پاورپوینت کامل مفهوم پدیدارشناسان? پدیدار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مفهوم پدیدارشناسان? پدیدار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مفهوم پدیدارشناسان? پدیدار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مفهوم پدیدارشناسان? پدیدار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پدیدارشناسی، عنوان جنبشی فلسفی است که اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم توسط ادموند هوسرل(۱۸۵۹-۱۹۳۸) بنیانگذاری شد. هدف از آن احیای دوبار تفکر فلسفی بود که تحت تأثیر ظهور علوم و فنآوری جدید به حاشیه رفته بود و تحقیر میشد. نوشت حاضر درصدد آن است که معنای پدیدارشناسان پدیدار را که طبعاً مفهومی کلیدی در این جنبش است، توضیح دهد و آن را از معنای غیرپدیدارشناسان آن که طیف وسیعی از تعریفها را شامل میشود، تمیز دهد.
پدیدارشناسی، عنوان جنبشی فلسفی است که اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم توسط ادموند هوسرل(۱۸۵۹-۱۹۳۸) بنیانگذاری شد. هدف از آن احیای دوبار تفکر فلسفی بود که تحت تأثیر ظهور علوم و فنآوری جدید به حاشیه رفته بود و تحقیر میشد. نوشت حاضر درصدد آن است که معنای پدیدارشناسان پدیدار را که طبعاً مفهومی کلیدی در این جنبش است، توضیح دهد و آن را از معنای غیرپدیدارشناسان آن که طیف وسیعی از تعریفها را شامل میشود، تمیز دهد. اهمیت این توضیح و تمییز در آن است که بسیاری از مواقع در افواه عام(البته نه عام مردم که چندان کاری با معانی دقیق فلسفی ندارند، بلکه عام اهل فرهنگ و به خصوص بسیاری از اهالی علوم انسانی) پدیدار به معنای پدیدارشناسان آن به درستی به کار نمی رود و این امر موجب بسیاری از بدفهمیها راجع به یکی از مهمترین (اگر نگوییم مهمترین) تلاشهای فکری و فلسفی زمان ما جهت کشف امکانهای وسیع مغفولماند تفکر شده است. معنای پدیدارشناسان پدیدار را نزد دو متفکر برجست این حوزه یعنی هوسرل و هیدگر بررسی کردهایم. این دو متفکر از آن جهت اولویت دارند که اولاً هوسرل، بینانگذار پدیدارشناسی است و هیدگر مهمترین دستیار او بوده است و هوسرل او را به جانشینی خود در کرسی استادی فلسف فرایبورگ پیشنهاد کرده است و امید زیادی به ادام راه پدیدارشناسی توسط او داشته است (هر چند این امید به جهت آنکه هیدگر پدیدارشناسی را برخلاف هوسرل از حوز آگاهی به قلمرو وجود منتقل میکند، به یأس تبدیل میشود) و ثانیاً آنکه این دو متفکر معنای پدیدارشناسان پدیدار را با وجود درک تا حدودی مشترک که از آن دارند، به طور مشخص، متفاوت تلّقی کردهاند. زیرا چنانکه خواهد آمد، هوسرل پدیدار را پدیدار برای آگاهی میداند و لذا هم همّت فکری خود را مصروف تأمل بر آگاهی میکند که آن را شگفتی هم شگفتیها میخواند. در حالی که هیدگر پدیدار را خود وجود و وجود اشیا میداند و آن را به مسئل وجود ربط میدهد که پرسش از معنا و حقیقت آن، پرسش همیشگی تفکر اوست. شاید بتوان گفت نفس مقایس معنای پدیدارشناسان پدیدار نزد این دو متفکر به درک و فهم آن و تمییز آن از معانی غیرپدیدارشناسان پدیدار مددرسان است.
