پاورپوینت کامل ظهور «روشن‌فکر متعهد» ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ظهور «روشن‌فکر متعهد» ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ظهور «روشن‌فکر متعهد» ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ظهور «روشن‌فکر متعهد» ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

اما آل‌احمد و حاج‌سیدجوادی در این نکته با هم تفاوت داشتند. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، آن‌ها نمایند نویسندگان و مقاله‌نویسان انتهای ده ۱۹۶۰م. بودند؛ دوره‌ای که به‌طور گسترده دربار مفهوم روشن‌فکر نوشته می‌شد و مورد ارزیابی قرار می‌گرفت، البته نه همواره با نگاهی مثبت و خوشایند. در واقع آن‌ها دیگر اطمینان ملکی را در خصوص وظیف مثبت روشن‌فکر نداشتند.

چگونه روشن‌فکران هویت خود را در تضاد با دولت تعریف کردند؟ (۲)

اما آل‌احمد و حاج‌سیدجوادی در این نکته با هم تفاوت داشتند. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، آن‌ها نمایند نویسندگان و مقاله‌نویسان انتهای ده ۱۹۶۰م. بودند؛ دوره‌ای که به‌طور گسترده دربار مفهوم روشن‌فکر نوشته می‌شد و مورد ارزیابی قرار می‌گرفت، البته نه همواره با نگاهی مثبت و خوشایند. در واقع آن‌ها دیگر اطمینان ملکی را در خصوص وظیف مثبت روشن‌فکر نداشتند. اگرچه آن‌ها نیز جامعه را بیمار در نظر می‌گرفتند و روشن‌فکران را به‌عنوان طبیبانی می‌نگریستند که وظیفه‌شان یافتن علاج بود، اما نقط آغاز آن‌ها احساسی بدون ابهام و ژرف در خصوص نگرانی و بحران مربوط به کارایی روشن‌فکر بود؛ به‌ویژه با نظر به تحولات سیاسی آن زمان.

به نظر بسیاری در ابتدای ده ۱۹۶۰، ثابت شده بود که روشن‌فکران کاملاً ناکارآمدند. آن‌ها در مواجهه با دو رویداد اصلی تقسیم شدند. نخستین رویداد، سلسله‌ای از اصلاحات بود که مهم‌ترین آن اصلاحات ارضی بود که از سوی دولت در دی ۱۳۴۰ به اجرا درآمد و دومین رویداد، سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش. بود. توزیع مجدد زمین، ایده‌ای بود که روشن‌فکران برای مدتی طولانی موعظه کرده بودند، زیرا وضعیت ارضی علت اصلی عقب‌ماندگی ایران تلقی می‌شد، اما وقتی رژیم تلاش کرد تا آن را اجرا کند، روشن‌فکران احساس کردند که فریب خورده‌اند و معتقد بودند که ایده‌های آن‌ها به سرقت رفته است. حتی به نظر می‌رسد که احزاب سیاسی‌ای مانند جبه ملی دوم، بهت‌زده شده‌اند. مثلاً این حزب در واکنش به اصلاح ارضی در مهر ۱۳۴۱ جزوه‌ای منتشر کرد و مدعی شد که چون فئودالیسم به سبک اروپایی هرگز در ایران موجود نبوده، مسئل اصلاح ارضی بلاموضوع است! برخی روشن‌فکران آن را به‌عنوان محصول جانبی فشار ایالات متحده بر سیاست داخلی ایران رد کردند و دیگران به‌عنوان «ضرورتی تاریخی» که دیر یا زود باید انجام می‌شد و بدین‌ترتیب هیچ اعتباری برای رژیم محسوب نمی‌شد، به آن می‌نگریستند. به‌طور مشابه، وقتی رژیم به رفراندومی ملی برای مشروعیت‌بخشی به «انقلاب سفید» (سلسله‌ای از اصلاحات که شامل اصلاح ارضی به‌عنوان بخش ضروری از این برنامه بود) فراخواند، روشن‌فکران عموماً به‌طور کامل نمی‌دانستند که چگونه واکنش نشان دهند. واکنش‌های آن‌ها متنوع بود؛ از ناباوری کامل تا شعارهایی مانند «اصلاح ارضی، موافقم، دیکتاتوری، ناموافقم!» در نتیجه، روشن‌فکران احساس نیاز می‌کردند تا نقش‌شان را با نظر به شرایط متغیر، بازتعریف کنند. آل‌احمد نیز آشکارا می‌گوید که یأس و ناامیدی در بی‌احساسی و بی‌عملی روشن‌فکران در زمان سرکوب عناصر دینی، چیزی است که وی را به بحث دربار نقش روشن‌فکر در کتابش با عنوان «در خدمت و خیانت روشن‌فکران» هدایت کرد. او می‌نویسد:

«طرح اول این دفتر نخست در دی‌ماه ۱۳۴۲ ریخته شد. به انگیز خون‌هایی که در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در تهران ریخته شد. روشن‌فکران در مقابلش، دست‌های خود را به بی‌اعتنایی شستند.»

