پاورپوینت کامل نشانه‌های مکتب هرمسی در داستانی از اسکندرنامه ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نشانه‌های مکتب هرمسی در داستانی از اسکندرنامه ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نشانه‌های مکتب هرمسی در داستانی از اسکندرنامه ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نشانه‌های مکتب هرمسی در داستانی از اسکندرنامه ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint :

نظامی، شاعر قرن پنجم هجری حکیمی بود که از علوم مختلف بهره داشت. او در سرایش خمسه خود از این علوم استفاده کرد و از آن‌ها در شکل بخشیدن به اشعار خود بهره گرفت. یکی از علومی که از قرن‌ها پیش رواج خویش را آغاز کرده بود و تا زمان وی نیز اشاعه یافت، علوم هرمسی بود. نظامی از طریق نهضت ترجمه‌ای که در دوره اسلامی رخ داد

نظامی، شاعر قرن پنجم هجری حکیمی بود که از علوم مختلف بهره داشت. او در سرایش خمسه خود از این علوم استفاده کرد و از آن‌ها در شکل بخشیدن به اشعار خود بهره گرفت. یکی از علومی که از قرن‌ها پیش رواج خویش را آغاز کرده بود و تا زمان وی نیز اشاعه یافت، علوم هرمسی بود. نظامی از طریق نهضت ترجمه‌ای که در دوره اسلامی رخ داد، با این مکتب و کتاب‌های آن آشنا شد و تحت تأثیر آن‌ بخشی از خمسه خود را سرائید. شرف‌نامه و خردنامه، دو بخش از خمسه نظامی هستند که در آن‌ها به زندگی و احوالات اسکندر پرداخته است. این دو بخش که به اسکندرنامه نیز موسوم‌اند، از مکتب هرمسی بسیار متأثر شده‌اند به گونه‌ای که حتی نام اشخاص منتسب به این مکتب نیز در آن ذکر شده است. یکی از این اشخاص، بلیناس یا آپولونیوس طیانی است که نظامی در جای جای اسکندرنامه از او نام برده و گاه به زندگی او پرداخته است. بلیناس در قرن اول میلادی در آسیای صغیر می‌زیست و به خرق عادت و کرامات مشهور بود. او در نزد غربیان و مسلمانان به صاحب طلسمات معروف بود. نظامی در یکی از داستان‌هایی که به وی منتسب کرده، او و اسکندر را مقارن یکدیگر پنداشته، از شباهت زندگینامه آن دو استفاده کرده و بلیناس را نابودکننده اژدهایی می‌داند که بنا بر اسکندرنامه سریانی اسکندر، نابودکننده آن است. می‌توان علت تغییری را که نظامی در داستان اسکندرنامه سریانی ایجاد کرده در امکان پهلوی و سریانی دانستن وی و دسترسی به ادبیات یونانی از آن طریق و تعلق خاطر وی به مکتب هرمسی دانست. این مقاله به این احتمالات می‌پردازد و آن‌ها را بررسی می‌کند.

***

نظامی گنجوی، شاعر و عالم بزرگ ایرانی برای شکل بخشیدن به اثر سترگ خود از داستان‌های گوناگونی استفاده کرده، به آن‌ها شاخ و برگ داده و گاه داستان جدیدی خلق کرده است. برخی از داستان‌های او همچون لیلی و مجنون که در ادبیات عرب و تاریخ، مابه‌ازائی دارند، از شهرت بسزایی برخوردارند و برخی دیگر کمتر شناخته شده‌اند. همچنین نظامی که به جامع‌العلوم‌بودن معروف است، از منابع گوناگونی نیز استفاده کرده است که گاه خود به آن اشاره می‌کند. او در میان منابع مختلف به فردوسی نظر خاصی داشته و سعی کرده خمسه خود را طبق شاهنامه فردوسی بسراید و در جای جای کتاب خود و به اشکال مختلف به فردوسی اشاره می‌کند. اسکندرنامه(و یا شرف‌نامه و خرد‌نامه) یکی از خمسه اوست که به پیروی از شاهنامه سروده شده است. نظامی در اسکندرنامه به شرح زندگی اسکندر پرداخته و اسکندرنامه‌ای ساخته و پرداخته که با اسکندرنامه‌های اصلی متفاوت است. پس از مرگ اسکندر، داستان‌های زیادی درباره او گفته شد و هر سرزمینی داستان خاص خود را درباره اسکندر به وجود آورد. این داستان‌ها از ادبیات یک ملت به ادبیات ملت دیگر سریان یافت و در هر ملتی، کهن‌الگو و موضوع خاصی را در خود گنجانید. در میان اسکندرنامه‌هایی که وجود دارد، می‌توان به منابع قبطی، سریانی، عبری، عربی، یونانی، پهلوی، ارمنی و اسلامی اشاره کرد. داستان‌های اسکندر در اصل از داستان‌های اسکندر یونانی کالیستنس جعلی، نشأت گرفته‌اند. کالیستنیس یکی از همراهان اسکندر بود(

