پاورپوینت کامل اخلاقی زیستن در گفتارهایی از مصطفی ملکیان، مقصود فراستخواه و امیر اکرمی ۹۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اخلاقی زیستن در گفتارهایی از مصطفی ملکیان، مقصود فراستخواه و امیر اکرمی ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اخلاقی زیستن در گفتارهایی از مصطفی ملکیان، مقصود فراستخواه و امیر اکرمی ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اخلاقی زیستن در گفتارهایی از مصطفی ملکیان، مقصود فراستخواه و امیر اکرمی ۹۶ اسلاید در PowerPoint :
متاسفانه اخلاق در عرف جامعه ما به معنای مجموعهای از باید و نبایدهای نیکخواهانه اما بدون مبنا فروکاسته شده و وقتی کسی دم از اخلاق میزند، ذهن همگان به سمت انبانی از نصایح و توصیههای خستهکننده و ملالآور سوق مییابد. این در حالی است که اخلاق در واقع سیمان مناسبات اجتماعی است و از قضا هنجارها و اصول اخلاقی، اموری منعندی و باری به هر جهت نیستند و اساسا بر عقلانیت و خرد استوار هستند.
غوطهور در رایگانبخشی هستی
محسن آزموده: متاسفانه اخلاق در عرف جامعه ما به معنای مجموعهای از باید و نبایدهای نیکخواهانه اما بدون مبنا فروکاسته شده و وقتی کسی دم از اخلاق میزند، ذهن همگان به سمت انبانی از نصایح و توصیههای خستهکننده و ملالآور سوق مییابد. این در حالی است که اخلاق در واقع سیمان مناسبات اجتماعی است و از قضا هنجارها و اصول اخلاقی، اموری من
عندی و باری به هر جهت نیستند و اساسا بر عقلانیت و خرد استوار هستند. از این حیث تامل در ضرورت اخلاقی زیستن و دشوارههای آن، کوششی بایسته برای ارتقای کیفیت زندگی انسانی در سطح فردی و جمعی است. هفتمین همایش نظام اخلاقی مولانا، عصر جمعه ۲۳ فروردین به موضوع موانع و مشکلات اخلاقی زیستن اختصاص داشت. در این همایش که به همت موسسه سروش مولانا در سالن همایشهای کتابخانه ملی برگزار شد، شماری از پژوهشگران و دانشوران تراز اول ایرانی درباره این موضوع از جنبههای مختلف سخنرانی کردند. مهناز قانعیراد موانع و ممدات روانشناختی غیرمعرفتی اخلاقی زیستن را بررسی کرد و میلاد نوری به نقش مثبت یا منفی عشق در اخلاقی زیستن پرداخت، محسن جوادی تاثیر حب ذات را در اخلاقی زیستن بررسی و مقصود فراستخواه مساله را از جنبه جامعهشناختی مورد تحلیل قرار داد. امیر اکرمی نیز موضوع را از منظر مولانا مورد بحث قرار داد و مصطفی ملکیان موانع و ممدات روانشناختی معرفتی اخلاقی زیستن را تحلیل کرد. در صفحه پیشرو به دلیل کوتاهی مجال تنها گفتارهای سه نفر از این پژوهشگران یعنی مصطفی ملکیان، مقصود فراستخواه و امیر اکرمی عرضه میشود و امیدواریم در فرصتی دیگر بتوانیم گزارشی از سخنرانی پژوهشگران دیگر نیز ارایه دهیم.
