پاورپوینت کامل نه آنکه عطار بگوید…! ۵۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نه آنکه عطار بگوید…! ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نه آنکه عطار بگوید…! ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نه آنکه عطار بگوید…! ۵۱ اسلاید در PowerPoint :
صرفنظر از این بحث که طرح موضوعات نظری در حوز علوم انسانی در نشریات عمومی تا چه حد درست یا معقول یا کاراست و با پذیرش اینکه این نشریات عمومی، در فقدان فضاهای مناسب دانشگاهی برای عرض چنان مباحثی، عملاً قائممقام آکادمی شدهاند، چند نکته را در پاسخ به پرسش «فرهنگ امروز» دربار «نظریه و تاریخ اجتماعی» پیش میکشم؛ با این یادآوری که این یادداشت، خودش یک ادعای تئوریک نیست.
صرفنظر از این بحث که طرح موضوعات نظری در حوز علوم انسانی در نشریات عمومی تا چه حد درست یا معقول یا کاراست و با پذیرش اینکه این نشریات عمومی، در فقدان فضاهای مناسب دانشگاهی برای عرض چنان مباحثی، عملاً قائممقام آکادمی شدهاند، چند نکته را در پاسخ به پرسش «فرهنگ امروز» دربار «نظریه و تاریخ اجتماعی» پیش میکشم؛ با این یادآوری که این یادداشت، خودش یک ادعای تئوریک نیست.
۱- بدکارکردیِ دانشگاهها در حوز علوم انسانی و به گمان خام من، بازتعریف نامناسبِ فرادستانه و آمران از هویت و کارکرد/خدمتِ دانشگاه در ایران موجب شده که بهویژه در ده اخیر، درک مُعَوَّج و کاریکاتورگونهای از نظریهپردازی در علوم انسانی و از جمله در زمین مطالعات تاریخی در ایران شکل بگیرد و چون این درک شگفتانگیز از درون خود دانشگاهها هم بیرون آمده، کسوتی عالمانه به خود پوشیده و سخنی روشنفکرانه و سنجیده تلقی شده و در نهایت، خودش به معیاری برای داوری دربار سواد و دانش استادان این رشتهها تبدیل شده است. در رشتههای تاریخ نیز وضع به جایی رسیده که برخی از استادان (یا دربار برخی از ایشان باید گفت تدریسکنندگان در دانشگاه و نه بیشتر از این)، اساساً شأن اولی و اصولیِ «یک عالم به تاریخ بودن» را دیگر در حد خود نمیدانند و یکسره خود را به نظریهپردازی و نقد نظری مشغول کردهاند. برخی هم بر این گماناند که پژوهشی تاریخی که براساس یکی از نظریههای مدرن یا پستمدرن حوز عمومی یا علوم اجتماعی یا فلسفه نباشد، اصلاً یک پژوهش علمی نیست و از این رو، در نظام دانشگاهی ایران، برای پروپوزالهای کارشناسی ارشد و دکتری، فرمهایی طراحی کردهاند که در آنها، زیرساخت نظریهای (و نه زیرساخت و چارچوب نظری) و ارائ فرضیه! بهصورت اجباری از مهمترین ارکان پژوهش تلقی میشود. البته این یادداشت را مجال پرداختن به این موضوع نیست، اما خواستم در اشارتی نشان دهم که قرار است در چه فضایی از نسبت نظریه و تاریخ اجتماعی سخن بگوییم.
۲- تاریخ اجتماعی نوین، عمرِ آکادمیک چندانی ندارد و اندکی بیش از پنجاه سال است که متولد شده و از این رو، هنوز کسی حتی در غرب، مدعی نشده که در این زمینه نظریهپردازی منسجمی کرده است. هنوز فلسفهبازان به جان این رشت جدید نیفتادهاند و این رشته یا بهتر است بگوییم این طیف مطالعاتی، از رایگانگوییهای فارغ از دانش تاریخی، آسیب قابل ملاحظهای ندیده است.