***
واژ فارسی پدیدار ترجم واژ
phenomen
است. این واژه گاهی به پدیده نیز ترجمه شده است و البته پدیدار هم لفظاً و هم به لحاظ معنا مناسبتر به نظر میرسد. لفظاً مناسبتر است زیرا خوشآواتر است و معناً مناسبتر است، زیرا پسوند – ار در پایان کلمه آن را به اسم فاعل تبدیل کرده است و چنانکه بعداً به تفضیل خواهیم دید به معنای
phenomen
نزدیکتر است و نشان از وجود نوعی استقلال در خود مسمی دارد. ولی پسوند – ه در پدیده به کلمه، معنای مفعولی میبخشد و آن را تا حدودی به امری دیگر(مثلا آنکه آن را آفریده یا آنکه برای او به ظهور رسیده) وابسته میکند. از این نکته که بگذریم، واژ پدیدار در اصل پدید(در پهلوی
pat-dit
) از مصدر دیدن(در پهلوی
ditan
) و به معنای آن چیزی است که به «دیدن» در میآید. اما پرسش این است که آیا همواره چیزها همانگونه که هستند به دیدار درمیآیند یا ممکن است چیزی آنگونه نباشد که به نظر میرسد؟ از اینجا دو مفهوم بود و نمود در مقابل هم قرار میگیرند. زیرا ممکن است چیزی به نحوی که هست ننماید و نمودی غیر از بود خود داشته باشد. به همین جهت، این پرسش اساسی مطرح میشود که آیا اصلاً چیزها همانگونه هستند که مینمایند، یا نمود و بود حداقل همیشه مطابق با یکدیگر نیستند؟ و در هر صورت چه نسبتی بین بود و نمود برقرار است؟ برای پاسخ به این پرسش باید معنای نمود را روشن کرد. نمود همان چیزی است که ابتدائاً و غالباً از اشیاء به نظر میرسد. ولی آنچه به نظر میرسد ممکن است صرفاً صورتی خیالی(امر متخیّل) یا گونهای توهم باشد. به همین معناست که یوهان هاینریش لامبرت از پیروان کریستیان ولف، پدیدارشناسی را نظری پندار (
schein
) و اقسام آن میداند و پدیدار را به معنای نمود و نمود را همان پندار و خیال میانگارد(اشیبلگلبرگ ، ۱۳۹۱، ۵۴). گاهی پدیدار به معنای «موجود» فیزیکی به کار میرود که از عناصر مابعدالطبیعی یعنی تصورهای فلسفی و غیرعلمی عاری شده است. این کاربرد را در آثار علمی ارنست ماخ، فیزیکدان تحصّلی مذهبِ منطقیِ عضو حلق وین مییابیم(اشپیگلبرگ، ۱۳۹۱، ۵۱). واژ پدیدار نزد فیلسوف اصالت تجربی(دیوید هیوم)، به معنای دادههای حسی به کار رفته است. به نظر هیوم موجودات چیزی جز آنچه بر حواس ما تاثیر میگذارند، نیستند. او موجودات را همان پدیدارها و پدیدارها را نیز صرفا امور محسوس میداند و به وجود چیزی ورای پدیدارها از قبیل جوهر در معنای ارسطویی و یا مثال افلاطونی قائل نیست. کانت پدیدار را ظهور اشیاء برای ما میداند. به نظر او شناخت ما محدود و منحصر در همین پدیدارهاست و ما اشیاء را آنچنان که هستند نمیشناسیم، آنها را صرفاً آنچنان که بر ما پدیدار میشوند، میشناسیم. به نظر کانت اشیاء صرفاً بر حواس(درونی و بیرونی) ما پدیدار میشوند، بدین ترتیب با کانت تمایزی ایجاد میشود بین شئ فینفسه که ناشناختنی است و پدیدارها که ظهور همان اشیاء برای ما هستند. ولی این ظهورها با خود اشیاء تطابقی ندارند. هگل که نام یکی از مهمترین آثار خود را پدیدارشناسی روح گذاشته است، پدیدارها را جلوههای امر مطلق میداند. مطلق یا به تعبیری هستی که مراتبی از سیر از بطون به ظهور را طی میکند، در هر مرتبهای در آگاهی ظهوری دارد. این ظهورها از پایینترین عرصه که ظهور حسی است (طبیعت محسوس بیجان) شروع میشود تا ظهور در تاریخ که هنر و دین و فلسفه و هم نهادهای اجتماعی از قبیل خانواده و قوم و قبیله و دولت و غیره است، ادامه مییابد. بنابراین به نظر هگل پدیدار نه صرفاً امر محسوس بلکه موجود است، از آن جهت که ظهور مطلق است و نکت مهم آن است که ظهور در نظر هگل ظهور برای آگاهی است. پدیدارشناسی هگل، بررسی سیر منطقی ظهور مطلق یا به آگاهیرسیدن آن است.
