پاورپوینت کامل نقد دانشگاهی و نظریه ۶۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقد دانشگاهی و نظریه ۶۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد دانشگاهی و نظریه ۶۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد دانشگاهی و نظریه ۶۶ اسلاید در PowerPoint :

اگر راست باشد که قدمت، حق ایجاد می‌کند، حق آب‌وخاکی که شعر مطالبه می‌کند، در قیاس با دیگر ژانرهای ادبی، قاعدتاً باید به‌مراتب بیشتر باشد و البته این نکته در مورد ادبیات فارسی، در غیاب محض ادبیات نمایشی و حضور نه چندان پررنگ ادبیات داستانی، به طریق اولی صادق است و حتی ادبیات غرب هم به‌رغم برخورداری از پشتوان غنی و دیرین ادبیات نمایشی، از این قاعده مستثنا نیست؛ چراکه هم آن آثار و عموم رساله‌های فلسفی و علمی اصالتاً منظوم یا دست‌کم شاعرانه بوده‌اند

«نقد نو» و جبهه‌گیری کرسی‌های دانشگاهی مقابل آن

اگر راست باشد که قدمت، حق ایجاد می‌کند، حق آب‌وخاکی که شعر مطالبه می‌کند، در قیاس با دیگر ژانرهای ادبی، قاعدتاً باید به‌مراتب بیشتر باشد و البته این نکته در مورد ادبیات فارسی، در غیاب محض ادبیات نمایشی و حضور نه چندان پررنگ ادبیات داستانی، به طریق اولی صادق است و حتی ادبیات غرب هم به‌رغم برخورداری از پشتوان غنی و دیرین ادبیات نمایشی، از این قاعده مستثنا نیست؛ چراکه هم آن آثار و عموم رساله‌های فلسفی و علمی اصالتاً منظوم یا دست‌کم شاعرانه بوده‌اند. واژه بوطیقا، که در گفتمان‌های چند ده اخیر با دلالت غیرشعری نیز به کار می‌رود، نظیر بوطیقای داستان‌نویسی و بوطیقای فمینیستی، در زبان‌های اروپایی مستقیماً از کلم «پوِیما»ی یونانی به معنی شعر اخذ شده است و از سلط تلویحی شعر بر آن گفتمان‌ها حکایت می‌کند.

قدمت اما الزاماً توجیه‌کنند حذف ژانرهای دیگر نیست و به‌علاوه امری است نسبی. شعر در نظام آموزشی ما، به‌ویژه در نهاد مهم و تأثیرگذاری مثل دانشگاه، از همان ابتدای تأسیس، سلط بلامنازع داشته است؛ به‌طوری‌که به حذف فیزیکی دو گون دیگر ادبی، یعنی ادبیات داستانی و نمایشی، انجامیده است و این در حالی است که عمر داستان کوتاه و رمان فارسی در مرز صدسالگی است یا از آن فراتر رفته است، اما هنوز گروه‌های ادبیات فارسی، هدایت، چوبک، گلشیری، سیمین دانشور و احمد محمود را به رسمیت نشناخته‌اند. موضع نقد دانشگاهی حتی در قبال شاعران نوپرداز هم شدیداً محافظه‌کارانه و عافیت‌طلبانه بوده است. در میان حجم عظیم تحقیقات فحول دانشگاهی (بهار، نفیسی، رشید یاسمی، اقبال آشتیانی، فروزانفر، زرین‌کوب، اسلامی ندوشن و دیگران)، حتی به اشاره، آن هم به تعرض، از نوپردازان شعر و نثر یاد نشده است و در میان نسل جوان‌تر، شفیعی کدکنی و سیروس شمیسا به اخوان و سپهری بسنده کرده‌اند. اگر قدرت سرمایه‌داری به‌ناحق این اجازه را به خود می‌دهد که کشورهای معاند و نوظهور را تحریم کند، اقتدارگرایی «متخصصان تضمینی» هم به آنها مشروعیت تحریم شعر و داستان نو را می‌بخشد. تعبیر «متخصصان تضمینی»، به ‌قیاس با چک تضمینی و پست سفارشی و حسابدار قسم‌خورده، توصیف وینسنت لایچ، از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان ادبی و فرهنگی معاصر آمریکا، است در توصیفِ کارگزاران فرهنگی دانشگاه به‌منزل یکی از نهادهای اقتدارگرا که تحکیم‌کنند نظام سلطه‌اند؛ کارگزارانی که اشتغالشان به موضوعات میان‌رشتگی و از جمله مطالعات فرهنگی، جریان اصیل تحکیم‌بخش نظام سلطه را نه فقط تغییر نمی‌دهد، بلکه تأیید می‌کند. طرفه آنکه به گفت لایچ، در سراسر نظام آموزشی عریض‌وطویل ایالات متحد آمریکا، حتی یک گروه آموزش (دپارتمان) نظریه وجود ندارد؛۱ چنان‌که در گذشت نه چندان دور، در بعضی دانشگاه‌های انگلیس هم دانشجو مجاز به تحقیق دربار نویسندگان زنده نبود. در چنین فضایی که استادان دانشگاه حکم کارگزاران نظام و مجریان انتظام‌بخش آن را دارند، اگر جریانی در نقد و نظریه در ساحت دانشگاه، از حیثیت و اعتبار گسترد آکادمیک، آن هم به مدت چند دهه، برخوردار می‌شود، «نقد نو» است؛ جریانی پرقدرت از زیرمجموعه‌های فرمالیسم که تاریخ ادبی و فکری و زندگی‌نامه‌ای و ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیک را یک‌سره کنار می‌گذارد و در ایران هم طرفداران عدیده دارد.

