پاورپوینت کامل سه الگو در تعامل فرهنگ با قدرت ۴۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سه الگو در تعامل فرهنگ با قدرت ۴۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سه الگو در تعامل فرهنگ با قدرت ۴۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سه الگو در تعامل فرهنگ با قدرت ۴۸ اسلاید در PowerPoint :
کارنامه شخصی محمدعلی فروغی که چه در بین موافقان و چه در بین مخالفانش به دلایل مختلفی از ویژگیهای بارزی برخوردار و کارنامهای کم نظیر است، کارنامهای مهم و چندلایه است. ما در طول تاریخ بعد از مشروطیت با سه جنس افراد فرهیخته و تحصیلکرده و نخبه سر و کار داریم که سه جور در برابر وضع موجود موضعگیری کردند. فروغی این بخت را داشته که این را انتخاب کرده که در طول دوران زندگی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، هر سه جنس را رفتار کند. اگرچه از لحاظ زمانی یکسان نبوده است.
اشاره: محمدعلی فروغی (متولد ۱۲۵۴ خورشیدی در تهران) یکی از شاخصترین و برجستهترین شخصیتهای سیاسی و فرهنگی تاریخ معاصر ایران، چند دوره نمایندگی مجلس، رئیس دیوان عالی تمیز، پنج بار وزیر خارجه، چهار بار وزیر دارایی، سه بار وزیر عدلیه، چهار بار وزیر جنگ، یک بار وزیر اقتصاد ملی، یک بار وزیر دربار و سه بار نخستوزیری ایران. بانی تأسیس دانشگاه تهران و ایجاد فرهنگستان زبان فارسی، مصحح کلیات سعدی، شاهنامه فردوسی و رباعیات خیام و عامل قبولاندن استعفا به رضاشاه و سپردن سلطنت به محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۲۰، روز پنجم آذر ۱۳۲۱ بر اثر سکته قلبی درگذشت. بههمین مناسبت مجید تفرشی ، کارنامه سیاسی او را مورد ارزیابی قرار داده است که تقدیم حضورتان میشود.
*******
کارنامه شخصی محمدعلی فروغی که چه در بین موافقان و چه در بین مخالفانش به دلایل مختلفی از ویژگیهای بارزی برخوردار و کارنامهای کم نظیر است، کارنامهای مهم و چندلایه است. ما در طول تاریخ بعد از مشروطیت با سه جنس افراد فرهیخته و تحصیلکرده و نخبه سر و کار داریم که سه جور در برابر وضع موجود موضعگیری کردند. فروغی این بخت را داشته که این را انتخاب کرده که در طول دوران زندگی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، هر سه جنس را رفتار کند. اگرچه از لحاظ زمانی یکسان نبوده است.
در مواجهه با وضع موجود، خردمندان و روشنفکران ما معمولاً سه جور رفتار ارائه میکنند. رفتار نخست این است که باید به هر نحوی شده یا قدرت سیاسی حاکم را کسب کرد یا به آن ملحق شد. این چیزی است که در نگاه بدبینانهاش و به مفهوم انتقادی کارل پوپر در کتاب جامعه باز مطرح میکند: خردمندان در خدمت خودکامگان.
البته این خدمت در تاریخ جوری بوده که گاهی میتوانستند خودکامگی را تعدیل کرده و موجب تلطیف وضع موجود شوند. نظایر زیادی هم در این مورد داشتیم. در دوره مغول و در دوره قاجار از این دست وجود داشت. اندیشه فروغی که در حقیقت بخش عمدهاش بعد از کودتای ۱۲۹۹ است، این بود که با الحاق به قدرت سیاسی بتواند بخشی یا تمامی اندیشههایش را به پیش ببرد. این در حقیقت بنیان اندیشه فروغی است که برخی به آن محافظه کاری لیبرال میگویند.
نوع دومی که مورد بحث است و رفتاری که رجال ما دارند معارضه و قهر از قدرت یا مقابله با قدرت است و در واقع فروغی یک دوره خیلی کوتاه این را تجربه کرد و این در دوره جوانی او، در دوران استبداد صغیر و انتهای حکومت محمدعلی شاه است و او دست به مقابله با وضع موجود میزند. ولی نوع سومی که البته به فروغی تحمیل شد و شاید خواسته او هم نبود، در دوران بعد ازسال ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰ بود. یعنی دوران انزوا و انفعال و جدایی از قدرت بدون مقابله و بدون تعامل با قدرت بود. خیلی از روشنفکران و نخبگان ما ترجیح میدهند اینگونه رفتار کنند.