البته عوامل دیگری هم وجود داشت که در این حس کلافگی سهم داشت. از یک‌سو، در پی سرکوب، عموماً احساس می‌شد که رژیم پایه‌های قدرتش را محکم کرده است. از سوی دیگر، در داخل ایران گروه‌های اپوزیسیون زیرزمینی و نظامی جدیدی در حال ظهور بودند که ملهم از نظریه‌های جنگ چریکی مرسوم در ده ۱۹۶۰ بودند و اید نبرد مسلحانه را به‌عنوان تنها وسیل رهایی سیاسی تبلیغ می‌کردند. چه بیژن جزنی (۱۳۱۶-۱۳۵۴)، عضو سابق سازمان جوانان توده که گروهی مارکسیستی به نام جنگل را تأسیس کرد و چه مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان که گروه مارکسیستی دیگری (که بعداً هست فداییان را شکل داد) را تأسیس کردند، هم آن‌ها در این باور مشترک بودند که تنها راه برای فرونشاندن «اسطور شکست‌ناپذیری رژیم» و «برانگیختن مردم به عمل» استفاده از ابزار خشونت بود. اگرچه این عمل‌گرایی فقط در ابتدای ده ۱۹۷۰م. هویدا شد، اما صورت‌بندی چنین اندیشه‌ای از ۱۳۴۲ به این‌سو و اشاع آن به‌وسیل ادبیات زیرزمینی، نشانه‌ای از تندرو شدنِ فزایند عناصر خاصی از جامعه، به‌خصوص نسل‌های جوان‌تر بود. بدین‌ترتیب اگر روشن‌فکران سکولار می‌خواستند در مقام رهبران جامع خود افرادی شایسته باشند، نتیجتاً آن‌ها نیز ناچار بودند گفتمان خود را رادیکال کنند. بنابراین ضروری بود تا آگاهی سیاسی نوینی جعل شود و آل‌احمد و حاج‌سیدجوادی هر دو در این تندرو کردن مفهوم روشن‌فکر سهم داشتند.

هر دو در بسیاری از نوشته‌های خود، روشن‌فکر را اصولاً به‌مثاب مبارزی تصویر می‌کنند که قلمش به سلاح تبدیل می‌شود. آل‌احمد در مقدم یکی از سلسله مقالاتش در سال ۱۳۴۵ می‌نویسد: «شاید از من می‌خواهید که در این حوز قصه‌نویسی بمانم. مانند بسیاری، شما ممکن است از من درخواست کنید که خودم را محدود به ساختن سرگرمی و تخیل کنم و از صراحتِ واقعیت زشت بگریزم… غرب‌زدگی باید چشمان شما را باز کرده باشد. شما باید معنی تعهد و وظیفه را درک کرده باشید. قلم در این روزها به سلاح تبدیل شده است… و اگر معلوم نباشد که کجا از این سلاح استفاده شود، ممکن است این دست بریده شود… ما همه‌کاره و هیچ‌کاره‌ایم، زیرا زمان بسیار ضیق است.»

به‌طور مشابه، حاج‌سیدجوادی هم در مقاله‌ای می‌نویسد: «به گمان من، موضوعات تعهد و مسئولیت اساسی‌اند، نه عارضی. چون هر هنرمند واقعی، ناچاراً باید در مورد مقتضیات و شرایط زندگی، موجودی طاغی باشد. این طغیان باید همراه با نوعی مبارزه باشد.»

منظور آن‌ها از مفاهیم «تعهد» و «مسئولیت»، که در این فقرات برگزیده ذکر شد، این است که چیزی که آن‌ها می‌نویسند، باید مرتبط و مؤثر در جامعه باشد. بدین‌ترتیب در اینجا تمایزی بین مفاهیم «روشن‌فکر» و «دانشور» (

scholar

) بسط یافت. چون روشن‌فکر بودن، بنا به تعریف، ضرورتاً برابر بود با کسی که اینجا و اکنون متعهد به جامعه است و نمی‌تواند «از زندگی روی برگرداند و در کلمات پناه بگیرد»، دانشور کلاسیکی که خودش را با پژوهش در گذشته قانع می‌کند، حتی ناشایسته‌تر شد. بنابراین تبدیل شد به یک مورخ یا دانشور که ‌گاه ابزاری برای فرار از مسئولیت در نظر گرفته می‌شد.