Wolohojian, 1969: 1

) که با او به کشورهای مختلفی سفر کرد. او پس از مرگ اسکندر به مصر سفر کرد و همان‌جا درگذشت. کالیستنیس زندگینامه‌ا‌ی درباره اسکندر تحریر کرد که بن‌مایه اسکندرنامه‌های دیگر است. همچنین داستان‌هایی که درباره اسکندر وجود دارد، به این شخص منتسب شده است. به همین دلیل نویسنده آن کالیستنیس دروغین لقب گرفته است. البته باید توجه داشت که نظامی در سرایش اسکندرنامه از منابع دیگری همچون طبری۱ و دیگر اسکندرنامه‌ها نیز استفاده کرده است.

این مقاله به رویارویی اسکندر با اژدها در اسکندر‌نامه نظامی و مقایسه آن با اسکندرنامه سریانی می‌پردازد. این بخش از زندگی اسکندر، فقط در اسکندرنامه سریانی ذکر شده و فردوسی و نظامی نیز آن را در شعر خود تکرار کرده‌اند. اما توصیفی که نظامی از رویارویی اسکندر با اژدها می‌آورد، کاملاً با توصیف فردوسی متفاوت است. از آن رو که نظامی در این بخش اسکندر را نابودکننده اژدها نمی‌داند، بلکه بر این باور است که اسکندر از بلیناس کمک می‌گیرد و این بلیناس است که اژدها را نابود می‌کند. در این مقاله برای یافتن پاسخی مناسب در ابتدا درباره مواجهه اسکندر و اژدها در اسکندرنامه سریانی و داستان نظامی پرداخته و سپس به دلایل انتخاب‌های نظامی در شکل دادن داستان خود پرداخته می‌شود.

در زندگینامه سریانی اسکندر، آمده است که وقتی اسکندر به هند رسید، شب را در مکانی سرکرد. اما وقتی صبح‌هنگام خواست به راه خود ادامه دهد، مردمان آن مکان او را از وجود اژدهایی برحذرداشتند که راه را بسته بود. بنا بر باور مردم، اژدها یکی از خدایان بود و آن‌ها مجبور بودند برای جلوگیری از پیشروی و حمله به شهر، روزی پنج گاو فربه به او بدهند. نفَس سمّی او پرندگانِ در حال پرواز را مسموم می‌کرد و با دو حلقه مویش، فیلی را به بند می‌کشید. اسکندر در صدد کشتن او برآمد. از این رو به افراد خود دستور داد دو روز به اژدها غذای کافی ندهند و او را گرسنه نگاه دارند. سپس به دستور اسکندر، دو گاو فربه که با گچ، قیر، سرب و سولفور پر شده بودند، برای اژدها فرستاده شد و اژدها نیز گاوها را بلعید و اسکندر دستور داد با تیرهای آتشین او را نابود کنند (

Budge, 1889: 107

). البته باید توجه داشت که علت واقعی انفجار و نابودی اژدها به خاطر فعل و انفعالات شیمیایی مخلوطی بود که به اژدها خورانده شد و نیز آتشین بودن دم او و تیرهای آتشینی که بسوی او پرتاب شد. (

