پاورپوینت کامل دفاع بدون تعصب اما صمیمانه از فرهنگستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دفاع بدون تعصب اما صمیمانه از فرهنگستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دفاع بدون تعصب اما صمیمانه از فرهنگستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دفاع بدون تعصب اما صمیمانه از فرهنگستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

فکر تأسیس فرهنگستان که پیش آمد من هم مثل بسیاری از دانشگاهیان از آن استقبال کردم اما وقتی اساسنامه اش تدوین و تصویب شد، بعضی دشواری ها در آن دیدم. طراحان تأسیس فرهنگستان می خواستند بنای بنیادی را بگذارند که راه پیشرفت علم را هموار سازد و با بررسی و تحلیل وضع آموزش و پژوهش چراغی فرا راه توسعه علم کشور و گسترش مرزهای دانش بدارد.

دشواری کار فرهنگستان علوم

۱- فکر تأسیس فرهنگستان که پیش آمد من هم مثل بسیاری از دانشگاهیان از آن استقبال کردم اما وقتی اساسنامه اش تدوین و تصویب شد، بعضی دشواری ها در آن دیدم. طراحان تأسیس فرهنگستان می خواستند بنای بنیادی را بگذارند که راه پیشرفت علم را هموار سازد و با بررسی و تحلیل وضع آموزش و پژوهش چراغی فرا راه توسعه علم کشور و گسترش مرزهای دانش بدارد. وظایف دیگری هم بر عهده فرهنگستان نهاده شده بود که ادای آنها در صورت فراهم بودن امکان های مالی و مادی چندان دشوار نبود، اما وظیفه اصلی همان شناخت زمینه ها و امکان های پیشرفت علم و نشان دادن راه بهبود آموزش و توسعه پژوهش و گسترش مرزهای دانش بود.

در درست بودن فکر تأسیس سازمان ها و بنیادهایی مثل فرهنگستان برای تحقیق و تأمل در شرایط امکان پیشرفت علم و گشایش راه های آن تردید نمی توان کرد. پس طبیعی بود که وقتی پیشنهاد تأسیس فرهنگستان ها عنوان شد، بحث و چون و چرایی چندان در اهداف و وظایف و سازمان آن صورت نگیرد. همین جا فرهنگستان زبان و ادب را مستثنی کنیم که سابقه پنجاه شصت ساله داشت و وظیفه اش در قیاس با دیگر فرهنگستان ها تا حدودی معلوم و روشن بود و در کار سازمان دهی اش هم کمتر با مشکل مواجه می شد، اما فرهنگستان های دیگر وضعی متفاوت داشتند، چنانکه انعکاس دشواری راه و کار آنها را در فحوای سطور و بندهای صفحه اول اساسنامه هم می توان یافت. این را بگویم که در هنگام بررسی و تصویب اساسنامه بسیار کوشش شد که در بیان هدف و وظایف ابهام ها کم شود، اما کار ایجاد نظام علم و درک شرایط توسعه و پیشرفت آن چندان دشوار بود که آن سعی ها و کوشش ها کفایت نمی کرد.

فرهنگستان ها چگونه و با چه توانایی ها و امکان هایی می توانستند کشور را به استقلال علمی برسانند و سطح علم و فرهنگ کشور را ارتقاء بخشند و چه کسانی با کدام دانش می توانستند مرزهای دانش را گسترش دهند؟ در مورد فرهنگستان های دیگر حرفی نمی زنم، اما می دانم و از اول می دانستم که کار فرهنگستان علوم دشوار است. در اینکه فرهنگستان هنر جای هنرمندان و هنرشناسان است، تردید نبود. اعضای فرهنگستان علوم پزشکی هم همه می بایست پزشک باشند. با این تفکیک و تکثیر فرهنگستان ها که نمی دانم چرا صورت گرفت، تکلیف فرهنگستان علوم هم معلوم شد. این فرهنگستان می بایست مجمع دانشمندان و نمایندگان همه علوم و رشته های علمی باشد. فرهنگستان علوم با گروه های علمی ۱- مهندسی، ۲-کشاورزی، ۳- علوم پایه، ۴- علوم انسانی، ۵- مطالعات اسلامی و بالاخره ۶- علوم دامپزشکی تأسیس و تشکیل شد.

