پاورپوینت کامل لهجه شیرین تاریخ ۸۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل لهجه شیرین تاریخ ۸۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل لهجه شیرین تاریخ ۸۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل لهجه شیرین تاریخ ۸۹ اسلاید در PowerPoint :
از میان استادان و پژوهشگران عرصه تاریخ ، موقعیت زنده یاد محمد ابراهیم باستانی پاریزی موقعیتی ویژه است چراکه این مورخ نامدار توفیق یافت از تاریخ ، دانشی مردم پسند و مردم خوان بسازد. این سبک از تاریخ نگاری قبل از او رایج نبود و پس از ایشان نیز چندان پیگیری نشد. استاد باستانی پاریزی در ۵ فروردین ۱۳۹۳ روی در نقاب خاک کشید. آنچه در این صفحه آمده است پاسداشت سیره علمی و شخصیتی این استاد فقید است .
پاسداشت یاد استاد محمد ابراهیم باستانی پاریزی
از میان استادان و پژوهشگران عرصه تاریخ ، موقعیت زنده یاد محمد ابراهیم باستانی پاریزی موقعیتی ویژه است چراکه این مورخ نامدار توفیق یافت از تاریخ ، دانشی مردم پسند و مردم خوان بسازد. این سبک از تاریخ نگاری قبل از او رایج نبود و پس از ایشان نیز چندان پیگیری نشد. استاد باستانی پاریزی در ۵ فروردین ۱۳۹۳ روی در نقاب خاک کشید. آنچه در این صفحه آمده است پاسداشت سیره علمی و شخصیتی این استاد فقید است . علاوه بر این یادداشت ها مقاله کوتاهی از استاد پاریزی بازنشر شده که در آن به ماهیت دانش تاریخ و ضرورت آن پرداخته است. درج این جستار کوتاه ، نوع نگرش این مورخ بزرگ را به تاریخ روشن می کند.
تاریخ روی شانههای انسان * / محمد ابراهیم باستانی پاریزی
مولانا گله داشت که در خم یک کوچه مانده بود و میخواند که
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم.
در آذربایجان میگویند: اگر عاشقها هنگام آواز خوانی، شعری پیدا نکنند، آواز را با چکنم، چکنم پایان میبرند. مسأله این است که مقدمه نوشتن یا پاسخ گفتن به این زمینهها نوعی، «کوچه چکنم» و «درخت چکنم» است که معمولاً در دهان ما وجود دارد. […]
فلاسفه باید تاریخ بنویسند!
گویا «ولتر» متفکر بزرگ فرانسوی است که میگوید «فقط فلاسفه باید تاریخ بنویسند.» اگر به ظاهر این حرف تسلیم شویم، ناچار باید بگوییم همه کسانی که معلم تاریخ هستند، حق این بود که اول در رشته فلسفه لیسانس میگرفتند. اما حقیقت این است که هر کس در کریدورها و تنگناهای مجاور تاریخ قدم گذارد، خود شهامت یک فیلسوف را بهکار برده است. تنگناهایی که از راهروهای پنهان اهرام مصر ناشناستر و از جاده ابریشم بیپایانتر و از کوچه هفت پیچ حادثهآفرین ترند. در واقع کسی که با تاریخ سروکار دارد، اگرحتى یک دوران کوتاه از تاریخ را هم با دید تعمق و به حیرت ورق بزند، دیدی فلسفی در زمینه روشن ذهن خود ایجاد کرده است.
فلسفه از تاریخ جدا نیست
هیچ پدیدهای در عالم تفکر بشری بیشتر و بهتر از دوام و پیوستگی حوادث تاریخی آدمی را به فلسفه خلقت عالم آشنا نخواهد کرد و باز فلسفه یا به قول «ویل دورانت» ملکه علوم را هیچ فرزندی مددکارتر و وفادارتر از تاریخ نیست که تار و پود حیات فلسفه را نیز تاریخ میبافد و گویا «هراکلیتوس» فیلسوف یونانی گفته بود که «هیچکس در یک رودخانه دوبار شنا نمیکند» که البته مقصودش این بوده که زمان، مکان و افراد یعنی سه خط مثلثی که اساس تاریخ را تشکیل میدهند، همیشه در تحول و تغییر بودهاند، بنابراین برخلاف نظر شاعران خودمان هم وجود خلق مبدل میشود، هم زمین کیخسرو و هم ملک قباد و البته این حرف را هم باید از مورخ صاحبنظر خودمان «ابوالحسن فرید بیهقی» معروف به «ابن فندق» بپذیریم که گفته بود «هیچ واقعهای نباشد از خیر وشر که سانح شود که نه در عهد گذشته مثل آن یا نزدیک بدان واقعه بوده باشد.»
