پاورپوینت کامل سخن گفتن کانت به فارسی ۵۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سخن گفتن کانت به فارسی ۵۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سخن گفتن کانت به فارسی ۵۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سخن گفتن کانت به فارسی ۵۴ اسلاید در PowerPoint :
در گوشهای از تهران دودآلود و فروشده در نیازهای عاجل و اندیشناکیهای اکنونی، مردی زندگی میکند که اشتیاقِ او به دانستن و یافتن و نامگذاری یافتهها، یادآور همان فیلسوفان یونان باستان است؛ اشتیاقی بیغرض و آزاد از هر چیزی جز خودِ دانستن و یافتن و نام نهادن. دستکم این احساسی است که من در دیدارها و گفتوگوهایم با ادیب سلطانی داشتهام. گاه پیش آمده است که برای یافتن معادلی درخور برای یک ترم هگلی با وی گفتوگویی داشتهام.
سیاوش جمادی از مقام و رهیافت میرشمسالدین ادیب سلطانی در ترجمه میگوید
در گوشهای از تهران دودآلود و فروشده در نیازهای عاجل و اندیشناکیهای اکنونی، مردی زندگی میکند که اشتیاقِ او به دانستن و یافتن و نامگذاری یافتهها، یادآور همان فیلسوفان یونان باستان است؛ اشتیاقی بیغرض و آزاد از هر چیزی جز خودِ دانستن و یافتن و نام نهادن. دستکم این احساسی است که من در دیدارها و گفتوگوهایم با ادیب سلطانی داشتهام. گاه پیش آمده است که برای یافتن معادلی درخور برای یک ترم هگلی با وی گفتوگویی داشتهام. گفتوگو به نتیج خرسندکنندهای نرسیده است و چند روز بعد ادیب سلطانی با یک تماس تلفنی کوتاه مرا در شادمانی خویش انباز کرده است. شادمانی از یافتن معادلی که دقیقاً همان است که باید باشد؛ شادمانی هنرمندی که از آنچه آفریده است، به درجهای از خرسندی رسیده است. چنین نسبتی با زبان، نسبتی آفرینشگر و هنرمندانه است. با این گواه زنده اکنون میتوانم شیو هنرمندانه و موسیقایی ترجم ادیب سلطانی را روشنتر کنم. ترجم هنرمندانه، انتقال آن چیزی است که در زبان دیگر هست شده و در زبان مقصد (و در اینجا زبان فارسی) اصلاً هست نشده است. به دیگر سخن، با زبان فارسی و در زبان فارسی و با بهرهگیری از امکانات وندی این زبان باید آن معنا را هست کرد. زبان فارسی در ترجم «سنجش خرد ناب»، زبان کانت است که به فارسی سخن گفته است. در این ترجمه، رکود، سترونی و فروبستگی زبان فارسیِ تاکنونی بههمت یک ایرانی شکسته شده است. او را اگر کاخ بلند ترجمه نامیم، گزاف نگفتهایم. دشوارفهمی این ترجمه ازآنروست که هم در فرم و هم در درونمایه، هماندیشی با کانت را برمیانگیزد. ترجم ادیب سلطان همچون خانهای است که بهمحض درآمدن به آن، هم اسبابِ آن باید به مهمان بگویند که این خانه در کل و جزی ناآمُخته است از این نگر، همنشینی و فراهمچینی این اسباب بهاصطلاح
isomorphd
یا همسانریخت است. به تعبیر آن شاه قاجار، همهچیزش به همهچیزش میآید. دربایست است که در اینجا به دکترین مرکزی (
central doctrine
) بگویی: افراه کانونی، به ماتقدم (
a priori
) بگویی: پرتوم، به انتزاعی (
abstract
) بگویی: آهنجیده. به اصل امتناع تناقض (
Satz des Widerspruch
) بگویی: اصل آخشیجگویی و به دیالکتیک بگویی: دویچمگوییک. اگر شکل دایرهای روی دیوار باشد، بهتر است آن را پرهون بخوانی. هرچند پرهون نامیدن دایره در ادراک تو فهمی نمیفزاید، اما خان تازه باید تازگی و نوسازیاش را در تمامیت و وحدتش پیش چشم میهمان نهد، او را به حیرت اندر فکند و برای همراهی با راهی که کانت رفته است، ساختهوپرداخته کند. کمابیش هم انسانها، به هر زبانی که سخن گویند، دربار مدلول اشیا و موجودات یا هستومندهای عینی و ملموس بیرونی همداستاناند. باید بهدلیل همسانریختی ساختارین باشد که ادیب سلطانی نامهای برخی از این واژهها را نیز نامأنوس میکند. از سوی دیگر، وی در ترجم برخی از ترمهای حکمت اسلامی، از جمله تنقیح مناط، اشکالی (
Problematisch
)، متخیله (
Imagination
)، جزی مقوّم (
Ingredienz