بنابراین پدیدار به معانی مختلفی به کار میرود از قبیل ۱. اشیاء همانگونه که در زندگی روزمره با آنها آشنائیم. ۲.صورت خیالی یا پندار صرف ۳.موجودات فیزیکی و مادیِ محض ۴. دادههای حسی که چیزی ورای آنها وجود ندارد ۵.آنچه از اشیاء بر ما ظهور میکند و ما به آن آگاهی مییابیم، متمایز از خود چیزها که از ما پنهان و برای ما ناشناختهاند. ۶. ظهور امر مطلق.
پاورپوینت کامل مفهوم پدیدارشناسان? پدیدار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint مطابق با هیچکدام از تعاریف فوق نیست. البته مفهوم پدیدار متضمن نحوهای از ظهور است. پدیدار چیزی است که به دیدار در آمده است. اما اشیاء آنگونه که در زندگی روزمره با آنها آشناییم، گرچه ظهوری برای ما دارند(معنای اول) اما بیشتر از حیث کاربردی که دارند یا بر اساس ظن و گمانی که نسبت به آنها داریم، خود را به ما مینمایانند. بنابراین چه بسا در چنین نسبتی آنها همانگونه که هستند به دیدار ما درنیایند. از سوی دیگر نمیتوان آنچه را بر ما پدیدار میشود، پندار محض دانست(معنای دوم). زیرا واقعیتها غالبا بر خلاف خواست ما بر ما هجوم میآورند. اینکه پدیدارها را موجودات فیزیکی و مادی محض بدانیم(معنای سوم) صرفا یک پیشفرض دربار موجودات است که نیاز به اثبات دارد. پدیدار را نمیتوان داد حسیِ صرف دانست(معنای چهارم)، زیرا در این صورت، اثبات آنکه چیزی ورای دادههای حسی وجود داشته باشد، غیرممکن خواهد بود.
پدیدار نمیتواند ظهور صرف چیزی باشد که خودش پنهان و به کلی ناشناخته است(معنای پنجم)، زیرا اگر چیزی برای ما ظهور داشته باشد به همین میزان و از همان جهت آشکار گردیده است. اینکه پدیدار را ظهور امر مطلق بدانیم(معنای ششم) وابسته به نظامی فلسفی است که از پیش معنای مطلق و رابط آن با امر مقید و نیز توانایی خود ما برای شاختن امر مطلق و برخی پیشفرضهای دیگر را اثبات کرده باشد. پس مراد پدیدارشناسان از «پدیدار» چیست؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا به سراغ هوسرل به عنوان مؤسس جنبش پدیدارشناسی میرویم و سپس مطلب را از نظر هیدگر که در این جنبش مقامی ویژه دارد، بررسی خواهیم کرد.
