پاورپوینت کامل به مناسبت سالگرد مشروطیت چرا مشروطه، مشروطه نشد؟! ۷۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل به مناسبت سالگرد مشروطیت چرا مشروطه، مشروطه نشد؟! ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل به مناسبت سالگرد مشروطیت چرا مشروطه، مشروطه نشد؟! ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل به مناسبت سالگرد مشروطیت چرا مشروطه، مشروطه نشد؟! ۷۰ اسلاید در PowerPoint :

کسانی که با تاریخ سر و کار حرفه‌ای‌تری دارند، معمولاً برای شناختن رویدادها تا جایی پیش می‌روند که تارهای فرعی تر ریشه‌ها هم دیده شود، به نظر بعضی جنبش، به گمان عده‌ای انقلاب، و به تفسیر برخی دیگر آمیزه‌ای از جنبش و انقلاب است. جدا از همه‌ی تعبیر و تفسیرها در این باره، مشروطیت نه تنها از مهم‌ترین وقایع تاریخ صد و سی و چند ساله‌ی قاجار، بلکه از مهم‌ترین رویدادهای سراسر تاریخ ایران از آغاز تا کنون است.

یادداشت آغازین

کسانی که با تاریخ سر و کار حرفه‌ای‌تری دارند، معمولاً برای شناختن رویدادها تا جایی پیش می‌روند که تارهای فرعی تر ریشه‌ها هم دیده شود، به نظر بعضی جنبش، به گمان عده‌ای انقلاب، و به تفسیر برخی دیگر آمیزه‌ای از جنبش و انقلاب است. جدا از همه‌ی تعبیر و تفسیرها در این باره، مشروطیت نه تنها از مهم‌ترین وقایع تاریخ صد و سی و چند ساله‌ی قاجار، بلکه از مهم‌ترین رویدادهای سراسر تاریخ ایران از آغاز تا کنون است. مشروطیت، نقطه‌ی شروع دوره‌ی جدیدی در تاریخ ایران، و سرفصل بسیاری از مقوله‌ها در بسیاری زمینه‌هاست. به همین دلیل بحث درباره‌ی آن پایان نمی‌گیرد و هر اطلاع، سند و مدرک، یا تفسیر تازه ای، می‌تواند بحث درباره‌ی آن را تجدید کند. در این نوشته‌ی کوتاه سعی می‌کنم به نکته‌های مهم‌تری اشاره شود که علت‌های ناکام ماندن یکی از مهم ترین رویدادهای تاریخ ایران را ـ البته از دیدگاه نویسنده ـ نشان دهد. در ضمن شاید اشاره به این نکته بد نباشد که نویسنده‌ی این مطلب به دیدگاهی گرایش دارد که مشروطیت ایران را تشکیل یافته از دو مرحله‌ی جنبش اصلاح طلبانه و انقلاب بر ضد خودکامگی می‌داند. این دیدگاه ایجاب می‌کند که در بررسی آسیب شناختی مشروطیت، تفکیکی صورت بگیرد، و فعالیت‌های له و علیه در دو دوره‌ی مختلف مشروطیت، بر پایه‌ی موازین متفاوتی سنجیده شود.

زمینه‌ی رویدادها

بر پایه‌ی نشانه‌ها و نشانه‌شناسی سیاسی، از سیر رویدادها این‌طور به نظر می‌رسد که مظفرالدین شاه و درباریان و سران حاکم قاجار زمانی در برابر مشروطه‌خواهان نرمش نشان دادند که ادامه‌ی حاکمیت خود را جدّا در خطر دیدند. اگر شدت عمل‌های نخستین حاکمیت درباره‌ی اعتراض‌های مسالمت جویانه‌ی مردمِ به‌پا‌خاسته نتیجه بخش می‌بود و مردمِ به حرکت در آمده سر جایشان می‌نشستند، آن حاکمیت به هر بهایی به حیات خود ادامه می‌داد. اما زمانی که احساس کردند تهدید به راستی جدّی است، شاه در نقش پدر مهربان و دلسوز ملت ظاهر شد و با استمالت، واسطه قرار دادن آن دسته از نزدیکانی که نزد مردم وجاهتی داشتند، و بعد هم دور کردن مستبدهای سرشناس و رجال بسیار فاسد از پیرامون خود، همراهی با مشروطه‌خواهان را آغاز، و سرانجام فرمان مشروطیت را در ۱۳۲۴ق/ ۱۲۸۵ش صادر کرد، نزدیک به ۱۵ سال پیش از کودتای نظامی. او سپس با تاسیس مجلس نمایندگان ملت هم موافقت کرد.