) و مانند اینها بر سرهنویسی پافشاری نمیکند. بیشتر ایرادهایی که به نامأنوس نمودن ترجم ادیب سلطانی وارد میشوند، با نادیده گرفتن سوی هنری ترجم ادیب سلطانی موضوعیت پیدا میکنند. اگر ابنسینا و خواجهنصیر یا دیگر حکما و شاعران و نثرنویسان قدیم، به عربی یا فارسی اصطلاحی رسا که جایگزین بهتری ندارد، جعل کرده باشند، دلیلی برای تغییر آن وجود ندارد، لیک پرهون نامیدن دایره، وحدت ارگانیک فرم و محتوای ترجمه را استوار میکند. سخن بر سر پایبندی مترجم به روش و هدف کلی و ساختاری خویش است، ورنه حتی ممکن است برخی از معادلهای ادیب سلطانی، جدا از ساختار کلی ترجمهاش، نه آخرین و نه قطعیترین معادل باشد و نه خود ایشان چنین میاندیشد. بنابراین من که خود دربار برخی از معادلهای هگلی با ادیب سلطانی گفتوگو کردهام، مقصودم آن نیست که معادلهای وی گفتوگوناپذیر و بیچونوچرا هستند. ادیب سلطانی، تا آنجا که من میدانم، خود نیز نه معادلگزینیهای خود را آخرین میداند و نه از کنکاش دربار آنها رومیگرداند. او اما ساختار و روش و هدفِ کلی ترجمههایش را بهآسانی وارون نمیکند؛ چراکه چنین ایرادهایی آن خان مفروضی را که مثال زدم، از آنچه باید مهمان را اندیشهورزی کانت همراه کند، تهی خواهد کرد و فلسفه را دگردیس به کالایی کرده است که از جایی نامأنوس آمده و لوازم و بستر زایش و بالش و همدوسش (
Zusammenhang
) خود را پسِ پشت نهاده و جام مأنوسیت فرهنگ مقصد را به تن کرده است. این تکانه باید بر مهمان فرود آید که آن فیلسوفی که بناست همسفرِ اندیشهورزیاش گردد، به جایی دیگر تعلق دارد، موسیقی و نقاشی و هنری همساز با اندیشیدن خود دارد. استاد فلسفهای که پس از تدریس احکام تحلیلی (داوریهای اناکاویک) و احکام ترکیبی (داوریهای همنهادی) به خانهاش برمیگردد تا با موسیقی عامهپسند ایرانی خستگی از تن بزداید، حتماً یک جای کارش میلنگد. تدریس فلسفه شغل و مای رزق اوست. اندیشیدن در سطح کانت غیر از آموختن نااندیشا و ناپرسای نتایجی است که معمولاً در دانشکدههای ما میآموزند یا فروغی در «سیر حکمت» آورده است. نتیجههای هیچ فیلسوفی او را در مقام یک پیامبر نمینشاند. امروزه علم بهگونهای جدی و تکاندهنده بر پاسخگویی به پرسشهای فلسفی ادعا دارد و در حقیقت فیلسوفان را به جدالی فراخوانده است که فرجامش آشکاره نیست. ویلارد ون اورمن کواین (
Willard Van Orman Quine
) در سال ۱۹۵۱ مقالهای با عنوان «دو جزم تجربهانگاری» نوشت که تقسیم کانتی احکام تحلیلی و ترکیبی را بهکلی نامعتبر میگرداند. کیهانشناسی مدرن از یکسو و نورولوژی و ژنتیک از سوی دیگر، ایدئالیسم آلمانی را به درآویزی و محاجه خواندهاند. خواندن نتایج کار این فیلسوفان و دانشمندان، تفکری در ما برنمیانگیزد، بل برعکس آنها را به مفتیانی فرومیکاهد که ما صرفاً پذیرای احکام نهایی آنها میشویم. آن پویش اندیشگی که همبسته با هنر و شهرگردانی (سیاست) به اینجا رسیده است، از ارسطو و افلاتون آغاز گشته است. ترجمههای ادیب سلطانی فراخوانشی است به شرکت در اندیشهای که همدوش پویههای دیگر یک فرهنگ از ارسطو به هاوکینگ رسیده است.
با چرخشی در تعبیر، توان گفت که واژهها و اصطلاحات یک زبان، حال روح قومی است که به آن زبان سخن میگویند. زبانی که حسبحال قومی دیگر است، باید نهفقط متن، بل روح زبانی را که متن از آن خاسته است، جابهجا کند. نمونههایی پیش نهم: ازآنجاکه ما در زبان هستیم و در زبان زندگی میکنیم، پس مسلط بودن به یک زبان سخنی گزافه است. حتی ادیب سلطانی که در زباندانی از نوادر است، بر هیچ زبانی تسلط ندارد. دلالت مستبدان تسلط بر زبان که با
fluency
یا سلاست و
mastering
یا تبحر و استادی تفاوت دارد، شخصِ زباندان را بیشازحد طاقت انسانی بزرگ میکند و خودِ زبان را بیش از گستر بیکران و هماره ناتمامش کوچک. زبان را که گویایِ همایشی نسلاندرنسلی، پویا و رامنشدنی است، چگونه میتوان زیر سلطه درآورد و بدینسان توانشِ گشودگی و پویشِ آیندهسوی آن را در یک گذشتگی و بودگی مختوم کرد؟ ما چگونه میتوانیم بر آنچه در آن محاطیم، محیط شویم؟ من هم زبانها را نمیدانم، لیک گمانه توان زد که عبارتی چون تسلط به زبان، مالکالرعایا، زن گرفتن بهجای همسری و ازدواج، بنده بهمعنای من، سیاست در ازای شهرداری و شهرگردانی و گیتیآرایی، رعیت و همجالرعاع، خامل ذکران (بینامونشانها)، وبش (فرومایگان)، چاکران و مانند اینها بهجای شهروندان و نمونههای دیگری از این دلالتها در هر زبانی کاربرد داشته باشند، بیدرنگ باید در زیست واقعی اهلِ آن زبان بهدنبال شبح استبدادی بگردیم که: ۱. در همهجا حضور دارد، از جمله در استبداد شاه بر والیان، والیان بر محتسبان، محتسبان بر مردم، مردم قدرتمندتر بر مردم بیقدرت تا برسیم به استبداد مرد بر زن و پدر بر اهل خانه. ۲. با حضورش هرگونه ارتباط و همبستگیِ راستین را بسی دشوار و حتی ناممکن میکند.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 