پاورپوینت کامل مکتب روزهای خوش گذشته ۶۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مکتب روزهای خوش گذشته ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مکتب روزهای خوش گذشته ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مکتب روزهای خوش گذشته ۶۵ اسلاید در PowerPoint :
احسان یارشاطر بحق سهم بزرگی در زمینه فرهنگ، هنر و ادب معاصر ایران داشته است و زحمات فراوانی کشید.گستره نگاه یارشاطر تنها معطوف به ادبیات یا تاریخ نیست و یادداشتها و مقالات بسیاری از او درباره هنرمعاصر ایران و جهان میتوان یافت. او درباره نقاشی نیز مقالات متعددی دارد که به معرفی سرآمدان نقاشی دنیا، سبکهای جدید نقاشی و نقاشان معاصر ایرانی پرداخته است.
نگاهی بر مقاله «نقاشی معاصر ایران» نوشته احسان یارشاطر
احسان یارشاطر بحق سهم بزرگی در زمینه فرهنگ، هنر و ادب معاصر ایران داشته است و زحمات فراوانی کشید.گستره نگاه یارشاطر تنها معطوف به ادبیات یا تاریخ نیست و یادداشتها و مقالات بسیاری از او درباره هنرمعاصر ایران و جهان میتوان یافت. او درباره نقاشی نیز مقالات متعددی دارد که به معرفی سرآمدان نقاشی دنیا، سبکهای جدید نقاشی و نقاشان معاصر ایرانی پرداخته است. مقالاتی مانند «آیا میتوان از نقاشی جدید لذت برد؟» که در شماره ۱۲ مجله سخن در بهمنماه ۱۳۳۴ چاپ شده است میتواند گویای نگاه جستوجوگر و بهروز یارشاطر باشد. حال در اینجا قصد داریم که به بهانه درگذشت زندهیاد احسان یارشاطر، به بررسی یکی از مقالات او با عنوان «نقاشی معاصر ایران» که در کتاب «اوجهای درخشان هنر ایران» به چاپ رسیده است، بپردازیم.
بررسی نقاشی معاصر ایران با فراز و نشیبهای فراوان خود و همچنین بحثهای بی شماری که طی سالیان متوالی پیرامون سنت و نوگرایی، هنر ملی و بومی و کمی بعدتر هنر متعهد و هنرهای جدید در فضای هنری کشور حاکم بوده است، کمی سخت و پیچیده مینماید. بخصوص زمانی که به پیشینه این هنر در گذشته فرهنگی کشورمان بازمیگردیم و چه در اینباره و چه درباره نقاشی دوره معاصر ایران، نقد و نوشتههای چندانی نمییابیم. بسیاری از نوشتههای موجود نیز بر اساس گفتارهای شفاهی و خاطرات هنرمندان و افراد دیگر جمعآوری شدهاند. اما نوشتار کوتاه احسان یارشاطر با عنوان «نقاشی معاصر ایران» یکی از همین معدود نوشتههاییست که به این مسأله پرداخته است. شاید پیش از بررسی متن نوشتار یادآوری این نکته بد نباشد که پروفسور احسان یارشاطر، استاد دانشگاه کلمبیا و از پژوهشگران سرشناس ایرانی بود که وسعت دید خوبی درباره فرهنگ و هنر ایرانی داشت. یارشاطر دکترای نخست خود را در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و سپس دکترای دیگری از دانشگاه لندن در زبانشناسی قدیم و تتبعات پیش از اسلام به راهنمایی پروفسور و.ب هنینگ گرفت و آثار فراوان وی درباره تمدن ایرانی موضوعاتی چون انحطاط شعر کلاسیک فارسی، میراث و ادبیات معاصر ایران، کتیبههای ایرانی، سرویراستاری جلد سوم تاریخ ایران کمبریج را شامل شده و نهایتاً به دانشنامه ایرانی(ایرانیکا) که اساسیترین اثر پژوهش خاورمیانهای در امریکاست، میرسد. یارشاطر همچنین در سال ۱۹۹۱ میلادی جایزه و مدال «جورجو لویدلاویدا» را که هر دو سال یکبار از سوی مرکز مطالعات خاور نزدیک در دانشگاه کالیفرنیا به یک محقق که آثارش اثری ماندگار در پیشبرد تحقیق در تمدن اسلامی داشته باشد، از آن خود کرد . یارشاطر متولد سال ۱۲۹۹ در شهر همدان بود و دهم شهریور ۱۳۹۷ در سن ۹۸ سالگی در کالیفرنیا درگذشت.