Ogden, 2012: 278

) فردوسی نیز این داستان را با تغییراتی چند بیان می‌کند.۲

اما در اسکندرنامه نظامی آمده است که وقتی اسکندر به اصفهان رسید و آتشکده‌ها را از وجود مغان پاک کرد، مردم از جور اژدهایی که در آتشکده سکنا داشت، به ستوه آمدند و از اسکندر کمک خواستند. اما به‌ جای آنکه اسکندر اژدها را نابود کند، از بلیناس کمک گرفت. زیرا او بر این باور بود که این اژدها محصول جادوست و فقط بلیناس راه نابودی آن را می‌داند و بلیناس با سداب جادوی اژدها را که دختری به نام آذرهمایون بود، از بین برد.

تشابه این دو داستان صرفاً در رویارویی اسکندر و اژدهاست. داستانی که بن‌مایه اصلی خود را از اسکندرنامه سریانی وام گرفته است. تحریر اسکندرنامه سریانی در زمان ساسانیان از اصل یونانی یا پهلوی آن آغاز شد۳و از قرن هفتم میلادی به بعد، مسیحیان سریانی زبان ایرانی، ترجمه اسکندرنامه را آغاز کردند. این ترجمه همزمان با پیروزی شاپور اول بر رومیان صورت گرفت. در این زمان، سیل بردگان رومی که از فرهنگ یونانی متأثر بودند، به ایران سرازیر شد و ایرانیان را با فرهنگ یونانی آشنا کردند. این احتمال وجود دارد که ترجمه سریانی در دوره جنگ هراکلیتوس با ایران صورت گرفته باشد و بیشتر جنبه تبلیغ داشته است(

Zuwiyya, 2011: 42- 43

). اما در کل، مدارک تاریخی و ادبی بسیاری وجود دارد که اهمیت فرهنگ هلنی در این دوره را نشان می‌دهند. ایرانیان نیز نه‌تنها به این فرهنگ علاقه نشان دادند که از آن متأثر هم شدند. به طوری که دینکرد از فلسفه یونانی مخصوصاً ارسطو تأثیر پذیرفته است(

Daryaee, 2009: 118

). ترجمه متون یونانی، فقط منحصر به متون فلسفی نبود و متون پزشکی، ستاره‌شناسی، ریاضیات(

Nasr, 1975: 397

) و ادبیات را نیز دربرمی‌گرفت. این متون از یونانی به سریانی و از سریانی به پهلوی ترجمه می‌شد و گاه فقط به سریانی ترجمه می‌شد. به طوری که متون سرگرم‌کننده‌ای همچون وامق و عذرا از یونانی به پهلوی ترجمه شد۴

Boyce, 1968: 65

ایرانیان، بدین نحو توانستند با فرهنگ یونانی آشنا شوند و از داستان‌های آنها متأثر شوند. از این رو با فرض پهلوی یا سریانی بلد بودنِ نظامی، می‌توان ادعا کرد که وی از این ادبیات متأثر بوده است و به همین دلیل است که می‌بینیم داستان او با اسکندرنامه سریانی در یک نقطه‌نظر مشترک است و آن، وجود معبد و آتشکده و خدا یا دختری در آن است. با بررسی این دو داستان درمی‌یابیم که او آتشکده را به جای معبد و زن جادوگر یا آذرهمایون را به جای خدایی در معبد در نظر گرفته است. اما اشاره به خدایی در آتشکده و دختری در آن، آدمی را به سوی این سمت و سو سوق می‌دهد که او به منابعی غیر از منابع فردوسی دسترسی داشته است(باید توجه داشت که اسکندرنامه سریانی با اسکندرنامه عربی متفاوت است و بخشی که اسکندر با اژدها روبه‌رو می‌شود، فقط در این اسکندرنامه آمده است. هرچند که فردوسی نیز این بخش از داستان را در کتاب خود آورده و نظامی می‌توانسته این بخش را عیناً از کتاب او آورده باشد) و آن اشاره به داستان‌های یونانی است که در آن‌ها معبدی وجود دارد و در آن معبد اژدها یا ماری است به همراه دختر یا دختران باکره‌ای که به آن مار یا اژدها خدمت می‌کنند(

