پاورپوینت کامل تفسیر هنر ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تفسیر هنر ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تفسیر هنر ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تفسیر هنر ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint :
مفهوم تفسیر، کلید تعامل ما با آثار هنری است. زیرا اگر چیزی اثر هنری باشد، در مقوله چیزهایی که لااقل در خور نوعی تفسیرند، قرار میگیرد. برای مثال، در صورت برقرار بودن اوضاع به همین منوال، یک پاروی برفروبی معمولی، نامزدی برای تفسیر نیست، ولی پیشدرآمد یک بازوی شکسته اثر مارسل دوشان، به رغم این واقعیت که از دیگر پاروهای برفروبی تولیدشده در همان زمان، قابل تشخیص نیست، از همین قسم است.
مفهوم تفسیر، کلید تعامل ما با آثار هنری است. زیرا اگر چیزی اثر هنری باشد، در مقوله چیزهایی که لااقل در خور نوعی تفسیرند، قرار میگیرد. برای مثال، در صورت برقرار بودن اوضاع به همین منوال، یک پاروی برفروبی معمولی، نامزدی برای تفسیر نیست، ولی پیشدرآمد یک بازوی شکسته اثر مارسل دوشان، به رغم این واقعیت که از دیگر پاروهای برفروبی تولیدشده در همان زمان، قابل تشخیص نیست، از همین قسم است. و اما اینگونه نیست که همه عناصر یا ترکیبات عناصر در یک اثر هنری، در خور تفسیرند. فقط عناصر یا ترکیباتی از عناصر، در خور تفسیرند که به نحوی مرموز، پیچیده، یا فرّار باشند. موضوعِ/ شئ در خور تفسیر، چیزی است که از آنچه معلوم یا در معرض دید است، فراتر میرود (
Barnes,
۱۹۸۸)
***
یک تفسیر، فرضیهای است که حضور عنصر یا ترکیبی از عناصر در یک اثر هنری را که در آن حضور عناصر مربوط برای مفسّر و / یا برای یک مخاطب هدف، بیواسطه آشکار نیست، تبیین میکند. این مورد / فقره ممکن است آشکار نباشد، به این معنا که فهمناپذیر یا معمّاگون باشد، یا به این دلیل که رمزی یا مجازی باشد، یا به این دلیل که قابلگفتن تشخیص داده نشده، فقط به آن اشارتی رفته است، فقط القاء شده است، یا به شیوه دیگر، نهان(و نهفته) است.
هدف تفسیر، بالابردن فهم ما از اثر هنری است. در اثر هنری، چیزی هست که غامض، مبهم، به ظاهر نامنسجم، نابهنجار، غیرمنتظره، دسترسناپذیر، گیجکننده یا پنهان است و باید روشن شود. هدف تفسیر، روشنساختن حضور عناصر مناسب در اثر هنری است، بدین صورت که سهم آنها در وحدت، معنا، طرح، تأثیر موردنظر، و / یا ساختار اثر، تبیین شود. در نتیجه، کار تفسیر متوقف است بر مخاطبان هدف ـ ممکن است خود مفسّر از جمله آنان باشد و ممکن است نباشد ـ که برای آنان معنا و مفادِ بخشی از اثر هنری، یا حتی اثر هنری در کلیت آن، فرّار، گیجکننده، غامض، ناآشکار، نامنسجم، رمزی/ نمادی است، یا اگر هم اینگونه نباشد، (لااقل) برای آنها بیدرنگ قابل درک نیست. بنابر این، تفسیر در حالت مطلوب آن، غموض یا شکاف در فهم مخاطب را، برطرف میسازد.
البته هر عنصری در یک اثر هنری، مقتضی تفسیر نیست. در جایی که «در یک نقاشی مانند نیایش شبانان، اثر ال گریکو۱، همه کس تشخیص میدهد که موضوع آن یک زن، یک کودک و دو مرد است، در آن صورت این مطلب که «در این نقاشی یک زن، یک کودک و دو مرد تصویر شده است»، نه تفسیر آن نقاشی، بلکه توصیف آن است. در عین حال، توصیفها با تفسیرها مرتبطاند، زیرا تفسیرهای معتبر باید بر توصیفهای صحیح مبتنی باشند.
