پاورپوینت کامل جایگاه فارابی در میانه جدال شیعه و سنی ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جایگاه فارابی در میانه جدال شیعه و سنی ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جایگاه فارابی در میانه جدال شیعه و سنی ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جایگاه فارابی در میانه جدال شیعه و سنی ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint :
هرچند فارابی و شیعه که مبنای مشترک و عمومی دارند، هر دو معتقدند که حکومت حاکم عاقل زنده، برتر از حکومت قانون است، با این تفاوت که عقل و شعور امام منشأ دینی دارد درحالیکه عقل، رئیس اول، حکمت بشری است. داوری در باب آنچه گفته، این استنباط است که عقل انسانی برتر از عقل الهی است؛ نتیجه به لحاظ رادیکال، غیرقابل پذیرش است. عقل بشری مستقل و خودبسنده به خود است و این معقول و قابل فهم است، اما ادعای برتری بر نور الهی امام ساختگی است…
مترجم: ابراهیم مجیدی
نسبت فلسف سیاسی فارابی و شیعه؛
هرچند فارابی و شیعه که مبنای مشترک و عمومی دارند، هر دو معتقدند که حکومت حاکم عاقل زنده، برتر از حکومت قانون است، با این تفاوت که عقل و شعور امام منشأ دینی دارد درحالیکه عقل، رئیس اول، حکمت بشری است. داوری در باب آنچه گفته، این استنباط است که عقل انسانی برتر از عقل الهی است؛ نتیجه به لحاظ رادیکال، غیرقابل پذیرش است. عقل بشری مستقل و خودبسنده به خود است و این معقول و قابل فهم است، اما ادعای برتری بر نور الهی امام ساختگی است…
I
ابونصر فارابی بهدرستی مؤسس سنت فلسف سیاسی در اسلام است؛ دغدغ فلسفیاش بهواسط فلسف سیاسیاش دربار زندگی سیاسی و ارتباطش با کمال و سعادت انسانی فهمیده میشود. او اولین متفکر اسلامی است که به معرفی فلسف سیاسی کلاسیک در اندیش اسلامی میپردازد؛ با این فرض که فلسف عملی (که جنب ضروری فلسفه بهطورکلی است) باید در جامعهای مطرح شود که تحت حاکمیت قانون وحی است. پیش از فارابی فلسف سیاسی کلاسیک مورد حمله، انکار و سوءتعبیر واقع شده بود.
این موضوع تصادفی نیست: نظام الهی پیامبر (اولین رهبر مذهبی-سیاسی جامعه)، سعادت در این دنیا و آخرت را تضمین کرده است؛ افعال و گفتارش منبع اساسی قانون مذهبی اسلام است (قانونی کامل، ثابت و معتبر برای هم زمانها و مکانها) تحت چنین شرایطی، تفکر دربار بهترین نظام غیرضروری و زائد است. شریعت نظام ایدئال را تضمین میکند، شریعت اساس و بنیاد و روش زندگی است.
II
با رحلت پیامبر (ص) مسئل جانشینی، جامع اسلامی را به دو گروه تقسیم کرد؛ ازاینرو، موضوعی پیش میآید که به طور مداوم باعث برانگیختن جنبشهای مذهبی-سیاسی میشود.[۱] این انفصال سیاسی در اسلام، اندیشهها و نظریاتی دربار ماهیت و کارکرد قدرت، اقتدار و حکومت به وجود آورد و در دفاع و مخالفت از واقعیتهای سیاسی زمانه تا حدی به گسترش این اعتقاد فقط عمدتاً بهعنوان استدلالات و توجیهات میپردازد. مطابق اصطلاحات مانهایم، ایدئولوژی اهلسنت متعلق به خلیف حاکم است که در تقابل اتوپیای تشیع است که رهبری دینی مسلمانان را که پیوسته در نزاع و رقابت میباشند را نمیپذیرند.[۲]
کشمکش و اختلاف بر سر جانشینی پیامبر بدون شک آغاز نظری سیاسی مسلمانان است. امامت مهمترین موضوع بحث سیاسی است.[۳] در ابتدا هر دو طرف برحسب قانون یا نهادهای موجود به بحث میپرداختند؛ اما این ویژگی اولی اندیش سیاسی مسلمانان خیلی زود به خاطر تأثیر علوم کلاسیک و جریانهای مذهبی و فرهنگی دیگر به نوع پیچیدهتری از بحث و نظر تغییر چهره داد.