نخستین ویژگی مقاله یارشاطر این نکته است که خود او هنرمندی نقاش نبوده و با نگاهی بیرونی به مسأله نقاشی معاصر میپردازد، بنابراین چندان دربند روایتی تاریخی و داستانوار زمان مورد بحث خود نمیماند و با مختصری درباره اوضاع نقاشی از دهه ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ ه.ش به سراغ مبحث اصلی خود میرود.
یارشاطر در این نوشتار یادداشتگونه و به نسبت کوتاه خود، بیش از آنکه به شکلی آکادمیک و دانشگاهی به موضوع مطرح شده بپردازد، همانگونه که از عنوان کتاب برمیآید(اوجهای درخشان هنر ایران) بر بخشی از آثار و هنرمندانی متمرکز میشود که شاید بتوان با کمی تسامح دوره آنها را اوجی در نقاشی معاصر ایران دانست. البته مکتب «سقاخانه» که یارشاطر به عنوان مبحث اصلی نوشتار به آن میپردازد، واجد همه آن حالات و شرایطی نیست که بتوانیم آن را به تمام نقاشی معاصر ایران تعمیم دهیم و این جریان نیز بخشی از جریان رخدادهاییست که در هنر و نقاشی معاصر ایران میافتد، هرچند که این حال و هوا در بسیاری از نقاشیهای آن دوره رواج داشته و هماکنون نیز به گونهای دیگر مورد پذیرش و استقبال قرار میگیرد.
روئین پاکباز نقاشی معاصر ایران را(تا پیش از انقلاب اسلامی که در اینجا مورد بحث نیست) به چهار جریان موازی با هم میکاهد تا به صورتی مجزا به هر یک از آنها بپردازد. این چهار جریان عبارتند از: نقاشی آکادمیک، نگارگری جدید، نقاشی قهوهخانهای و نقاشی نوگرا. حال هر کدام از این جریانها هنرمندان و ویژگیهای خاص خود را داراست که باید در بررسی روند نقاشی معاصر به آنها پرداخته شود و مشاهده میشود که مکتب سقاخانه که هنرمندان آن مبحث اصلی نوشته احسان یارشاطر را شکل میدهند خود جزئی از نقاشی نوگرای ایران است و نمیتواند به تنهایی شمایی کلی از نقاشی معاصر ایران باشد. این پژوهشگر در ابتدای یادداشت خود با اشاره به هنر نقاشی ایران پس از جنگ جهانی دوم تاکنون، مینویسد: «هنر نقاشی در ایران از جنگ جهانی دوم تاکنون شور و سرزندگی بیسابقهای را از خود نشان داده است. نقاش که از قید محدودیتهای صفحه کتاب و قاببند دیواری رها شده بود، در چالش با سطح بوم نقاشی، فرصت آن را یافته است که در شیوههای گوناگون ملهم از غرب تجربه کند و نیز به آرامی شیوه خاص خود را بپروراند. نقاشی طبیعتپرداز که کمالالملک، نقاشباشی واپسین شاه قاجار، ورزیدهترین نماینده آن بود، همچنان در چهار دهه نخست این قرن فرمانروایی داشت و فقط کوششهای پراکندهای برای معرفی نوآوریهای جدید غربی صورت میگرفت. با وجود این، نوگرایی پس از جنگ جهانی دوم بالیدن آغاز کرد. تغییر وضع سیاسی و دگرگونی جو فرهنگی توأم با آنکه از ورود نیروهای متفقین به ایران ناشی شد(۱۹۴۱/۱۳۲۰ ه.ش)، نمایانگر آغاز دورهای جدید در ایران بود. ایران ناگهان در معرض برخورد عقاید و ایدئولوژیهای رنگارنگ قرار گرفت…» وی پس از اشاره به آثار اقتباسی و مهلم از آثار غربی در ابتدای این دهه و گرایشهای موجود در نمایشگاههای این دهه مینویسد: «در اواسط دهه ۱۳۳۰ امکان شناسایی گرایشها و تشخیص خطوط اصلی تحولات آینده به وجود آمد. در سالهای ۱۳۴۰، سخن به میان آوردن از «مکاتب» نقاشی نوین ایران پذیرفتنی بود…» (پاکباز/ ۱۳۷۹/۲۰۹)
