پاورپوینت کامل میراث روشنفکر تنها ۴۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل میراث روشنفکر تنها ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل میراث روشنفکر تنها ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل میراث روشنفکر تنها ۴۷ اسلاید در PowerPoint :

مصطفی رحیمی ( زاده ۱۳۰۵ نائین – درگذشته ۹ مرداد ۱۳۸۱ تهران) از شاخص‌ترین روشنفکران معاصر ایران بود.

با گذشت ۱۶ سال از مرگ این نویسنده و مترجم نام‌آور ، هنوز می‌توان از میراث معرفتی و نیز رویکرد بدیع‌اش در عرصه روشنفکری بهره‌ها برد و میوه‌ها چید. چه بسا بتوان رحیمی را نماد روشنفکران حقیقت‌طلب دانست؛ کسانی که برای بازاندیشی در نظام فکری و سیاسی خود هیچ ابا و امتناعی ندارند و از تجدیدنظر در اصول و دیدگاه‌های خود، به وقت ضرورت، نمی‌پرهیزند. آنچه در این صفحه می‌خوانید حاصل کاوش بزرگانی است که در گنجینه آثار رحیمی و منشور درخشان شخصیت او نظر کرده‌اند.

یادکردی از زنده‌یاد مصطفی رحیمی ، روشنفکر و نویسنده نامدار معاصر

مصطفی رحیمی ( زاده ۱۳۰۵ نائین – درگذشته ۹ مرداد ۱۳۸۱ تهران) از شاخص‌ترین روشنفکران معاصر ایران بود.

با گذشت ۱۶ سال از مرگ این نویسنده و مترجم نام‌آور ، هنوز می‌توان از میراث معرفتی و نیز رویکرد بدیع‌اش در عرصه روشنفکری بهره‌ها برد و میوه‌ها چید. چه بسا بتوان رحیمی را نماد روشنفکران حقیقت‌طلب دانست؛ کسانی که برای بازاندیشی در نظام فکری و سیاسی خود هیچ ابا و امتناعی ندارند و از تجدیدنظر در اصول و دیدگاه‌های خود، به وقت ضرورت، نمی‌پرهیزند. آنچه در این صفحه می‌خوانید حاصل کاوش بزرگانی است که در گنجینه آثار رحیمی و منشور درخشان شخصیت او نظر کرده‌اند.

رحیمی؛ کسی که به همانندان‌اش سخت نیازمندایم

دکتر مصطفی رحیمی، در عین آن‌که حقوق‌دان، استاد دانشگاه، و مترجم بود، یکی از وارسته‌ترین، شفیقترین، آزاده‌ترین، و دل‌سوز‌ترین روشن فکران این مرز و بوم، نیز، بود: روشن فکری که هم از حیث علم، فهم، و حکمت ممتاز بود و هم به لحاظ نیک‌خواهی، فروتنی، و پاکی. در این نوشته بسیار کوتاه، سر آن ندارم که به بررسی کارنامه‌ی فعالیت‌های علمی یا روشن فکرانه‌ی او بپردازم؛ فقط میخواهم بگویم که چرا او در نظر‌ام این‌ همه عزیز بود؛ و برای نیل به این مقصود، به جنبه‌هایی از شخصیت و منش او اشاره میکنم.

مصطفی رحیمی، به‌رغم این‌که آشکارا گرایشهای سوسیالیستی داشت، هرگز، تعصب و جزم وجمود در سوسیالیسم و پیش‌داوری منفی نابجا (و کدام پیش‌داوری است که نابجا نباشد؟) نسبت به لیبرالیسم نداشت. در نتیجه: اولاً، در مقام مواجهه با این دو مکتب اجتماعی و سیاسی جانب انصاف را فرو نمیگذاشت و نه نسبت به نقاط ضعف برخی از آراء و انظار بعضی از اندیشه ورزان سوسیالیست نابینا بود و نه نسبت به نقاط قوت برخی از آراء و انظار بعضی از متفکران لیبرال؛ ثانیاً، وابستگی مطلق به هیچ‌ جناح و حزب سوسیالیستی نداشت؛ ثالثاً، با این‌که، به تعبیر خودش، «بحران فزاینده‌ی جهان سرمایه داری» را نیک میدید، چشمان‌اش نسبت به «نارواییهایی که در کشورهای مدعی داشتن مرام سوسیالیستی، هر روز بیشتر، به چشم میخورد» نیز سخت بینا بود.

به‌گمان من، رمز تنهاماندگی او و خاموشی شگفت‌انگیزای که سوسیالیستها و لیبرالهای ما در خصوص او روا داشتند و میدارند، نیز جز این نیست. در اوضاع و احوال‌ای که تعلق خاطر و شیفتگی به مکتب، مسلک، مشرب، مرام، دین، مذهب، کیش، و آیین هنوز به تعلق خاطر و شیفتگی به حقیقت جا نسپرده است و کمترکسی، به‌جای آن‌که، به تعبیر گاندی، حقیقت را در مذهب خود منحصر ببیند، حقیقت جویی را مذهب خود میداند، پیش‌بینی‌پذیر است که کسی مانند رحیمی تنها بماند و در هیچ اردوگاهی یار و یاور نیابد.