فرقههای مختلف از سلاحهای عقلانی سود میجستند و از کردار و عقایدشان دفاع و توجیه و در برابر نهاد سیاسی از ادعایشان حمایت میکردند. یک بحث کوتاه از تفاوتهای مفهومی بین حاکم دینی، خلیفه در اهلسنت و امام مشروع و برحق شیعه، میتواند موضع نظری را فراهم کند که در آن ما میتوانیم منشأ ایستار فارابی را پیدا و اهمیت تعالیمش را معین کنیم.
شیعه و سنی هر دو موافقند که امامت برای صیانت از عدالت و حفظ جامعه ضروری است؛ هرچند اهلسنت این نوع از امامت را بهواسط شرع ضروری میداند و تشیع بهواسط عقل، ضرورت آن را واجب میداند.[۴]
این تفاوت نظری در سراسر نظری سیاسی اسلام پیامدهایی داشته است. مسئل سیاسی آغازین که جانشین قانونی پیامبر کیست، خودش را در کشمکشهای سیاسی نشان داد که بعداً اختلافات نظری مذهبی و فلسفی، ماهیتی متفاوت از اسلام را تقویت کرد. آنچه کارکرد حقیقی امام است، بهنحویکه او باید امور را تدبیر کند و آنچه ارتباطش با پیروانش است، اینها و مسائلی همانند آن، مورد بحث قرار گرفته که پیامدهای مهمی برای اسلام داشته که بر ماهیت حکومت، فرمانروایی مشروع و نیز تقدیر غایی انسانها پرتویی انداخته است.
مطابق نظری سیاسی اهلتسنن، خلیفه بیشتر کارکردی سیاسی دارد. خلیفه بهعنوان جانشین پیامبر و رهبر جماعت مذهبی-سیاسی، بر انجام قوانین، دفاع از سرحدات و ادار امورات روزانه نظارت دارد؛ اما بهعنوان نگهبان قانون الهی، اقتدار و امامتش در نظریه معقول نیست. او به لحاظ نظری، توسط جماعت با استناد به ویژگیهای شخصی خودش انتخاب شده است.[۵] رهبر دینی برخلاف خلیف سنی، محروم از هم اقتدار و امامت است. امام شیعه رهبر و معلم اسلام است که خداوند به او ویژگیهای شخصی اعطا کرده است. او وقتی پیامبر است به نام خدا تعلیم میدهد و حکومت میکند. امام دارای ویژگیهایی مافوق طبیعی است که ورای انسانهای معمولی است و این امر نه تنها پیامد کرامت است که به او اعطا شده، بلکه بهواسط تولدش و پیامد ذاتش است.[۶] بر طبق نظر شیعه، حق الهی به امام علی (ع) اعطا شده است. امام معصوم از گناه عاری است. او علوم دینی را نه تنها برای هم مسلمانان قابل دستیابی، بلکه بهعنوان یک حق الهی نیز میداند. بهواسط این علم یا نور، امام منبع معرفت است. او مافوق انسانهاست. او مؤمنان را با حکمتِ مصون از خطا هدایت میکند و اقتدار و اوامرش مطلق است. شیعه به امام قدرت سیاسی و معنوی میبخشد. درحالیکه خلیف سنی به طور دموکراتیک انتخاب میشود و حکومتش تحت قانون است؛ اما امام مافوق قانون است، او میتواند آن را با اراده تغییر دهد. این ویژگی مافوق انسانی امام بهطورکلی توسط کل فرقههای شیعه شناخته شده است.
