پاورپوینت کامل هجو، مدرنیته و گروتسک ۵۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هجو، مدرنیته و گروتسک ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هجو، مدرنیته و گروتسک ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هجو، مدرنیته و گروتسک ۵۲ اسلاید در PowerPoint :

زمانی که اولین وو[۱] در مطلبی برای مجله لایف در سال ۱۹۷۴ از به کار بردن کلمه هجو برای توصیف آثارش امتناع نمود، قطعاً از دو مفهوم «محافظه‌کارانه» و «خرابکارانه» این کلمه، اولی را در ذهن داشت:

آیا مدرنیته هجو را غیرممکن ساخته است؟

زمانی که اولین وو[۱] در مطلبی برای مجله لایف در سال ۱۹۷۴ از به کار بردن کلمه هجو برای توصیف آثارش امتناع نمود، قطعاً از دو مفهوم «محافظه‌کارانه» و «خرابکارانه» این کلمه، اولی را در ذهن داشت:

«هجو مقوله‌ای وابسته به زبان است؛ این مفهوم در یک جامعه باثبات شکوفا می‌شود و متضمن معیارهای متجانس اخلاقی است (جامعه‌ای همچون اوایل امپراتوری رم و اروپای قرن هجدهم). هجو در ابتدا تناقض و ریاکاری را هدف می‌گیرد و با حالتی اغراق‌گونه ظلم و قساوت و حماقت فرهیخته‌وار را آشکار می‌سازد و به دنبال تولید شرمساری است؛ هیچ‌یک از این‌ها جایی در قرن انسان جهانی[۲] ندارد، قرنی که در آن رذیلت دیگر درباره فضیلت داد سخن سر نمی‌دهد. تنها خدمت هنرمند به این جامعه پریشان، خلق سیستم‌های مستقل کوچکی است که نظم مخصوص به خود را دارند. من در آغاز دوران سیاه پیش‌بینی می‌کنم که بعد از اولین پیروزی‌های وحشیان کاتبان ممکن است نقش روحانیان را بازی کنند؛ آن‌ها هجونویس نبودند.»

تنها ۶ سال بعد، کینه‌جویی گاه‌وبیگاه وو در زبان مشابه مشکوکی در نوشته‌های ویستن هیو آودن[۳] آورده می‌شود، با این تفاوت که در آن ارتباط هجو با دوران مدرن کنار گذاشته شده است. ناامیدی و یأس آودن ناشی از چارچوب گرایشات دموکراتیک این قرن نیست، بلکه از میزان و مقیاس وحشیگری آن نشئت می‌گیرد و تنها در اینجاست که تحلیل وی از تحلیل وو فاصله می‌گیرد:

هجو در یک جامعه همگن و هماهنگ رونق پیدا می‌کند، جایی که در آن هجونویس و شنونده در مورد رفتار مورد انتظار یک انسان معمولی و در مورد زمان‌های بی‌ثباتی نسبی و رضایت، دیدگاه‌های همانندی را با هم به اشتراک می‌گذارند؛ چراکه هجو نمی‌تواند با شرارت و رنج جدی مقابله ‌کند. در زمانه‌ای نظیر زمانه ما، هجو نمی‌تواند جز در حلقه‌های خصوصی و جز به‌مثابه بیان دشمنی‌های شخصی رونق پیدا کند: شرارت‌ها و رنج‌ها در زندگی عامه مردم چنان فاحش هستند که هجو به نظر بی‌اهمیت و پیش‌پاافتاده می‌رسد و تنها حمله ممکن، تقبیح و هشدارهای پیشگویانه است.

