پاورپوینت کامل ما و میراثی که منتظر تصمیم است ۴۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ما و میراثی که منتظر تصمیم است ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ما و میراثی که منتظر تصمیم است ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ما و میراثی که منتظر تصمیم است ۴۶ اسلاید در PowerPoint :
بسیاری در امروز ایران مشروطه را یک انقلاب شکستخورده میدانند و گونهای سخن میگویند که انگار ما هنوز درگیر مسائلی چون جدال سنت و تجددیم؛ این حرفها پوچ و بیموردند. انقلاب مشروطه تغییراتی در هندس اجتماعی ایران خلق کرد که بازگشتناپذیرند؛ همچنین این تغییرات صورت معادلات اجتماعی تازهای را در برابر ما گشوده است که مسائل آن به نسبت گذشت پیشامشروطه دیگرگونه است.
مروری بر رویدادهای انقلاب مشروطه توأم با پیگیری سویههای تئوریک آنها (۱)
مقدمه: بسیاری در امروز ایران مشروطه را یک انقلاب شکستخورده میدانند و گونهای سخن میگویند که انگار ما هنوز درگیر مسائلی چون جدال سنت و تجددیم؛ این حرفها پوچ و بیموردند. انقلاب مشروطه تغییراتی در هندس اجتماعی ایران خلق کرد که بازگشتناپذیرند؛ همچنین این تغییرات صورت معادلات اجتماعی تازهای را در برابر ما گشوده است که مسائل آن به نسبت گذشت پیشامشروطه دیگرگونه است. دلیل نادیده گرفتن انقلاب مشروطه از جانب نخبگان امروز، بیشتر از آنکه مربوط به پیشینیان مشروطهخواه ما باشد، بهنوعی به رکود و تصمیمگریزی در نسل ما بازمیگردد. مشروطه هندس اجتماعی ایران را برای همیشه تغییر داده است، اما ما جرئت رویارویی با تبعات این دگرگونی را نداریم. این تصمیمگریزی و ترس به یُمن اقتصاد نفتی در وجود انسان ایرانی نهادینه شده و وی نه تنها از برابر مشروطه، بلکه از برابر هر مفصل بحرانی تاریخ معاصر ایران میگریزد. درصورتیکه امروزه در پایان قرن ۱۴ هجری شمسی به نظر میرسد زیرساختهایی مانند اقتصاد نفتی که این کاهلی و تصمیمگریزی را مهیا میکردند، در حال فروپاشیاند و اگر تصمیم نگیریم تقدیر میرسد!
بههرحال، در این نوشت کوتاه سعی میکنیم مروری تحلیلی بر رخدادهای عصر مشروطه از ۱۲۸۰ تا ۱۳۲۰ داشته باشیم و همزمان با بازخوانی حوادث، سویههای تئوریک آنها را بازیابیم.
۱. بحران در ارکان مختلف جامعه و پیدایش دشوارههای اجتماعی جدید
در نتیج جنگهای ایران و روسیه در زمان فتحعلیشاه و از دست رفتن بخش بزرگی از سرزمینهای ایرانی، همچنین از دست رفتن بخشهایی از خراسان در زمان محمدشاه، شکاف عظیمی در اقتدار سیاسی دولت ایران رخ نمود: این نظام دیگر توانایی پاسداشت تمامیت سرزمینی ایران را نداشت؛ درون کشور نیز نظام سیاسی، توانایی مهار خودکامگان محلی را نداشت؛ ستم حکام و شورش «رعایا» یک رویه شده بود؛ «رعایا» گرسنه بودند و قحطی خبر همیشه و همه جا بود. برخی دولتمردان دلسوز مانند قائممقام فراهانی یا امیرکبیر سعی در انجام اصلاحات ساختاری در نظام سیاسی ایران نمودند، اما ضعف و فساد سیستماتیک و مقاومت «غریز مرگ جمعی» بیش از این حرفها بود. این اصلاحات همه ناکام بود. صورتبندی گفتمانی مستقر که در زمان صفوی ریخته شده بود، بهناگهان از جهان بازمانده و در حال فروپاشی بود. دیگر مسلمانان سنی دشمن درجهیک نبودند، بلکه شیعه و سنی اسیر قدرتهای استعماری نوظهوری شده بودند که به هویت و مسائل اقوام میزبان به شکل صورتهای بدوی زیستی مینگریستند. یک دستگاه معادل تازه با مجهولهایی تازه پیش روی ایرانیان باز شده بود که صورتبندیهای گفتمانی گذشته پاسخی برای آن نداشتند. چگونه غرب به لحاظ فناوری تا این حد جلو افتاده است؟ چگونه این اندازه ثروتمند و قوی شدهاند؟ این نظم و عقلانیت دوزخی از کجا آمده است؟ چگونه بهیکباره به این سطح از دانش رسیدهاند؟ «انگلستان که میگویند یک جزیر کوچک است، چگونه هم دنیا را مستعمره کرده است؟» و… بهراستی صورتبندی گفتمانی سنتی چه پاسخی برای این پرسشها داشت؟ لابد «خورشید که از مشرق طلوع میکند، برای ما شرقیان خِسَت میکند و بهر پربارش را به غرب میبرد»!