با توجه به هدفی که برای فرهنگستان تعیین شده بود چه کسانی می بایست عضو آن باشند؟ پاسخ روشن است. با تصوری که از آکادمی داریم، اعضاء فرهنگستان را باید از میان ممتازترین دانشمندان همه دانش ها برگزید. دانشمندانی که استعداد آن را داشته باشند که در مرزهای دانش پژوهش کنند. آنان که در مرز دانش پژوهش می-کنند غالباً از حدود تنگ تخصص خود خارج می شوند و وسعت نظری پیدا می کنند که گویی فراروی افق آینده علم (همه علم ها) قرار گرفته اند. شورای عالی انقلاب فرهنگی پس از تصویب اساسنامه، ۱۵ عضو را از میان کسانی که دانشگاه ها نامزد کرده بودند، انتخاب کرد و به اعضاء منتخب مأموریت داد که پانزده عضو دیگر را نیز خود انتخاب کنند. قرار شده بود که مجموع اعضای پیوسته فرهنگستان علوم ۳۰ نفر باشد که این تعداد به تدریج افزایش یافت و اکنون تعداد اعضاء پیوسته پنجاه و اعضاء وابسته یکصد و پنجاه نفر است. کسانی که در سه دهه اخیر به عضویت فرهنگستان علوم درآمده اند، همه از استادان ممتاز و مبرّز دانشگاه های کشور و مقبول دانشگاهیانند.

البته دانشمندان بسیاری هم هستند که در دانشمندی‌شان تردید نیست و چه خوب است که عضو فرهنگستان باشند ولی با محدودیت قانونی تعداد اعضاء، فرهنگستان از همکاریشان محروم مانده است. کاش ما هم مثل بعضی آکادمی های علوم می توانستیم هر دانشمندی را که مشکل گشای کار علم باشد، به عضویت بپذیریم اما از ابتدا محدودیت هایی پدید آمد که بعضی صاحبنظران و صاحبان تجربه و اطلاعات ضروری برای کار فرهنگستان، نتوانستند به آن راه یابند.

در گزینش اعضا هم چنانکه باید به هدفی که برای فرهنگستان تعیین شده بود، توجه نشد بلکه بیشتر مقام علمی و تخصص نامزدها منظور نظر قرار گرفت و پیداست که فرهنگستان نباید و نمی تواند از عضویت بهترین دانشمندان چشم بپوشد. نکته این است که وظیفه فرهنگستان پژوهش نبود بلکه این بود و این است که برنامه های آموزش و پژوهش را تدوین کند و راه پیشرفت علم را روشن سازد. پس کسانی نیز می بایست به عضویت آن درآیند که در باب ماهیت علم و جایگاه آن در زندگی کنونی و شرایط بسط و پیشرفتش نظر تحقیقی داشته باشند. متأسفانه درک این ضرورت و رعایت آن آسان نیست و به این جهت مطلب پیشرفت و توسعه علم غالباً سهل انگاشته می-شود. فرهنگستان وظیفه بسیار دشواری بر عهده داشت و با امکانات محدود و سازمانی که از روی دانشگاه گرده-برداری شده بود، از عهده ادای وظیفه بزرگش برنمی آمد.

۲- اکنون کسانی و از جمله بعضی دانشگاهیان می پندارند که فرهنگستان هر سال ده ها میلیارد تومان از دولت می‌گیرد و بی آنکه کاری بکند، آن را در محیط دربسته خود خرج می کند. اینها با لحن اعتراض می پرسند فرهنگستان برای علم کشور چه کرده است و چه می کند و چرا درهایش به روی دانشمندان باز نیست؟ معترضان دست از دور بر آتش دارند و ظاهراً عظمت و دشواری رفتن به سوی مرزهای دانش و به سر بردن در حوالی آن را به درستی درنیافته اند. مع هذا در پرسش آنها تأمل باید کرد. فرهنگستان چه کرده است و چه می کند؟ من صریح و روراست پاسخ می دهم. فرهنگستان کوشیده است تا جایی که می تواند وظیفه خود را انجام دهد اما اگر توقع این است که علم کشور را ارتقاء دهد این یک تکلیف مالایطاق است. نه اینکه اعضاء فرهنگستان ناتوان باشند. آنها همه دانشمندند ولی کاری به عهده آنان گذاشته شده است که ادای آن موانع تاریخی و فرهنگی دارد و دانشمندان و پژوهشگران به تنهایی نمی توانند آن موانع را رفع کنند. حتی از دولت و حکومت هم اگر مستظهر به خودآگاهی تاریخی و پشتوانه اعتماد ملی نباشد کاری مؤثر برنمی آید و مگر مثلاً دانشمندترین و لایق ترین وزیر می تواند برای مهاجرت دانشمندان چاره ای بیندیشد و چه کند اگر ده ها هزار دانشمند ممتاز به کشور برگردند؟ آنها در کجا به کار علم مشغول شوند؟ اگر بتوانیم از علم اینها که در کشور هستند به درستی بهره مند شویم کار بزرگی کرده ایم. با این همه اگر کسانی کار بزرگ را سهل می انگارند و مدعی اند که از عهده آن برمی آیند خوب است گام پیش نهند و از ادای خدمت بزرگی که میتوانند انجام دهند سر باز نزنند و چه بهتر که کار پیشبرد علم و پژوهش را از دانشگاهی که در آن به تدریس و پژوهش مشغولند، شروع کنند.