معنای حقیقی/ منطوقی بسیاری از واژگان و جملات در آثار ادبی، به شیوههای معمول دونِ شخصی۲ از طریق خوانندگان آشنا به زبان آن اثر قابلدرک است(
Currie,
۲۰۰۴). معنای حقیقی سطر آغازین رمان کاخ اثر کافکا ـ «دیروقت شب بود که
k
رسید» ـ نیاز به تفسیر ندارد، زیرا برای خواننده علاقمند(و آماده)، روشن است. از سوی دیگر، آنچه ممکن است نیاز به تفسیر داشته باشد، جایگاه آن در طرح کلیتر این رمان است. تفسیر فقط به لحاظ آنچه برای برخی مخاطبان آشکار نیست، تناسب دارد. بنابراین، آنچه اشارتوار، تلویحی، سربسته بیان شده است، به کار مفسّر میآید، نه آنچه به صراحت بیان شده است (هرچند اینکه چرا مؤلف، در برخی شرایط، سخن گفتن به تصریح و نه به تلویح را برمیگزیند، ممکن است یک پرسش تفسیری صحیح نباشد).
در یک فیلم سینمایی، پرتاب موجهایی که به ساحل میکوبند، وقتی در کنار صحنههای عاشقانه قرار گرفته باشد، غالباً نماد آمیزش / جماع است؛ ممکن است این برای منتقدِ دلزده فیلم، بدیهی باشد. و امّا توضیح این شکل سینمایی، تفسیر شمرده میشود، زیرا یک مخاطب هدف وجود دارد که این برای او سوژه جالب است. همچنین قرائت نمادپردازی جمجمه مردگان در یک نقاشی به سبک ونیتاس۳، نوعی تفسیر است، زیرا بیشتر افراد ناآشنا به تاریخ هنر، از پیوند میان آن و مفهوم فناپذیری، بیخبرند.
تفسیر به طور کلی، یک تلاش کلگرایانه است. میکوشد نکته(نکات) یا مقصود(مقاصد) یک اثر هنری را مشخص سازد تا تبیین کند که از چه جهاتی اجزاء با اهداف کل، به عنوان اموری مؤثر در کارکرد و / یا معنای اثر هنری، هماهنگ میشوند یا تعامل دارند. گرایش غالب در تفسیر، معطوف است به نشاندادنِ اینکه یک اثر به لحاظ هدف، هر چه بیشتر متحّد است. البته، مفسّر به منظور تأسیس تصوری از کل، باید با اجزاء آغاز کند، فرضیههایش را در خصوص اهمیت آنها آنگونه که در برابرش قرار میگیرند، حدس بزند و سپس جرح و تعدیل کند. مفسّر از فرضیههایی درباره جزء به فرضیههایی درباره کل پیش میرود و سپس دوباره به جزء باز میگردد. گاهی این را دور هرمنوتیکی۴ خواندهاند (
Gadamer,
۱۹۷۵). این تأکیدی است بر این واقعیت که تفسیر عبارت است از یک فرآیند مستمر توازن متأملانه۵ که مستلزم سیردوّار بازخوردی مکرّر از جزء به کل و سپس از کل به جزء، است.
جهتگیری کلی تفسیر به تأسیس وحدت هدف، اندیشه، یا طرح در اثر هنری، معطوف است. حتی درخصوص یک اثر طلایهای، مانند عصر زرین اثر لوئیس بانوئل۶ که مبتنی بر این است که پیوسته انتظارات ما را از طریق مجموعهای از آنچه مهملات روایی به نظر میرسد، نقش برآب کند، میتوان از طریق تفسیر نشان داد که نوعی وحدت درجه دو، به فضل انتخاب منسجم در جهت مقاصد سوررئالیستی رشتههای نامسنجم رویدادها، در آن نمایان است. از سوی دیگر، تفسیر، افزون بر این میتواند در نشاندادن گسیختگی/ عدم اتحاد، در یک اثر، مؤثر بیفتد. ممکن است پس از تعیین تأثیر قصدشده از یک رمان برای برانگیختن احساس راز در مخاطبان، سپس در ادامه خاطر نشان شود که این مقصود به درستی برآورده نشده است، زیرا به یک شیوه صریح که البته نابجاست، قاتل از نخستین لحظه حضورش در صحنه به این سو، به طور ناشیانهای مجرم نشان داده میشود. تفسیر به دلیل اهتمام فوقالعادهاش به وحدت اثر هنری، ارتباط عمیقی با ارزشیابی دارد و غالباً مقدماتی برای داوریهای ما درباره کیفیت آثار هنری تمهید میکند.