این روشهای معینشد جانشین پیامبر، انعکاسی بر تفاوتهای تئوری سیاسی اهلتسنن و شیعه انداخته است. هرقدر هم که نظری سیاسی اهلتسنن از نظام ایدئال انتخاب گرفته شده است، بااینوجود، از طریق بیعت، حمایت لفظی از قضاوت جامعه میشود. حتی اگر تنها یک کاندید باصلاحیت وجود داشته باشد، نمیتوان از انتخاب صرفنظر کرد. اجماع هست نظری سیاسی اهلتسنن باقی مانده است. [۷]
مطابق نظر شیعه، قانون نصب امام را که یکی از مهمترین اصلهای مهم ایمان است، نمیتوان به فشار شرایط و تصمیمهای جمعی واگذار کرد. ضروری است که امام در نص مشخص شده باشد. امام باید از سوی خدا نصب شود و نه بهوسیل مردم. [۸] در نظری خلافت صدای مردم صدای خداست. اصلی که بهواسط اجماع اهلتسنن شناخته شده است از نظر شیعه امری بیهوده است که در بهترین حالت، این موضوع تجاوز در حق الهی است که منبع دانش و معرفت است. ازاینرو شیعه اَشکال شبهدموکراتیک حکومت را که مبتنی بر آگاهی از تمایل کلی مردم است، محکوم میکند. [۹]
البته به لحاظ تاریخی، اجماع معتقدان است که اهلتسنن این نوع قدرت پذیرفتند به همین دلیل است که اصل حقیقت و عدالت (همچنانکه شیعه ادعا میکند) همزمان نمیشوند. در مقایسه با آن، جور و غصب تأیید شدهاند و برای حفظ قانون اجماع نه مؤثر و نه درست است؛ نمیتواند با بیشترین شرایط و وضعیتها تلاقی کند. «دربار تصور عدم وجودِ مصون از گناه در اجماع هیچ دلیل متقاعدکنندهای وجود ندارد، ازاینرو اجماع مفید نیست، زیرا امکان خطا در هر فردی از آنها یا هم آنها وجود دارد.[۱۰]» به سخن دیگر، توافق جامعه ممکن است منجر به خطا شود. علامه حلی اهلتسنن را نقد میکند بر مبنای اینکه امام منتخب نمیتواند در حمایت از کاندید شایستهتر جانشین شود. شیعه از حاکمیت مطلق یک انسان دفاع میکند، زیرا از علم و حکمت مطلق برخوردار است. این مطلب دال بر این است که عقل انسانی ناقص است. بنابراین برای انسانها ضروری است تا به رأی و حکم امام یعنی تنها منبع دانش حقیقی متوسل شوند. هم اهلتسنن و هم اهلتشیع در اصل جنبشهای سیاسی هستند، نظریات بعداً آمدند، درست همانطور که نظری سیاسی تسنن برگرفته از تمامی منابع، توجیه خلیفه است. تشیع نیز در فلسفه و علم یونانی بهویژه فلسف سیاسی افلاطونی، نوافلاطونی یافته است. [۱۱]
هدف ما در این مقاله مشخص کردن این موضوع است: تا چه حد فلسف سیاسی فارابی توسط مجادل شیعه و سنی مشخص شده است؟ بهعنوان طرفدار و مفسر فلسف سیاسی افلاطون تا چه حد علاق فارابی توسط نوع مسائل اسلامی ذکرشده در بالا تعیین شده است؟ آیا میتواند این باشد که چنین مسائلی میتواند چشم فارابی را به آن نوع خصوصیت فلسف سیاسی دوران مصیبتبار باز کرده باشد؟ قصد و منظور فارابی چه بود؟ تا چه حدی آموزش سیاسی او نمایانگر عقلانی کردن جنبش شیعه است؟
III