ویژگی کار مورخ
برای کسانی که در زمینه تاریخ کار میکنند، نخستین اصل آشنایی این است که از پیوستگی و تداوم تاریخ غافل نباشد، بنابراین نخستین شرط تحقیق در یک فصل ویک موضوع تاریخی این است که ما بدانیم که این حادثه و این سانحه تاریخی در چه برههای از زمان و در چه گوشهای از مکان قرار دارد و رشتههایی که او و قهرمانان او را به گذشته پیوند میدهد، کدام و مهمتر از آن حوادث و اتفاقاتی که در آینده میتواند به آن پیوسته باشد کدام است. اشاره کنم به داستانی از تاریخ ما: میگویند که لقمان حکیم «درسلک ممالیک» یکی از بنی اسرائیل انتظام داشت و سبب آزادی وی آن شد که روزی آن شخص اسرائیلی با حریفی در لبه رودی به لعب نرد مشغول مینمود، مشروط بر اینکه هر کس مغلوب شود آب رود را به تمام بیاشامد یا نصف مستملکات خود را تسلیم نماید… خواجه لقمان مغلوب گشته خصم او را برآشامیدن آب رود تکلیف نمود، چون از انجام این تکلیف معذور بود خواجه قبول فرمود که نصف اموال خود را تسلیم نماید، مهلتی طلبید و به خانه آمده و آن شب را در اندوه به روز رسانید، روز بعد جناب حکمت انتساب که مقصود نوکر همان یهودی بود به دستور معهود به سلام خواجه رفتند او را در غایت ملالت یافت، از سبب حزن پرسید. خواجه صورت قضیه را با لقمان در میان نهاد.
لقمان گفت: بیا تا به اتفاق کنار رود برویم. آن شخص با لقمان و مالک او به کنار آب رسیده، جناب حکمت مآب خصم را مخاطب نموده، گفت: اگر خواجه مرا میگویی که آبی را که دیروز در هنگام نرد باختن در این رود جاری بوده میباید آشامد، تو آن آب را باز میگردان تا بخورد واگر تکلیف مینمایی که آبی را که حالا در میان دو کنار رود جریان دارد بهکار میباید برد، تو آبی را که از بالا میآید نوعی ساز که با این آب مخلوط نشود تا فرموده عمل آید…. این معنی مشخص است که خواجه من با تو مقرر نساخته که هرآب که از اول آفرینش تا غایت در این رود روان بوده و هست بیاشامد به هرحال حریف از استماع این حرف سراسیمه و مغلوب شد.
مقصودم این است که داستان لقمان حکیم انسان را به یاد پیوستگی تاریخ عالم و گفتار هراکلیتوس میاندازد که هیچ حادثه کوچک و بزرگی نیست که به صورتی معلول قبلی یا علت حادثه بعدی نبوده باشد و این همان رودخانه ساری و جاری حیات آدمیزان و خلقت عالم است که از ازل در این پهن دشت و بیابان بیانتها روان بوده و تا ابد همچنان راه خواهد پیمود.