از آنجا که تفسیر این گونه درصدد نشاندادن وحدت اثر هنری است، بنابراین غالباً به کشف معنا، به ویژه در آثاری با فحوای روایی، نمایشی، و نمادی، اهتمام دارد. زیرا معنا ـ به عنوان یک مضمون، یک پیشنهاد، یا یک مفهوم فوقالعاده ـ از مکررترین شیوههایی است که این قبیل آثار هنری به آن شیوه متحد میتوانند بود. برای مثال، مضمون غیرانسانیبودن جنگ، بر رمان این همه سکوت در جبهه غربی۷ غالب است. مفسر که در اجزاء اثر، برای مثال حکایتهای گوناگون آن، تأمل میکند، این مضمون را فرضیهپردازی میکند و سپس میکوشد تا نشان دهد که چگونه این مفهوم، انتخاب رمارک درخصوص حوادثی را که برخواننده عرضه میکند، پیوند میزند و متحد میسازد. یعنی، تفسیری شبیه این، اصل گزینش ـ در این مورد، یک مفهوم ـ را که موجب میشود تا یک بسته منسجم از مجموعه جزئیات در قالب یک رمان جمع بیابد، به طور جداگانه بررسی میکند.
نیتستیزی
معنای گونههای مختلف، همواره با تفسیر پیوند یافته است، چندان که بسیاری از فیلسوفان واکاوی معنا را تنها موضوع تفسیر میدانند، و به همین دلیل، معنای زبانی را به عنوان الگوی فهم تفسیر، پیشنهاد میکنند. البته معنای زبانی، کاملاً برحسب قواعد معناشناسی و نحو زبان، شکل گرفته است. بنابراین، برطبق این نظریه، تفسیر یک اثر، عبارت از کشف معنای آن از طریق قواعد گونه هنری ذیربط است. برای مثال، در مورد یک شعر، گفتهاند که فقط لازم است به معنای عامه فهم واژگان و رویههای سنتی استعارهپردازی، استناد شود. برای مثال، هیچ استنادی به نیت مؤلف، ضرورت ندارند. این دیدگاه را، که مونرو بردسلی متاخر۸ استادانه از آن دفاع کرده است، به دلیل تکیهاش بر معنای متعارف واژگان با هدف نفی نیت مؤلف، میتوان نیتستیزی۹ خواند.
نیتستیزی تا آنجا که به فهم ما از معنای زبانی برحسب قواعد به عنوان الگویی برای تفسیر آثار وابسته است، لااقل، در عرصه هنرها قابلتعمیم نیست. زیرا بیشتر هنرها، آن قواعد معنایی متشکل را که در زبان موجود است، ندارند. این واقعیت که در یک صحنه، کارگردان انتخاب میکند که استخری را در دکور تولید تئاتری خویش از رؤیای شب نیمه تابستان۱۰ تلفیق کند، یقیناً در مقام تفسیر آن نمایش، تصمیمی درخور تأمل است («چه چیزی را ممکن است کارگردان از این طریق به شکل نمادین بیان کند؟») ؛ ولی در اینجا هیچ معنای عامه فهم تثبیت شدهای به ظهور استخر در صحنه، پیوند نخورده است. و در عین حال، حتی به لحاظ آثار ادبی نیز بسیاری از موضوعات سنتی تفسیر، متناسب (و مساعد) برای الگوی زبانی نیستند. برای مثال، مفسران غالباً معنای ترسیم بیضیها متمرکز میشوند یا میپرسند چرا یک شخصیت مجموعه مشخصی از اوصاف به ظاهر متعارض دارد. ولی هیچیک از این موضوعات مکرر تفسیر را نمیتوان به رمزها یا قواعد از قبل موجود رمزگشایی، ارجاع داد.