نخستین برداشتها به این نتیجه ختم شد که نظری سیاسی فارابی توجیه نظری شیع سیاسی است.[۱۲] او خودش شیعه بود و به طور طبیعی علاقهمند موضوعات سیاسی فرق خودش بود. در نتیج واکنش راستدینان، مجبور شد از بغداد بگریزد و به دربار سیفالدوله، پادشاه شیعی پناه ببرد. در دمشق خلیفه عباسی آن زمان بهعنوان نورسیده راستآیینی ملاحظه میشد و شگفتانگیز نیست که هیچ جایی در بغداد برای متفکران وجود نداشت که هر انحرافی از راستآیینی را نشان دهد. همدردی فارابی با غیرعربها،[۱۳] مخالفت ضداسلامی و ضدعربی در پرآشوبترین عصر بوده است. مدارک قوی وجود دارد که در لای زیرین جنبشهای طرحدار قرن دهم، خشم شعوبیه ایرانی و توطئ هودی-مسیحی قرار دارد تا خلافت اهلتسنن و عرب مغرور را تضغیف نماید. [۱۴]
علاوه بر این، تحلیل نوشتههای سیاسی آشکار میکند که فارابی تنها به امام بهعنوان رئیس اول جامع سیاسی و دینی اشاره میکند و با فیلسوف-شاه جمهوری افلاطون یکسان است و او از قدرت مطلق و قانونگذار برخوردار است. بحث فارابی از نظام و قدرت رئیس اول، هرچند به طور اساسی از فلسفه افلاطون گرفته شده است، نمیتواند بهسادگی توسط گروههای شیعه استفاده شود تا توجیهگر نظام امام الهی باشد. در همان زمان، فارابی به طور کامل دربار خلیفه و اجماع سکوت میکند. هرچند او خیلی واضح و روشن دربار روش نصب رئیس اول صحبت نمیکند، فارابی بدون تردید، انتخاب بهوسیل جامعه را کمتر پذیرفتنیتر میداند از انتصاب بهوسیل احکام دینی خاص. چرخش از حوز سیاسی به حوز فلسفی منجر به این میشود که ما بین انگارههای شیعه و تعالیم فارابی توازی خاصی مشاهده کنیم. در این قصد، توجیه ارتباط الهی امام را شاهدیم. تجلی نظری شیعیان در نظری نوافلاطونی و مفهوم عقل کلی یافته میشود. [۱۵] در تفسیر فلسفی شیعه از امامت، امام مقام واسط معنوی و روحی نوافلاطونی را داراست؛ در نتیجه، ویژگی افلاطونی فارابی[۱۶] ما را منجر به این باور میکند که آنها دستکمی از استدلال متافیزیکی به نفع نظری شیعه دربار نور الهی ندارد.
به لحاظ روشی، اصل تأویل مقام مرکزی را در شیعه دارد بهویژه تعالیم باطنی. این اصل نتیج فرعی نظری عقل سری امام است که منجر به شیعه غالی شد تا از حقیقت نسبی تمام ادیان دفاع کنند و متونشان را بهعنوان نمادی برای استفاد تودهها دور نگه داشتند و برای مبتدی و تازهکار نظری انتزاعی و فلسفی، علم باطنی را محفوظ نگاه داشتند، در آیههای قرآن پنهان شده است.[۱۷] در طول زندگی فارابی گروههای شیعه خاص به ادعاهای سیاسی خاصی تأکید میکردند و از عرفان و علم نوظهور برخوردار بودند و از ایدههای افلاطونی از طریق ترجمه فیلسوفان یونانی بهره میبردند.
اصل تأویل در نظامهای فلسفی فلاسف مسلمان بهویژه فارابی، جایگاه مهمی داشت؛ هرچند فلاسفه به همان روش شیعه استفاده میکردند، اما انگیزهشان یکسان نبود. هرچند برای دیدن آثار سیاسی فارابی مبنای محکمی وجود دارد که تلاش غیرمستقیمی است برای حمایت جنبش شیعی بدعتگذار بر علیه هجوم راستآیینی اهلتسنن (دلایل محکمی وجود دارد که در آثار سیاسی فارابی تلاش پنهانی برای حمایت از نهضت شیعی در برابر حمل بیامان راستآیینی وجود دارد).