Ogden, 2012: 282

). نمونه‌ای از این‌گونه داستان‌ها که به ادبیات رومی نیز سریان یافته، در کتابی به نام اعمال سیلوستر۵، اواخر قرن چهارم، ذکر شده است. در این داستان آمده که مردم روم از نفَس اژدهایی که در دهانه غاری زندگی می‌کرد و باکره‌هایی در خدمت او بودند، به ستوه آمده بودند(

Ogden, 2012: 282

). در داستان مار لاوینیوم۶ آمده که دختران باکره برای اثبات باکره بودن خود، برای ماری که در غاری مقدس بود، کیک می‌بردند. این دختران با چشمان بسته، قدم به غار می‌گذاشتند. اگر مار کیک را می‌پذیرفت و آن را می‌خورد، نشان‌دهنده پاکدامنی دختر بود و اگر کیک غذای مورچه‌ها می‌شد، دختر گناهکار بود(

Aelian, 1959: 281

). این‌گونه داستان‌ها از ادبیات یونانی و لاتین به زندگینامه پادشاهان ایرانی نیز سریان یافت. چنانکه داستان کرم هفتواد، واگویه دیگری از معبد، اژدها و دختر است. داستان کرم هفتواد نیز داستان دختری ایرانی است که از کرم کوچکی مراقبت می‌کند و بعدها کرم تبدیل به اژدهای بزرگی می‌شود.۷ این داستان در شاهنامه و کارنامه اردشیر پاپکان ذکر شده است(

Ogden, 2012, 286

).

همچنین این امکان نیز وجود دارد که نظامی از طریق ترجمه مسیحیان به زبان سریانی یا پهلوی و بعدها به عربی به منابع یونانی دسترسی داشته است.۸ حتی ممکن است او داستان کرم هفتواد را دستمایه داستان خود قرار داده باشد. در نزد او که از علوم مختلفی سررشته داشته، دانستن زبان پهلوی و حتی سریانی امری بسیار طبیعی بوده است. باید دانست که زبان گویش نظامی که در گنجه می‌زیست، پهلوی شمال غربی بوده است(ریاحی، ۱۳۷۵: ۲۹). او حتی در خمسه به پهلوی خواندن شاعران اشاره می‌کند و خود اذعان می‌دارد که در سرایش خمسه از منابع مختلف به زبان‌های گوناگون استفاده کرده است.۹

اما اکنون این سؤال پیش می‌آید که چرا نظامی، آتشکده را به جای معبد انتخاب کرده است. باید دانست که نظامی از وجود آتشکده بزرگِ اصفهان که قدمت آن به دوره هخامنشیان و پیش از آن می‌رسد، اطلاع داشته است.۱۰ این بنا در دوران ماد و هخامنشیان تختگاهی برای سکناگزیدن شاهان بود و در دوره اشکانیان کارکرد دینی داشت و در این دوران بود که تندیس‌هایی از مهر و ناهید در آن قرار گرفت. اما در دوران ساسانیان، تندیس‌ها از آن مکان بیرون برده شدند و آتش مقدس در آن جایگاه قرار گرفت(کاظمی، ۱۳۸۷: ۷۴). ممکن است خاطره وجود تندیس‌های این محل به دوران نظامی رسیده و نه‌تنها نظامی اسکندر را مسئول نابودی این بتان می‌دانسته بلکه تفکری رایج در میان مردم ایران زمین بوده باشد.۱۱