محافظه‌کاری سیاسی و ایدئولوژی‌ستیزی «نقد نو»، که متن ادبی را واجد ماهیتی عینی می‌پندارد، در واقع همتای تجربه‌گرایی علمی و مدعی آن است که با به‌کارگیری همان روش‌های عینی و بی‌طرفانه و تحلیلی، می‌توان به معنای متن دست یافت. در میان فلاسف مدرن، نیچه نخستین کسی بود که عینیت را استتارکنند اقتدار آکادمیک تعریف کرد. اشاع «نقد نو» حاکی از وادادگی نهاد دانشگاه در برابر شبک پیچید «سرمایه‌داری-نظامی-صنعتی-تکنولوژیک»۲ بوده است. آنجا هم که بارت در مقال «دو [نوع] نقد»، نقد دانشگاهی (

la Critique universitaire

) را نقدی با «سرمایه… روش فلسف اثباتی [پوزیتیویستی]» توصیف می‌کند که «مدعی شیوه‌ای عینی» است و «دست رد به سین هرگونه مرامی [ایدئولوژی] زده است»،۳ بر خصلت غیر سیاسی و بلکه سیاست گریز این نقد انگشت می‌گذارد. نقد دانشگاهی به‌زعم بارت، وانمود می‌کند که ایدئولوژی ندارد و «بی‌آنکه بحث نظری بکند، مدعی است که سرشت اساسی ادبیات را می‌شناسد و… فقط به نام عقل سلیم، آنچه را نقد ایدئولوژیک متعهد عرضه می‌کند، می‌پذیرد یا رد می‌کند. نقد دانشگاهی، تفسیرهای فرویدی یا مارکسیستی را اغراق‌آمیز و دور از واقع می‌داند و رد می‌کند بی‌آنکه حاضر باشد بپذیرد این رد کردن، در واقع به معنای پذیرفتن جریان دیگری در روان‌شناسی یا نظری اجتماعی متقابل است.»۴

بارت در مقاله‌اش مشخصاً از «نقد نو» اسم نمی‌برد و به‌جای آن از اصطلاح «نقد تفسیری» استفاده می‌کند، اما شاخصه‌های نقد دانشگاهی (عینیت وسواس‌گونه و وسواس علمی) مؤلفه‌های «نقد نو» را تشکیل می‌دهند و البته خصوصیات دیگری نظیر «توضیحات علّی و روی گرداندن از تحلیل درونی و… یافتن ردپای نویسنده و توهم نفوذ و تأثیر دیگران در آثارش»؛ تصویر تمام‌قد نقد دانشگاهی را ترسیم می‌کنند. بارت می‌گوید: «نقد دانشگاهی به مسئل منابع آثار شاعران و نویسندگان بسیار اهمیت می‌دهد.» (همان) و البته این ویژگی را وجه مشترک دو نوع نقد (نقد دانشگاهی و نقد ایدئولوژیک) قلمداد می‌کند؛ چراکه تفسیر متن به اعتبار عوامل فرامتنی، رویکردهای مارکسیستی یا روان‌کاوانه را تشکیل می‌دهند. او در دنبال بحث، می‌پذیرد که مستثنا کردن نقد دانشگاهی از شمول ایدئولوژی، از وجاهت علمی بی‌بهره است و از این رو، با استشهاد گفته‌ای از کارل مانهایم، صراحتاً اظهار می‌دارد که «فلسف اثباتی [پوزیتیویسم] نیز مرامی [ایدئولوژیک] است.» (بارت: ‌۲۹)

اما چیزی که مای اختلاف او با نقد دانشگاهی می‌شود، عقید این نقد به «جاودانی» و «طبیعی» بودن ادبیات و نتیجتاً ماهیت غیرتاریخی آن است و این چیزی است که در بوطیقای ادبیِ بارت، جایی ندارد. «تاریخ می‌گوید ادبیات فاقد جاودانگی و عاری از ذات غیرزمانی است.» (۳۰) وانگهی، تن زدن نقد سنتی از پذیرش صریح ایدئولوژی و به‌جای آن، رو آوردن به التقاط‌گرایی، از عدم صداقت و بی‌شهامتی اخلاقی قشر فرهیخت بورژوازی حکایت می‌کند که خود مصداق وقیحانه‌ترین ایدئولوژی‌ها، یعنی پنهان کردن ایدئولوژی در پوشش عقل سلیم است؛ همان چیزی که مبارزه با هوشمندی را هم به نام آن [عقل سلیم] سامان می‌دهند.۵ نقد دانشگاهی آنجا که برای تفسیر متن به زندگی‌نام نویسنده متوسل می‌شود یا عوامل اجتماعی را استخدام می‌کند، غالباً با مفروضات مارکسیسم و روان‌کاوی همسو می‌شود، اما سرسپردگی منتقد دانشگاهی به گفتمان قدرت مسلط، او را از به‌کارگیری توأمان تفسیر و ایدئولوژی بازمی‌دارد.