IV
مقام فارابی را میتوان تنها برحسب قصد غایی او سنجید که خوشبختانه سرنخهایی داریم. در پایان مقدم «رسالتان فلسفتان» فارابی بیان میکند: «فلسفه از یونانیان، از افلاطون و ارسطو به ما به ارث رسیده است، دو فیلسوفی که نه تنها نتایج تأملاتشان را به ما دادهاند بلکه همچنین فرایندهایی است که به آنها رسیده، با وجود اینکه ناقص بوده، قصد احیای فلسفه داشتهاند.» (به آخر تحصیل السعاد ا رسالتان فلسفتان نگاه شود)[۱۸]
فلسفه یا علم که تقریباً عالیترین علوم هستند، برای کمال غایی و سعادت انسان شرط لازم است. [۱۹] او میگوید این علوم منشأش در میان کلدانیان (ساکنان اولیه بینالنهرین) است که با گذار به مصر و از آنجا ب ونان و از یونان به سریانیها و سپس به اعراب سیر کرده است. یونانیان آن را عقل
wisdom per excellence
یا عقل برتر
greater wisdom
نامیدند، آنها علم تصرفش
possession science
و فلسفه ملکه
habitus philosophy
نامیدند. [۲۰]
دلالتهای ضمنی این اظهارات، شناخت ما را دربار وضع فکری و سیاسی این عصر که به هم متصل و توأم شده است، ما را به این استنباط راهنمایی میکند که فلسفه ناقص و تقریباً ازبینرفته بوده و قصد فارابی احیای فلسفه است. این عقل شامل همه فضایل (فکری و اخلاقی) است، مادر تمام علوم است، عقلِ عقلها و فنِ فنون است و شرط لازم و کافی برای دستیابی سعادت است.
این ستایش فلسفه، ما را به این باور رهنمون میکند که فارابی معرفت فلسفی را عالیترین نوع معرفت میداند که حتی شامل معرفت مذهبی عصرش نیز است. در تلخیصش به فلسف افلاطونی (به نام افلاطون) او تأکید میکند که تأمل مذهبی و فقه عاجز از شناخت کافی از علم موجودات یا روش زندگی که هر دو برای سعادت زندگی لازم است. فن نظری که میتواند این علم را بدهد فلسفه است و فن عملی که روش زندگی را فراهم میکند فن سلطنت (المهنه الملکیه) است. [۲۱]
فارابی فیلسوف را با شاه یا حکمران سیاسی یکی میداند، او فیلسوف را بهعنوان کسی که علوم نظری را کسب کرده و دومی کسی است که معرفت استفاده از آنها را دارد، توصیف میکند. [۲۲] در ذهن فیلسوف، معرفت نظری تنها عقل ناقص است، عقل کامل تحقق فضایل انسانی است. بنابراین وظیفه فیلسوف که رئیس اول است، بایستی فضایل عملی و نظری را در ملل و شهرها که برای سعادتشان ضروری است تحقق بخشد. این روشها که در تحقیق این فضایل به کار برده میشود، مطابق با طبقههای متفاوت مردم است؛ یعنی برخیاش برای انسانهای خردمند است، برای بقیه مردم، محاکات تخیلی و اقناعی خواه آزادانه خواه از روی اجبار است. احیای فلسفه به معنای حاکمیت فلسفه است.
اما احیای فلسفه یا ورود آن به جامعه اسلامی، دو پرسش مهم به وجود میآورد: نخست، چگونه میتوان فلسفه را در محیط کاملاً بیگانه مورد مداقه قرار داد؟ این امر نشانگر سازش فلسفه و دین است. اولی تعلیم کفار است، ورود افکار مهلک و بدعتآمیز به جامعه به لحاظ سنتی این پرسش را ایجاد میکند. دومین پرسش، چگونه فلسفه میتواند توسط تودهها فهمیده شود، تودههایی که به لحاظ ماهیت و آموزش دارای ذهن فلسفی نمیباشند؟ پاسخ به این پرسش مهم وابسته به تدوین و تنظیم شرایط یکسان و مشابه است. این نوع ارتباطها در تعلیم فلسفه برای اعضای جامعه سودمند است. جامعه اسلامی بایستی به نوعی از شناخت دست یابد.
