پاورپوینت کامل یک هجویه انتخاب چزاره بورجا به‌مثابه شهریار نمونه ۶۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یک هجویه انتخاب چزاره بورجا به‌مثابه شهریار نمونه ۶۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک هجویه انتخاب چزاره بورجا به‌مثابه شهریار نمونه ۶۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل یک هجویه انتخاب چزاره بورجا به‌مثابه شهریار نمونه ۶۳ اسلاید در PowerPoint :

البته دیدگاه بدیلی در کار است که هرگز تفوق نیافت و اکنون نیز شوربختانه از مد افتاده است، هرچند زمانی افراد بسیار معتبری همین دیدگاه را داشتند. تا جایی که من می‎دانم کهن‎ترین بیان صریح این دیدگاه به آلبریکو جنتیلی[i] برمی‎گردد؛ ایتالیایی‎ای که در دوران الیزابت اول درس‌گفتارهایی دربار حقوق مدنی در دانشگاه آکسفورد ارائه می‎داد. جنتیلی ضمن سخن‎ گفتن از هموطنش [= ماکیاوللی] می‎نویسد: «او جایگاه بسیار رفیعی داشته و شایست توجه و عنایت ماست.

شهریارِ ماکیاوللی: علوم سیاسی یا هجوی سیاسی؟(۳)

البته دیدگاه بدیلی در کار است که هرگز تفوق نیافت و اکنون نیز شوربختانه از مد افتاده است، هرچند زمانی افراد بسیار معتبری همین دیدگاه را داشتند. تا جایی که من می

دانم کهن

ترین بیان صریح این دیدگاه به آلبریکو جنتیلی[

i

] برمی

گردد؛ ایتالیایی

ای که در دوران الیزابت اول درس‌گفتارهایی دربار حقوق مدنی در دانشگاه آکسفورد ارائه می

داد. جنتیلی ضمن سخن

گفتن از هموطنش [= ماکیاوللی] می

نویسد: «او جایگاه بسیار رفیعی داشته و شایست توجه و عنایت ماست. ماکیاوللی قطعاً یکی از ستایشگران دموکراسی (

Democratiae laudator

) و مدافعان پرشور آن بود. او در یک جمهوری متولد شد و تحت آموزش قرار گرفت و در همان جمهوری به منصب مهمی نائل شد. او دشمن بسیار سرسخت حاکمان جائر بود. او در صدد راهنمایی

کردن حاکمان جائر نبود، بلکه در پی این بود که سازوکارهای پیچیده

و مخفی این حاکمان را افشا کرده و پیش از آنکه آن‌ها توان مردم

آزاری بیابند، خلع سلاحشان کند… ماکیاوللی به بهان راهنمایی شهریار و نتیجتاً با امید به اینکه تعالیمش [از سوی حاکمان] تحمل خواهد شد، در پی راهنمایی مردم بود.» دقیقاً پیش از پایان قرن هفدهم، باروخ اسپینوزا[

ii

] به

نظرم بدون اینکه حتی یک خط از مطالب جنتیلی را خوانده باشد، دیدگاه مشابهی را بیان کرد و نزدیک به ۱۰۰ سال بعد ژان ژاک روسو[

iii

] نیز با این دیدگاه هم

صدا شد. طی این قرون و پیش از اینکه ناسیونالیسم خشن، چشم

انداز افراد را تیره‌وتار کرده باشد، تعداد معتنابهی از نویسندگان اساساً شهریار را به‌مثابه یک هجویه شناسایی کرده بودند تا اینکه هِردِر احساس کرد که مجبور است با نقض خشمگینان این دیدگاه از تفسیر خویش دفاع کند.

شاید امروزه هیچ

کس نباید این

قدر عجول باشد که به‌رغم تمام دیدگاه

های عالمانه

ای که مخالف هجویه نامیدن شهریار هستند همچنان شهریار را هجویه بخواند؛ اما وقتی که کسی شروع به تفکر دربار این دیدگاه می

کند، آن را فوق

العاده منطقی می

یابد! شما هر تعریفی که از «هجویه» داشته باشید -و من می

فهمم که ناقدان هنوز تعریف کاملاً رضایت

بخشی از هجویه ندارند- این تعریف می

بایست شامل قصد محکوم

کردن، افشاگری یا تمسخر فرد یا چیزی باشد، نیز باید از صِرف محکوم

کردن موعظه

آمیز و ناسزاگوییِ با توسل به ترفندهایی مثل آیرونی، پوزخند[

iv

] و استهزاء[

v

] متمایز باشد (اگر بتوان چنین تمایزی را تحت هر شرایطی ایجاد کرد). نیازی نیست که هجویه خنده