آنچه که یارشاطر در اینجا و ادامه نوشتار خود بر آن تکیه کرده و پیش میرود، معرفی نقاشی نوگرای ایران به واسطه برخی هنرمندان شاخص آن به عنوان کلیتی از نقاشی معاصر ایران است. این مسأله را از چند وجه میتوان بررسی نمود، نخست آنکه ما نیز با نویسنده هم رأی شده و نقاشی نوگرای مکتب «سقاخانه» آن زمان ایران را جدای از چند هنرمند معدود همچون سهراب سپهری، بهجت صدر، بهمن محصص و ابوالقاسم سعیدی، اوج و کلیت نقاشی معاصر ایران بدانیم که در این صورت حتی بسیاری از هنرمندان نوگرای ایران همچون مارکو گریگوریان، هوشنگ پزشکنیا، منصور قندریز، جواد حمیدی، پرویز کلانتری، غلامحسین نامی، محمد احصایی، مهدی حسینی و بسیاری دیگر از هنرمندان مطرح و تأثیرگذار ایرانی از این کلیت خارج خواهند شد. از سوی دیگر در ایران نمیتوان با آن همه گوناگونی و سردرگمی هنرمندان میان مکتبهای مختلف به مانند سبکها و مکتب
های مدرن اروپایی یک سبک خاص را با معدود هنرمندان آن به عنوان سبکی پیشرو که نماینده یک دوره خاص باشند معرفی نمود و البته این امر امروز در همه کشورهای اروپایی و بهطور کل در هنرمعاصر دنیا منسوخ شده است.
نکته بعدی این است که همین نقاشی نوگرا که در دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ ه.ش بسیار رونق میگیرد، پس از انقلاب اسلامی دچار وقفه و تغییرات فراوانی میشود و از میان هنرمندان مطرح آن دههها، افراد معدودی به روند کاری خود ادامه میدهند. البته همانگونه که روئین پاکباز درباره نقاشی دوران معاصر میگوید: «بیشک، نباید نقاشی نوگرای ایران را عقیم و عاری از آفرینشهای ارزنده و ماندنی دانست […] نقاشی جدید در جریان تحولش از تقلید طبیعت بسیار فاصله گرفت. هنرمند نوگرا بیشتر به تجربه ذهنی خویش باور دارد. ذهن باوری او به شکلهای مختلف بروز میکند: گاه به انتزاع مطلق میرسد، گاه به تزئین صرف بدل میشود و گاه نیز دنیایی غریب و خیالی را در برابر دیدگان ما قرار میدهد…»(پاکباز/ ۱۳۷۹/۲۰۹)
البته این تغییرات که به واسطه انقلاب روی میدهد، از یک منظر طبیعی بوده است چراکه با چنین واقعهای خواه ناخواه جمع کثیری از هنرمندان شروع به واکنش نسبت به فضای اجتماعی خود خواهند نمود و میبایست تأثیرات آن فضا را در کارهای آنها نیز مشاهده کرد اما از منظر دیگر نشان دهنده این نکته بسیار مهم است که این جریان نیز به مانند بسیاری از جریانهای دیگر نقاشی معاصر چندان دیرپا نبوده و با تغییراتی سیاسی آمده و با تغییراتی سیاسی میرود.
این مورد حتی در نقاشی پس از انقلاب نیز دیده میشود، مصطفی گودرزی در یکی از گفتوگوهای خود با اشاره به این موضوع میگوید: « کسانی از بحران و آشفتگی سخن میرانند که اعتقادی به آن ندارند. آنها در کلام از یافتن هویت ایرانی اسلامی صحبت میکنند اما در آثار خود کاملاً خلاف اظهارات خود عمل مینمایند». (گودرزی ۱۳۷۳ ;۵ و۶) برای نمونه اگر به کارهای ابتدای انقلاب کاظم چلیپا و نقاشیهایی که در دهه ۱۳۸۰ ارائه کرده است نگاهی بیندازیم کارهای موضوعی و نمادین او به نقاشیهایی تجریدی تبدیل میشود که نمونههایش را در آثار هنرمندان پیش از انقلاب نیز میتوان جستوجو کرد.
با پایان یافتن جنگ و فروکش کردن جو حاصل از آن فضای هنری بار دیگر به سوی روند پیش از انقلاب و گرایش به سمت هنرهای نو و غربی میرود و هنرمندانی که تجریدگرایی را به عنوان ضدارزش و هنر بدون درد معرفی میکردند رو به س
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 