صدای همانند و مشابه وو و آودن حسرت زمان گم‌شده‌ای را برمی‌انگیزد که در آن هجو امکان‌پذیر بود. این دو مرد دوران خود را به‌مثابه دورانی درک می‌کنند که به لحاظ کیفی از گذشته متفاوت است؛ اظهارنظرات آن‌ها نه‌ تنها بیان‌کننده یک نظریه تلویحی در مورد هجو است، بلکه فرضیاتی راجع به مدرنیته را نیز شامل می‌شود: هر دو معتقد هستند که حد و وسعت انحراف و تباهی مدرن، صرف‌نظر از سرچشمه و منشأ آن، اگرنه به انقراض کامل ژانری که زمانی مترقی بود، دست‌کم به خطر انقراض آن منجر شده است. «هشدار و تقبیح پیشگویانه» آودن و انزواطلبی راهبانه وو، هر دو به طریقی مشابه، مدرنیته را به‌مثابه آغاز دورانی از گسست بی‌سابقه تفسیر می‌کنند و اساس بحث خود را بر یک بازتعریف تمام‌عیار از نقشی که ادبیات می‌تواند در تکوین اجتماعی ناهمگن دموکراسی مدرن بر عهده گیرد، قرار می‌دهند.

سومین فرد معاصر، تئودور آدورنو است (وی در همان سال که وو به دنیا آمد و ۳ سال پیش از آودن متولد شد). آدورنو نیز در سال ۱۹۵۱ مدعی شد که مدرنیته هجو را غیرممکن ساخته است. فقدان هجو برای آدورنو نیز مساوی با فقدان بزرگ‌تری بود:

«نباید نسبی‌گرایی ارزش‌ها یا همان غیاب هنجارهای الزام‌آور را در ناممکن بودن هجو مقصر بدانیم، آنچه احساساتی‌گری بدان تمایل دارد. خود توافق تا حدودی راه را برای توافق جهانی محتوا باز کرده است؛ بدین‌سان این توافق تنها هدف مناسب برای آیرونی را ارائه کرده و هم‌زمان زیر پای آن را خالی می‌کند. طریقه آیرونی، یعنی همان تفاوت میان ایدئولوژی و واقعیت، از بین رفته است. اولی با رونوشت محض واقعیت به تأیید آن رضایت می‌دهد. آیرونی می‌گفت: فلان چیز مدعی است که این‌گونه است، اما در حقیقت طوری دیگر است؛ اگرچه جهان امروز در رادیکال‌ترین وضعیتش به این استدلال متکی است که همه امور بدین صورت است، کشفی ساده که با خیر سازگار است.»

کسانی که با تصور آدورنو با یک فرهنگ مدیریت‌شده (نظارتی) آشنا هستند، نارضایتی عمده وی را تشخیص خواهند داد: زمانی که فرهنگ نتواند بیرون از ایدئولوژی دوام بیاورد، نتیجه یک سازگاری و انطباق تمام و کمال و یک امتناع پانگلوسی[۴] در تصور کردن یک جهان بهتر است. در نتیجه استدلال آدورنو یک تصویر آینه‌ای[۵] از استدلال وو است؛ وی معتقد است که مدرنیته نه یک «جامعه پریشان» بلکه یک جامعه بیش از اندازه یک‌پارچه و نظام‌یافته تولید کرده است، جامعه‌ای که یک‌پارچه‌تر و یک‌دست‌تر از آن است که هیچ منتقدی بر آن غالب آید: «در صخره نظم تثبیت‌شده شکافی وجود ندارد تا آیرونیست ناخنش را درون آن قلاب کند.» بنا بر نظر آدورنو، باوری که وو در واقع آن را بیان می‌کند «سانتیمانتال و احساسی» است (احتمالاً به دلیل دیدگاه نیک‌اندیشانه که این نوع نگاه نسبت به اطاعت از هنجارهای موروثی دارد).