پاورپوینت کامل مفهوم پدیدارشناسان? پدیدار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint را از همان شعار پدیدارشناسی «پیش به سوی خود اشیاء»(
zu sachen selbst
) میتوان دریافت. یعنی ما باید به خود اشیاء توجه کنیم. اما مگر با خود چیزها سر و کار نداریم؟ ما با خود چیزها سر و کار داریم، اما آنها خود را لزوما همواره آنگونه که هستند بر ما نمینمایانند و بیشتر اوقات آنچه را که واقعا هستند، پنهان میکنند. علت این امر چیست؟ برای پاسخ به این پرسش باید(به تعبیر کانت) به شرط امکان ظهور اشیاء اندیشید. اشیاء بر ما ظهور میکنند، زیرا ما واجد آگاهی هستیم. ظهور، همواره ظهور برای آگاهی است. اما آگاهی چیست که به اشیاء امکان ظهور میدهد؟ تا پاسخ دقیقی به این پرسش داده نشود، مفهوم و معنای پدیدارشناسان پدیدار نیز معلوم نخواهد شد. معمولا آگاهی چون ظرفی دانسته میشود که دانستهها یا متعلَقهای آگاهی، درون آن قرار گرفته و به عبارتی معلومات یا متعلقات آگاهی حالِّ در آن هستند. آیا این تلقی از آگاهی قابلپذیرش است؟
پاسخ هوسرل، منفی است. زیرا در این صورت آگاهی را همانند یکی از اشیاءی جهان و در ردیف سایر اشیاء قلمداد کردهایم. در حالی که آگاهی معنایی متفاوت با تمام اشیاء و امور دارد. زیرا هر چیز به آگاهی درمیآید. گویی آگاهی در یک سو قرار دارد و هم چیزهای دیگر در سویی دیگر. اشیاء و امور فقط برای آگاهی به ظهور میرسند. آنها به آگاهی درمیآیند، پس آگاهی غیر از هم آنها و تکتک آنهاست. آگاهی نمیتواند مانند ظرف یا مکانی باشد که متعلقات آگاهی در آن ریخته شده باشد. پس آگاهی چیست؟ آگاهی با یک ویژگی مهم از هم امور دیگر متمایز میشود و آن رویآورندگی(
Intentionality
) است. ویژگی اساسی آگاهی، رویآورندگی است. آگاهی به چیزها روی میآورد. هرگونه آگاهی اعم از تصورها، تصدیقها، خواستهها و … واجد همین ویژگیِ رویآورندگیاند. تصور، تصور چیزی است. در عملِ تصورکردن به چیزی روی میآورم. مثلا وقتی گلی را تصور میکنم به یک گل روی میآورم یا بدان توجه میکنم. خواستن هم خواستن چیزی است. در فعل خواستن به سوی چیزی روی میآورم. این رویآوردن البته با کیفیت خاصی است که با تصورکردنِ صِرف، فرق دارد. آگاهی با ویژگی رویآورندگیِ خود این امکان را فراهم میکند تا چیزها برای آگاهی ظهور کنند. حال این پرسش مطرح میشود که آیا با هر رویآوردنی، آنچه بدان روی میآوریم(موجود، شیء) به یکباره و همانگونه که هست پدیدار میشود؟ و نیز آیا خود رویآوردن به طرق متفاوت صورت میگیرد؟ یعنی آیا ما واجد رویآوردنهایِ متفاوت و متنوع هستیم؟ و اساساً نقش رویآوردهای ما در ظهور چیزها برای آگاهی چیست؟
و از سوی دیگر آیا موانعی بر سر راه پدیدارشدن چیزها برای آگاهی وجود دارد و اگر وجود دارد آن موانع چیست و منشأ آنها کجاست؟ اشیاء، خودشان را نشان میدهند و یا پدیدار میشوند، اما عملا موانعی بر سر راه پدیدارشدنشان وجود دارد. این موانع از سوی خود آنها نیست، بلکه از جانب ماست. به همین جهت است که هرگونه ظهوری از اشیاء، «پدیدار» به معنای پدیدارشناسان کلمه نیست. این موانع را باید شناخت و کنار گذاشت. هوسرل عمل برداشتن چنین موانعی را اپوخه یا تعلیق و نیز تحویل(
Reduction
) مینامد. با اپوخه یا درپرانتزنهادن اعتقاد به جهان و وجود واقعی اشیاء، از رویکرد طبیعی به رویکرد پدیدارشناختی وارد میشویم. به نظر هوسرل آنچه ما از همین طریق [اپوخه یا تعلیق جهان عینی] به دست میآوریم(یا بهتر بگوییم من به عنوان فاعل تأمل به دست میآورم) زندگی محض خودم با کلی زیستههای محض آن و کلی افادههای محض آن، یعنی جمیع پدیدارها به معنای ویژه و وسیع پدیدارشناسی است. همچنین میتوان گفت اپوخه روشی ریشهای و کلی است که به وسیل آن من خودم را به مثابه من محض، همراه با حیاتِ آگاهی محضِ متعلق به خودم، حیاتی که در آن و به وسیل آن جهان عینی تماماً برای من وجود دارد و دقیقاً به همان نحو که برای من وجود دارد، درک میکنم… (هوسرل، ۱۳۸۱، ۵۷-۵۶). با تعلیق یا اپوخه، آنچه به من داده میشود، همانگونه که داده شده است و صرفاً به همین نحو که به آن آگاهی دارم، نزد من حضور مییابد. این بدان معناست که با این تعلیق، هم عناصر غیرپدیداری را از «داد» آگاهی حذف میکنم. این عناصر ممکن است برخی اعتقادها نسبت به آن باشد یا برخی ویژگیهایی که نسبت ذاتی و ضروری با داد آگاهی یا همان پدیدار ندارد. تعلیق حکم تاریخی نیز برای رسیدن به پدیدار لازم است. زیرا اشیاء و اموری که ما با آنها مواجه میشویم، زیر بسیاری از اعتقادها و داوریهای ما راجع به آنها پنهان شدهاند. پیشداوریها و داوریهای ما که ریشه در سنّتها و آموزههای معمولا ریشهدار تاریخی دارند، نمیگذارند اشیاء و امور، خود را آنگونه که هستند، آشکار کنند. بنابراین یک قدم بسیار مهم برای رسیدن به آنچه هوسرل ساحل پدیدارشناسی مینامد(هوسرل، ۱۳۷۲، ۷)، تعلیق حکم تاریخی است.