پاسداران نقد دانشگاهی، به‌ویژه در گروه ادبیات فارسی، تفسیر معرفتی را بر تفسیر تحلیلی ترجیح می‌دهند، زیرا ارزیابی علم یا معرفتِ به‌کاررفته در تفسیر، مثل رجوع به مآخذ و منابع متعدد و ارائ کتابنامه‌ای مطول، بسیار مطمئن‌تر و آسان‌تر است تا ارزیابی تفسیری که بر مفروضات مارکسیسم یا فرویدیسم یا پدیدارشناسی استوار باشد. بارت در مقال «راسین راسین است»، منتقدان دانشگاهی را «ذات‌باورهایی» توصیف می‌کند که «وقت خود را به کشف حقیقتِ نوابغ گذشته می‌گذرانند. ادبیات برای آن‌ها دکانی است پر از اشیای گمشده که برای به جیب زدنشان، به آنجا می‌روند.» (ترجم دقیقیان: ۹۸-۹۷ و ترجم غیاثی: ۱۲۶)

چرا در سراسر ایالات متحده، حتی یک دپارتمان نظریه وجود ندارد (در سه ده نخست قرن بیستم، در عموم دانشگاه‌های آمریکا، نقد ادبی، ادبیات مدرن و حتی ادبیات آمریکا تدریس نمی‌شد) و چرا استادان نقد دانشگاهی از پذیرش یک ایدئولوژیِ برخوردار از مبانی نظری سنجیده، امتناع می‌ورزند؟ دلیل آن را باید در تعریف نظریه جست: «امروزه نظریه متضمن تردید در نظام‌ها، نهادها و هنجارهاست؛ [به معنای] اتخاذ مواضع انتقادی و پذیرش مقاومت است؛ …[نظریه یعنی اینکه] عادت کنیم امور و مسائل شخصی و بومی و منطقه‌ای را به نیروهای فرهنگ گسترده‌تر اقتصادی، سیاسی، تاریخی و اخلاقی پیوند دهیم.»۶

از این منظر، نظریه متضمن شکستن هنجارهای متصلب گذشته، تاریخ‌سازی از پایین، تحلیل انتقادی نهادهای دیرپای اجتماعی و بازاندیشی در مفاهیم و مقولات نژاد، قومیت، طبقه و جنسیت در فرهنگ پیشین و به‌ویژه ادبیات کلاسیک است. آموزش دانشگاهی، چه در گروه‌های ادبیات فارسی و چه در دپارتمان‌های علوم اجتماعی، چنانچه برپای نظریه‌های علمی و تاریخ‌مدار و نه مفروضات و مجهولات پوزیتیویستی-متافیزیکی-عرفانی استوار باشد، چنان‌که آلتوسر و بوردیو نشان داده‌اند، می‌تواند جبه جدیدی را در بنای جامعه‌ای سالم بگشاید.

در فرهنگ آکادمیک، که سابق آن به دوره‌های پیش از تأسیس دانشگاه برمی‌گردد، تحقیق انتقادی بر تفکر انتقادی مقدم است. باری، تحقیق انتقادی در متون کهن، کاری است بسیار دشوار و توان‌فرسا، اما محقق، کارِ سختِ مقابل متون به‌منظور دست یافتن به نسخ منقح و معتبر را بر تفکر انتقادی در آن متون ترجیح می‌دهد؛ تا آنجا که می‌توان گفت رتبه‌بندی شاعران کلاسیک، موقوف به استنساخ محققان گذشته و حال بوده است. حکایت ناتمام و احتمالاً پایان‌ناپذیر نسخ حافظ، از جمله عواملی است که در صدرنشینی این شاعر بی‌تأثیر نبوده است. استمرار نگاه پژوهشی (و نه انتقادی و تحلیلی) حاصل این باور است که «خواندن» ادبیات و لذت حاصل از آن، از جمله امور دانشگاهی نیست. در گروه زبان و ادبیات، کار دانشگاهی با تحقیق ادبی تعریف می‌شود و تحقیق ادبی یعنی غور در ساختی کهنه (اعم از زبان و ادبیات) و گردآوری فاکت‌هایی که نشان‌دهند تکمیل موفقیت‌آمیز یک پروژه‌اند؛ پروژه‌ای به سبک‌وسیاق پروژه‌های علمی. نقد ادبی دانشگاهی در آمریکای سال‌های نخستین سد گذشته، گرته‌بردارِ موشکافی و دقت روش فقه‌اللغه آلمانی بود تا به شیو علوم آزمایشگاهی، حیثیتی علمی برای خود احراز کند. با این هدف، «دانشمندان می‌کوشیدند تا قواعد رویه‌های تجربی را با دقت، بی‌طرفی و سنجیدگی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.