فلسفه باید خودش را با شرایط اساسی دین سازگار کند یا خودش را پیش از شرع توجیه نماید. فلسفه باید خودش را بدون هرگونه مخاطرهای از حقیقت، چنانچه آن را میبیند، اسلامی شود. [۲۳]
بنابراین فلاسفه از آغاز قصد داشتند تا نظامشان را با مسائل مهم طرحشده توسط اسلام ادغام کنند. مفاهیم پیامبر، وحی، حیات اخروی و دیگر مفاهیم در آثار فارابی، ابنسینا و ابنرشد جایگاه مهمی دارند. [۲۴]
فارابی بهعنوان کسی که سعی میکرد که به فلسفه در جهان اسلام چنین مقام مسلطی را اختصاص دهد، اولین کسی بود که با این مسئله مواجه شد و بدون هیچگونه خصومتی با اسلام راهحلی برای آن ارائه کرد. [۲۵]
نقطه آغاز فارابی، فلسف سیاسی افلاطون است که او را قادر میسازد تا پیامبر یا امام را جانشین فیلسوف-شاه جمهوری افلاطون و نیز شرع را جانشین قوانین افلاطون نماید.[۲۶] با پذیرش مقام مهم سیاست در نظام افلاطونی، فارابی سعی کرد تا فلسفه را در جهان اسلام همراه با خطوط مشابهی احیا کند. مذهب (همچنان که در بالا دیدیم) در تحلیل نهایی، مقامش تقلیل یافت و تابع فلسفه و حتی سیاست شد. ما پیش از این اشاره کردیم که قصد فارابی نه تنها وارد کردن فلسفه به جامع اسلامی است، بلکه حفاظت آن از اذیت و آزار و عامیانه شدن آن است. فلسفه بهواسط معرفت قابل اثبات با تودهها ارتباط برقرار میکند، فلسفه بایستی بهواسط معادلهایش در میان اعیان حسی، مفهوم قابل درک و روشنی ارائه کند؛ این رهیافت افلاطونی است. در رساله جمع آرای افلاطون و ارسطو،[۲۷] فارابی دربار سبک نوشت افلاطون یا هنر نوشتن صحبت میکند. افلاطون از نمادها، اسطورهها و تمثیل استفاده میکند تا تعالیمش را به جای بیان آشکار و مستقیم آنها انتقال دهند. بر طبق نظر فارابی، هدف افلاطون حفظ علم و فلسفه برای آنانی که مستحق و شایسته آن هستند، است. برای آنانی که سخت و دشوار است که با مطالعه و پژوهش درک و فهم کنند.[۲۸] فارابی اشاره میکند به نام مورد خطاب افلاطون به ارسطو که در آن نامه شکل نوشت رساله را (به جای اینکه دیالوگی باشد) مورد ایراد و نکوهش قرار میدهد؛ بنابراین فلسفه متداول و ساده شده است. در پاسخ، ارسطو، افلاطون را خاطرجمع میکند که هرچند او (ارسطو) کمتر مبهم نوشته است، اما هنوز تعلیمش را به سبکی نوشته که منجر به عامیانه شدن در میانه تودهها نمیشود.[۲۹]
این اصل ابهام در مواد فلسفی، ظاهراً بهوسیل همه فیلسوفان مسلمان سفارش شده است، بهنحویکه فلسفه برای نخبه است و آن را از آزار و اذیت شاهان و راستآیینان صیانت میکند. جامعه راستدینان فلسفه را بهعنوان بدعت و الحاد نگاه میکرد، فلسفه نیز بایستی خودش را پشت اصطلاحات مبهم و تصویرهای نمادین پنهان کند؛ بنابراین باید چیزی بگوید که منظورش آن نیست. آنچه فلاسفه میگویند و مینویسند نباید به صورت ظاهرش اعتماد کرد، باید آن را بین خطوط خواند، ورای ظاهر نوشتههای آنان معنای باطن وجود دارد؛ تعالیم ظاهر مستلزم حفظ فلسفه است. این نامه معتبر که بهوسیل آن شناخت و فهم حاصل میشود، مقدم ضروری بر تأمل فلسفی است:«آن روکش است که در آن فلسفه نمود مییابد، نیازمند دلایل سیاسی است، شکلی است که در آن فلسفه برای جامعه قابل رؤیت میشود و جنب سیاسی فلسفه است. آن فلسف سیاسی است.[۳۰] در این ملاحظات است که میتوان با یکسان کردن امام با فیلسوف-شاه به اندیش فارابی اشاره کرد؛ و شریعت فرامیخواند تا بهوسیل امور سیاسی و عینی معرفت قابل اثبات یا قابل فهم و درک ارائه دهد. سیاسی شدن و اسلامی شدن فلسفه در تفکر فارابی پیوند نزدیکی دارند. این موضوع توضیح میدهد که چطور فارابی مهمترین و جامعترین تعالیم فلسفهاش را در چارچوب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 