با کمی فاصله از این ارزیابی‌های میانه قرن، می‌توانیم بگوییم امیدواریم که این قرن بگذرد، قرنی که به‌رغم شرارت‌های انکارناپذیرش، نه آن‌گونه که وو گلایه می‌کند، بی‌شرمانه بی‌بندوبار است و نه آن‌گونه که آدورنو از آن وحشت داشت، به طرز احمقانه‌ای مقلد و همرنگ‌گرا. همچنین با توجه به اینکه این قرن با بزرگواری به شیوه‌های بیانی به‌جز شیوه «تقبیح و هشدار پیشگویانه» آودن اجازه بروز داده است، هراس‌های آن را دست‌کم نمی‌گیریم. ممکن است تمام این ارزیابی‌ها تا حدودی دقیق به نظر نیاید، زیرا نه ‌تنها بر یک تعریف بیش ‌از حد کوته‌بینانه از هجو استوار است، بلکه تصاویری از مدرنیته به ما ارائه می‌دهد که سخت به نگرانی‌ها و دل‌مشغولی‌های نویسنده‌ آن خیانت می‌کند؛ تصاویری از زمان حال که در گستردگی و وسعت فسادش امکان هرگونه تعامل انتقادی را کاملاً در هم می‌کوبد. بااین‌وجود، در مخالفت کامل با این نظرگاه، از نظر من نه ‌تنها مدرنیسم و هجو با هم مغایر نیستند، بلکه آن‌ها تقریباً همانند هم و یک چیز هستند؛ چراکه به نظر می‌رسد رابطه پیچیده مدرنیسم با گذشته در واقع می‌تواند آن را با هجو در یک ردیف قرار دهد.

اگر چنانچه سایدل[۶] استدلال می‌کند، هجو میراث مربوط به فرم‌های ادبی سنتی را متزلزل ساخته و از هم می‌گسلد، می‌توان به خود هجو به‌مثابه نماینده مدرنیته یا نیروی آن نگریست. هجو و مدرنیسم به‌ طور مشابهی پذیرا و مستعد اتهام‌های (ناسازگار) محافظه‌کاری مذبوحانه و هوسرانی و آزادکامی منحط هستند. در هر طرفی که نویسندگان و متفکران بزرگ زمان را قرار دهیم، آنچه مبرهن است این است که هجو مانند مدرنیسم، خود نیازمند یک شکاف میان جدید و قدیم است و می‌تواند تنها در فضای بازشده میان این دو وجود داشته باشد.

بنابراین، نوینگری هجو در مجموعه‌ای از ارزش‌های به‌ خصوص اخلاقی، دینی یا فلسفی که تفسیر انتقادی ممکن است از یک رمان یا شعر یا فیلم یا نمایشنامه بیرون بکشد، کمتر از مشرب یا دیدگاه یک نازک‌طبعی هجوآمیز است؛ نوعی ویژگی در نویسنده و خواننده ضمنی[۷] که از لذت‌های مرزشکنی که هجو فراهم می‌آورد لذت می‌برد و بااینکه هرج‌ومرج مدرنیته را به ریشخند گرفته اما بدان نیازمند است و حتی به خلق آن کمک می‌کند. ازاین‌رو، آنچه (با تعدیل اصطلاحی از ریچارد رورتی) بازتوصیف آیرونیک می‌خوانم، طرز کار اصلی هجو نوگرا[۸] را به اثبات می‌رساند. رورتی می‌گوید: «هر چیزی با بازتوصیف شدن می‌تواند خوب یا بد به نظر برسد»؛ و هجو چه می‌تواند باشد جز روشی برای بازتوصیف چیزها تا آن‌ها را بد جلوه دهد.

بازتوصیف‌های هجوآمیز در بد جلوه دادن چیزها، اغلب گروتسک تولید می‌کنند. این اصطلاح دست‌کم به اندازه «هجو» مبهم و غیردقیق است. مری روسو[۹] اشاره می‌کند که این واژه را هم می‌توان به «تصاویر و پیکره‌های عجیب و غریب و سبک قابل تشخیص گروتسک» و هم به بخشی از «تجارب» نسبتاً مبهم و اسرارآمیز و عجیب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.