علم با انباشتن اطلاعات پیشرفت نمی کند

۳- تصور شایع این است که علم مجموعه معلومات و اطلاعات علمی است و آن را باید با پژوهش های دقیق پیش برد. این به یک اعتبار درست است، اما اولاً علم با انباشتن اطلاعات پیشرفت نمی کند. ثانیاً اگر می خواهیم علم را با افزایش پژوهش ها پیش ببریم، ادای این مهم باید به عهده دانشگاهها و پژوهشگاهها باشد و معقول نیست از تعداد معدودی استاد سالخورده دانشگاه توقع کاری داشته باشیم که همه پژوهندگان کشور باید در ادای آن سهیم باشند. شاید منظور صاحبان پرسش هم این نباشد که فرهنگستان با پژوهش های علمی اعضایش علم کشور را ارتقا دهد زیرا می دانند و باید بدانند که گرچه علم پژوهش است، اما پژوهش باید برای حل مسائل واقعی و کارسازی جهان علم و بهبود زندگی بر طبق یک برنامه صورت گیرد. ما دانشمندان بزرگ داریم اما تاکنون کمتر پژوهش و تحقیق کرده ایم که جایگاه دانش و دانشمند کجاست و کشور به چه پژوهش هایی نیاز دارد و در چه شرایطی می تواند از پژوهش های دانشمندان به بهترین وجه برخوردار شود.

اگر علم را انباشتن و بایگانی کردن اطلاعات علمی بدانیم، قهراً معنی پیشرفت علم در نظرمان افزایش تعداد مقالات خواهد بود، اما اگر به صرف افزایش تعداد مقالات علم کشور پیش می رود و ارتقاء می یابد دیگر به فرهنگستان علوم نیاز نیست. ما ظاهراً ارتقاء و پیشرفت علم کشور را با ارتقاء دانشگاهیان از مرتبه ای به مرتبه دیگر اشتباه کرده ایم. دانشگاهیان برای اینکه به مرتبه بالاتر بروند، باید مقاله داشته باشند، اما علم کشور را با اجرای مقررات استخدامی دانشگاه نمی توان ارتقاء داد. درست است که دانشمند و پژوهشگر مقاله می نویسد ولی علم یک کشور مجموعه مقالات دانشمندانش نیست. به خصوص که گاهی مقاله سازی و مقاله نویسی با هم خلط و اشتباه می شوند. دانشمندان باید پژوهش کنند و مقاله بنویسند اما اگر می خواهیم علم پیشرفت کند باید مدرسه خوب و برنامه آموزش و کتاب درسی خوب داشته باشیم. مدرسه خوب هم مدرسه ای است که بداند دانش آموزان را برای چه و با چه توانایی هایی بار آورد و این دانستن موکول به این است که نیازهای کشور و برنامه توسعه فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی اش معلوم باشد. جوانانی هم که به دانشگاه می روند باید بدانند که از دانشگاه چه می خواهند و از میان آنان کسانی که راه دانش و پژوهش را برمی گزینند رهروان طریق دانش و در زمره پژوهندگان مددکار اجرای برنامه توسعه علم و فرهنگ و زندگی کشور باشند. خوشبختانه ما دانشمند کم نداریم، اما دانشمندان بیشتر علمشان به جهان مادی و خارجی تعلق می گیرد و کمتر دانشمندی داریم که در باب چیستی و چگونگی علم و وضع آن تحقیق کرده باشد، ولی با توجه به وظیفه فرهنگستان باید این اشخاص را پیدا یا تربیت کرد و از میان آنان کسانی را برای عضویت در فرهنگستان برگزید. کسانی که صاحب علمِ علم باشند و بدانند علم در چه کار است و از چه راه پیشرفت می کند و پیشرفتش چه آثار و نتایجی دارد.

علمِ علم

در جامعه جدید ماهیت علمی را که ستون جهان تجدد و عین قدرت آدمی است، نمی توان نشناخت. پس به سلسله علومی که می شناسیم علمِ علم را هم بیفزاییم و اساس تقسیم علوم قرار دهیم. علمِ علم این است که بدانیم علم چگونه قوام پیدا کرده و برای چه به وجود آمده و ما با علم چه می توانیم و باید بکنیم و اگر علم نداشته باشیم یا صاحب علم باشیم، اما علممان در دانشگاه ها و در وجود دانشمندان حبس شده باشد از علم خود بهره نمی بریم.