به علاوه، آثار ادبی، غالباً طنز و کنایه تدارک میکنند. [استناد به] قواعد زبان در خصوص نمونههای افراطی طنز، بیفایده است زیرا در این نمونهها مؤلف دقیقاً در پی بیان چیزی است ضد آنچه از قواعد زبان لازم میآید، در عین حال هیچ عرف [زبانیای] وجود ندارد که بیانگر تفاوت میان کنایهها به معنای دقیق کلمه و شباهتهای اتفاقی در عبارتپردازی، باشد. در حقیقت، حتی در مورد استعاره نیز، قوانینی نداریم که بگویند در مقام رمزگشایی از آنها به شیوه تفسیری، چه مسیری را باید در پیش گرفت. بنابراین حتی در اینکه موضع نیتستیزانه یا عرفگرایانه۱۱ بتواند به عنوان تبیین جامع از هنرهای زبانی که، ظاهراً مساعدترین زمینه برای بهکارگیری آناند، کارآمد باشد، جای بحث و مناقشه وجود دارد.
شاید یک مسأله حتی عمیقتر درخصوص تقریر مبتنی بر الگوی زبانی۱۲ از موضع عرفگرایانه یا نیتستیزانه که موضوع تفسیر همیشه این باشد که بر حسب آن چیزی است که میتوان آن را یک معنا ـ یعنی یک قضیه، یک بیان، یا یک مفهوم ـ در نظر گرفت ولی غالباً موضوع تفسیر، چیزی است که هنرمند انجام داده است نه چیزی که او «گفته است». برای مثال، مورخ هنر ممکن است برای شاگردان خویش توضیح دهد که هنرمند مسیح مصلوب را در نقطه محوشونده رو به نابودی نقاشیاش قرار داده است تا بدینوسیله تأکید بورزد که این مرگ مسیح است که سوژه نقاشی اوست، و نه، برای مثال، سربازان رومی که در کنار صلیب به تاسبازی مشغولاند. این یک تأثیر خطابی یا نمایشپردازانه است، و از آنجا که ممکن است چنانچه کسی آن را متذکر نشود برای بسیاری از بینندگان پوشیده بماند، بنابراین درخور توجه مفسرانه، است. و اما، این توجه مفسرانه، با معنا، به گونهای که در زبان، موردنظر است، ارتباطی پیدا نمیکند. نمیگوید «به اینجا بنگر». بلکه اثرش آن است که میتواند چشم بیننده عادی را به آن جهت، سوق دهد. در عین حال، تبیین کار ویژه این تدبیر در طرح آن اثر در کلیت خویش، [وظیفهای] تفسیری است، زیرا در عیان ساختن وحدت نیت/ مقصود اثر- در حقیقت، در تبیین اینکه چگونه این تدبیر طرح، مقصد یا مقصود نقاشی را استحکام میبخشد- مؤثر میافتد.
با عنایت به محدودیتهای الگوی عرفگرایانه باید برای رسیدن به فهمی از تفسیر، به عرصه دیگری نگریست. به علاوه لازم نیست که جای بسیار دوری رفت. زیرا تفسیر، پدیده عجیب و غریبی که فقط به لحاظ موضوعات ناب/ خاص۱۳ مانند موضوعات هنری، درگیر آن شویم، نیست. زندگی معمول بشر، آکنده از تفسیر است.
نیتگرایی۱۴
تقریباً میتوان گفت هیچ ساعتی سپری نمیشود مگر اینکه بیشتر ما درگیر تفسیر اقوال و اعمال، گفتار و کردار همتایان خویش میشویم. قابلیت ذهنخوانی دیگران، بخش ناگزیری از حیات اجتماعی ماست، و کسانی که سخت در این زمینه ناتوان باشند، یعنی کسانی مانند مبتلایان به درخودماندگی/ اوتیسم نوعاً معلول شمرده میشوند. به نظرم تفسیر آثار هنری، صرفاً توسعه تخصصیشده این قابلیت طبیعی سرشت بشری است و با تفسیر ما از رفتار کلامی و غیرکلامی خانواده، دوستان، غریبهها، و دشمنان که هرروزه در محیط پیرامون خویش با آنها روبرو میشویم، تفاوت ماهوی ندارد.