کسانی که با تاریخ الفتی دارند، خوب می‌دانند که دوره‌ی زمانی ۱۵ ساله، در مقیاس‌های تاریخی، چشم به هم زدنی بیش نیست، اما همین دوره‌ی بسیار کوتاه ۱۵ ساله، از پر ادبارترین و خفت‌بارترین دوره‌ها در تاریخ ایران است، سال‌هایی که شدّت شومی آن را در عین حال با توجه به موج بلند توقعاتی باید سنجید که از مشروطیت برخاسته بود. چرا در پی خیزش روشن‌اندیشان، دگراندیشان، قشرهای با سواد شهری و مردم طبقه‌ی متوسط در بخش‌هایی از کشور در راه آرمان‌های سعادت و اعتلای ملی و عدالت اجتماعی، نخست دوره‌ای از ادبار و خفت، بعد از آن دوره‌ای از استبداد و اختناق و حکومت پلیسی، و سپس دوره‌های مکرر نقض اساسی‌ترین حقوق انسانی باید حاکم و تکرار می‌شد؟ در دل جنبش و انقلاب مشروطه، و در شرایط محیط بر آن چه عامل‌هایی نهفته بود که راه را برتحقق آرمان‌ها می‌بست؟

پس از آن‌که نظام حکومتی مشروطه پذیرفته و مجلس ملی تاسیس شد، نمایندگان برگزیده از اصناف مختلف در مجلس گردآمدند و رأی‌دهندگان اختیار را به دست آن‌ها سپردند. نخستین نشانه‌ای که در تجمع نمایندگان ملت در مجلس دیده می‌شد، نبودن توافق نظر بر سر این نکته بود که از کجا باید شروع کرد و رسیدگی به چه امری و اموری در اولویت قرار بگیرد. اگر در میان نمایندگان چند تن با ذهن منظم و قدرت سازمان دهی نبودند، معلوم نیست تشتت و سردرگمی چه حاصل دیگری به بار می‌آورد. گرچه در همان آغاز کار زمان نسبتاً زیاد و ارزش‌مندی از دست رفته بود. با این حال، مجلس به کمک نظامنامه‌ی مصوب و چند رهبر فکری اش از بحث‌های آشفته و حاشیه‌های دور از اصل نجات یافت.

مجلس نمایندگان با بِلبُشو رو به رو شده بود و باید تصمیم‌های عاجلی می‌گرفت و دولت وقت هم در مقام مجری مصوبات قوه‌ی قانون گذار، باید تصمیم‌ها را به اجرا می‌گذاشت.

اما هزینه‌ی اجرای تصمیم‌ها سبک نبود و پولی هم در خزانه باقی نمانده بود. شاه و همراهانش با استقراض به سفر‌های خارج رفته بودند. در دخل و خرج مملکت موازنه دیده نمی‌شد و ایجاد این موازنه به تغییر و تحولات ساختاری و اصلاحاتی عمیق نیاز داشت که نه از عهده‌ی نمایندگان ملت بر می‌آمد و نه ملت و نمایندگانش قبلاً جوانب آن را سنجیده بودند.

جنبش‌ها معمولاً با شعارهای حق‌طلبانه، آزادی‌خواهانه، آرمان ستایانه به راه می‌افتند و به پیروزی می‌رسند، اما پس از پیروزی و سرمستی بعد از پیروزی، زمان پرداختن صورت حساب‌ها می‌رسد، و اینجاست که هشیاری، آگاهی، انسجام، هدفمندی و نیز جنبه‌های دیگر عزم ملی، یا عزم و انسجام طبقه‌ای که پیروز جنبش است، با چهره‌ی سرد، و تلخ واقعیت رو به رو می‌شود.

رویدادها

مدت کوتاهی پس از برقراری نظام مشروطیت و تاسیس مجلس، شماری از نمایندگان مامور شدند دخل و خرج مملکت را بررسی و برای ایجاد موازنه میان آن‌ها راهی بیابند. دولت مستبدِ معاف از نظارت، و در عین حال فاسد و بی‌حساب و کتاب، عاجز از برقراری توازن، تن داد که نمایندگانی از ملت ـ حقاً هم نماینده‌ی صنف‌هایی از ملت بودند ـ بیایند و ببینند چه راهی برای برون رفت از مخمصه می‌توان یافت. خزانه و کیسه‌ی دولت خالی، مملکت تاراج شده، شالوده‌ی امور از هم پاشیده، شاه در بستر بیماری و مشرف به موت، گروه‌های قدرت‌طلب در کمین، جامعه داغ و آرمان خواه، اما بدون سازمان و تشکیلات لازم و کافی، و نمایندگان ملت بی تجربه، یا کم‌تجربه ـ به استثنای عده‌ای اندک شمار ـ ، و دو ابرقدرت متجاوز توسعه طلب و استعمارگر هم در کمین برگرفتن منافع و امتیازهای بیشتر؛ و باز هم گرفتاری‌های دیگری که اگر آن‌ها را کنار هم بگذاریم، خواهیم دید که این گرفتاری‌ها برای هیچ ملتی رمقی باقی نمی‌گذارد.

