پاورپوینت کامل بررسی لغات و اصطلاحات عامیانه در اشعار نظامی ۸۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بررسی لغات و اصطلاحات عامیانه در اشعار نظامی ۸۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بررسی لغات و اصطلاحات عامیانه در اشعار نظامی ۸۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بررسی لغات و اصطلاحات عامیانه در اشعار نظامی ۸۴ اسلاید در PowerPoint :

آثار برجست ادبیّات ما مشحون از الفاظ، واژگان و اصطلاحاتی است که از گذشته های دور، هم چنان بر سر زبان ها به جا مانده است. وجود این ویژگی در منابع ادبی، حاکی از گستردگی فرهنگ عام ماست و ارزش تحقیق در این زمینه، ‌به منظور غنای زبان فارسی، جایگاه ویژه ای دارد.

آثار برجست ادبیّات ما مشحون از الفاظ، واژگان و اصطلاحاتی است که از گذشته های دور، هم چنان بر سر زبان ها به جا مانده است. وجود این ویژگی در منابع ادبی، حاکی از گستردگی فرهنگ عام ماست و ارزش تحقیق در این زمینه، ‌به منظور غنای زبان فارسی، جایگاه ویژه ای دارد. اصطلاحات عامیانه، عبارت ها و واژگانی است که در بین عموم مردم معنی و مفهومی غیر از معنای تحت اللفظی آن یافته و با این ویژگی برجسته و مشخص در بین مردم رایج شده است. کاربرد فراوان لغات، کنایه ها و اصطلاحات عامیانه در شعر نظامی علاوه بر اینکه نشان از صمیمیت گفتار وی با مخاطبانش دارد، حاکی از توجّه او به خصوصیّات زبانی طبقات عام مردم نیز می باشد. همچنین توجّه شاعر به این ویژگی گفتاری و رایج بین عامه، لحن تصویری و خیال‌انگیز و پیچید او را برای مردم، آشناگونه و دلپسند می سازد؛ به گونه ای که در بسیاری موارد همراه و هم‌صدا با او می گردند. در هر حال، فراوانی کاربرد این عناصر در آثار نظامی، مبین آن است که ذهن و زبان وی با مردم قرین است و این یکی از دلایل روشن برای ماندگاری نام او در پهن زبان فارسی است.

***

۱. مقدمه

اصطلاح در لغت، به معنی با هم صلح‌کردن و آشتی‌کردن است. برخی نیز گفته اند: اصطلاح یعنی با هم اتفاق نمودن برای معین داشتن لفظ، سوای موضوع آن لفظ(دهخدا، ۱۳۳۹: ذیل اصطلاح)؛ یا اخراج لفظ از معنی لغوی، به معنی دیگری به سبب مناسبتی که میان آن‌ها وجود دارد(همان) و به علاوه، در یکی از فرهنگ های اصطلاحات نیز، دو ویژگی برای اصطلاح آمده است. نخست اینکه اغلب آن‌ها از زبان عمومی و عادی برگرفته شده؛ ولی به آن‌ها برجستگی و تشخص داده شده است و دیگر اینکه، مترادف‌ناپذیر و عامیانه‌اند؛ یعنی هر چیزی که شامل همه گردد و عمومیت داشته باشد(بریجانیان، ۱۳۷۳: ۵-۶)؛ بنابراین، اصطلاحات عامیانه، عبارت ها و واژگانی هستند که بین عموم مردم، معنی و مفهومی غیراز معنای تحت‌اللفظی آن یافته و با این ویژگی برجسته و مشخص در بین مردم رایج شده‌اند. جستجو و تحقیق پیرامون لغات و اصطلاحات عامیانه، علاوه بر اینکه به روشن شدن سوابق تاریخی، جغرافیایی، اساطیری و لهجه‌شناسی یک ملت کمک می کند؛ به حل مشکل کسانی می پردازد که با متون کهن سروکار دارند و نیز یکی از منابع معتبر در گسترش لغات و واژگان فارسی است. آثار برجست ادبیات ما مشحون از الفاظ، لغات و اصطلاحات عامیانه ای است که با گذشت قرن ها، همچنان بر سرزبان ها مانده است. وجود این منابع ادبی، حاکی از گستردگی زبان عام ما است و ارزش تحقیق در این زمینه، ‌به منظور غنای زبان فارسی جایگاه ویژه ای دارد.