***
موانع و ممدات معرفتی اخلاقی زیستن / مصطفی ملکیان
چرا با اینکه همه ما آرزوی اخلاقی بودن را داریم، نمیتوانیم اخلاقی باشیم؟ به عبارت دیگر چرا به صرف اراده به اخلاقی بودن، نمیتوان اخلاقی شد؟ یعنی چرا اخلاقی بودن بسیار دشوارتر از آن است که در نگاه نخست به نظر میرسد؟ به این سوال در روانشناسی اخلاق و تا حدی نیز در فلسفه اخلاق مدتهای مدیدی ذهن اندیشمندان را به خود مشغول کرده است. طبعا در پاسخ به این سوال میتوان گفت شاید یک سلسله عوامل بیرونی و جامعهشناسی و اجتماعی وجود دارند که مانع اخلاقی زیستن هر انسانی میشوند. اگر این دیدگاه را قبول کنیم، آنگاه بحث موانع اجتماعی یا جامعهشناختی اخلاقی زیستن مطرح میشود. اما ممکن است کسی به عوامل درونی و روانشناختی اخلاقی زیستن التفات دهد. اینجا بحث موانع روانشناختی اخلاقی زیستن مطرح است.
موانع روانشناختی اخلاقی زیستن به دو دسته تقسیم میشوند:۱- موانع روانشناختی غیرمعرفتی: موانع روانشناختی اخلاقی زیستن که از مقوله باور و عقیده و معرفت نیستند بلکه از مقوله احساسات و عواطف یا مقوله خواستهها هستند؛ یعنی هم احساسات و عواطف آدمی و هم خواستههای او میتوانند چنان شکل بگیرند که مانعیتی در راه اخلاقی زیستن صاحب آن احساسات و عواطف یا صاحب آن خواستهها ایجاد کنند. ۲- موانع روانشناختی معرفتی: شماری از باورها و عقایدی که مانع اخلاقی زیستن انسان هستند. یعنی گویا باورهایی در آدمی هستند که اگر این باورها در او محقق شوند، مزاحم اخلاقی زیستن انسان میشوند. بحث من درباره عوامل روانشناختی معرفتی مخل و مزاحم اخلاقی زیستن است. البته شکی نیست که وقتی سخن از مانعی خواه جامعهشناختی، خواه روانشناختی غیرمعرفتی(از مقوله احساسات و عواطف یا خواستهها) و خواه روانشناختی معرفتی (از مقوله باورها) در اخلاقی زیستن میشود، آنگاه ضد آن مانع، یاریرسان و ممد اخلاقی زیستن میشود بنابراین بحث موانع و ممدات تا حدودی مکمل یکدیگر هستند. یعنی اگر چیزی مانع اخلاقی زیستن بود، ضد آن چیز و نقیض آن ممد و کمک کار اخلاقی زیستن میشود بنابراین بحث موانع اخلاقی زیستن با بحث ممدات آن تلازم دارند. اما چه باورهایی در انسان مانع یا مزاحم اخلاقی زیستن او میشوند؟ در آنچه تا کنون خواندهام و بدان اندیشیدهام به ۸ مانع و مزاحم اخلاقی زیستن صاحب باور رسیدهام. البته در مجالی فعلی ممکن است نتوان همه آنها را مطرح کرد بنابراین میکوشم به ترتیب اهمیت آنها را برشمارم:
۱- آنچه دارم را خودم به دست آوردهام
بزرگترین مانع معرفتی اخلاقی زیستن ناشی از این عقیده است که آنچه من دارم، خودم به دست آوردهام و باید داراییهای من را به حساب خودم بگذارید و هنر خودم بوده که من را به این داراییها رسانده است. به تعبیر دیگری من استحقاق داشتهام که اینها را داشته باشم. این عقیده که آنچه من در زندگی دارم، استحقاق من بوده و گویا مزد تلاش و کوشش خود من بوده است، بزرگترین مانع اخلاقی زیستن است. تصور ما کم یا بیش به خصوص در لحظاتی از عمر که متاسفانه کم نیستند، این است که اگر شهرتی یا ثروتی یا قدرتی یا احترامی یا محبوبیتی یا آبرویی یا زیبایی یا قدرت بیانی دارم، خودمان به دست آوردهایم و حاصل تلاش و کوشش خودمان است. اثبات این گزارهها مطلقا به استدلال فلسفی نیاز ندارد. هر کس میتواند به خودش رجوع کند و به تعبیر معرفتشناسان این گزارهها را شهود کند. هر انسانی وقتی متولد میشود ۵ دسته ویژگی باعث میشود که در بازار زندگی این جهانی، خوشیها عایدش شود و ما با اینها داد و ستد میکند:
۱- سلسله ویژگیهایی در بدن: ۳ ویژگی تراز اول در ناحیه بدن انسان است که هر انسانی از درصد و میزانی از آن برخوردار است: اول سلامتی، دوم نیرومندی و سوم زیبایی. این ۳ ویژگی امتیاز یک بدن تلقی میشوند و هر انسانی از میزانی از هر کدام این ویژگیها بهرهمند است. کم نیستند کسانی که به جایی رسیدهاند چون به لحاظ جسمانی زیبا بودهاند یا نیرومند بودهاند یا سالم بودهاند.