برای آنکه چیزها بتوانند برای آگاهی ما پدیدار شوند و به ویژه از صافی «تعلیق» گذر کنند، ما را دید ذاتبین، دربایست است. هوسرل آن را «
wesenschau
» مینامد که میتوان به «شهود ذات» ترجمه کرد. به نظر او ما میتوانیم ذات چیزی را(خود آن را) حتی در یک مصداق مشاهده کنیم. مثلا در یک سیب سرخ میتوانیم «ذات سرخی» را مشاهده کنیم. پس شرط لازم دیگر برای آنکه چیزی برای ما به معنای پدیدارشناسانه «پدیدار» شود، توانایی شهود ذات یا دید ذاتبین داشتن ماست. توانایی و امکانی که فیالمثل حیوان از آن برخوردار نیست. از اینجا میتوان دریافت که پدیدار به معنای پدیدارشناسان آن اولاً ذات یک شئ است و ثانیا آن ذات است چنانکه به طور محض بر آگاهی ظهور کرده است و فقط همانگونه که بر آگاهی ظهور کرده است. ولی پرسشی که پیشتر مطرح شد و هنوز پاسخی دریافت نکرده است، این است که آیا چیزها یک بار، برای همیشه و به طور کامل بر ما پدیدار میشوند، یا اشیاء احیاناً طی مراحلی و در «افقی» ظهور میکنند؟ امور بسیط مانند سرخی در یک شهود شئ قرمز ادراک میشوند، ولی پدیدارهای غیربسیط طی فرایندهای پیچیدهتر به آگاهی درمیآیند. وقتی که به چیزی روی میآوریم، وجهی از آن به ما داده میشود و وجوه دیگری از آن از ما پنهان میگردد و اما ما آن شئ را برابر آن وجهی که بر ما آشکار شده است، نمیدانیم. بلکه در آنچه اکنون آشکار شده است تا حدودی وجوه پنهان را هم مییابیم. مانند هنگامی که کسی سخن میگوید در هر لحظه کلمهای را میشنویم، این کلمه که اکنون حاضر است، پس از کلم قبلی است که اکنون غایب شده و پیش از کلم بعدی است که هنوز غایب است. اما ما در کلم حاضر، دو وجه پنهان را هم تا حدودی درمییابیم. مثال روشنتر، مثال آگاهی ما از یک مکعب است. وقتی در برابر یک مکعب قرار میگیرم، وجهی از آن را میبینم. اگر درست در مقابل آن قرار گرفته باشم، مکعب را مربع میبینم. در صورتی که مربع فقط وجهی از مکعب است. اما همین وجه به وجوه دیگر مکعب نیز اشاره میکند. حال اگر موقعیت خود را تغییر دهم مکعب را تا حدودی ذوزنقه میبینم. ذوزنقه جنبهای از مکعب است. البته خود مکعب از ذوزنقه تشکیل نشده است، اما بسته به موقعیت من، خود را بر من به عنوان ذوزنقه آشکار میکند. حال اگر مثلاً دور مکعب بگردم در هر لحظه مکعب به شکلی بر من ظهور میکند. این ظهورها که در لحظه، پدید میآیند و ناپدید میشوند، نماهای مکعب هستند. نماها بستگی به موقعیت من در هر لحظه خاص دارند. نماها سوبژکتیو هستند، زیرا تنها برای من اینگونهاند و کاملا بستگی به شرایط من دارند. اما جنبهها و وجوه و خود مکعب اموری بِیناذهنی (
Intersubjective
