نخواهد بود، چه رسد به اینکه پرچم‌داران این حرکت عظیم اسلامی داعی اقام تمدن نوین الهی را در قرن معاصر مطرح کنند. به‌عبارت‌دیگر، این نظریه بر آن است که اگرچه راه شناخت حقیقت اسلام قبل از هر چیز تمرکز بر منابع دینی و بهره‌گیری از «عقل استکشافی» و استنباطی است، اما تأکید می‌کند که نه تنها از علوم تجربی و کارشناسی برای تحقق دین و استقرار یک جامعه و تمدن نوین اسلامی باید بهره گرفت، بلکه ظهور و شکوفایی تمدن اسلامی تنها در سای توسع مستمر اجتماعی بر اساس شاخص‌های اسلامی که آمیزه‌ای از ابعاد معنوی و مادی حیات انسانی است، میسر می‌شود؛ و البته توضیح داده می‌شود که منظور از «علم» در اینجا لزوماً دانش‌های سکولار سازند تمدن مدرن نیست. همچنان‌که غرب جدید برای تحقق ارزش‌های مادی یا دین‌گریزان خویش به تولید دانش سکولار دست یازید، پایه‌گذاری تمدن نوین اسلامی نیز نیازمند ابزارهای علمی و کارشناسی اسلام است؛ این نکته در حقیقت به‌وضوح دربرگیرند موضع مهم این جریان فکری یعنی «جهت‌داری علوم» می‌باشد.

غرب‌شناسی فرهنگستان: مدرنیته به‌عنوان یک کل تجزیه‌ناپذیر

موضع‌گیری این رویکرد دربار تولید علوم اسلامی متأثر از تحلیل‌ها و تفسیرهای این جریان در ۳ زمین دین‌شناسی، غرب‌شناسی و علم‌شناسی است. در حقیقت این ۳ موضوع محورهای تعیین‌کنند جهت‌گیری فکری جریان یادشده در زمین تعریف جایگاه، نقش و اهمیت علوم اجتماعی اسلامی است.

از منظر اصحاب فرهنگستان نگاه به غرب و مدرنیته باید یک نگاه کل‌گرایانه و سیستمی باشد؛ ازاین‌رو، این جریان به مدرنیته یک رویکرد و رهیافت کل‌گرایانه و سیستمی دارد؛ یعنی غرب و مدرنیته را به‌منزل یک کل و نظام هماهنگ و سیستمی منسجم ارزیابی می‌کند که هویت کل و اجزای آن در حضور هم و در پیوند ارگانیکی با هم معنا و مفهوم پیدا می‌کند. در واقع این جریان، مدرنیت غرب را یک پیکر درهم‌تنیده می‌داند که قابلیت تفکیک از هم را نداشته و نمی‌توان اجزا و ابعاد آن را از جهت و روح حاکم بر کل تجزیه کرد و آن را با اجزا و ابعادی که بر آن روح و جهت‌گیری حاکم است، تلفیق کرد. بر این اساس تلاش در جهت چنین تلفیقی، سرانجام به یک پارادوکس غیرقابل حل می‌انجامد، زیرا اساساً هویت هریک از اجزا در یک پیکره به لحاظ جریان و سریان جهان‌بینی و فرهنگ آن می‌باشد و با تجربه از پیکره و پیوند آن به پیکر دیگر، آن جزء و بُعد با فرهنگ و نظام فکری‌اش وارد سیستم و پیکر جدید می‌شود و بدین‌ترتیب یک نوع ناهماهنگی و ناسازگاری و به عبارت بهتر نوعی التقاط بین اجزا را دامن میزند.

مدرنیته یک مجموع درهم‌تنیده است که جنبه‌های مختلف آن با هم هماهنگ هستند. علم مدرن، صنعت مدرن، فلسف مدرن، اخلاق مدرن و… همگی یک منظوم هماهنگ و دارای جهت واحد هستند؛ به همین دلیل می‌توان هم آن را در ذیل یک روح کلی توصیف کرد؛ بدین معنا که علم جدید، علم سکولار است، همان‌گونه که صنعت جدید، صنعت سکولار و هنر جدید، هنر سکولار است و هم این جنبه‌ها یکدیگر را تأیید می‌کنند. بر این اساس نباید برای نقض این دیدگاه به مثال‌ها و مصداق‌های خرد تمسک جویید و پرسش از چگونگی وجود سکولاریسم در یک دستگاه یا ماشین منفرد مطرح کرد، زیرا هریک از اجزای تمدن غرب به یک میزان از روح کلی غرب متأثر نیست، بلکه هریک به تناسب سهمی که در برایند کلی این تمدن دارند، از روح آن تأثیر پذیرفته‌اند.

کلیت و تجزیه‌ناپذیری مدرنیته باعث شده است گرایش‌هایی که به‌صورت نوعی تجزی ناقص حرکت کرده‌اند، کارکرد و کارآیی مؤثر آن جزء در مجموعه و سیستم جدید را کاهش داده و یا از بین برده‌اند. مدرنیته، روح و فلسفه‌ای دارد که صورت کلی آن است و تا آن روح و فلسفه در قالب فرهنگ یک جامعه تجسم و تحقق پیدا نکند و درون انسان‌ها را به تسخیر خود درنیاورد، مدرنیته نیز تحقق نخواهد یافت. در نقط مقابل، تحقق بُعد یا ابعادی از مدرنیته در یک جامعه با اندیش گزینشگری و امکان تجزی آن در اثر مواجه سیستم و مجموع قبلی با این ابعاد و تعارض آن دو یا به ناکارآمدی اجزای مدرن منجر شده و یا آنکه در اثر غلب ابزارها و اجزای مدرنیته، سیستم قبلی مستحیل خواهد شد.

بنابراین، مدرنیته برخلاف آنچه نخست پنداشته می‌شود به‌راحتی تحت اختیار انسان با هر فرهنگ، فلسفه و دینی قرار نمی‌گیرد. تکنولوژی و علم مدرن نیز نتایج، پیامدها و لوازم ویژ خود را هم در پی می‌آورد. این تفسیر و تلقی از غرب و مدرنیته باعث می‌شود این جریان تأکید کند که اگر قرار است جامعه‌ای در جهت دینی شدن حرکت کند، نمی‌تواند از اجزا و ابعاد تمدن غرب که در جهتی خلاف اندیش دینی شکل گرفته و بسط و توسعه‌ یافته به آسانی و بدون ایجاد تعارض و تضاد استفاده نماید و از عوارض آن در امان باشد.

دین‌شناسی فرهنگستان: دین حداکثری، گسترده‌تر از آنچه دیگران می‌اندیشند

در بحث دین‌شناسی، برداشت جریان اخیر از دین یک تلقی حداکثری است؛ بدین معنا که معتقدند مجموع دین، هدایت‌هایی است که هم عرصه‌های حیات انسان را می‌پوشاند و می‌باید هم بپوشاند، زیرا ممکن نیست دین بدون توجه به دیگر عرصه‌ها و حوزه‌ها، تنها یک عرصه از حیات انسان را هدایت و رهبری کند. تفسیر حداقلی از دین نمی‌تواند با نقش هدایتگری آن متناسب باشد، بلکه باید دین را حداکثری تفسیر کر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.