پاورپوینت کامل خرد، پشتوانه علم ۷۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خرد، پشتوانه علم ۷۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خرد، پشتوانه علم ۷۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خرد، پشتوانه علم ۷۲ اسلاید در PowerPoint :
در قرون اخیر نیاکان ما کمتر بخت برخورداری از خرد اسلاف قرون دوم تا دوران ورود به تجددمآبی را داشتهاند. گویی در دو قرن اخیر که بادی از سوی غرب وزیده و بویی از خرد جدید و تجدد آورده، خرد قدیم را پوشانده است. نکتهای که درکش آسان نیست و به این جهت تکرارش ضرورت دارد، این است که خرد اروپای جدید با خرد قرون وسطی و خرد دوره اسلامی و یونانی تفاوت کلی داشته است. یونانیان هم در طی دوهزار و پانصد سال تاکنون هرگز به مراتب خردی که نیاکان قدیمشان از آن برخوردار بودند، نرسیدند و ظاهراً از رجوع به آن برای دریافت صورتهای دیگر خرد نیز ناتوان بودند یا به هر حال نشانی از این رجوع را کمتر میتوان یافت.
در قرون اخیر نیاکان ما کمتر بخت برخورداری از خرد اسلاف قرون دوم تا دوران ورود به تجددمآبی را داشتهاند. گویی در دو قرن اخیر که بادی از سوی غرب وزیده و بویی از خرد جدید و تجدد آورده، خرد قدیم را پوشانده است. نکتهای که درکش آسان نیست و به این جهت تکرارش ضرورت دارد، این است که خرد اروپای جدید با خرد قرون وسطی و خرد دوره اسلامی و یونانی تفاوت کلی داشته است. یونانیان هم در طی دوهزار و پانصد سال تاکنون هرگز به مراتب خردی که نیاکان قدیمشان از آن برخوردار بودند، نرسیدند و ظاهراً از رجوع به آن برای دریافت صورتهای دیگر خرد نیز ناتوان بودند یا به هر حال نشانی از این رجوع را کمتر میتوان یافت.
اشتباه میان هوش و عقل
۱۰ـ ما معمولاً اثر عقل را در زندگی عمومی و روابط و مناسبات اجتماعی و فرهنگ و زبان میشناسیم؛ یعنی عقل قوه و استعداد فهم و ادراک آنچه هست و روی میدهد و همچنین تشخیص باید و نباید و حق و باطل است. گاهی دریچه فهم مردمان باز است و دایره آن وسعت دارد، اما گاهی نیز دریچه تنگ میشود و فهم کوتاه میآید. در این صورت هوش نیز به زحمت جلوه و اثر کلی دارد و بیشتر در حبس وجود فردی صاحبش و در خدمت او میماند. برای روشن شدن قضیه مثالی بیاورم. در طی دهههای اخیر تعداد بسیاری از کودکان و نوجوانان بسیار هوشمند کم و بیش نامور شدند و انتظار میرفت که بهزودی در زمره دانشمندان بزرگ قرار گیرند که البته بعضی از آنها به مقام دانشمندی هم رسیدند و مخصوصاً آنها که در مراکز علمی جهان کار کردند، نامدار شدند؛ اما اکنون خبری از بسیاری از آنها نیست و نمیدانیم با هوش خود چه کردهاند و با آن به کجا رفته و به کدام مقصد رسیدهاند! وقتی دایره و مجال فهم و خرد تنگ میشود، مسائل هم پوشیده میماند و اشتغال به اوهام جای طرح و حل مسائل را میگیرد.
کسی که نگران افول خرد و خردمندی است از این که بشنود در جایی یا در همه جهان بهره هوشی کم شده است، تعجب نمیکند؛ زیرا هوش و خرد لااقل در روابط میان آدمیان و در امور معمولی زندگی از هم جدا نیستند. درست است که هوش طبیعی است و نه تاریخی، اما در تاریخ باید مجال ظهور بیابد و اگر نیابد، از کار میافتد. همیشه در همه جای جهان امثال لائوتسه، توسیدید، ارسطو، سوفوکل، سقراط، ابنسینا، فردوسی، سعدی، گالیله، دکارت، نیوتن، شکسپیر، گوته و… بودهاند. اینها بخت آن را داشتهاند که در زمان افقهای باز به سر میبردهاند و چشم به آن افقها داشتهاند یا تفکرشان نسبتی با افق داشته است؛ اما هوشمندانی که در دوران فروبستگی افقها به دنیا میآیند و زندگی میکنند، بخت آن را پیدا نمیکنند که همه استعدادهای خود را تحقق بخشند. با اینکه نیاز اصلی نیاز به عقل است، این هم که میزان هوش رو به کاهش دارد، خبر و هشدار بدی است. شاید اشتباه میان هوش و عقل موجب این استنباط باشد؛ زیرا قاعدتاً هوش که یک امر بیولوژیک و روانشناسی است و به معنی درست لفظ، کاهش نمییابد (مگر اینکه تاریخ طبیعی تحول و تکامل داروینی به انتهای قوس صعود رسیده و سیر در قوس نزول را آغاز کرده باشد)، بلکه تنبل میشود و ظهور و کارایی کمتر پیدا میکند. چرا چنین میشود؟ وقتی خرد رو به افول دارد، نسبت همبستگی و همزبانی میان مردمان سست میشود و با بروز این سستی و بیگانه شدن مردمان با یکدیگر، نه فقط مسائل به جای اینکه ناظر به صلاح کلی باشد، بیشتر فردی و شخصی میشود، بلکه زبان به لکنت میافتد. هوش و زبان هم از هم جدا نیستند. عقل که نباشد، پیوند و رابطه نیست و هوش وقتی در جای خود قرار نگیرد، چه میتواند کند؟ در نبود خرد، زبان علیل است و با علیل شدن زبان، هوش هم کند میشود.