فلسفه علم باید به شرایط تاریخی و امکان های توسعه علم بپردازد

در هنگام تأسیس فرهنگستان به اندازه امروز به این معانی پرداخته نمی شد و چه بسا اگر کسی به آنها توجه می کرد و از آنها چیزی می گفت او را به علم ستیزی متهم می کردند، چنانکه من هم وقتی کتاب «درباره علم» را نوشتم و در آن پرسیدم علم چیست و به کجا می رود و علم را تاریخی دانستم به علم ستیزی منسوب و متهم شدم. وقتی به چیزی معتقد باشیم شناختنش دشوار می شود. در آن زمان کتب و مقالات معدودی در فلسفه علم نوشته شده بود که غالباً صورتی از فلسفه علم رسمی و بیشتر ناظر به تفکیک علم از غیر علم و وصف و تعریف قضایای علمی بود. این فلسفه علم در جای خود اهمیت دارد، اما چون به شرایط تاریخی و امکان های توسعه آن نمی پردازد راهنمای پیشرفت علم کشور نمی شود، زیرا با این فلسفه علم نمی توان دانست که یک کشور در کار علم چه کرده است و چه نیازهایی در قلمرو علم دارد و به چه پژوهش هایی باید بپردازد. اگر فلسفه علم به این مسائل نپردازد، چه علمی پاسخگوی آنها می تواند باشد و آنها را از چه کسانی باید پرسید؟ متخصصان حرف خود می زنند و کار خود می کنند، اما جامعه شناسی علم که علم را نهاد و امر اجتماعی می داند، می تواند نسبت میان علم و جامعه را روشن کند. فلسفه علم نیز باید چیستی علم و شأن و مقامی را که در تاریخ دارد و ارتباطش با تاریخ و فرهنگ و شرایط پیشرفت و رکودش را به ما بفهماند.

۴- دانشمندان همین که در مسائل علم خود به پژوهش می پردازند، قدرشان بلند است. این مطلب هم قابل انکار نیست که مسائل علم کلی و جهانی است، پس دانشمندان هم به این اعتبار اعضای کانون و باشگاه جهانی علمند و تعلق به ملیت ها و قومیت های متفاوت آنها را از هم جدا نمی کند، زیرا مسائل و زبان مشترکشان مسائل و زبان علم است. اما به هر حال اقوام و ملت ها هم وجود دارند و آنها به یک اندازه از علم بهره ندارند و در علم پیشرفت یکسان نکرده اند. دانشمندان این اقوام و ملل از آن حیث که عضو باشگاه جهانی علم اند، به مسائل کلی و جهانی علم می پردازند، اما وقتی در کشور خویش به آموزش و پژوهش می پردازند، نباید از بنای نظام علم کشور و پیشرفت آن غافل باشند، زیرا در هماهنگی با برنامه توسعه است که علم پیشرفت می کند و توسعه را جان می دهد و پیش می برد و از این راه است که دانشمندان به مرزهای علم می رسند. پیش بردن علم کار آسانی نیست و به صرف افزایش معلومات و انباشتن کتب و مقالات حاصل نمی شود.

یکی از نشانه های حضور و اثرگذاری علم، توجه عملی دولت و حکومت و مؤسسات تولیدی و خدماتی و فرهنگی به دانشگاه و احساس و اظهار نیازشان به راهگشایی علم است. نشانه دیگر وجود شوق و ذوق در جوانان و در مدارس و دانشگاه ها برای آموختن و نه برای گواهینامه گرفتن است. نشانه مهم دیگرش اشتغال تحصیلکرده ها در کارهایی است که با تحصیلات آنان تناسب دارد. البته افزایش تعداد دانش آموختگان مثل افزایش مقالات و کتب غنیمت است، اما برای پیشرفت علم کفایت نمی کند، زیرا علم در نسبتی که با جامعه و زندگی دارد جان و نشاط می یابد و اگر در حصار تنهایی و جدایی حبس شود بر و بار نمی دهد. اگر می بینیم در همه جا دانشگاه تأسیس می شود و عده بیشتری به تحصیلات دانشگاهی می پردازند برای این است که زندگی در زمان جدید با علم می گذرد و در این شرایط طبیعی است که کسانی هم علم را زینت زندگی و مشغولیت بدانند. ولی علم، مشغولیت نیست. کارساز زندگی کنونی است. درست است که علم در معنی عامّش بالذات شرف دارد، اما این قول ما را از فهم شأن و مقام علم جدید باز ندارد. علم جدید با همه عظمتی که دارد و شرفش را نیز نمی توان انکارکرد، مطلوب بالذات نیست. دانشمند با دانشی که دارد شاد است و شاید با عشق به دانش زندگی کند، اما بیومکانیک و علم معدن و هواشناسی و اقتصاد را کسی برای کسب کمالات معنوی یا به قصد تفنن فرانمی گیرد. اینها اگر به مادّه تفنن مبدل شوند، دیگر دوست داشتنی هم نمی توانند باشند. مواظب باید بود که علم دوستی که از احوال دانشمندان و پژوهندگان است، با عصبیت نسبت به علم و تبدیل علم به امر اعتقادی و ایدئولوژیک اشتباه نشود. علم و پژوهش باید در زندگی جامعه و مردم حضور داشته باشد و اگر به کار توسعه نیاید و با آن مسائل و مشکل های زندگی حل و رفع نشود، چه بسا که بود و نبودش یکی باشد.