بنابراین، میتوان انتظار داشت که رویههای تفسیری روزمره ما، تا حدی روشنگر [معنای] تفسیر آثار هنری باشد. در زندگی روزمره، معمولاً هدف تفسیر، فهم نیات دیگران است. گفتار و رفتار و غالباً رفتار غیرکلامی همتایان مان را به دقت بررسی میکنیم تا از طریق استنباط نیاتی که در پس آن گفتار یا رفتار قرار دارد، آن را فهم کنیم. اگر آن رفتار، همانند آنچه درخصوص گفتار دیده میشود، بر حسب پسزمینه قواعد رخ داده باشد، قواعد را در تأملات خویش، لحاظ میکنیم. و اما، برای رسیدن به تفسیر خویش از یک فعل، از جمله یک فعل گفتاری۱۵، به کاربست ماشینوار قواعد بر رفتار اکتفا نمیکنیم. برای رسیدن به تفسیرهای خویش علاوه بر دانستههایمان درباره قواعد مرتبط/ متناسب، به دانستههای مان درباره فاعل، درباره باورهای او و خواستههای او، درباره سیاق/ بافت فعالیت او، نیز استناد میجوئیم. چرا نباید رویکرد ما به تفسیر آثار هنری، به همان شیوهای باشد که هرروزه برای تفسیر گفتار و رفتار همتایان مان، در پیش میگیریم؟ آیا کاملاً محتمل نیست که تفسیر آثار هنری، در امتداد همان تمایلات تفسیرگرانهای باشد که در اثر انتخابات طبیعی به عنوان نوعی سازگاری مفید برای موجودات اجتماعیای چون خود ما، به صورت مادرزادی از آن برخوردار شدهایم؟
اگر بتوان به این پرسشها، پاسخ مثبت داد، در آن صورت میتوان جهتیاب محدود معنای زبانی را که عرفگرایانِ متمایل به نیت ستیزی۱۶ بر آن تأکید میورزند، وانهاد و تلقی وسیعتری از معنا را به جای آن برگرفت؛ یعنی آن تلقی از معنا را که در بحث از معناداری یک فعل مورد نظر است ـ یعنی در آنجا که آنچه یک فعل را معنادار یا قابلفهم میسازد، شناسایی نیت منسجمی است که در پس آن قرار دارد. چرا نباید فرض کرد که معناداری یک اثر هنری، همسان با معناداری یک فعل است؟ یک مزیت این دیدگاه، در تقابل با تقریر قبلی از نیتستیزی این است که آن گونههای هنری که تابع قواعد اکید و دقیقی چون قواعد زبانشناسی و نحو زبان نیستند، همچنان در ذیل یک فهم نیتگرایانه از تفسیر، همانند همین فهم که مورد بحث ماست، به راحتی تفسیرپذیرند.
آثار هنری، یک بُعد ارتباطی دارند. در نتیجه، در صورت باقیبودن اوضاع بر همین منوال، باید بکوشیم به همان شیوه برخوردی که با دیگر رفتارهای ارتباطی همنوعان مان داریم با آنها نیز به عنوان منابع اطلاعات در خصوص نیات ایشان مواجه شویم. در جایی که تفسیر وارد عرصه میشود، میتوان گفت هدف آن تشخیص نیات ارتباطی خالق اثر است. توفیق یک تفسیر به میزانی است که نیات هنرمندان را ردیابی میکند. این دیدگاه را به دلایل روشن، میتوان نیتگرایی خواند.
