پاورپوینت کامل جهل کور ؛ درد بیدرمان! ۷۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جهل کور ؛ درد بیدرمان! ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جهل کور ؛ درد بیدرمان! ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جهل کور ؛ درد بیدرمان! ۷۹ اسلاید در PowerPoint :
به گواهی تاریخ، تلاش فراوان دشمنان علی(ع)، اصحاب جمل، خوارج و از همه جدیتر دستگاه اموی بخصوص شخص معاویهبن ابیسفیان و پیگیریهای سیاسی او به همراه هزینه نمودن بیحد و حصر زر و زور وی برای سیاهنمایی چهره آن حضرت بر روی تاریخ، چندان اثری نداشته و قضاوت تاریخ را به بیراهه نکشیده است.
«ترجمه رشید الدین وطواط از کلام حضرت مولا علی(ع)»۱
به گواهی تاریخ، تلاش فراوان دشمنان علی(ع)، اصحاب جمل، خوارج و از همه جدیتر دستگاه اموی بخصوص شخص معاویهبن ابیسفیان و پیگیریهای سیاسی او به همراه هزینه نمودن بیحد و حصر زر و زور وی برای سیاهنمایی چهره آن حضرت بر روی تاریخ، چندان اثری نداشته و قضاوت تاریخ را به بیراهه نکشیده است.
تلاش اصحاب جمل و اقدامات معاویه در زمان حیات حضرت مولا(ع) در قالب خونخواهی خون عثمان و گاهی هم اعتراض به مشروعیت سیاسی ایشان صورت میگرفت، که به جنگ جمل وصفین منتهی شد.
پیدایش خوارج و انگیزه آنان کاملاً با انگیزه معاویه و مزدوران وی تفاوت دارد. معاویه نه برای دین میجنگید و نه برای خدا به زشتگویی و یاوهسرایی علیه علی(ع) مبادرت میورزید. آنچه او را به این کردار وا میداشت اولاً احقاد شخصی بدریه و حنینیه (کینههای سوابق جنگهای بدروحنین) بود وثانیاً سوءاستفاده از شرح صدر نبوی وگشاده نگری اسلامی در سهیم سازی همگان، اعم از موافق ومخالف در قدرت واختصاص ندادن به یک گروه خاص بود. پدرش ابوسفیان به همراه اقوام بستگانش، تا فتح مکه با شمشیر آخته با مسلمانان میجنگیدند و از ترس جانش به ظاهر قبول اسلام کردند.رسول خدا(ص) برغم انکه بروشنی میدانست که آنان در دلشان مومن به دین او نیستند، او و همه یارانش را پذیرفت و مشمول تمام حقوق شهروندی قرارداد بگونهای که توانستند به سرعت واردقدرت سیاسی شوند و نوبت سوم خلافت رسولالله(ص) را از آن خود سازند.
اینک معاویه برای رسیدن به مقصود چارهای ندارد جز آنکه دین را از تمام مفاهیم معنوی، اخلاقی، تربیتی وعرفانی، تهی سازد و در قدرت خلاصه کند و به وصیت پدرش، ابوسفیان عمل نماید. مورخین روایت کردهاند که ابوسفیان روزی که عثمان به خلافت رسید اواخر عمرش را میگذراند وچشمانش نابینا شده بود. وارد جلسه شده خطاب به بستگان خودگفت:
«یا بنی امیه تلقّفوها تلقّف الکره، فما هناک جَنّـه ولا نارفإنّما هو الملک، ولا أدری ما جَنّـه ولا نار۲»
ابوسفیان دراین جمله قدرت را به توپی تشبیه کرده که میان دو گروه بازی کن قرارگرفته و هرکدام از بازیکنان باید سعی کنند که توپ از دست یاران خودشان بیرون نرود، در حالی که طرف مقابل برای برنده شدن سعی میکند که توپ را از دست آنان خارج سازد. معاویه گفته است:
ای بنی امیه خلافت را همچون توپی در دست یاران خود حفظ کنید، {هیج امری مانع راهتان در حفظ قدرت نشود} زیرا خلافت چیزی جز سلطنت نیست و بهشت و جهنم معنا و مفهومی ندارد.!!