همان وادی است این بیابان دور
که گم شد درو لشکر سلم و تور
دید فلسفی در مطالعه تاریخ
یک فیلسوف ممکن است مورخ نباشد ولی هر مورخی به هرحال فیلسوف و حکیم هم هست که دریافت حکمت خلقت عالم و آدم در گرو مطالعات اوست. «بندوتو کروچه» ایتالیایی نیز گفته است هر کس که مورخ باشد فیلسوف هم هست، خواه بخواهد یا نخواهد. […] در تاریخ خواندهایم که «شیه هوانک تی» امپراطور چین بعد از آنکه دیوار چین را ساخت فرمان داد که: «تاریخ میباید از من شروع شود» که البته این جناب فلسفه تاریخ را نمیدانست و غافل بود ملتی که سه هزار سال قبل از او تاریخ مدون ساخته است، نه با ساختن دیوار چین ارتباطش با سایر ملل قطع خواهد شد نه با سوختن کتابهایی که در آن از وی مذمت شده بود. رشته حیات خود را با گذشته و آینده ملتش میگسلد و غافل از این دو اصل، دستور داده بود هرکس که کتابی را مخفی کرده بود، او را با آهن گداخته داغ میکردند و محکومش میکردند که تا آخرین روز حیات در پای دیوار غول آسای چین کار کند. اما باز همین کتابهای تاریخ بودند که از او بهعنوان مردی که دیوار چین را ساخته بود و باز بهعنوان مردی که مادر خود را نیز تبعید کرده بود یاد کردند و نکته اینجاست که حالا از شیه هوانک تی، کتابسوز بیشتر میدانیم یا از «کنفوسیوس» کتابساز که قبل از او میزیسته؟ […]
اصل شخصیت در تاریخ
این نکته، یعنی اصل شخصیت آنقدر مهم است که بعضی اهل تحقیق مثل «کارلایل» انگلیسی، اصلاً قهرمانان را عامل اصیل پیدایش حوادث تاریخی دانستهاند! البته این نظریه تا حدی اغراقآمیز است و خصوصاً اگر عامل تأثیر محیط را در نظر بگیریم سهم قهرمانان در وقایع تا حدودی پایین میآید و شاید هم نظریهای شبیه نظریه پیدایش «مرغ یا تخم مرغ» بهدست آید که آیا قهرمانان اجتماع را تغییر دادهاند یا جامعه قهرمانان را به وجود آورده است.
رابطه تاریخ با مرگ یعقوب
نوشتهاند که یعقوب لیث در سال ۲۶۲ هجری از خلیفه شکست خورد و در جندی شاپور ماند و خلیفه بعد از آن تا سه سال نتوانست او را از جندی شاپور عقب براند تا یعقوب در اثر نوعی بیماری خاص به بستر مرگ افتاد و نخواست پزشک نیز معاینهاش کند و بالاخره هم جانش را براثر این لجاجت و تعصب گذاشت. آیا اگر این مرد کمی کوتاه میآمد و چند سال بیشتر زنده میماند امکان نداشت مسیر تاریخ عوض شود؟
متأسفانه تاریخ همیشه در برابر این اگرها ساکت مانده است. میخواهم بگویم وضع روحی و مزاجی شخصیتهای تاریخی در بسیاری از حوادث مؤثر است.
تاریخ بدون انسان
این را هم عرض کنم که هرچه بر عالم اتفاق میافتد مربوط و محکوم به یک قدرت قاهره است که آن را به قدرت خدایی تعبیر میکنند. انسان اسیر زمان و مکان خود است. البته تاریخ بدون انسان ساخته نمیشود ولی تاریخ را هم انسان نمیسازد. اینجاست که هم فلاسفه انگشت تحیر به دندان میگزند که چیزهایی میبینند که با اصول ابتدایی نظام فکری آنان موافق نیست و لااقل عدالت خداوندی را مورد سؤال قرار میدهد. مرحوم «فؤاد کرمانی» میگوید:
ما تجربه کردیم که دنیای دنی
هرگز ندهد کام به مسکین و غنی
کان خواجه بمرده با دوصد عدل قماش
همسایه بماند زنده از بیکفشی
حتی آدمی مثل «ویل دورانت» با ۲۰ جلد تاریخ تمدن عالمش باز هم میگوید قسمت عمده تاریخ حدس است و باقی تعصب، بدین علت است که آدم کمتر میتواند به کنه قضایا پی ببرد. خود من در مقام تحیر روزی گفتهام:
یک عمر شدیم محو تاریخ سیر
وزجمله علل باز گرفتیم خبر
حق بود که علتالعمل بود ودگر
باقی همگی عوارض زودگذر
* مجله تلاش، فروردین ۱۳۵۷، سال دوازدهم، شماره ۷۸
مورخ مردم ایران / امید اخوی