۵- به اصل مطلب بازگردیم و نگاه دیگری به آن بیندازیم. فرهنگستان برای این تأسیس شد که چراغی فرا راه علم کشور بدارد. آیا این وظیفه را پس از بیست و هشت سال انجام داده است؟ پاسخ اول این بود که ادای این وظیفه کاری بسیار دشوار است و از عهده یک سازمان به تنهایی برنمی آید. مع هذا در این بیست و هشت سال فرهنگستان هر چه توانسته انجام داده است. از بدو تأسیس و در زمانی که هنوز جلسات اعضاء فرهنگستان در دفتر وزیر علوم تشکیل می شد، پیشنهاد شد کار را به این صورت آغاز کنیم که دانشمندان رشته های مختلف گزارشی کوتاه از وضع رشته تخصصی خود و از شرایط امکان پیشرفتش و جایگاهی که فکر می کنند باید در کشور داشته باشد فراهم آورند تا اولاً همه اعضاء با وضع علم کشور آشنا شوند و ثانیاً مقدمه و زمینه ای برای تدوین برنامه جامع علم فراهم شود. با طرح این پیشنهاد می توانستیم علاوه بر ارزیابی کار خود به مطالب و مسائل اساسی دیگر علوم راه پیدا کنیم و ببینیم اگر در جهان کنونی علم راهگشا و کارساز است و بسیاری مسائل با آن حل می شود ما با علممان چه می کنیم و کدام مسائل جامعه و زندگی با آن حل می شود.

پیشنهاد به این صورت پذیرفته شد که گروه های فرهنگستان درباره وضع هر رشته و درس هایی که تدریس می شود و تعداد استاد و دانشجو و کتاب ها و مقالاتی که نوشته شده است، پژوهش کنند که این کار انجام شد و اطلاعات خوبی به دست آمد، اما غرض اصلی که نقد وضع موجود و خودآگاهی نسبت به آن بود، حاصل نشد. در واقع پیشنهاد به قصد ورود در یک دیالوگ میان علم ها بود که اگر به آن توجه می شد و گزارش ها در مجمع فرهنگستان مورد بحث قرار می گرفت، لااقل مشکلات و امکانات راه علم و پژوهش را بهتر می شناختیم، اما وقتی طرح های پژوهشی جای آن را گرفت، حجم و کمیت غلبه کرد و دیالوگ میان علوم منتفی شد. منکر نمی شوم که این پژوهش ها هم مفید بود، اما راهی پیش پای فرهنگستان نگشود. در پیشنهاد گزارش وضع هر علم، پرسش این بود که گروه های علمی دانشگاه ها چه می آموزند و در چه مسائلی پژوهش می کنند و مسائلشان را از کجا و چگونه یافته و با آن مسائل چه کرده اند و آیا مسائلشان مسائل کشور است و با حل آنها گشایشی در کارها و اصلاحی در صنعت و کشاورزی و مدیریت و برنامه ریزی آینده پدید می آید یا نه. اینکه تعداد استاد و دانشجو چند است اهمیت دارد، اما این تعداد همیشه و همواره گویای وضع علم نیست، چنانکه اگر تعداد دانشجو در طی بیست یا سی سال صد برابر شود، نمیتوان گفت که علم صد برابر پیشرفت کرده است.