به هرحال معاویه به هر حیله وطرفندی بود به قدرت رسید. او اگرچه شخصی است که به اندیشه سیاسی معروف است،۳ ولی ناگفته پیداست که هرطالب قدرتی ـ حتی با هوش و ذکاوت معمولی ـ چنانچه برای رسیدن به اهدافش هیچ اصلی از اصول انسانی و اخلاقی را مانع و رادع خود نبیند، بیگمان به سرعت به مقصود خود میرسد. معاویه از این گونه قدرت طلبان است. در مقابل شخصی مانند علی(ع) قرارگرفته که گویی هدفی جز احیای ارزشهای اخلاقی وانسانی ندارد.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از حضرت مولی نقل میکند که فرمودهاند: «لو لا الدین و التقى لکنت أدهى العرب» یعنی اگر دین و تقوی نبود من سیاستمدارترین مرد عرب بودم. بعد شارح در توضیح میگوید: سایر خلفاء به مقتضای مصلحت خود عمل میکردند خواه این مصلحت مطابق شرع باشد یا اینکه با شرع مخالفت داشته باشد.۴، ۵
قدرتطلبانی که برای رسیدن به قدرت، از هرگونه کرداری ابا ندارند و اهدافشان تمام انواع وسیلهها و ابزارها را برایشان توجیه میکند، جای شگفتی نیست که به زودی به قدرت برسند و شاهد مقصود را در آغوش کشند و برای مدتی مدید در قدرت جا خوش کنند. معاویه ازین قماش بود و شخصی مانند علی و فرزندانش(ع)را که از قدرت و حاکمیت چیز دیگری میفهمند هرگز نمیتوان با او مقایسه کرد. این جمله به ابوعلی سینا منتسب است که: «علی(ع) در میان اصحاب محمد (ص) چون وجود گوهر معقول در میان محسوسات بود.»۶ یعنی فاصله او با دیگران چون فاصله عالم عقل و عالم محسوسات و طبیعت بود».
ابنسینا حدیثی از رسول الله(ص) درباره علی(ع) آورده که بیانگر اوج فضیلت آن حضرت میباشد به شرح زیر:
«ادبنی ربی فاحسنت أدیبی، فادبت علیاً فاحسنت تأدیبه»۷
خداوند مرا به زیباترین وجه تأدیب کرد، و من علی را به زیباترین وجه تأدیب کردم.
به یقین مهمترین جفابه درگاه آنحضرت قراردادن نام آن بزرگوار در کنار این گونه چهرههای کریه و عناصر پلید است که به جنایت مشهور ونامدارند. حسب برخی از روایات خود وجود عزیزش از هم ردیفی با این عناصر پلید رنج میبرده است.
ابن ابیالحدید از امام علی(ع) نقل میکند
:
«در زمان رسول خدا(ص) جزیی از ایشان محسوب میشدم. مردم همچنانکه در افق آسمان به ستارگان نگاه میکنند به من نگاه میکردند. سپس روزگار از من چشم پوشاند و مرا همسنگ این و آن قرار داد و بعد از آن نیز همردیف پنج نفر دیگر ـ در شورا ـ قرار داد که بالاترینشان عثمان بود. گفتم عجب بد شد، روزگار به این هم بسنده نکرد تا اینکه مرا تنزّل داد و قرین افرادی چون معاویه
و عمرو عاص
قرار داد».۸
در کتاب «حدیقه الشیعه» منسوب به «مقدس اردبیلی» نیز روایتی با این متن وجود دارد: «الدهر انزلنى ثم انزلنى ثم انزلنى حتى قیل معاویه و على!»؛ روزگار، مرتبه مرا پایین آورد، پایین آورد، پایین آورد به حدى که مرا با معاویه برابر گردانید.۹
شاید رنج افزون برای حضرتش آن بود که گاه دوستانش اورا به پیروی ازسیره آن عناصر توصیه میکردند. آه جداً که چه قدر برای علی(ع) دشوار است. همه از دست غیر مینالند ـ سعدی از دست دوستان فریاد. از جملات منقول از آنحضرت کاملا مشهود است که ایشان بسیاری موارد مورد توصیه برخی از نزدیکان و دوستانش قرار میگرفتهاند که راههایی برای پیشبرد و موفقیت درجهت سلطه، به ایشان عرضه میکردند و ایشان از پیشنهادات آنان بر میآشفتند. به حدیث زیر توجه فرمایید:
رُوِیَ عَنْ رَبِیعَهَ وَ عُمَارَهَ أَنَّ طَائِفَهً مِنْ أَصْحَابِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السَّلام) مَشَوْا إِلَیْهِ عِنْدَ تَفَرُّقِ النَّاسِ عَنْهُ وَ فِرَارِ کَثِیرٍ مِنْهُمْ إِلَى مُعَاوِیَهَ طَلَباً لِمَا فِی یَدَیْهِ مِنَ الدُّنْیَا، فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَعْطِ هَذِهِ الْأَمْوَالَ، وَ فَضِّلْ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَافَ مِنَ الْعَرَبِ وَ قُرَیْشٍ عَلَى الْمَوَالِی وَ الْعَجَمِ وَ مَنْ تَخَافُ عَلَیْهِ مِنَ النَّاسِ فِرَارَهُ إِلَى مُعَاوِیَهَ.