) هستند (ساکولوفسکی، ۱۳۸۴، ۶۴-۶۵). نکت مهم این است که گرچه مکعب از طریق وجوه، جنبهها و نماهای متعددِ خود به ما اهدا میشود، اما ما هرگز مکعب را صرف این دادههای متکثر نمیدانیم. بلکه بین هم آنها اینهمانی ایجاد میکنیم و به خود مکعب به عنوان وحدتبخش هم این دادههای متعدد روی میآوریم. رویآوری آگاهی ما بین دادههای متکثر اینهمانی ایجاد میکند. آن امرِ اینهمان که نزد آگاهی حضور یافته است «پدیدار» به معنای پدیدارشناسان لفظ است. در صورتی که ممکن است کسی نماها را که اموری صرفا ذهنی و سوبژکتیو هستند و برای فرد ظهور میکنند، پدیدار قلمداد کند. در این صورت او پدیدار را نه به معنای پدیدارشناسان کلمه بلکه به معنای عامیان آن به کار برده است. رویآورندگیِ(
Intentionality
) آگاهی در پدیدارشدن امور به معنای پدیدارشناسان لفظ نقش قطعی دارد. هوسرل چهار نقش برای رویآورندگی آگاهی در پدیدارشدن اشیاء برای آگاهی قائل است. اول، هنگامی که دادههایی به ما داده میشود، رویآوری، آن دادهها را که هوسرل به آنها دادههای حسی یا دادههای مادی میگوید به اعیان التفاتی بازمیگرداند. اعیانی که خود معمولا از طریق همین دادهها، داده میشوند، ولی خود، هیچکدام از این دادهها نیستند. به این ترتیب، رویآورندگی(التفات) ماد خام آگاهی(دادههای حسی یا دادههای هیولانی) را در قالب یک عین به هم میآمیزد و آنها را در عین، این همان میکند. اما التفات بسته به این که واجد چه کیفیتی باشد، عین را به طرق متفاوت این همان میکند. کیفیت التفات ممکن است یقین، شک، ادراک، اندیشه و …. باشد. هوسرل عین التفاتی را که همان پدیدار به معنای پدیدارشناسانه است، محصول ترکیب داد حسی(یا هیولانی) آگاهی و کیفیت التفات میداند. عین التفاتی از ماده(داد هیولانی) و صورت(کیفیت التفاتی) تشکیل شده است.
دوم: نقش دیگری که هوسرل برای التفات در تشکیل متعلق التفاتی یا همان پدیدار به معنای پدیدارشناسانه قائل است، این است که التفات به دادههای متوالیِ گوناگونی که به آگاهی داده میشود وحدت میبخشد. به این صورت که آنها را به مرجعها یا قطبهای یکسان معنا نسبت میدهد. اگر آگاهی(التفاتی) چنین کارکردی نداشت ما صرفاً واجد ادراکهای مشابهی بودیم. اما نمیتوانسیتم معنا را ادراک کنیم و وجوه، نماها و مراحل گوناگون یک عین را به هستهای متمرکز نسبت دهیم.
سوم: التفات، هر وجهی از یک متعلق را به وجوه مرتبط دیگر نسبت میدهد. وجه جلو، متعلق را به وجوه جانبی و به روشنی کمتری به پشت سر مرتبط میکند.
چهارم: هوسرل نهایتا متعلق التفاتی را برساخت خود التفات میشمارد. التفات، آگاهیای است که متعلقهای التفاتی را تقویم میکند. متعلقهای التفاتی همان «پدیدارها» به معنای پدیدارشناسان کلمه هستند.
همانگونه که ملاحظه شد در نظر هوسرل اشیاء چنانکه به طور معمول با آنها مواجه میشویم و به تعبیر او در رویکرد طب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 