رحیمی، با این‌که هم به‌عنوان انسانی نوع‌دوست و اخلاقی، هم به‌عنوان یک روشن فکر، و هم به‌عنوان کسی دارای گرایشهای سوسیالیستی، نسبت به مسائل و مشکلات اجتماعی دغدغه‌مندی شدید و انکارناپذیرداشت، به جنبش فلسفی اگزیستانسیالیسم، نیز، گرایش داشت که چنان که همه میدانند و مورخان فلسفه اجماع‌ دارند، جنبشی فلسفی است که، چه در شاخه‌ی خداگروانه، چه در شاخه‌ی خداگریزانه، و چه در شاخه‌ی خداستیزانه‌اش، یک سره دغدغه‌ی فرد را دارد، نه دغدغه‌ی اجتماع و عضویت در جامعه را. این واقعیت حاکی از این است که رحیمی، به‌واسطه‌ی قدرت تفکر و عمق فهم و نیز نیک‌خواهی‌اش، هم به عضویت (

membership

) گریزناپذیر آدمی در جامعه می‌اندیشید و هم به فردیت (

individuality

) صرف نظر ناشدنی ‌او. این هم جنبه‌ای دیگر از اعتدال و تعادل فکری رحیمی. او از سویی، میدانست که انسان، به گفته‌ی درست ارسطو، حیوانی اجتماعی است و بنابراین، در خارج از ظرف زندگی اجتماعی نمیتواند زیست، و از سویی دیگر، آگاه بود از این که هرفرد آدمی موجودی یکتا، بیهمتا، و منحصر به فرد است که اگر، در هیاهوی زندگی اجتماعی، این یکتایی (

uniqueness

) را به‌دست فراموشی بسپارد و/ یا، برای کسب عضویت در جامعه وگروههای اجتماعی، آن‌را از کف بنهد از زندگی خوب، خوش، و ارزشمند محروم می‌شود. چشم پوشی از عضویت در جامعه و گروههای اجتماعی ممکن نیست و چشم‌پوشی از فردیت مطلوب نیست. نه از عضویت میتوان و باید دست شست و نه از فردیت. از این رو، روشن فکر و اصلاحگر راستین، همچون رحیمی، نمیتواند و نباید از هیچ یک از این دو وجه حیات آدمی تغافل ورزد. از سویی، تأکید یک جانبه برعضویت آدمیان را به حد مورچگان، موریانه‌ها، و زنبوران عسل تنزل میدهد، آنان را متحد‌الشکل، یکسان، و همانند میخواهد، و منش فردی (

character

) شان را به سود شخصیت اجتماعی (

personality

)‌شان نابود میکند. چنین آدمیانی چندان فراتر از ماشینهای کوکی و آدمکهای مصنوعی نیستند که حضور بیرونی‌دارند، ولی وجود درونی ندارند؛ حرکت ظاهری دارند، ولی فعل و عمل باطنی ندارند؛ به‌دست‌شان کارهایی انجام میگیرند و پیش رفت‌هایی صورت میپذیرند، ولی خودشان کاری انجام نمیدهند و پیش‌رفت‌ای نمیکنند؛ گفتار و کردار همگانی دارند، ولی باورها و اندیشه‌ها، احساسات و عواطف، وخواسته‌ها، ارزشها، و آرمانهای یگانی ندارند؛ و کوتاه‌سخن، رفتار دارند، ولی ذهن ندارند. از سوی دیگر، تأکید یک جانبه بر فردیت آدمی را به حد کرگدنی فرومیآورد که فقط به هدف خود چشم میدوزد، او را به موجودی تبدیل میکند که جهان هستی را فقط راهی میخواهد که او را به مقصد و مقصود خود برساند، و از او انسانی می‌سازد که شخصیت اجتماعی‌اش را در پیشگاه خدایی که از منش فردی خود ساخته است قربانی میکند. چنین کسی به سرتاسر جهان هستی، و از جمله به همه همنوعان خود، به‌چشم ابزاری مینگرد که ارزش‌اش فقط به‌میزان کمکی است که به او، در راه رسیدن به اهداف‌اش، میکند. خود را خدایی میبیند که همگان باید برده و بنده او باشند و هرکس دیگر را به میزان بیش یا کمی ‌این بردگی و بندگی کردن به خود نزدیک یا از خود دور میخواهد.

گویی، به‌گونه‌ای، خود تنها انگار (

solipsist

) است، چراکه جهان هستی را متشکل از خود، اهداف خود، و ابزارهایی در دست‌رس خود می‌انگارد، و، به‌گونه‌ای، در خود نشسته (

outist

) است، زیرا خواستار ارتباط درست با دیگران نیست و/ یا توانایی ایجاد چنین ارتباطی را ندارد. از گردهم‌آیی چنین افرادی جامعه (

society

) پدید نتواند آمد، چرا که سیمان و ملاط جامعه، یعنی آنچه مایه‌ی همبستگی اجتماعی میشود، در چنین گردهم‌آیی‌ای مفقود است. در این ج

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.