فَقَالَ لَهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ: «أَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ، لَا وَ اللَّهِ لَا أَفْعَلُ مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ وَ لَاحَ فِی السَّمَاءِ نَجْمٌ، وَ اللَّهِ لَوْ کَانَ مَالُهُمْ لِی لَوَاسَیْتُ بَیْنَهُمْ وَ کَیْفَ وَ إِنَّمَا هُوَ أَمْوَالُهُم
۱۰»
از ربیعه و عماره روایت شده که وقتی که عدهای از مردم به علت آنکه بیش خواهی مالی از حضرت مولی(ع) داشتند، آن حضرت را رها واکثر آنان بسوی معاویه فرارکردند، گروهی از اصحاب امیرالمومنین(ع) نزد وی آمدند وبه ایشان گفتندای امیر مومنان از این اموال به آنان بده و اشراف عرب وقریش را برموالی{موالی به غیر عرب اطلاق میشد} ترجیح بده، آنحضرت در پاسخ فرمود:
«آیا به من مشورت مىدهید و توصیه میکنیدکه براى پیروزى خود، از جور و ستم به امت اسلامى که بر آنها ولایت دارم، استفاده کنم؟ به خدا سوگند! تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پى هم طلوع و غروب مىکنند، هرگز چنین کارى نخواهم کرد! اگر این اموال از خودم بود به گونهاى مساوى در میان مردم تقسیم مىکردم تا چه رسد که جزو اموال خداست،»
بدیهی است که این گونه دقت عمل از نظر بسیاری خلاف سیاست و مدیریت است. این دسته افراد حضرت مولا(ع) را در دوران حکومت کوتاهش، موفق توصیف نمیکنند. در حالی که به نظر نگارنده او در هدفش کاملاً موفق بوده است. او پس از عثمان به خلافت رسیده، دورانی که همه ارزشهای اخلاق اسلامی منزوی و متروک شده بود، قدرت دینی آغشته به فساد و حتی از سلطنتی که ابوسفیان تفسیر کرده بود به مراتب افسد و سیاه ترشده بود. تمام نهادهای مقدس دینی در خدمت قدرت و با همان قرائت ارائه میشد. علی(ع) آمده تا ارزشها را مجددا احیا کند، قدرت را از فرصت برای سواری کشیدن و طعمهای لذیذ برای قدرتمندان، تبدیل به وظیفهای کند برای خدمت و به قلبی دلسوز و مهربان برای شهروندان و تلاش برای رقای استعداد تودهها مبدل نماید. او آمده تا به استاندار خود چنین فرمان دهد:
وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ،۱۱
و قلب خویش را کانون رحمت و محبّت و لطف به شهروندان قرار ده و در مورد آنان همچون درندهاى مباش که خوردنشان را غنیمت شمارى، زیرا آنها دو گروهند یا برادر دینى تواند و یا انسانهایى که در آفرینش شبیه تو هستند.
معاویه وقتی چنین دیدکه گرچه دیگر علی(ع) درمیان نیست ولی گویی روز بروز حضورش در میان جامعه اسلامی شکوفاتر میگردد، مبارزه خودرا علیه آنحضرت، نه تنها متوقف نکرد بلکه برای سیاهنمایی چهره آن بزرگوار کوشش خودرا جدیتر کرد. او چنین میاندیشید که با ملکوک کردن چهره علی(ع) ارزشهای اسلامی فراموش میگردد.
«جاحظ»۱۲ نقل مىکند که معاویه در پایان خطبه نماز، با کلماتى زشت، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را مورد سبّ و لعن قرار مىداد و آنگاه همین جملات را طىّ بخشنامه اى به همه بلاد اسلامى میفرستاد، تا خطیبان جمعه! نیز هماهنگ با او این گونه آن حضرت را لعن وسب نمایند.۱۳
این کردار زشت از معاویه در زمانی صورت میگیرد که قدرت سیاسی جهان اسلام را دراین زمان، در چنگال خود گرفته و در نبود رقیب یکه تاز میدان قدرت جهان اسلام شده است.