۲- انسان در ناحیه ذهن نیز ۸ امتیاز دارد که باعث میشوند، آدمی در زندگی رشد کند یا شکست بخورد، این ویژگیها عبارتند از: اول قدرت یادگیری، دوم قدرت یادسپاری، سوم قدرت یادآوری، چهارم قدرت هوش بهر(بهره هوشی)، پنجم سرعت انتقال، ششم قدرت تفکر، هفتم عمق فهم و هشتم قدرت اقناع. هر انسانی از یکی یا چند تا از این ویژگیها بهرههای متفاوتی دارد. البته حصر این ویژگیهای ذهنی استقرایی است و میتوان با تحقیقات بر شمار آنها افزود.
۳- روانشناسان ۵۶ امتیاز روانی در انسان کشف کردهاند که هر آدمی از هر کدام از این ۵۶ ویژگی روانی درصدی بهرهمند است. مثلا قدرت حاضر جوابی یا قدرت بذلهگویی یا قدرت مدیریت یا نفوذ کلام برخی از این ویژگیها هستند.
۴- ویژگیهای اقلیم جغرافیایی از دیگر امتیازاتی هستند که هر انسانی در بدو تولد از آن بهرهمند میشود و میان آدمیان از این حیث تفاوت هست.
۵- ویژگیهای اقلیم فرهنگی و اجتماعی نیز از دیگر امتیازاتی است که هر آدمی هنگام تولد بهرهای-کم یا زیاد- از آن دارد. مثلا فرزند یک خانواده ثروتمند با فرزند یک خانواده فقیر متفاوت است همچنان که تحصیلات والدین در تربیت فرزندان تغییر ایجاد میکند یا معلمان و آموزگاران فرد در پرورش او تاثیرگذارند و در پیروزی و شکست او موثرند. بنابراین ۵ دسته عامل فوق سرمایههای فرد در زندگی برای رشد و پیشرفت هستند. هیچ کدام از این عوامل و سرمایهها را فرد به خودش نداده و دلیل آن نیز آن است که فرد خودش نمیتواند بر میزان آنها بیفزاید. همه این ویژگیها به رایگان به انسان داده شده است. در این بحث فرق نمیکند که فرد خداباور باشد یا شکاک یا منکر یا متدین یا… بلکه نکته مهم این است که این ویژگیها را خود فرد به دست نیاورده است. یعنی ما حتی اگر نسبت به هستیشناسی در ظلمت محض و جهل مطلق باشیم، باز میتوانیم اذعان کنیم که این ویژگیها را خودمان به دست نیاوردهایم و دهنده این ویژگیها خودمان نبودهایم. منشأ این ویژگیها رایگانبخشی هستی است. یعنی هر چه ما در هستی داریم به رایگان به ما داده شده و به دلیل استحقاق قبلی به ما داده نشده است. نه دادهها و نه ندادهها، دال بر استحقاق یا عدم استحقاق قبلی نیست. هستی که ما در آن غوطهور هستیم، این ویژگیها را به