سال ۱۳۸۷ برای پژوهشی درباره میرزاحسن خان مشیرالدوله (پیرنیا) کتاب تلاش آزادی مرحوم استاد دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی را در یک بازه زمانی سه ماهه، دوبار خواندم البته در دوره کارشناسی و ارشد هم آثاری از حضرت استاد را خوانده بودم اما کتاب(تلاش آزادی) برای من روشی نو از تاریخنویسی و بخصوص بیوگرافینویسی را معرفی کرد. در سال ۸۸ وقتی پژوهش زندگینامه میرزاحسنخان مشیرالدوله به اتمام رسید تمام تلاشم را کردم تا این پژوهش را مرحوم دکتر باستانی مطالعه کنند، اواسط سال ۱۳۸۹این امر میسر شد. برای اولین بار با معرفی و وساطت دکتر محمود جعفری دهقی استاد گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران به محضر حضرت استاد باستانی رسیدم. هنوز پس از این سالها، تصورات قبل از دیدار و تحول این دیدگاه پس از دیدار با ایشان با من همراه است. وقتی پلههای دانشکده ادبیات و علوم انسانی را بالا رفتم فکر میکردم با یک اتاق مجهز و بزرگ مواجه خواهم شد که حضرت استاد در پشت میزی بزرگ نشستهاند و فضای سراسری اتاق مملو از کتاب خواهد بود اما در واقعیت با یک اتاق کوچک و مشترک با استاد بزرگوار دکتر احسان اشراقی روبهرو شدم. پس از توضیحات مقدماتی، استاد متن کتاب را که بعدها با مشورت ایشان به نام سیاست مدار مورخ نامیده شد تحویل گرفتند. قرار بر آن شد که پس از مطالعه نظر خود را در مورد اینکه آیا مقدمهای برای این پژوهش مینویسند ،اعلام کنند. حضرت استاد پس از اینکه در ابتدای پاییز ۱۳۹۰ از کانادا بازگشتند، دستور دادند تا به خدمتشان بروم و متن مقدمهای را که نوشته بودند تحویل دهند. کتاب در فروردین سال ۱۳۹۱ به چاپ رسید و در سال ۱۳۹۷ هم به چاپ دوم رسید. استاد بزرگوارم جناب دکتر نصرالله صالحی در یادنامهای که از طرف گروه تاریخ دانشگاه تهران در سال ۱۳۹۳ برای مرحوم باستانی به چاپ رسیده است این مقدمهنویسی حضرت استاد باستانی برای کتاب سیاست مدار مورخ را اینگونه ذکر میکنند «خاطرهای دیگر از استاد دارم مربوط به مقدمههایی است که بر آثار دیگران نوشتهاند. ایشان هدف از نوشتن این مقدمهها را به طنز در زندگی خود نوشت شان، که در شماره ۸۰ بخارا چاپ شده، آوردهاند. اما چیزی که بسیار جالب و آموزنده است، اینکه گاهی برآثاری مقدمه مینوشتند که با نویسنده، به سبب جوان بودن، از قبل آشنایی نداشتند ولی با این حال دارای چنان تواضع و ادبی بودند که دست رد به خواهش نویسندگان جوان نمیزدند واز این کار مقصد و منظوری داشتند که بسیار قابل تأمل و عبرت آموز است.
به یکی از آخرین مقدمههای ایشان اشاره میکنم که بر کتابی بهنام (سیاست مدار مورخ) نوشتهاند، ایشان در قسمتی از مقدمهشان مینویسند (…درین روزگار جوانان برومندی هستند که در پی جزئیات حوادث تاریخی برآمدهاند واین یکی از آن موارد است که اینک بهصورت رسالهای دلپذیر به زیور چاپ آراسته میشود، منتهای خوشوقتی خود را ازاین امر ابراز داشته ،امیدوارم که دوست با ذوق ما در تدوین رسائل مشابه آن نیز توفیق حاصل کرده، چراغی فرا راه آیندگان قرار دهد.) این فقره استاد حاوی چند نکته آموزنده است: از جمله به نویسندگان جوان احترام میگذارند و با وجود آنکه با نویسنده شصت سال اختلاف سنی دارد، از نوشتن مقدمه و تشویق نویسنده دریغ نمیکند.»(۱)
ایشان در همان چند دیدار کوتاه همیشه به شهر مادری من اردبیل اشاره میکردند و تأکید داشتند به تاریخ و فرهنگ آن دیار بپردازم بواقع هم از مهمترین الگوهای پژوهشی در باب تاریخ محلی آثار درخشان استاد درباره کرمان است و میتواند نقشه راهی برای محققان و ایران شناسان باشد. حقیر همیشه دانشجو در این سالها در هرکجا که با استادانم و دوستان علاقهمند به تاریخ ایران بودهام از بزرگ منشی و افتادگی حضرت استاد مرحوم باستانی پاریزی گفته
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 