اکنون که بخشی از گره‌های داستان نظامی باز شد، به این پرسش مهم می‌رسیم که چرا از دید نظامی بلیناس می‌توانسته اژدها را نابود و یا به عبارت بهتر جادوی آذرهمایون را باطل کند. در پاسخ، همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، زندگینامه اسکندر شباهت زیادی به زندگینامه بلیناس دارد. بلیناس که به یونانی به آپولونیوس طیانی موسوم است، از حکیمان نوفیثاغوری و نوافلاطونی قرن اول میلادی بوده است. او نیز مانند اسکندر به نقاط مختلف جهان سفر کرد و شاید به همین دلیل است که نظامی بلیناس را همراه اسکندر می‌داند. بلیناس در هند با اژدها روبه‌رو می‌شود و به جای آنکه به نابودکردن اژدها مشهور گردد، با خوردن دل و جگر اژدها می‌تواند زبان پرندگان را دریابد (

De Beauvoir, 1856: 86).12

بلیناس پیش از اسلام و پس از آن از شهرت خاصی برخوردار بوده است. احتمال دارد که زندگینامه یونانی او نیز به همراه دیگر متون به سریانی ترجمه شده باشد و این‌چنین در دسترس نظامی قرار گرفته و او از زندگینامه مشترک اسکندر و بلیناس مطلع بوده باشد.

اما چرا نظامی بلیناس را برای نابودی اژدها انتخاب کرده است؟ پاسخ این است که نظامی به مکتبی با نام مکتب هرمسی تعلق خاطر داشت و بلیناس یکی از شخصیت‌هایی است که به این مکتب منسوب است. اما پیش از پرداختن به این موضوع، باید توجه داشت که بررسی زندگینامه سریانی اسکندر و زندگینامه یونانی بلیناس نشان می‌دهد که این دو تشابهاتی چند با یکدیگر دارند. نخست آنکه هر دو شخصیت، مسافرت‌های بسیاری کردند، هر دو به هند سفر نمودند و هر دو با اژدها روبه‌رو گشتند. زیرا نزد او و دیگر مسلمانان، بلیناس از علم طلسمات و نیرنجات برخوردار بود و یکی از هرمسیان محسوب می‌شده است. مکتب هرمسی از برخورد جریان‌های هلنی- اسکندرانی در زمان استیلای یونانیان بر مصر در اسکندریه آغاز گردید. این مکتب در اوج شکوفایی خود در دوره ساسانیان در ایران مجال بروز یافت(

Boyce, 1968: 36)

،

(Nasr, 1975: 397

) و ایرانیان به واسطه کتبی که به دستور شاپور اول و در قرن سوم میلادی به پهلوی ترجمه گردید (

Bladel, 2009: 31- 37

) و کتبی که در زمان خسرو دوم ترجمه شد، با مکتب هرمسی آشنا شدند.۱۳ این مکتب در قرن سوم هجری و با نهضت ترجمه‌ای که در دوره عباسیان به راه افتاد، جانی تازه گرفت(

Nasr, 1975: 403) 14

و شخصیت‌هایی را به دنیای اسلام معرفی کرد که تصور می‌شد از پیروان هرمس بودند. یکی از این شخصیت‌ها بلیناس یا آپولونیوس طیانی بود. بلیناس نزد مسلمانان آن دوران، جایگاه ویژه‌ای داشت. مسلمانان نیز مانند مسیحیان و یونانیان او را برخوردار از نیروی جادو می‌دانستند و او را صاحب طلسمات و نیرنجات تصور می‌کردند. مسلمانان در سده هفتم میلادی و با فتح سوریه با شخصیت بلیناس آشنا شدند و نام بلیناس در مقام شخصیتی اسرارآمیز با ادبیات هرمسی و علوم غریبه وارد متون اسلامی شد. در واقع، نخستین یادکرد از بلیناس در جهان اسلام در متنی از زوزیموس اسکندرانی در سال سی و هشت هجری قمری دیده می‌شود که در آن به کتاب سرّ الحلیقه بلیناس اشاره شده است(کریمی، ۱۳۹۱: ۲۱۵).۱۵ این کتاب از قول جلدکی در زمان خالد بن یزید(۸۵ هجری/ ۷۰۴ میلادی) به عربی ترجمه گردید(