وقتی فرهنگستان را مثل دانشگاه سازمان دادیم، طبیعی بود که کار دانشگاهی از آن توقع داشته باشیم، ولی اگر قرار بود فرهنگستان همان کند که دانشگاه ها می کنند تأسیس آن چه ضرورت داشت؟ ما سازمان فرهنگستان را بر اثر علاقه و اعتقادی که به دانشگاه داشتیم از دانشگاه وام کردیم. سازمان دانشگاه با دانشکده ها و گروه های علمی اش کم و بیش با وظایف آموزش و پژوهش تناسب دارد، ولی فرهنگستان نه وظیفه آموزش داشت و نه موظف به پژوهش در مسائل تخصصی بود، بلکه می بایست با زمان آشنا باشد و جایگاه علم در کشور را بشناسد و بداند که مدرسه به کودکان و نوجوانان چه باید بیاموزد و آنها را برای کدام زندگی و برای تحصیل در کدام دانشگاه باید آماده سازد.

فرهنگستان نه فقط می بایست بگوید که دانشگاه چیست و چه حال و روزی دارد و چه باید بکند، بلکه وظیفه اش یافتن راه توسعه علم و و بیان شرایط بهره برداری از دانش دانشمندان کشور و رفع موانع پیشرفت بود. پس فرهنگستان نیاز داشت که در کنار گروه های تخصصی مهندسی و کشاورزی و علوم انسانی و مطالعات اسلامی و علوم پایه و علوم دامپزشکی گروه های «آینده نگری» و «تعلیم و تربیت» و «فرهنگ و علم» و «سیاست و علم» و «توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی» و … هم داشته باشد. البته در این اواخر کوشش شد که با تشکیل چندین کارگروه و تأسیس مرکز علم و فناوری بعضی نقص ها تدارک شود، اما هنوز زود است که درباره نتایج و آثار آن اظهارنظر کنیم. به خصوص که راه علم همیشه روشن نیست و گاهی زمانه بر مردمان سخت می گیرد و فضای علم و تفکر و تدبیر را تیره می کند. پیداست که وقتی غبار ابهام و پریشانی چشم اندازها را بپوشاند، کوشش ها بی‌ثمر می شود. ما هر چه می توانستیم کردیم. می توانستیم سمینارهای پر سر و صدا تشکیل دهیم و نمایش علم بر پا کنیم، اما سمینارها و سخنرانی های ضروری و مفید ترتیب دادیم. اگر بیش از این نتوانستیم می توانید مرا قاصر و مقصّر بدانید ولی اگر می خواهیم علم پیشرفت کند ناگزیر باید در تلقی خود از علم و پژوهش تجدید نظر کنیم و نسبت خود را با آن تغییر دهیم.

۶- فرهنگستان هنوز جوان است و کار و راه خود را با بودجه اندکی آغاز کرده و پیموده است و اکنون کم کم دارد به بلوغ می رسد و باید مسئولیت درک شرایط پیشرفت علم و نجات آن از تفرقه و ناهماهنگی و وظیفه تدوین برنامه هماهنگ پژوهش را به عهده گیرد. لازمه این امر آشنایی با تاریخ علم و شناخت انقلاب های علمی و وضع و شرایط علم در زمان کنونی در جهان و در کشور خودمان است. متأسفانه در سنت دانشگاهی ما پرسش از چیستی علم و شأن تاریخی اش جایی نداشته است. هشتاد و چهار سال پیش وقتی دانشگاه تهران تأسیس شد علم و پیشرفت آن هنوز مسئله نبود و در باب آن تأمل و بحث نمی شد. دانشگاه هم صرفاً یک مؤسسه آموزشی بود. می گفتند علم، شریف است و آن را از هر جا که بشود می آموزیم و البته به پژوهش کمتر می اندیشیدند. اخیراً راه پژوهش و نوشتن مقالات هم باز شده است و به جایی رسیده ایم که در سراسر کشور دانشگاه داریم و تعداد تحصیلکرده ها روز به روز بیشتر می شود و طبیعی است که هر سال تعداد زیادی مقاله نوشته شود. پیشرفت علم را چنانکه بعضی مؤسسات فهرست نویسی جهانی القا کرده اند با میزان تعداد مقالات می سنجند و طبیعی است که وقتی تعداد مقالات روز به روز افزایش می یابد ،بگوییم علم دارد پیشرفت می کند. این مقالات همه تحقیقی نیست، ولی دانشمندان ممتازی در کشور هستند که صرفاً به کار علم و پژوهش مشغول اند و مقالات خوب می نویسند. اینها اگر هماهنگ با یک برنامه پژوهشی ناظر به توسعه مطالعه می کردند یا کشور از آنان می خواست که برای حل مسائل معین اداری و مالی و صنعتی و کشاورزی و … پژوهش کنند، مسلماً آثار بهتری پدید می آوردند و به کشور خدمت سزاوارتری می کردند، ولی چون از آنها پرسش و درخواستی نمی شود، مسائل پژوهش را بر طبق ذوق و سلیقه خود انتخاب می کنند و دریغا که گاهی اگر دانشمندی پژوهشی مفید بکند تا گزارش پژوهش را در فورمت مقاله نریزد پژوهش را از او نمی پذیرند.