مجلس، روزنامه به راه انداخت تا عرصه‌ای باشد برای انتشار آزادانه‌ی خبر و گزارش و دیدگاه و نظر. تصمیم به تاسیس بانک ملی گرفت، تا به اوضاع پولی و مالی سر و سامانی ببخشد. کارهای اساسی دیگری که به نظرش رسید در برنامه قرار داد، اما تحقق یافتن هرکدام از این‌ها وقت کلان لازم داشت و مدت‌ها زمان لازم بود تا هرکدام از این‌ها سنّت‌های متناسب خود را ایجاد کنند. زمان را چه‌گونه می‌توان به دست آورد، آن هم در دوره‌هایی که سیر رویدادها در اختیار نباشد، و انتظارات و توقعات هم امان ندهد؟

مظفر الدین شاه در تابستان ۱۲۸۵ش فرمان مشروطیت را صادر کرد و در زمستان همان سال مرد. پسرش با عنوان محمد علی شاه برتخت سلطنت نشست. او نوه‌ی دختری امیرکبیر بود، اما هیچ یک از صفات امیر را به ارث نبرده بود، و از همان اول کار نشانه‌ها حکایت می‌کرد که شاه جدید و گروهی که دور او جمع شده بودند، اهل تسهیم قدرت نبودند. اندکی بعد میرزا علی اصغر خان اتابک، سیاستمداری بی بهره از هرگونه هاله‌ی خوشنامی، که در خارج از کشور به سر می‌برد، برای سمت صدارت به تهران احضار شد. معنای این انتخاب برای اهل سیاست، به ویژه مشروطه خواهانی که برضد امثال اتابک هم به پا خاسته بودند، معنای آشکاری داشت. شاه مرده بود، شاه جدید مخالفان مشروطه را به گرد خود جمع کرده و قدرت گرفته بود و پشتیبانی روس‌ها و قوای نظامی وابسته به آن‌ها را همراه داشت. چند ماه هم از اعطای مشروطیت گذشته و کار خاصی انجام نگرفته بود. مردمی که متشکل شده بودند و امتیازی به دست آورده بودند، از صحنه بیرون رفته بودند. تشکل سیاسی منسجمی وجود نداشت. برای مقابله با ضد حمله پیش‌بینی‌های لازم نشده بود. در نتیجه حلقه‌ی دربار گمان می‌کرد که می‌تواند بساط مشروطه خواهی را به آسانی برچیند؛ دست کم نشانه‌ها این گونه حکایت می‌کند. اتابک، به رغم مخالفت‌های مشروطه‌خواهان به ایران بازگشت، فرمان صدارت را گرفت، به صحن مجلس شورای ملی رفت و به یاری هوش شریرانه و شمّ تیز تشخیص موقعیت، به مجلسیان چنین وانمود کرد که این اتابک، آن اتابک قبلی نیست. به کابینه اش چند وزیر موجه راه داد، اما وزارت جنگ را به کامران میرزا، عموی شاه، سپرد که سال‌ها امور نظامی را در قبضه داشت و معتمَد حلقه‌ی دربار بود.

در آن اوضاع و احوال، کشور دستخوش ناآرامی بود، اعتراض‌ها در شهرهای بزرگی مانند اصفهان و شیراز نسبت به حکامشان شدید بود، به حدی که حکومت را به برکناری آن‌ها از کار ناگزیر می‌ساخت. هنوز یک سال از صدور فرمان مشروطیت نگذشته بود که نیروهای امپراتوری عثمانی به مرزهای غربی ایران حمله کردند. یاغی‌گری و ناامنی راه‌ها بلای دیگری در بعضی ولایات بود. حرکت دفاع از مشروعیت در برابر مشروطیت به راه افتاده بود که در عمل جناح مستبدان را تقویت می‌کرد. زد و خوردها میان شماری از مدعیان با نیروهای دولتی در برخی قاط ادامه داشت. کش‌مکش مجلس با دولت هم در جریان بود و سرانجام دولت را واداشت کامران میرزا را از وزارت جنگ کنار بگذارد.

در همین حیص و بیص، در حالی که یک سال از عمر مشروطه نگذشته بود، دو ابرقدرت روس و انگلیس با هم به توافق رسیدند و به موجب قرارداد ۱۹۰۷م، ایران را به دو منطقه‌ی زیر نفوذ خود تقسیم کردند. اعلان این خبر ضربه‌ی هولناکی به مشروطه‌خواهان و همه‌ی طرفداران استقلال و آزادی بود. می‌توان خود را در جای مشروطه خواهی در آن زمان گذاشت و جبهه‌هایی را به تصور درآورد که گشوده شده بود، نیروهای بالفعل را در آن موقعیت برآورد کرد و دید که در کف مشروطه‌خواهان چه مانده بود.

باز در حین همین کشاکش ها، رویداد نامنتظر دیگری آتش را شعله‌ور تر کرد. اتابک به هنگام خروج از در مجلس به قتل رسید. قاتل هم برای این‌که به دست ماموران نیافتد، خودکشی کرد. مجلس‌های جداگانه و به کلی متفاوتی که به یادبود مقتول و قاتل در نقاط مختلف، با شرکت افراد متفاوت و کاملاً در تقابل با هم برگزار شد، نشانه‌ی آشکار دیگری از تشکیل دو جبهه در برابر هم بود، آن هم دو جبهه‌ی تندرو که از برخورد م

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.