سنجش خردمندی و بیخردی
۱۱ـ اگر بگوییم راقم سطور چه حق داشته است و دارد که خود را بیرون از جهان قرار دهد و در باب خرد و بیخردی زمانه حکم کند، ظاهراً سخن موجهی میگویید و بهراستی مگر ملاکی برای سنجش خردمندی و بیخردی وجود دارد؟ در مورد هوش چنانکه گفته شد، تستها و آزمایشهایی هست که تا حدی میتوان به آنها اعتماد کرد؛ ولی چگونه بگوییم که فلان گفتار یا کردار خردمندانه است و کدام نیست و بر چه مبنا و با چه جوازی بگوییم که چه باید کرد و چه نباید کرد؟ و اگر بود، این همه گفتار ضد و نقیض و مخالف و موافق که به نظر صاحبانشان عین حقیقت است، در افواه نمیگشت.
یک ملاک ساده این است که گفتار و کردار خردمندانه باید بهجا باشد و هر قول و فعل بیجایی، بیخردانه است؛ ولی چگونه تشخیص دهیم که جایگاه هر قول و فعل کجاست؟ عقل و رأی در نظر متقدمان و متأخران معنی واحد و ثابت نداشته است و ندارد. متقدمان عقل («عقل نظری» علم به چیزهاست و «عقل عملی» درک بایدها و نبایدها و تشخیص راه صلاح و بهروزی و سعادت است) را راهی به علم و عمل درست میدانستند و معتقد بودند که با علم و عمل درست به سعادت راه میتوان برد؛ ولی در عهد و دوران تجدد، عقل دیگر ربطی به معارف (به معنی قدیم آن) ندارد، بلکه بنیاد علم تکنولوژیک و کارساز زندگی و کار دنیاست.
فعلاً کاری به این معنی نداشته باشیم که: مگر میتوان سالکان راه حق و کسانی را که به کار دنیای کنونی و خرد آن اعتنایی ندارند، بیخرد دانست؟ یا آنان را که نسبتی میان خرد و اخلاق قائل نیستند به بیخردی منسوب کرد؟ پرسش این است که: در جهان ما تا چه اندازه رفتارها و کردارها با میزان عقل اداره میشود؟ و دلها و زبانها یکی است؟ و مردمان همان میکنند که میگویند؟ و آیا برای رسیدن به مقاصدی که در نظر میگیرند، وسایل مناسب میجویند؟ و در وقت مناسب به مقصد میرسند؟ و اگر نرسیدند، تحقیق میکنند که مبادا در تعیین مقصد و مقصود یا در انتخاب راه و وسیله اشتباه کرده باشند؟ مثلاً وقتی حاصل کار یک سازمان اداری و آموزشی، ناچیز و بد باشد، باید به چرایی آن فکر کنند.