فلسفه به چه کار می آید؟

متأسفانه در اداره و مدیریت کشور هم کمتر نیازی به علم احساس می شود و با این تورّم کارمند، علم دیگر جایی و راه نفوذی ندارد. به این جهت دانشمندان به خود واگذاشته اند و اگر به مسائل پراکنده می پردازند، بر آنان بأسی نیست. اکنون پژوهش ها کمتر به وضع کشور ناظر است و به این جهت اثرش هم در توسعه کشور معلوم نمی شود. در طی شصت سال اخیر من که فلسفه خوانده ام همواره با این پرسش آمیخته به ملامت مواجه بوده ام که فلسفه به چه کار می آید. من هم صریح و ساده می گفته ام فلسفه کاربرد ندارد و به کار نمی آید، اما اگر نباشد راه را نمی توان یافت و کار مناسب و مؤثر نمی توان کرد؛ یعنی اگر تفکر جهت یاب و وحدت بخش نباشد، علوم کاربردی هم کاربرد پیدا نمی کنند (و مگر اکنون چنین نیست؟) شوخی زمانه را بنگرید که در هشتاد و چهار سالگی دانشگاه باید از بعضی دوستان که می پرسیدند فلسفه به چه کار می آید، بپرسیم راستی علم شما که بالذات علم کاربردی و تکنولوژیک است، چه سود دارد و چه اثری در توسعه کشور می گذارد و کسانی گاهی به این پرسش پاسخ فلسفی می دهند و می گویند ما به اثر و سود کاری نداریم. ما برای علم پژوهش میکنیم. بسیار خوب است که دانشمند برای علم پژوهش کند، اما این پژوهش باید در چارچوب یک برنامه باشد و اگر نباشد کاری برای علم صورت نمی گیرد و چه بسا آنچه حاصل می شود، منشأ هیچ اثری در هیچ جا نباشد ولی گاهی اگر مقالات خوب منشأ اثر نمی شوند، متأسفانه مقالات بد و متوسط که تعدادشان خیلی بیشتر است، منشأ اثر می شوند، زیرا می توان با آنها مدارک تحصیلی کسب کرد و به ارتقاء شغلی نائل شد.

بیشتر مقالاتی که در دانشگاه ها و مراکز علمی فراهم می شود، برای اخذ گواهینامه فوق لیسانس و دکتری یا رسیدن به مراتب دانشگاهی بالاتر است. این مقالات باید به یک زبان بین المللی نوشته شود. سوداگران و دلالانی هم هستند که مقاله خرید و فروش می کنند و با دریافت مبلغی مقالات را در یک نشریه خارجی به چاپ می رسانند. قضیه تولید مقاله چندان اساسی تلقی می شود که با وجود ظاهر شدن آثار بد و خطرناک الزام و اجبار به مقاله نویسی، آن آثار را فرعی و اتفاقی می دانند و می گویند مقاله نویسی که بد نیست. فهرست کردن آنها هم به کسی زیان نمی رساند، بلکه کاری مفید است. پس اگر سوءاستفاده ای می شود، باید جلو سوءاستفاده را گرفت. پیداست که راست می گویند ولی مگر کسی گفته است که مقاله نویسی بد است و مقالات را نباید فهرست کرد؟ مطلب این است که با اشتغال بی برنامه به پژوهش و الزام به مقاله نویسی و افزایش تعداد مقالات، گشایشی در کار کشور پدید نمی آید و این افزایش در توسعه علمی- تکنیکی اداری و فرهنگی کشور اثر ندارد. در این باب هنوز هم اختلاف ها باقی است ولی رویدادها چندان سخت و بی رحم اند که در مسیر خود پناهگاه های غفلت را از سر راه برمی دارند و تازیانه تذکرشان را بر تن کسانی که در راه سرگردانند می زنند.

علم با انباشتن مقاله پیشرفت نمی کند

این حرف من نیست که علم با انباشتن مقاله پیشرفت نمی کند. هیچیک از فیلسوفان علم معتقد نیستند که علم، مجموعه مقالات و اطلاعات است. علم نه بایگانی مقالات، بلکه روح سیال و ستون قدرت و توسعه در جهان و در هر کشوری است و اگر در جایی چنین جایگاهی نداشته باشد، علم تقلیدی و نمایش علم است. علم را برای تفنن نمی آموزند حتی علومی مثل ریاضی و فیزیک اگر به کار حل مسائل جهان نیایند وجودشان بی وجه می شود. یافت ها و طرح های ریاضیات و فیزیک ممکن است چند یا چندین سال صورت علمی محض داشته باشند، اما بالاخره در تحول جهان و تکنیک دخیل می شوند، زیرا به اقتضای تفکر و نظم و وضع عالم متجدد کشف و دریافت شده اند.