ولی بهرغم همه این مظالم غمبار که خامه از تحمل آنها ناتوان است، میتوان گفت که در فضای آرام آنگاه که غوغای بوقهای سیاسی مزدوران قدرت خاموش میشوند، چهره منورقدسی و معنوی حضرت مولی(ع) همچون آفتابی تابان هویدا میگردد. آن حضرت در همان قرون اولیه به عنوان یک الگوی کامل تقوا و تندیس عدالت در میان همه طوایف، اقوام و ملل نامبرده میشده است. ترور ایشان را هم هیج مورخی منتسب به آن سیاهنمائیها ندانسته بلکه اقدامی است که توسط افراطیون و بقول خود حضرت مولا «جاهلین متنسک»۱۴ دینداران نابخرد مباشرتاً صورت گرفته است. به دیگر سخن اگر فرزند ملجم مرادی ساطور بر فرق او فرود میآورد، نه به خاطر نسبتهای ناروایی است که معاویه برای آن حضرت ساخته بود، بلکه معلول کج اندیشی وسوء برداشتهای دینی و «جهل مقدس» و دینداری بدون معرفت عقلانی است.
با قطع نظر از مناقب و فضائل بیشماری که به نحو متواتر از آن بزرگوار برای بشریت بجای مانده، ظاهرا در همان قرون اولیه آنچه مورد اتفاق نظر خاص و عام؛ دوست ودشمن بوده اولاً علم و ثانیاً موضوع فصاحت و بلاغت آن حضرت است. لذا از همان زمان حیات خود آنحضرت افرادی اهتمام به جمع آوری سخنرانیها، وکلمات ایشان کردهاند. از جمله گفته میشود که اصبغ بن نباته (از یاران آن حضرت) اقدام به جمع آوری کلمات حضرت مولی(ع) کرده۱۵و یا ابومحمد مسَعَدهُ بنُ صَدَقه عبدی از شاگردان امام صادق(ع)۱۶ و یا أبواسحاق ابراهیمبن حَکَم فِزاری۱۷ و بسیاری دیگر. ولی متاسفانه متن مکتوبی در حال حاضرازآن آثار به ما واصل نشده ولی گفتههای ایشان به نحو سینه به سینه نقل میشده است.
در قرن پنجم وششم اسلامی دو کار بزرگ برروی کلمات ایشان انجام گرفته، یکی توسط شریف رضی است و دیگری توسط آمدی که به نحو اجمال در سطور زیر معرفی میگردد:
ابوالحسن محمدبنالحسین بن موسی، معروف به سید رضی و شریف رضی، از علمای قرن چهارم، شیعه(ف ـ۴۰۶)
و گردآورنده نهجالبلاغه
است. او نهج البلاغه را حدوداً چهارصد سال پس از زندگی علیبن ابیطالب
گردآوری و تدوین کرده است.
کتاب شریف نهج البلاغه، کاری است که توسط سید رضی صورت گرفته وآنچه مورد توجه ایشان بوده، چنانکه از عنوانش پیداست، جنبههای ادبی و بلاغتی گفتهها و نوشتههای منقول از حضرت مولا ست. لذاست که بنای ایشان نبوده که همچون حدیث و اخبار عمل کند. در نقل خبر وحدیث مرسوم چنان بوده که حتیالمقدور سلسله سند نقل شود مگر راوی فراموش کرده باشد و یا ذکر نام او از نظر سیاسی با محظور ومشکل مواجه باشد که به نحو مرسل نقل میشده است. ولی سید رضی چنین نکرده وبه ذکر متن اکتفا کرده است.
کاردیگر کاری است که حدود یکقرن بعد توسط ابوالفتح ناصحالدین عبدالواحد بن محمد تمیمی آمِدی، محدث
و قاضی شهر (آمد
(دیاربکر کردستان ترکیه و از علمای شیعی.
اثر ایشان «غررالحکم و دررالکلم» است که مجموعه عظیمی از کلمات قصار امام علی(ع)
را دربردارد.محدث ارموی
در مقدمه غررالحکم با استناد به قراین و شواهد، وفات ایشان را ۵۵۰قر۱۱۵۵م دانسته داده است.
اما کار مستطابی که چند قرن قبل از ایشان، در همان قرون اولیه یعنی اوخر قرن دوم واوائل قرن سوم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 