«در چنین جهانی است که روشن‌فکران برای فرار از مسئولیت‌ها و تعهدات انسانی، هم مسائلی را که در درون مرزهای ملی رخ می‌دهد، فراموش می‌کنند و به مورخان و فیلسوفانی جاه‌طلب تبدیل می‌شوند یا دربار صورت و محتوای شعر معاصر با یکدیگر جدل می‌کنند.» (حاج‌سیدجوادی)

بنابراین معیار برای «روشن‌فکر»، دیگر یادگیری به‌تنهایی نبود. معرفت تا آنجا مفید بود که الهام‌بخش عمل باشد و منجر به ایجاد دگرگونی در جامعه شود. در غیر این‌صورت، ارزشی نداشت و روشن‌فکر بی‌عمل موضوع انتقادات بسیاری شد. حاج‌سیدجوادی نوشت: «اصطلاح روشن‌فکر دیگر به کسی اطلاق نمی‌شود که بیشترین شایستگی‌های آکادمیک و فرهنگی را دارد، بلکه در مورد کسی گفته می‌شود که ملتفت مسئولیت انسانی و وظیف اجتماعی خود باشد.» در این بافت و زمینه است که فقر زیر از مقال دیگرِ حاج‌سیدجوادی نمون کامل رویکرد بسیاری از نویسندگان این دوره است:

«چه موهبتی است برای یک فرد که گمان کند روشن‌فکر است. می‌خواند. فراوان حرف می‌زند. شعر می‌سراید. نثر می‌نویسد. او از شرایط زندگی و ساختار جامعه‌اش خسته است و برای نبرد و مبارزه آماده است. او پرخاش می‌کند، اما سرانجام در پایان روز می‌بینیم که هر چیزی به همان شیو قدیمی ادامه می‌یابد.»

به‌گونه‌ای طعنه‌آمیز، بسیاری از این ایده‌ها مستقیماً ملهم از ژان پل سارتر بودند. در عین حال، به امری کانونی در تعریف روشن‌فکری ایرانی در ده ۱۹۶۰ تبدیل شدند. در واقع سارتر نمون اعلای نفوذ خارجی بر نسل روشن‌فکران ایرانیِ آل‌احمد و حاج‌سیدجوادی بود. درست همان‌طور که تصور سارتر از «تعهد» الهام‌بخش روشن‌فکران برای کارکردی سیاسی در جامعه بود، خود سارتر هم نقش الگو را ایفا کرد. حفظ موقعیت رویارویی از سوی وی در مقابل وضع موجود، در اکتبر ۱۹۶۴، وقتی بی‌میلی‌اش را برای پذیرفتن جایز نوبل ادبیات اعلام کرد، در حلقه‌های روشن‌فکری ایرانی اعتبار بیشتری کسب کرد. اظهار او که نویسنده باید پیش از هر چیز استقلال خود را حفظ کند و به دیگران اجازه ندهد که وی را به نهادی متمایل کنند و ادعای او مبنی بر اینکه این جایزه عموماً چنان در نظر گرفته می‌شود که گویی به جهان غربی تعلق دارد، زیرا فقط به نویسندگان غربی یا مخالفان شوروی اعطا شده است، او را به قهرمانی اخلاقی و تجسم «روشن‌فکر چپ» تبدیل کرد؛ نقشی که هم آل‌احمد و هم حاج‌سیدجوادی مشتاق آن بودند. به‌طور مشابه، برتراند راسل، دیگر روشن‌فکر بسیار تحسین‌شده بود که بارها در نوشته‌های آن‌ها ظاهر شد، نه‌چندان به دلیل آثار فلسفی‌اش، بلکه با توجه به کنش و مداخله‌اش در حیات عمومی. اعتراض او علیه امپریالیسم غربی، به‌ویژه در مورد ویتنام، چنان‌که گویی در سازمان دادگاه جنایات جنگی در نوامبر ۱۹۶۶ مجسم شد تا عمل ایالات متحده در ویتنام را بررسی کند، الهام‌بخش امثال آل‌احمد بود که می‌گفت او نمایند «وجدان بیمار» است.

البته تعریف چیزی که مهم می‌نمود، بسیار دشوار بود؛ به‌ویژه در زمانی که رژیم قوانین سفت‌وسختی برای سانسور وضع کرده بود و فعالیت سیاسی تقریباً ناممکن بود. بنابراین بار دیگر روشن‌فکران غایت خود را از جهان خارج استخراج کردند. فقط این‌بار این گفتمان جهان سوم بود که این امتیاز اضافی را داشت که به روشن‌فکران کمک کرد تا برای ارجاع به وضعیت امور در ایران به‌گونه‌ای کنایه‌آمیز، از مسائل جهان سوم استفاده کنند. با نظر به نمونه‌های موفق انقلابات الجزایر و کوبا و تنگنای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.