تجربه تاریخی نشان داده که در هر سه مورد این موارد مزایا و معایبی وجود دارد. اگر دوره سلطنت رضا شاه را به سه دوره تقسیم کنیم؛ ازسال ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۷ دورانی که فروغی اولین پایههای همکاری با حکومت رضا شاه را میگذارد. این دورهای است که سنت و دین با حکومت رضا شاه به طور اجمالی و کلی یک تعاملی دارند. حالا اگر از استثنائاتی مانند آیتالله سید حسن مدرس بگذریم در مجموع حکومت رضا شاه، حتی با توصیههای امثال فروغی با نهادهای سنتی یک تعاملات خیلی خوبی داشت.
در دوران دوم که پایههای حکومت مستحکم میشود و فروغی هم نقش عمدهای درآن دارد، طبیعتاً دوران تقابل و مواجهه جامعه سنتی است با حکومت رضا شاه. نهایتاً در دورانی که فروغی نقشی ندارد. از سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰ دوران انزوای حکومت از جامعه سنتی است و در واقع بتدریج نامحبوبیت و نامردمی بودن کامل حکومت رضا شاه، هم از جهت مسائل مدنی و هم از منظر سنتی به وجود میآید.
فروغی در یک دوره زندگی نظری خود، مدام صحبت از قانون و قانونمداری حکومت مشروطه و اصول آزادی و پارلمانی میکند. ولی در عرصه عمل وقتی نگاه میکنیم و نوشتههای خصوصی او را مرور میکنیم میبینیم که به هر دلیلی و با هر انگیزهای اساساً فروغی از رجال سیاسی موازی خودش و آن رجالی که اساساً نظارت و حسابرسی و شفافیت را انجام میدهند نیست و مشخصاً از مجلس و پارلمانتاریسم دل خوشی ندارد. حتی پارلمانهای دست نشاندهای مانند ادوار هفتم تا دوازدهم که مجلس عملاً هیچ کاره و فقط بله قربان گو بوده، حتی در آن دوران هم فروغی نسبت به پارلمان خوشبین نیست.
این از کجا ریشه میگیرد. این اندیشه را ما به نوعی در آغاز مشروطیت توسط ابوالقاسم خان ناصرالملک قراگوزلو اولین ایرانی فارغالتحصیل دانشگاه آکسفورد، همکلاس سر ادوارد گری و برخی دیگر از رجال بریتانیایی آن دوران میبینیم که معتقد بود، دموکراسی، لیبرالیسم و پارلمانتاریسم اصولاً بسیار مفید، اما برای ایران خیلی زود هستند و باید در ابتدا، سالها زمینهسازی انجام شده و در آغاز دولت جدید کار را با استبداد منور پیش برد.
تعبیری که ناصرالملک به کار میبرد این که دموکراسی و حکومت مردم مانند چلوکباب سلطانی است که میخواهند به یک نوزاد شیرخواره دهند که برای او مضر است و حتی ممکن است او را بکشد. فروغی اگر چه در گفتار و نوشتههایش با این نظر همدلی زیادی نمیکند، اما در عمل رفتار فروغی با پارلمان و نمایندگان مردم از همان قسم دیدگاه ناصرالملک بود. مواجهه مهم و تاریخی او با دکتر محمد مصدق در مجلس نیز از همین قسم بوده و مؤید آن است که فروغی مجلس آزاد و منتقد را خیلی برنمیتابید و حتی با پارلمان میانه خوشی نداشت.
اگر شما به مذاکرات مجلس نگاه کنید، خواهید دید که فروغی وقع چندانی برای پارلمان نمیگذاشت. فروغی اعتقاد داشت تا نهادهای تربیتی و مدنی رشد کافی نکند کسانی که در مجلس شرکت میکنند، لزوماً نمایندگان ملت نیستند. این دیدگاه بسیاری از رجال ایرانی عصر مشروطیت است که حکومت پارلمانی و تبعیت از آرای مردم نیاز به آمادهسازی دارد. حال آنکه شمار دیگری از اندیشمندان، بدون حکومت قانون و اراده مردم، رسیدن به دوران تعقل و بالندگی عمومی را ناممکن میدانستند.
شاهان ایرانی، بخصوص عصر پهلوی، همرأی کسانی که مردم را لایق و آماده تصمیمگیری برای سرنوشت خود نمیدانستند بودند. داریوش همایون، سیاستگر، وزیر و روزنامه نگار دوران محمد رضا شاه، در گفتوگویش با خود من میگفت: شاه عاشق ایران بود ولی از ایرانیان خوشش نمیآمد. این تفکیک بین اهالی ایران و منافع ملی ایران و تفکیک مردم از منافع ملی، بهعنوان یک مفهوم انتزاعی، امر خطرناکی است. یعنی سیاستمداری که خودش را از مردم نداند و اصلاحات را جدا از اراده مردم بداند، بعید است موفق شود در رسیدن به بهروزی ملی موفق بماند.
از نظر امثال محمد رضا شاه، نه مردم و نه حتی سیاستمداران مشفق و منتقد اطراف او نمیتوانند و نباید مانند او خیرخ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 