به مناسبت تکرار کنم که اگر دانشمند برای مقصد و مقصود و رسیدن به سود، پژوهش نمی کند، این به معنی پژوهش برای پژوهش نیست. حکمت الهی و معارفی که با آن جان ارتقاء می یابد، غرض و غایت ندارد و هر کس در پی آن می رود، باید از سودای سود فارغ باشد، اما علم به معنایی که در زمان ما وجود دارد، اگر کارسازی نکند، نمی دانیم اعتبارش را از کجا باید بدست آورد و حقیقی بودنش چگونه ثابت می شود.

ویلیام جیمز، نامدارترین فیلسوف پراگماتیست می گفت حقیقت، یک امر ثابت و بیان واقع نیست، بلکه قول و فعل بجا و ملائم و موافق با جریان امور و مؤثر در موفقیت و تأمین صلاح عملی است. این بیان و تعریف را بی تأمل بر حقیقت در دین و هنر و فلسفه نمی توان اطلاق کرد، اما می تواند حقایق علم و سیاست در جهان کنونی را شامل شود. ذکر این نکته از آن جهت لازم بود که علم را هر چه باشد، معمولاً از سنخ علم جدید و حقیقت را در همه مراتب معرفت و در هنر و دین و سیاست یکی و مشترک معنوی می دانند. در طی سال های اخیر نظیر این مباحث کم و بیش در سمینارها و نشریات فرهنگستان مطرح بوده و بسیاری از اعضای پیوسته و وابسته و مدعو در سمینارها و سخنرانی ها و مقالات خود کم و بیش به آنها پرداخته اند. اگر امروز به آنها کمتر توجه می شود، فردا مسلماً مورد توجه قرار خواهند گرفت. دانشمندان هم از اینکه دیر توجه کرده اند، افسوس خواهند خورد و خود را ملامت خواهند کرد.

۷- اکنون با توجه به آنچه گفته شد، شاید تصدیق بفرمایید که راه فرهنگستان راهی همواره دشوار بوده و اکنون دشوارتر شده است. در ابتدای کار، وزارت علوم کم و بیش مددکاری می کرد، اما به تدریج این رابطه سرد شد، تا آنجا که وزرا در هیأت امنای فرهنگستان حاضر نمی شدند و صورتجلسه هیأت امناء را در مواردی که به امضای آنها نیاز بود، امضا نمی کردند. شاید منطقشان هم این بود که سیاست علم و دانشگاه ها را خودمان تعیین می کنیم و نیازی به فرهنگستان نیست. غافل از اینکه دانشگاه ها به سیاستی نیاز ندارند که وزارت علوم یا بهداشت یا فرهنگستان برایشان معین کرده باشد یا معین کند. مع هذا من در این مورد حکم نمی کنم. آنچه می دانم این است که اعضاء فرهنگستان همه استادان دانشگاه های کشورند و تعلق اصلی‌شان به دانشگاه است. در فرهنگستان هم که هستند خود را دانشگاهی می دانند. حکم انصاف این است که دولت و وزارت علوم هم همواره حرمت پیران دانشگاه را نگاه داشته اند و از این بابت سپاسگزار باید بود. فرهنگستان هم با وجود همه دشواری ها کاری را که از دستش برمی آمده و می آید انجام داده است و خواهد داد. در هر وضعی سازمان ها و اشخاص توانایی های خاص و معیّن دارند ولی در این زمان که سودای قدرت در همه جا در جان ها و روح ها پدید آمده و آشوب در الفاظ و معانی زبان به خصوص در مباحث علوم انسانی مثل پیشرفت و آزادی و استقلال و حکومت ملی و حق طبیعی و اجتماعی و فرد و جمع و ساختار و … در همه جا و بیشتر در جهان توسعه نیافته راه یافته و سرگردانی و ندانم کاری همه جا را گرفته است، مردمان کمتر فکر می کنند که چه می توانند بکنند و شاید اندیشه ای که چهارصد سال پیش جهان را دگرگون کرد در وجودشان به سودا مبدل شده باشد و هرگز فکر نکنند که چه نمی توانند بکنند.

تکنولوژی، بشر را به اسارت خود گرفته است

در صدر تاریخ تجدد، آدمی خود را توانا در دگرگون کردن جهان و تسخیر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.