رایگان به ما بخشیده و ما گمان میکنیم خودمان آنها را به دست آوردهایم. ممکن است در مقام ایراد به من گفته شود، دو برادر دوقلوی همسان را در نظر بگیرید که تمام دادههای هستی به آنها یکسان باشد. حالا اگر یکی برنده جایزه نوبل شد و دیگری یک کاسب معمولی، آیا نمیتوان موفقیت اجتماعی اولی(برندگی جایزه نوبل) ناشی از تلاش خودش شمرد؟ به نظر من این سخن هم نادرست است، یعنی اگر با پدر و مادر این فرزندان صحبت کنیم، متوجه تفاوتهای روانشناختی و روحیات متفاوت این دو میشویم بنابراین همه ما در رایگان بخشیهای هستی غوطهور هستیم و خودمان این ویژگیها را به دست نیاوردهایم. با این نگاه، انسان استغنایی که در خودش مییابد را از دست میدهد و این احساس استغنا به نوعی احساس نیاز تمامعیار بدل میشود. ما یکپارچه رایگان دریافت میکنیم و به همین دلیل یکپارچه نیاز هستیم. به عبارت دیگر وقتی متوجه رایگان بخشی هستی میشویم، نفی هر گونه استغنا و احساس بینیازی در ما پدید میآید. در نتیجه «عجب» و انانیت و تبختر در انسان از میان میرود. هر چه نیاز انسان به هستی بیشتر میشود، عشقش به هستی نیز بیشتر میشود. به نظر من عشق به خدا به معنای عشق به هستی است. انسان در زندگی عادی وقتی هر چه به چیزی نیازمندتر میشود، عاشقتر به آن چیز میشود. وقتی من به کل هستی نیازمند میشوم به کل هستی عاشق میشوم. اینکه تاکنون نمیتوانستم به کل هستی عشق بورزم به این دلیل است که تا کنون به این نتیجه نرسیده بودم که به این کل نیاز موکد دارم. به تعبیر ملاصدرای شیرازی نباید گفت من نیازمند به هستی هستم بلکه باید گفت من عین نیاز به هستی هستم. به همین دلیل عرفا میگفتند باید انانیت و نفسانیت(ایگو) انسان از بین برود و انسان باید مراقب خودش باشد. به تعبیر قرآنی«ولا تکُونُوا کالذِین نسُواالله فأنساهُمْ أنفُسهُمْ»(سوره حشر، آیه ۱۹). یعنی از کسانی نباشید که خدا را فراموش کردهاند زیرا در این صورت خدا کاری میکند که خودشان را فراموش کنند. گویی خود فراموش کردن، نه فقط امر مطلوبی نیست بلکه بزرگترین کیفری است که خدا میتواند فرد را بدان دچار سازد. بنابراین نفی انانیت یعنی نفی خودی که گمان میکند مستقل و قائم بالذات است و روی پای خودش ایستاده است.