۲. یک چک بیمحل
سنت ایرانی در برابر بحرانهای تاریخی گذشته یک راهحل هرمنوتیکی داشت، روشی که هانری کربن آن را کشف کرد: تأویل یا بازگشت به اصل و ذات حقیقی هستی در مواجهه با کلانروایتهای قومی؛ بهعنوان نمونه، پس از اسلام، اسماعیلیان یکی از این جریانهای تأویلی بودند. اندیشمندان اسماعیلی مانند حیدر آملی سعی میکنند با تفسیر و بازخوانی نظم گفتمانی جدید اسلامی، هویت اندیش ایرانی را بازیابند. حکمت مشرقی ابنسینا و بازگشت وی به حکمت پهلوی یا خسروانیان نیز در همین راستا بوده است و همینطور حکمت اشراقی سهرودی. این موارد نمونههای موفق از بازیابی هویت فرهنگی و فکری و قومی ایرانی در بحرانهای گذشته بوده است؛ اما آیا این بار هم این کار ممکن بود؟ آیا بهواسط تأویل میشد از چنگ این دیو «مدرن» جهید؟ مکتبهای تأویلی مانند شیخیه و بابیه فکر میکردند که این کار ممکن است. کتابهای باب بهروشنی نمایانگر این سنت تأویلی هستند، اما وی نتوانست بر مشکل فائق آید و سرانجام کار را به «من یظهر الله» سپرد. بیگمان این یک شکست در سنت تفسیری بود، سنتی که دستکم هزار سال قدمت داشت. پیروان باب به دو دسته تقسیم شدند. ازلیان بعدها بیشتر در نهضت مشروطه جذب شدند و بهائیان به قول یکی از بزرگواران «دنکیشوتهای» ایرانی شدند و در آستان قرن بیستم دین جدیدی آوردند! این جریانات ادعایی داشتند که از پس آن برنمیآمدند و بمانند یک چک بیمحل فقط باعث اتلاف زمان و انرژی قوم ایرانی گشتند.
عجیبتر اینجاست که پس از هانری کربن بسیاری از اندیشمندان ایرانی فکر کردهاند که عالم جدیدی پیش روی آنها گشوده است و در بطن متون حکمی و فلسفی گذشته یک غول جادو خوابیده که بر هم مشکلات فائق میآید!
۳. بروز صورتبندی گفتمانی جدید: مشروطه
در این مدتی که ایران با این معضلات دستبهگریبان بود، اندکاندک دانشجویانی که برای تحصیل به غرب رفته بودند، برمیگشتند؛ آنان از درون غرب را تجربه کرده و ادعا داشتند با خود راز پیشرفت آنها را آوردهاند، این راز در یکسری کلیدواژه بهسرعت همهگیر شد: قانون، آزادی، مشروطه، ترقی و… مشروطه به معنای آن بود که وضع قانون و اجرای آن نباید به دست یک فرد باشد، بلکه وضع قانون باید به دست مردم و اجرای آن به دست شاه باشد. روشنفکرانی مانند آخوندزاده و ملکمخان و طالبوف و سخنرانانی مانند سید جمال واعظ و ملک المتکلمین قهرمانان مردمی این عصر بودند و مردم ایران برای اولین بار و آخرین بار چشمشان به دهان روشنفکران بود. آخوندزاده یک سکولار و غربگرای رادیکال بود، وی با هرگونه ترکیب سنت و تجدد مخالف بود. میگفت آوانگاشت زبان فارسی باید لاتین شود؛ و بهنوعی ویژه از ناسیونالیسم ایرانی برگرفته از «گذشت پرافتخار» ایران باستان گرایش داشت.
در مقابل، ملکمخان سیاستر بود و سعی میکرد مشروطه را در لفاف دین عرضه کند و درکل به تقابل دین و تجدد اعتقادی نداشت؛ او ترکیب عجیبی از آزادیخواهی و مشروطهخواهی و کلاشی و فساد مالی بود. میگویند بنیانگذار فراموشخانه در ایران است، روزنام قانون را منتشر میکرد. ملکمخان ترقی را باعث شرافت انسان نسبت به حیوان میدانست؛ همچنین آن را برخلاف سید جمالالدین اسدآبادی یک امر یکپارچه میدان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 