نظامی، از جمله شاعرانی است که مخاطبان خود را به خوبی شناخته و به خصوصیات زندگی طبقات مختلف مردم توجه کرده است. او در اشعار خود، از واژگانی که معرّف فرهنگ عامه و آداب و رسوم رایج در زمانش بوده، به خوبی بهره برده است. به گفت دکتر زرین کوب، گرایش (نظامی) به لغات عامیانه و آنچه ادیبان در آن ایام، الفاظ سوقه می خوانده اند؛ در شیو بیان او تمهید دیگری است تا با آن فاصله گیری عمدی، که شاعر گه‌گاه خود را بدان ملزم می‌یابد، پیوند مخاطب را با وی سست و نااستوار ننماید و ارتباط آن‌ها را چنانکه لازم هنر واقعی است، گرم و استوار مبنی بر تفاهم نگهدارد و در عین حال رنگ واقع گرایی به کلام وی دهد(زرین کوب،۱۳۷۲:۲۳۰) بدین جهت، کاربرد این الفاظ و اصطلاحات در جای جای آثار نظامی نشان از همگامی وی با مردم عادی و تأمل و تبحر شاعر در زبان و فرهنگ عامه دارد. در این مقاله برآنیم تا به گزینش‌ الفاظ و اصطلاحات عامیانه از سه مجموع خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و هفت‌پیکر نظامی بپردازیم. برخی از این اصطلاحات تقریباً با همان معنی و مفهوم رایج در آن زمان، هنوز در زبان محاوره باقی مانده‌اند و بعضی از آن‌ها در فرهنگ ها و واژه نامه ها از جمله فرهنگ لغات عامیانه، فرهنگ اصطلاحات متداول در زبان فارسی، فرهنگ عوام و… جمع آوری شده‌اند و انتخاب این الفاظ و اصطلاحات عامیانه با استناد به منابع فوق صورت گرفته است.

۲. الفاظ و اصطلاحات عامیانه

-آب از آب برنیامدن: آب از آب نجنبیدن و تکان نخوردن؛ یعنی آرامش و ایمنی برقرار بودن(امینی،۱۳۵۰: ۱).

شد آبـم و او به مویـی تر نیامـد چنـان کابــی به آبــی برنیامـد

(خ/۲۰۲/۱۲)

-آسمان و ریسمان را از هم نشناختن: عدم تشخیص دو چیز بی‌تناسب و بی شباهت از یکدیگر(همان:۲۲)

شه از مستی در آن ساعت چنان بود که در چشم آسمانش ریسمان بود

(خ/۳۸۹/۱۴)

وآنکه او پنبـه از کتان نشنـاخت آسمان را ز ریسمـان نشناخت

(هـ /۴۸/۴)

-آن‌کاره: اهل آن کار، این اصطلاح، هنگامی به کار می رود که بخواهند به طور کنایی در مورد فردی که کارهای خلاف می کند، سخن بگویند. دستگردی در توضیح بیت زیر می گوید، آن‌کاره لغت عامی بازاری است و شهِ آن‌کاره یعنی شاهی که کارش معاشقه و مغازله با دختران است(نظامی، ۱۳۶۳: ۱۲۲).

برون شد حاجب شه بارشان داد شـهِ آن‌کاره دل در کارشـان داد

(خ/۱۲۲/۸)

– آهن سرد کوبیدن: کاری بیهوده و عبث کردن(عظیمی، ۱۳۷۳: ۱۸)

آتــش گـرم یابــی ار جوشــی آهــن سـرد کوبــی ار کوشـی

(هـ /۷۷/۱۲)

– از چشم افتادن: خوار شدن، ناچیزشدن و بی مقدار شدن (همان: ۲۶)

هـم چشـم بـدی رسیــد ناگـاه کــز چشـم تو اوفتــادم ای ماه

(ل/۶۷/۹)

– از دهانش بوی شیر می‌آید: کنایه از کودکی و نادانی(شعاعی، ۱۳۵۱: ۳۶۱)

هنـوزم بوی شیـر آیـد ز دنـدان مشو در خون من چو شیرِ خندان

(خ/۴۶/۷)

-از سای خود ترسیدن: منظور ترس زیاد است(عظیمی،۱۳۷۳: ۳۰)

از سایـــ نشــان تـو نپرســـم کز سایــ خویـش نیـز ترسـم

(ل/۷۷/۱۳)

-از نرخ افتادن: کنایه از بی ارزشی و بی اعتباری است.

بس آن یکـره که در دام اوفتـادم هم از نرخ و هم از نام اوفتـادم

(خ/۳۲۵/۵)

-استغفرالله گفتن: این اصطلاح وقتی بیان می شود که انسان از گفتن یا انجام دادن کاری اکراه دارد.

مـرا هـر دم بر آن آرد ستیــزش که خیز استغفرالله خون بریزش

(خ/۲۲۸/۵)

– الله اکبر گفتن: در زبان گفتاری، در مقام شگفتی و تعجب به کار می رود.

گل و شکر کدامین گل چه شکر؟ به او، او مانـد و بـس الله اکبـر

(خ/۳۹۱/۱۴)

-انگشت بر دیده نهادن: اطاعت کردن، خواهش یا دستوری را پذیرفتن(شعاعی،۱۳۵۱: ۲۶۰).