نیتگرایی را غالباً مردود دانستهاند زیرا تصور بر این است که این نظریه هوادارانش را به این موضع بیمعنا سوق میدهد که تفسیرِ ممتازِ یک اثر هنری این است که آن اثر هر آن معنا یا کار ویژهای را که خالقش ادعا میکند، داراست. بنابراین، اگر شاعر بگوید واژه «آبی» در شعر او به معنای «سرخ» است، پس «آبی» به معنای «سرخ» است. ولی این نامعقول است. البته در موردی از این دست، میتوان گفت، شاعر درباره قصد حقیقی خویش، تزویر میکند. در شرایط متعارف، [مدعای] هم سخنان خویش را، کلام آخر درباره نیات ایشان نمیدانیم. بنابراین باید تأکید کرد که نیتگرایی به این دیدگاه که اثر هنری صرفاً مفید هر آن معنایی است که صاحب آن ادعا میکند، ملتزم نیست. بلکه، نیتگرایی به دنبال نیت واقعی هنرمند است.
ولی تصور کنید که در این مورد، به نحوی بتوان معلوم کرد که شاعر واقعاً از «آبی»، «سرخ» را اراده میکند. یقیناً نخواهیم پذیرفت که این معنایی است که از آن واژه مستفاد میشود، و به علاوه نیتستیز میتواند بگوید چرا ـ زیرا قواعد زبان را نقض میکند.
این اشکال، افراطیترین تقریر از نظریه قائل به نیت واقعی۱۷(
Knapp and Michaels,
۱۹۸۲) را ابطال میکند. اما ممکن است گونههای معتدلتری از نظریه قائل به نیت واقعی وجود داشته باشد که این اشکال به آنها وارد نباشد. یک تدبیر از این لحاظ، آن است که نیات خالقان آثار هنری را برای تفسیر آثار هنری مناسب بدانیم اما درست در موردی که خود اثر ـ از جمله، در این نمونه کلمات و معانی متعارف شان بتواند نیت استعجالی هنرمند را تأیید کند(
Hirsch.
۱۹۶۷
, Iseminger
۱۹۹۶
, Carroll
۱۹۹۹). نیتگرایان میپذیرند که در جایی که کلمات و معانی آنها نتوانند نیت استعجالی هنرمند را تأیید کنند، با جداسازی نیت هنرمند نمیتوان به تفسیر موفقی از اثر رسید. بدین طریق طرفداران نیتگرایی واقعی معتدل۱۸، هم نقش معنای متعارف/ عرفی و هم نقش نیت هر دو را در تفاسیر، میپذیرند(
Stecker
۲۰۰۳).
در عین حال طرفداران نیتگرایی واقعی معتدل، باید بر معارضههای دیگر نیز غلبه کنند. یک اشکال این است که این رویکرد، مفسر را به اشتباه میاندازد. مفسر به جای تمرکز بر اثر، بر چیزی خارج از اثر، در حقیقت بر نیت هنرمند، متمرکز میشود و اما نیتگرایان معتدل متذکر میشوند که چون اثر هنری منبع اولیه شواهد ما درباره نیت هنرمند است، بنابراین نیتگرایی موجب فاصلهگرفتن ما از اثر هنری نمیشود، بلکه ما را به مداقه بیشتر در آن، سوق میدهد. به علاوه، نیتگرایان مدعیاند که به دور از صواب است که معتقد باشیم اهتمام ما به اثر هنری است چنانکه گویی آن اثر شیئی در طبیعت است. یقیناً، از آنجا که این همه اشارات انتقادی، که نثار آثار هنری میکنیم، متوقف بر مفهوم دستاورد۱۹ است، اهتمام ما به اثر هنری اهتمام به این است که چگونه نیات در آن اثر محقق شدهاند، ولی درک و دریافت آن، مستلزم درک نیاتی است که به آن اثر انجامیدهاند.
نیتگرایان استدلال میکنند که تفسیر آثار هنری در امتداد تفسیر روزمره ما در خصوص همتایان مان قرار دارد. اما منتقدان نیتگرایی معتقدند همین که وارد در قلمرو هنر میشویم، اوضاع تغییر میکنند. حتی اگر بنابر شیوه معمول به منظور شناسایی نیاتِ قرارگرفته در پس گفتار و کردار دیگران دست به تفسیر میبریم، هنر شبیه این نیست. هنر اهدافی والاتر و فراتر از دغدغه عملی نسبت به گردآوری اطلاعات از همتایان مان دارد. یک کار ویژه اساسی هنر، عرضه تجربه زیباییشناسانه ـ تجربه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 