Karimi, 2016: 438

). اکثر آثاری که به بلیناس منسوب‌اند، در سده پنجم میلادی تألیف شده‌اند. البته این کتب، دربردارنده آرای بلیناس هستند(کریمی، ۱۳۹۱ :۲۱۶). اما باید توجه داشت که نظامی به این کتب که به عربی ترجمه شده بودند، دسترسی داشته است. نظامی در میان دیگر منابع از طریق مبشر بن فاتک نیز با آثار هرمسی آشنا شده بود(

Bladel, 2009: 231

) و در واقع میراث‌خوار علومی بود که با نهضت ترجمه اسلامی به وی رسید. با طلوع اسلام و نهضت ترجمه‌ای که در دوره عباسیان رخ داد، کتب مختلفی به عربی ترجمه شد که وام‌دار علوم یونانی و هندی بود(

Ruymbeke, 2007: 7

). در این دوره بود که به ستاره‌شناسی و علوم غریبه، بهای زیادی داده شد و کتب منسوب به بلیناس از آن جمله‌اند. نظامی مانند دیگر مسلمانان، بلیناس را حکیمی هرمسی می‌دانست و این به خاطر کثرت تألیفات در زمینه جادو و طلسمات بود که به وی منسوب گشته و حتی در امپراطوری روم شرقی کهن نیز رواج داشته است. در واقع، هم در امپراطوری روم شرقی و هم در میان مسلمانان از تندیس‌ها و ستون‌های طلسمی بلیناس نام برده شده است(کریمی،۱۳۹۱: ۲۱۶) و(

Dzielska, 1986: 99-127

) در منابع اسلامی بلیناس حکیمی صاحب طلسمات است(کریمی، ۱۳۹۱ : ۲۱۵). ابن‌الندیم، بلیناس را نخستین کسی می‌داند که از طلسمات سخن گفت(ابن الندیم: ۳۷۲). همچنین در سنت اسلامی و کتب عربی‌ای که به بلیناس منسوب است، می‌بینیم که بلیناس برای دفع بیماری در شهرها طلسم‌هایی قرار می‌دهد. مثلاً در اصفهان طلسمی برای دفع حشرات مؤذی می‌سازد و در تیسفون، طلسمی برای عقرب‌ها و کک‌ها قرار می‌دهد(کریمی، ۱۳۹۱: ۲۱۶). صاحب طلسمات بودن بلیناس، بدین معناست که وی از نیروی جادویی برخوردار بود و برای جادو و طلسم تعویذ می‌نگاشت. با این توصیف‌ها، نظامی که از شخصیت خاص بلیناس (صاحب طلسمات و نیرنجات بودن) و وابستگی او به مکتب هرمسی اطلاع داشته است، او را برای نابودی اژدهایی که محصول جادو بود، انتخاب کرد و بلیناس با سُداب، جادوی آذرهمایون را از بین برد. سُداب، گیاهی است که از دیرباز برای دور کردن جن و طلسم استفاده می‌شده است و نظامی به خاطر برخوداری از دانش گیاه‌شناسی با خواص سُداب آشنایی داشته است.۱۶

نتیجه

نظامی یکی از اشعار اسکندرنامه خود را به داستانی اختصاص می‌دهد که ریشه در ادبیات سریانی دارد. او در داستان مواجهه اسکندر با اژدها، بلیناس را نابودگر اژدهایی می‌داند که محصول جادوی دختری ایرانی است و برای ساختن این قسمت از داستان به داستان‌هایی اشاره دارد که در آن دختر یا دخترانی باکره به اژدها خدمت می‌کنند و شاید در این راه داستان کرم هفتواد را که قدمتی دیرینه در ادبیات ایران دارد، دستمایه خود قرار داده باشد. وصال بلیناس با آذر همایون یا همان دختر جادوگر که بلیناس جادوی او را باطل می‌کند، نشان می‌دهد بلیناس که در دنیای اسلامی آن روزگار به صاحب طلسمات و نیرنجات معروف بوده، از دختری ایرانی جادو فراگرفته است تا با این کار، اصل و منشأ علوم غریبه را به زرت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.