نهاد انگشت بر چشم آن پریوش زمین را بوسه داد و کرد شبخوش

(خ/۱۲۵/۷)

-انگشت برلب ماندن: متحیر و متعجب ماندن (عظیمی، ۱۳۷۳: ۵۱).

در آن مشعل که برد از شمع ها نور چراغ انگشت برلب مانده از دور

(خ/۳۰۱/۹)

-انگشت زدن بر بینی: هنگامی که می خواهند بگویند فلانی سخت تحت نظر است، می گویند اگر انگشت بر بینی بزند؛ همه خبردار می شوند(شعاعی، ۱۳۵۱: ۵۳۲)؛ یا «انگشت به بینی نتوان زد» مقصود این است که در اینجا به واسط نمام و سخن چین، نمی توان سخن گفت؛ حتی اگر انگشت به بینی بزنی، خبر خواهند برد(همان).

گر انگشتی زدی بر بینـی آن ماه ملک را یک به یک کردندی آگاه

(خ/۳۵۳/۱۲)

-انگشت کش شدن: انگشت نما بودن، رسوا شدن(هبله رودی، ۱۳۴۴: ۳).

انگــشت کش زمانـه اش کـشت لیلــی که بخوبــی آیتـــی بود

(ل/۶۷/۱۱)

هم سیم خدا و هم قـوی پشـت زخمی است کشنده زخم انگشت

(ل/۹۲/۱۱)

و انگــشت کـش ولایتـــی بود خلقـی سوی تو کشیده انگشت

(ل/۱۰۱/۹)

-برخیزم یا می نشینی: در حالت عصبانیت فردی به دیگری می گوید. امروز هم متداول است؛ پاشوم یا می نشینی سرجایت. در توضیح بیت زیر دستگردی می گوید: اگر فراقش هم به من گستاخ شد، با هم فرمانروایی بگو به جای خودت بنشین؛ وگرنه به دفع تو برخیزم (نظامی، ۱۳۶۳: ۱۲۰).

فراقـش گـر کند گستـاخ‌بینــی بگو برخیزمـت یا مـی نشینـی؟

(خ/۲۱۰/۲)

-بردست آب ریختن: عام مردم وقتی که زیبایی یا زیرکی و کاردانی دو نفر را با هم مقایسه می کردند و یکی را برتر از دیگری می یافتند، می گفتند این لیاقت ندارد که بردست او آب بریزند (زنجانی، ۱۳۷۲: ۱۲۰).

بدین تـری که دارد طبع مهتـاب نیـارد ریختـن بردست من آب

(خ/۳۱۶/۹)

-بسم الله: در معنی بفرمایید؛ شروع کنید. امروزه نیز متداول است.

ماییــــم و نـــوای بینـــوایـی بسـم‌الله اگه حریـــف مایــی

(ل/۲۱۳/۱۱)

– بیش از مور و ملخ: اصطلاحی است در بیان بسیاری چیزی. امروزه نیز در زبان گفتاری رایج است.

لشکـری بیشـتر زمـور و ملــخ گـرم‌کینـه چـون آتــش دوزخ

(هـ /۸۴/۱۶)

– پا رنج: حق‌القدم، زری که به شاعران و مطربان دهند تا در جشن و مهمانی حاضر شوند(معین،۱۳). امروز ترکیب دیگری از این واژه مصطلح است؛ یعنی «دندان رنج» و آن هنگامی است که سه شب بعد از عروسی، خانواد عروس، خانواد داماد را به شام دعوت کنند و بر سرسفر شام هدیه ای به داماد دهند که آن معروف به دندان رنج است (طاهری، ۱۳۷۲: ۳۸۸).

زان نهادم که این‌چنیـن گنجــی مغنـــی را که پارنجی نــدادی

(هـ/۱۵۴/۴)

نبــود بـی جــزا و پارنـــــجی به هر دستان کم از گنجی ندادی

(خ/۱۰۳/۳)

– پرپیه بودن پهلو: کنایه از فربهی؛ یا «پهلو چربی دارد» (هبله رودی، ۱۳۴۴: ۱۴۵).

پهلــو از پیه و گردن از خون پر این به رنج از عقیق و آن از درّ

(هـ /۷۳/۳)

– پشت پا زدن به چیزی: کنایه از ترک کردن و رها کردن چیزی.

نامـــداران و موبــدان سپــــاه انجمـن ساختنــد و رای زدنـد

همـه گرد آمدنـد بـردر شــــاه سرکشی را به پشـت پای زدنـد

(هـ /۸۵/۶-۵)

– پشم در کلاه نداشتن: کنایه از هیبت و شکوه نداشتن(هبله رودی، ۱۳۴۴: ۴۴).