۳- رسیدن به نظریه (از جمله نظری اجتماعی) از مجرای مطالعات تاریخی، تنها با طی کردن الزامی مراحلی میسر است و بدون طی کردن دقیق و درست آن مراحل، اگر هم از این زهدان، نظریهای متولد شود، ناقصالخلقه خواهد بود یا مُرده. هرجا که قرار باشد نظریهای از مسیر تاریخ شکل بگیرد، طی کردن صحیح و دقیق چهار مرحله ضروری است و پیمودن این مسیر طولانی است که دستیابی به یک نظریه را به فرایندی پیچیده و پرزحمت تبدیل میکند. نخست آنکه محقق باید جستوجو کند و دریابد که در موضوع مورد نظر، واقعیتهای تاریخی چه بوده و بنا بر منابع موثق تاریخی، چه اطلاعات قابل اعتمادی در اینباره به دست میآید؟ در همین مرحله، انبوهی از انضباطهای روششناختی هرمنوتیکی و سندشناختی باید رعایت شود که طبعاً فراگرفتن و کسب مهارت در به کار بستن آنها بدون آموزش آکادمیک تقریباً غیرممکن است. به فرض که محقق توانست گزارشهای حتیالامکان درست و حاکی از حاق واقع راجعبه موضوع را از منابع و مستندات تاریخی استخراج کند، میتواند به مرحل دوم وارد شود. در مرحل دوم باید به جستوجو و بازشناسی عواملی بپردازد که در شکل دادن به پیکر موضوع پژوهش و چیدن اجزا و مؤلفههای این پیکره نقش داشتهاند. در این مرحله باید در حد امکان، نقش هریک از این اجزا و مؤلفههای عامل، ارزیابی شود. شناسایی بسیاری از مؤلفههای عامل، کار دشواری نیست، اما کشف و تبیین دقیق و روشن سازوکارهایی که هریک از این عوامل از طریق آنها در شکل دادن به این پیکره عمل کردهاند، محتاج تأملاتی روشمند و پژوهشهایی طولانی است؛ بهویژه آنکه این عوامل نه تنها بهصورت منفرد عمل نمیکنند، بلکه اینطور هم نیست که لزوماً و همواره با یکدیگر تعامل مثبت داشته باشند؛ یعنی چهبسا که برخی از عوامل در این فرایند، اثر متقابل و خنثیکنندهای در قبال برخی عوامل دیگر دارند و برایند نهایی عمل ایجابی و سلبی این عوامل هم بهعنوان یک شبک علّی درهمتنیده، نه به تولید یک معلول ساده، بلکه گاه به تولید یک پدید مرکب بسیار پیچیده و مشکک میانجامد. در مرحل سوم، در صورت موفق شدن در ارزیابی نقش عوامل و کشف طرز عمل آنها، میتوان به یافتن پاسخ این پرسش امیدوار بود که چرا برایند تعامل این مجموع علّی به تولید این معلول انجامیده و با در نظر گرفتن مسئلهای که این معلول قرار بوده پاسخ آن باشد، چه پاسخهای دیگری ممکن بوده و آیا پاسخ نهایی تولیدشده برای مسئل مورد نظر، کارآمد بوده است یا نه؟ از این مرحله است که ذهنیت محقق، دخالت خود را در صورتبندی ابعاد موضوع بحث افزایش میدهد و زمانی فرامیرسد که محقق باید در قبال یافتههای خود موضعگیری کند. در مرحل چهارم، امکان رسیدن به یک نظریه فراهم شده است و اکنون میتوان با در نظر داشتن هم آگاهیهای قابل اعتماد بهدستآمده که مبتنی بر «دانشی تفصیلی» از موضوع بحث است، به نظریهپردازی دست زد. ایراد اساسی بسیاری از نظریههایی که برخی برای تبیین و تحلیل برمیگزینند، همین است که غالباً بر دانشی تفصیلی از گذشت تاریخی مبتنی نیستند. این نظریهها یا بهصورت خامدستانه از سنتهای غیربومی گرتهبرداری شدهاند که معمولاً و طبعاً با شرایط بومی و ملی و منطقهای سازگار نمیافتند (ن.ک.به: شمار ۸ همین یادداشت) یا مراحل ضروری پژوهش تاریخی در آنها بهدرستی طی نشده و یا اصلاً طی نشده است و در واقع از مسیر طبیعی و درست و روشمند دستیابی به یک نظریه، متولد نشدهاند و بهاصطلاح زیر بت آرزواندیشیها یا احساسات شخصی افراد به عمل آمدهاند و بدیهی است که نمیتوانند در به دست دادن تبیینی درست و واقعگرایانه از موضوع، کارآمد باشند.
۴- تاریخ اجتماعی صرفاً یک رشته نیست، بلکه یا باید بپذیریم که شامل طیفی از رشتههای تخصصیشده است یا بالاتر از این، باید آن را چونان گفتمان یا بهمثاب «روش» در معنای معرفتشناختیاش تلقی کنیم. اگر سابق نیمقرن مطالعاتِ موجودِ تاریخ اجتماعی را ملاک قرار دهیم، نمیتوانیم تاریخ اجتماعی را یک رشته (چه برسد به زیررشته یا شاخه) بینگاریم، مگر آنکه همچون برخی از شوخچشمان عالمِ روششناسی، تصمیم بگیریم که تعریف و چارچوب روششناختیِ پیشینی برای این دانش از خودمان دربیاوریم و فتوا بدهیم که فارغ از آنچه پیش از این بوده، از این پس تاریخ اجتماعی همین است که ما میگوییم! تنوعات درونی و ساختاری در حوزههای گوناگون مطالعات تاریخ اجتماعی، امکانی شگرف به محققان میدهد که این روش را با شمار دیگری از روشهای علوم انسانی پیوند بزنند و بسیار آسانتر و مقبولتر و کاراتر از دیگر مطالعات بینرشتهای/چندروشی، از امکانات نرمافزاری روششناختهای مختلف بهره ببرند و در نهایت، تبیینها و تحلیلها و محاسبات واقعنگرانهتر و بسیار نزدیکتری نسبت به «آنچه واقعاً روی داده است» ارائه دهند. مروری بر مطالعاتِ خوب صورتگرفته به روش تاریخ اجت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 