پاورپوینت کامل نقش اصل عدالت در اجتهاد شیعی و توسع? حقوق بشر ۶۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقش اصل عدالت در اجتهاد شیعی و توسع? حقوق بشر ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش اصل عدالت در اجتهاد شیعی و توسع? حقوق بشر ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش اصل عدالت در اجتهاد شیعی و توسع? حقوق بشر ۶۵ اسلاید در PowerPoint :
پذیرش اصل عدالت از نقاط ممتاز کلام و فقه شیعی و از اصول مذهب تشیع است. این اصل از اصول پیش فقهی است و نه یکی از قواعد فقهی و نه از قواعد اصولی.
قاعد فقهی احکامی کلی است که مسائل فرعی متعددی را شامل میگردد. قواعد فقهی درون فقهی هستند و میتوانند با یکدیگر همتایی و تعارض کنند و فقیه در مقام تعارض به دنبال حل و فصل و تعادل و ترجیح باشد، برای مثال: قاعد تسلط مردم به اموالشان میتواند با قاعد لاضرر و لاضرار در تعارض قرار گیرد و فقیه به فکر چاره افتد. قاعد اصولی نیز قاعدهای است که مربوط به موازین کلی روش استنباط است؛ اما اصل عدالت از هیچ یک از دو نوع نیست؛ نه جزء روش استنباط است و نه از قواعد کلی فقهی.
اشاره: پذیرش اصل عدالت از نقاط ممتاز کلام و فقه شیعی و از اصول مذهب تشیع است. این اصل از اصول پیش فقهی است و نه یکی از قواعد فقهی و نه از قواعد اصولی.
قاعد فقهی احکامی کلی است که مسائل فرعی متعددی را شامل میگردد. قواعد فقهی درون فقهی هستند و میتوانند با یکدیگر همتایی و تعارض کنند و فقیه در مقام تعارض به دنبال حل و فصل و تعادل و ترجیح باشد، برای مثال: قاعد تسلط مردم به اموالشان میتواند با قاعد لاضرر و لاضرار در تعارض قرار گیرد و فقیه به فکر چاره افتد. قاعد اصولی نیز قاعدهای است که مربوط به موازین کلی روش استنباط است؛ اما اصل عدالت از هیچ یک از دو نوع نیست؛ نه جزء روش استنباط است و نه از قواعد کلی فقهی.
جایگاه اصل عدالت در فقه بدین معناست که هر حکم شرعی از ناحیه شارع برای بندگان خدا بر محور عدل است و حکم مشتمل بر ظلم یا غیرعدل حکم شرعی نمیباشد، بنابراین چنین اصلی را نمیتوان جزء اصول روشی دانست و نیز نمیتوان آن را جزء احکام کلیه شرعیه محسوب نمود. فقیه در جریان استنباط چنانچه به حکمی دست یابد که منطبق با عدالت نباشد، بایست استنباط خود را تخطئه کند و مطمئن گردد که در مسیر مزبور مرتکب خطا شده است.
این نوشتار که به اقتضای چاپ در روزنامه تا حدودی تلخیص شده است، از کتاب «مکتب اجتهادی آخوند خراسانی» (مرکز نشر علوم اسلامی، ۱۳۹۷) برگرفته شده و به نوعی تحولات اجتهاد شیعی را بازگو میکند.
مقدمه
عدالت جنبههای مختلف دارد؛ فلسفی، کلامی، اخلاقی، سیاسی و فقهی. و نمیتوان گفت هر یک از حوزههای مستقل از یکدیگر و کاملاً با یکدیگر مجزا و منفک میباشند. بلکه موارد مذکور کاملاً با یکدیگر مرتبط هستند. حکما در تبیین جهان، عدالت را اصل محوری قرار دادهاند؛ یعنی معتقدند تکوین جهان بر پایه نظام احسن استوار است.
متکلمین مسأل عدالت را در صفات الهی مطرح ساخته و آن را یکی از صفات خداوند دانسته و به دنبال آن در خصوص تعریف، حقیقت، و بالاخره حسن و قبح و معیار تشخیص آن سخن گفتهاند. همچنین فقها در موارد گوناگون از جمله در شرط عدالت برای امام جماعت، مستحق زکات، شاهد، وصی، حاکم شرع اعم از مفتی یا قاضی مطرح کردهاند.
در فلسفه سیاست، عدالت در دو وادی فردی و اجتماعی مطرح میشود؛ بدین معنا که اولاً برای حاکم عدالت فردی شرط تصدی است و آن عبارت است از داشتن نیروی روحی برای اجتناب از فساد و زشتیها و ثانیاً او موظف به گسترش عدالت در میان اجتماع است.