از اینها که بگذریم، آیا گروههایی که بهخصوص در منطقه ما مدعیاند با ترور و ایجاد وحشت و دزدی و تبهکاری و تجاوز و آدمکشی به دین و اعتقادات دینی خدمت میکنند و نتایج کار خود را نمیبینند، در درکات بیخردی دست و پا نمیزنند. البته لازمه طرح این پرسشها تا حدودی بیرون ایستادن از زندگی کنونی است؛ اما شاید روش دیگری را بتوان پیش گرفت و مثلا به جای شهرتها و روشنیها، به تاریکیهای وضع موجود هم نظر کرد. دیدن تاریکیها بدبینی نیست، جستجوی راه است. هر مردمی راهی را برمیگزینند و به سوی مقصدی میروند و برای رسیدن به مقصد، از وسایلی که کم و بیش معین است، استفاده میکنند. گاهی مقاصدی برگزیده میشود که بسیار دور است و روندگان نمیدانند در میان این راه دور چه باید بکنند. این هم ممکن است که قومی دو مقصد دور از هم را در نظر داشته باشد و بخواهد همزمان به هر دو برسد و این تمنای محال یا لااقل بیهوده است و نمیدانیم چگونه میتواند به مقصد برسد. مردمانی هم هستند که از مقصد و غایت زیاد حرف میزنند؛ اما کوشش لازم برای رسیدن به آنها نمیکنند و حتی کمتر میپرسند که چگونه و با چه وسایلی میتوانند به مقصد برسند؟
در چنین وضعی سیاست و حکومت مسئولیت دارد و حتی تدبیر و عملش و آثاری که بر آنها مترتب میشود، میتواند ملاکی برای حکم در باب وضع خرد در جامعه باشد. حکومت نماینده کشور است؛ ولی در شرایط دشوار عصر را نیز نباید از نظر دور داشت. امکان پیش آمدن وضعی بدتر از این را هم میتوان در نظر آورد. در جهان ما تعداد مردمی که هیچ مقصد و امیدی ندارند و نمیدانند که چرا زندگی میکنند، کم نیست و پیوسته بر این تعداد افزوده میشود. اینها سیاهیهای زندگی است. در این وضع روحی و اخلاقی خرد کجاست و چه میکند؟
۱۲ـ وقتی مردمان نمیدانند چه میکنند، و به کجا میخواهند بروند، و زندگیشان در مشغولیت با وسایل تکنیک میگذرد، پیداست که به جایی هم نمیرسند؛ زیرا سرگرمی با وسایل تکنیک، آنها را به اکنون چسبانده و با گذشته و آینده بیگانهشان کرده است. زندگی وقتی معنی دارد که اتصالی میان گذشته و آینده در اکنون وجود داشته باشد. گاهی طوایفی از مردم مقصودهای موهوم دارند؛ یعنی مقصودهایشان امکان تحقق در زمان و آینده ندارند. آنها بیشتر حرف میزنند؛ اما راهی پیش رویشان نیست و قدم همتشان هم قهراً سست است. اینجا تشخیص خردمندی و بیخردی چندان هم دشوار نیست و مگر نمیتوان گفت کسانی که حرف میزنند و عمل نمیکنند و از بیعملی خود غافلند و داعیههای بیهوده دارند، از خرد پیروی نمیکنند؟ غیر از این نشانههای دیگری هم هست.
آیا مردمی که طلب ندارند و راه نمیجویند و میپندارند که همه چیز را میدانند و خردشان به کمال است، از خرد بیبهره نماندهاند؟ بالاخره برخورداری از خرد و خردمندی هم نشانههایی دارد. اهل خرد چیزی که نمیدانند، نمیگویند و کاری را نمیتوانند انجام دهند، به عهده نمیگیرند. آنها حد خود و حدود چیزها و موقع و مقام کارها را میشناسند و اندازه را رعایت میکنند و برای رسیدن به مقصود وسیلههای مناسب برمیگزینند.
یکی دیگر از نشانههای برخورداری از خرد، صبر و گوش دادن به سخن دیگران و تأمل در آنها و در آرای نیندیشیده خویش است. شخص خردمند به دانش و دانایی خود مغرور نمیشود و دست از طلب حق و درستی برنمیدارد و مسائل حقیقی را با اوهام اشتباه نمیکند و مخصوصاً به طرح درست مسائل میاندیشد. خردمندان هرچه بشنوند، در مورد آن میاندیشند و موهوم را بر علم و معلوم ترجیح نمیدهند. کسانی ممکن است حرفهای خوب بزنند و حتی به مطلوبهای خوب و موجه نظر داشته باشند، اما اگر مطلوبها رسیدنی نباشند، چرا و چگونه باید همت صرف رسیدن به آنها شود؟
در زمان ما تمنای محال امر رایجی شده است و عجبا و دریغا که در مواردی تمنای محال نه فقط عجیب نمینماید، بلکه ضرورت وجودی پیدا میکند و از آن رهایی نمیتوان یافت و این وضعی است که دیگر «امید» در آن جایی ندارد و «آرزو» جای آن را گرفته است! خردمند میداند که آرزو پروردن بیهوده است و به همه آرزوها نمیتوان رسید. به این جهت او بهترین خوبهای ممکن را میجوید و تحقق میبخشد. گذشته را در آینده محقق نمیتوان کرد. گذشته، گذشته است حتی تجدیدعهد با آن اگر ممکن باشد، بنای عهد تازه است. اروپاییان هم در رنسانس با یونان و روم تجدیدعهد کردند؛ اما این تجدید عهد به مدرنیته (تجدد) رسید. اگر درست باشد که از آثار و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 