اولین تاثیر پی بردن به رایگان بخشی هستی این است که دیگر انسان به خاطر بهرهمند بودن از مواهب هستی به خودش به دیگران تفاخر نمیکند و به خودش مباهات نمیورزد و دیگران را تحقیر نمیکند و فاصله عاطفیاش با دیگران از بین میرود. بنابراین انسان بهرهمند از یک ویژگی به جای تبختر و تفرعن نسبت به دیگران شفقت مییابد و دلش به تعبیر دقیق برای دیگری میسوزد که چرا بدون استحقاق به من دادهاند و دیگری بدون عدم استحقاق از این ویژگی بهرهمند نیست. به عبارت دیگر انسان درمییابد که رایگان بخشیهای هستی میان آدمیان تفاوت ایجاد میکند و میکوشد این تفاوت ناشی از رایگان بخشیهای هستی را کم کند. یعنی اولین اثر درک و پذیرش رایگان بخشی هستی در انسان، نوعی شفقت عام نسبت به همگان است و میکوشد با رایگان بخشیهای ارادی خودش، تفاوتهای ناشی از رایگان بخشیهای هستی را به حداقل برساند. این به حداقل رساندن تفاوتهای ناشی از رایگان بخشیهای هستی، اگر به صورت ارادی صورت بگیرد به معنای اخلاقی زیستن است. اخلاقی زیستن یعنی من با اراده خودم رایگان بخشی میکنم برای اینکه تفاوتهای ناشی از رایگان بخشیهای هستی را به حداقل برسانم. اثر دوم باور به رایگان بخشی هستی این است که من در میان مواهبی که از آنها بهرهمند هستم، میسنجم و آنهایی که مهمتر هستند در نظر میگیرم و در مورد فاقدان این مواهب، شفقت بیشتری احساس میکنم در حالی که انسانی که به رایگان بخشی هستی باور ندارد در مورد مواهب مهمتری که در اختیار دارد، تفاخر بیشتری نسبت به دیگرانی که از آن مواهب برخوردار نیستند یا کمتر برخوردارند، احساس میکند. اثر سوم باور به رایگان بخشی هستی در فرد نوعی قدردانی(
appreciation
) نسبت به هستی است زیرا ما نبودیم و تقاضامان نبود. قدرشناسی انسان نسبت به هستی، نوعی ابتهاج درونی در او پدید میآورد، ابتهاجی که از عجب فاصله دارد. متاسفانه شادیهای ما، عجبآمیز هستند اما این شادی ناشی از دریافت رایگانیهاست و ناشی از یک سپاسمندی درونی است. البته اگر این سپاسمندی درونی بخواهد به سپاسگزاری بدل شود، فرد باید به یک موجود متشخص قائل شود. اما اگر به آن موجود متشخص هم قائل نباشد، باز با پذیرش رایگان بخشی هستی، سپاسمندی درونی را دارد. اما در هر صورت سپاسمندی درونی شادی بدون عجبی در انسان پدید میآورد که از دستاوردهای خودش نیست بلکه از به دست آمدههای خودش است و نسبت به هستی شکر و سپاسمندی دارد. تاثیر چهارم این نگرش به هستی این است که من علاوه بر توجه به چیزهای ناداشته به چیزهای داده هم توجه میکنم. بخش عظیمی از اندوه عمیق ما این است که به ناداشتهها توجه میکنیم اما به داشتهها نگاه نمیکنیم و نسبتسنجی میان این دو را نمیکنیم. بسیاری از رواندرمانگران برای درمان برخی از نابسامانیهای روانی از جمله بعضی از انواع افسردگی مثل اندوهزدگی(ملانکولیا) به فرد توصیه میکنند که شبانه ۵ تا از مواهبی که در اختیار داری را بنویس و هیچ زمان چیز تکراری ننویس. آنگاه متوجه میشوی که هیچ زمان این فهرست به پایان نمیرسد و در نتیجه درمییابی که واقعا دادهها نسبت به نادادهها قابل احصا و شمارش نیستند. این امر در ما احساس نوعی سرمایه وجودی ایجاد میکند.
به نظر من عارفان ما این سیر را دنبال میکردند. یعنی اول به رایگان بخشی هستی میرسیدند، بعد استغنایشان از میان میرفت و عجبشان از میان میرفت و در نتیجه عشق به هستی در آنها افزون میشد. در اولین جملات مقالات شمس میگوید هر وقت میخواهی به دوستی هدیهای بدهی، میکوشی هدیهای ببری که او نداشته باشد. پیش خدا هم چنین کن. یعنی نیازت را نزد خدا ببر زیرا خدا نیاز ندارد. متاسفانه احساس نیاز در ما از میان رفته و به همین دلیل با هم اینگونه رفتار میکنیم.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 