فلاسف حقوق در مبحث حقوق فطری به موضوع عدالت سرکشیده و درک و حسن آن را فطری دانستهاند. و بالاخره اصولیین به مناسبت دلیل عقل، مستقلات عقلیه و قاعد ملازمه عقل و نقل، به مسأل عدالت پرداختهاند. بنا به مراتب ارتباط مباحث در حوزههای مختلف کاملاً روشن میگردد؛ زیرا یک فرد مؤمن به خدایی ایمان میآورد که جهان را بر پای عدل استوار ساخته و خود نیز عادل است و خدای عادل برای او شریعتی را مقرر داشته که محور اصلی آن عدالت فردی و اجتماعی است؛ یعنی اولاً خداوند بر او حقی دارد که تخلف از آن، ظلم به خداوند است و ثانیاً در تخلق به اخلاق غیرحسنه و عدم تربیت نفس و عدم رقاء نفسانی ظلم به نفس است و ثالثاً انسان در عدم رعایت حقوق دیگران مرتکب ظلم به انسان است.
خداوند از انسانها خواسته که در جمیع مراتب سه گانه عادل باشند و فزون آنکه تمام هدف و مقصد نهایی ارسال رسل و انزال کتب را اقام عدل توسط انسانها دانسته است. با توجه به آنچه گفته شد به نظر ما مسأله اصلی در تحلیل مباحث پیرامون عدالت تنقیح و یافتن محل نزاع در میان صاحبان اندیشه از گذشته بسیار دور تا به حال است.
محل نزاع به گونههای مختلف طرح شده که متأسفانه به خاطر عدم طرح مسأله به نحو صحیح نقطههای کور، روشن نشده است. نگارنده تفکر میکند که باید در موضوع عدالت بحث را بر سه محور قرار داد:
الف. حسن عدل و قبح ظلم، ذاتی است یا شرعی؟
ب. تشخیص مصادیق عدالت عقلی است یا شرعی؟
ج. حقیقت عدالت چیست؛ اعتباری و قراردادی است یا واقعی؟
در ذیل به این مباحث میپردازیم:
مبحث اول ـ حسن و قبح ذاتی و شرعی عدالت و ظلم
سؤال در این مبحث این است که آیا افعال بشر به طور کلی و عدل و ظلم به نحو خاص فی ذاته متصف به خوب و بد هستند (با قطع نظر از مرجع تشخیص دهنده) یا افعال بشر مطلقاً مانند اشیاء موجود در جهانند، نه خوبند و نه بد، خوبی و بدی بستگی به امر و نهی شارع دارد و خوب آن است که خداوند بدان امر کرده و بد آن است که خداوند بشر را از ارتکاب آن نهی کرده است و اگر نسبت به افعالی بالعکس میکرد، نتیجه بالعکس بود. این پرسش در تاریخ اندیشه پرسشی است کهن، چنانکه در مکالمات افلاطون در رسال «اوتیفرون» با این پرسش مواجه میشویم، مکالمه مزبور به شرح زیر است:
۳۹۹ سال پیش از میلاد، سقراط را در آتن برای رسیدگی به اتهام منحرف کردن جوانان به دادگاه احضار کردهاند. سقراط این جنگاور پیشین، عضو پیشین شورای شهر و فیلسوف برجست آتنی، که هفتاد سال دارد برای اطاعت از قانون صبحگاهان سعی کرد پیش از وقت تعیین شده در محل دعوت حاضر باشد. وقتی وارد سرسرای دادگاه شد متوجه شد که پیش از وی شخصی در آنجا حاضر است. آن شخص نامش «اوتیفرون» از خادمان معابد یونان است.
سقراط، از وی پرسید شما برای چه آمدهای؟ گفت برای طرح شکایت. سقراط پرسید شکایت علیه چه کسی؟ گفت علیه پدرم. سقراط پرسید مگر پدرت چه جرمی کرده است؟ در پاسخ گفت: بیتقوایی! به نقل افلاطون در رسالهای که به این گفتگو اختصاص دارد، سقراط در همان سرسرای دادگاه خطاب به اوتیفرون سؤالی را مطرح میکند که قرنها به عنوان یک معما در اندیش بشر باقی ماند. وی میپرسد تقوا چرا خوب است؟ اوتیفرون پاسخ میدهد چون خدایان میخواهند. سقراط ادامه میدهد آیا تقوا چون ذاتاً نیکو و پسندیده است مورد طلب و امر خدایان است، یا اینکه چون امر خدایان به آن تعلق گرفته وصف نیکویی یافته است؟۱
افلاطون جانب ذاتی بودن خوبی و بدی افعال را میگیرد و آنچه را بعدها به نام معمای اوتیفرون مطرح شده، یک سؤال ساده به حساب میآورد و نه یک معمای دشوار. ولی وقتی سؤال فوق به مجامع دینی وارد میشود آنچه باعث معما شدن این مسأله است، باور دینی مؤمنان به اطلاق قدرت الهی بر همه چیز است.