چو ما را نیست پشـمی در کلاهـش شکوه زهـد من بر من نگهداشـت

(خ/۲۰۳/۳)

کشیدم پشـم در خیـل و سپاهـش نه زان پشمی که زاهد در کله داشت

(خ/ ۴۵۲/۹)

– پنبه در گوش گذاشتن: خود را به کری و ناشنوایی زدن (عظیمی،۱۳۷۳: ۱۰۵).

زپنبه شد بناگوشت کفـن پـوش هنوز این پنبه بیرون ناری از گوش

(خ/۳۹۷/۵)

– پیهی به پهلویی درآمدن: کنایه از سیری و فربهی (عظیمی،۱۳۷۳: ۱۰۵).

صدجگـر پاره شد به هر سویـی تـا درآمـد پیــی به پهلـویـــی

(هـ /۴۵/۳)

– ترنگ: آواز صدای به هم خوردن شمشیر(جمال زاده،۱۳۴۱: ۷۸).

ترنگ تیر و چـاکاچـاک شمشیر دریـده مغز پیـل و زهر شیـر

(خ/۱۶۱/۷)

– جاگرم کردن (جاخوش کردن): دل خوش کردن به اقامت در جایی (امینی، ۱۳۵۰: ۱۷۸).

از آن سرد آمد این کـاخ دلاویـز  که چون جا گرم کردی گویدت خیز

(خ/۹۸/۱۲)

– جوشیدن با کسی: عشق و محبت ورزیدن به کسی.

زجوش این دل جوشیــده با تو پیامـی داشتـم پوشیــده با تـو

(خ/۳۷۰/۹)

– چربیدن: برتری داشتن (عظیمی،۱۳۷۳: ۱۳۷).

شکرهرگز نگیـرد جـای شیریـن  بچربد بر شکر حلوای شیریــن

(خ/۲۸۵/۱۲)

– چشم زدن: نظر زدن و آسیب رساندن به کسی یا چیزی در اثر تعریف و تمجید (عظیمی، ۱۳۷۳: ۱۳۹).

شـد چشــم‌زده بهــار باغــش زد باد تپانچـــه بر چـراغــش

(ل/۲۴۹/۵)

-حق‌القدم: پایمزد؛ (ر.ک. به: به پای‌رنج).

تابـه حــق‌القـــدم آن قدمــت بر دو عالـم روان شود علمـت

(هـ /۱۰/۱۳)

-حلقه به گوش: کاملا مطیع ( عظیمی،۱۳۷۳: ۱۵۶).

ای فلک بر در تو حلقه به گوش هم خطاپوش و هم خطایی پوش

(هـ /۳۶۶/۱۰)

-خاک انداز خواندن کسی را: یعنی خود را جلو انداختن برای مانع تراشی در کار دیگران (امینی،۲۱۹:۱۳۵۰).

چـوخـاک انداختــی برآستانــم نه آنگاهیت خاک انداز خوانم؟

(خ/۳۱۲/۶)

-خاک دوانیدن: چنانکه می گویند فلانی را خاک بدان سو دوانید یا کشانید، کنایه از اینکه در آنجا مُرد و خاک او را در برگرفت.

به تـو بـاد هـلاکــم می دوانــد خــطا گفتم که خاکم می‌دوانـد

(خ/۲۴۶/۱۵)

-خاک لیسی: بنده و مطیع کسی بودن؛ چاکر درگاه کسی بودن. ترکیب دیگری از آن امروزه متداول است؛ «کاسه لیس» که بار معنایی دیگری دارد(امینی، ۱۳۵۰: ۳۹۴).

به گرداگـرد تخـت طاقدیسـش دهـان تاجـداران خاک لیسـش

(خ/۲۷۴/۶)

-خدا دهد: اصطلاحی در زبان گفتاری، کنایه از محروم گردانیدن و در جواب سوال گدایان گفته می شود.

زلفش رهِ بوسـه خواه می‌رُفــت نوفـل که خـدا جـزا دهــادش

(ل/۹۳/۵)

مژگانش، خـدا دهـاد می گفــت کـرد از در مـا خـدا دهــادش

(ل/۱۳۶/۴)

یعنی نوفل او را از درخان ما خدا دهاد گفته و محروم کرد.

-خواب خرگوشی دادن: عشوه دادن و کنایه از به غفلت انداختن است(دهخدا،۱۳۶۳: ۷۴۷) .

آهو چشمـی که چشـم آهـوش به چشم آهوان، آن چشم نـوش

(ل/۱۸۲/۱۳)

می داد به شیر، خواب خرگـوش دهد شیرافکنان را خواب خرگوش

(خ/۵۱/۱۱)

-خون خوردن: غصه خوردن و غم خوردن یا خون جگر خوردن (عظ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.