شخص مؤمن به خدا اگر بگوید پارسایی ذاتاً نیکوست، در آن صورت باید امر الهی مقید به رعایت آن بشود و این با اطلاق قدرت خداوند ناسازگار است؛ زیرا او برحسب تعلیمات دینی شخص مؤمن «فعال مایشاء» است و هر چه بخواهد میکند.
سؤال فوق در مجامع دینی مکاتبی را به دنبال خود به وجود آورده است و در رأس آنها دو مکتب طرفداران ذاتی بودن و طرفداران الهی بودن حسن و قبح افعال میباشند. در سنت مسیحی از آکویناس و کادورث گرفته تا ریچارد اسوین برن در دوران معاصر همگی به دفاع از ذاتی بودن پرداختهاند. متقابلاً روبرت آدامز از قول ویلیام آکام، فیلسوف بلند آوازه فرانسیس مسیحی، نقل میکند که گفته است اگر خداوند به سرقت و دروغ و… امر میکرد، آنها چه؟ نیکو و دوست داشتنی میشدند؟!
ذاتیگرایان تلاش کردهاند از موضع خود دفاع کنند و اعتقاد به ذاتی بودن و حاکم بودن اصول ارزشهای اخلاقی، همچون حسن عدل و قبح ظلم را بر خداوند با اعتقاد به نامحدود بودن قدرت او جمع کنند و تلاششان قرین توفیق بوده است. بهترین پاسخی که به این اشکال دادهاند و به صورتهای مختلف در تاریخ اندیشه مکتوب است، مقایس حقایق بنیادی اخلاق با حقایق منطقی است؛ یعنی همانطور که نمیشود خداوند شیء کبیر را در شیء صغیر بگنجاند (اندراج کبیر در صغیر)، نیز نمیشود خداوند ظلم بکند؛ اما این نشدن به معنای تحدید قدرت الهی نیست. به قول اسوین برن حقایق ضروری اخلاق، همچون حقایق ضروری منطق تعیینکننده رفتار الهی هستند.
ورود مسأله به اسلام
هر چند به نظر ما در تاریخ اندیش اسلامی مسأله اصلی در شکلگیری دو مکتب اشعری۲ و معتزلی۳ نه این سؤال، که سؤال بعدی بوده و متکلمین اسلامی با عبور از این مسأله و غالباً با قبول ذاتی بودن حسن و قبح افعال بشری به مسأله بعدی پرداختهاند؛ ولی در بسیار از متون کلامی اختلاف معتزلیان و اشعریان در دو مسأله یکجا بحث شده و دلائلی شبیه غربیان برای ذاتی بودن آوردهاند. گفتهاند که امور محال هرگز تقییدی بر اقتدار الهی نیست؛ زیرا محال اصلاً چیزی نیست تا بحث شود که چون قدرت خدا بر آن تعلق نمیگیرد پس محدود است.۴
به دیگر سخن، عدم تحقق امور محال، معلول ضعف قابل است نه فاعل؛۵ ولی باز هم مسأل اصلی ذاتی و شرعی بودن نیست، نزاع عقلی بودن و شرعی بودن است که راجع به معنای مقام درک معنا و تشخیص مصادیق است که در سطور آتی بحث خواهیم کرد.
مبحث دوم ـ عقلی بودن و شرعی بودن حسن و قبح
مهمترین نقطه بحثی که در مورد عدالت از همان قرون اولیه در میان اندیشمندان اسلامی آغاز شد، و به دنبال آن مکاتب مختلفی تشکیل و فرقههای مذهبی به وجود آمد، این بود که آیا مفهوم عدالت و حسن انجام آن قابل دستیابی عقل بشری است یا آنکه عدالت مفهومی است غیر قابل دستیابی برای عقل انسان، و خدا آن را تعریف میکند و به بشر میگوید که چه کاری عدل است و چه کاری ظلم است؟
هر یک از این دو نظریه طرفدارانی یا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 