دار باشد؛ من شک دارم که بسیاری از مردم به ماجراجویی

های گالیور در میان یاهوها[

vi

] حتی لبخند زده باشند و به‌رغم اینکه هجویه امکان اغراق و تأکید مفرط را فراهم می

کند و عملاً همواره این دو را به

کار می

گیرد، مؤلف -به‌منظور اثرگذاری کارش- نباید طوری بنماید که از این اغراق و تأکید مفرط مطلع است و در واقع نیازی هم نیست که این

گونه وانمود کند. وقتی درایدِن[

vii

] می

نویسد: «دیگران دست‌کم به [انتقالِ] یک معنای مبهم تظاهر می

کنند اما شَدوِل[

viii

] مطلقاً حتی متمایل به معنا هم نمی

شود»[

ix

] احتمالاً از بار غلوآمیز شعرش آگاه بوده؛ لکن او در حال بیان نقد حساب

شده

‎‎

اش بر شعر شدول بوده است. و وقتی که پوپ[

x

]، “لُرد کپَل”[

xi

] را “کودک بزک

شد برآمده از کثافت که بوی گند می

دهد و چندش

آور است»،[

xii

] می

خواند، ممکن است که این لحن زننده باشد، اما چه کسی شک می

کند که این بیانگر احساس پوپ است؟

به نظر می

آید که هجویه

پرداز مهم

ترین توانایی خود را عمدتاً وقتی عرضه می

کند که عصبانیت، نفرت و غضب شدید، وی را برانگیخته باشند. اگر ماکیاوللی نه از سر کنجکاویِ عاری از احساسِ یک دانشمند و نه از سر اشتیاق پَست نسبت به تملق

گویی از کسی که آزادی میهنش را نابود کرد، بلکه از سر فوران این‌قبیل احساسات [=عصبانیت، نفرت و غضب شدید] دست به نگارش شهریار برده باشد، آن

گاه می

توان فهمید که چرا جملات شهریار مانند شلاق فرود می

آیند و چرا کلماتش گزنده و مثل اسید سوزان هستند و چرا کلیت سبک نگارش این کتاب واجد کیفیت و تأثیر منحصربه

فردی در میان آثار ماکیاوللی است.

خوانش شهریار به‌مثابه هجویه نه تنها پرده از معماها برمی

دارد و تناقضات را رفع می

کند، بلکه به بعضی عباراتی که تاکنون معمولی می

نمودند بُعد و فحوایی جدید می

بخشد. به این قسمت از تقدیم

نام شهریار دقت کنید که می

گوید: «کسانی که دورنمای یک منظره را ترسیم می

کنند باید در پایین

دستِ دشت

ها بنشینند تا بتوانند کوه

ها را ببینند و در ارتفاعات کوه

ها بنشینند تا بتوانند دشت

ها را ببینند. درست به همین ترتیب، برای درک سرشت آدمیان باید در جایگاه شهریار قرار گیری و برای درک سرشت شهریار باید خود را جای مردم بگذاری.» اگر با نگاه عادی به این قسمت بنگریم، صرفاً یک عبارت مهم خطابی[

xiii

] است، اما از آنجا که ماکیاوللی عملاً خود را در هر دو موضع [شهریار و افراد عادی] قرار می

دهد، به محض تفحص، آیرونی به

راحتی کشف می

شود. مردم طبعاً و ضرورتاً شهریار را صرفاً به چشم فردی غیرقابل

اعتماد، قسی

القلب، خسیس و ریاکار می

بینند. شهریار از موضع رفیع اما متزلزل خویش جرئت ندارد مردم را به‌مثابه کسانی ببیند که در فصل هفدهم [شهریار] وصف شده

اند: «ناسپاس، دمدمی

مزاج، خائن، بزدل و طمعکار. تا وقتی

که تو موفق باشی آن‌ها دربست در اختیار تو خواهند بود. وقتی

که تو به آن‌ها نیاز نداری آنان جان و مال و زندگی و فرزندانشان را به تو پیشکش خواهند کرد. وقتی

که تو به آن‌ها نیاز داری آنان از تو روی برخواهند گرداند و دیگر حامی

ات نخواهند بود.» شاید ماکیاوللی واقعاً باور داشت که چنین حالتی یا شبیه به آن، برای سرشت انسانی یک حاکم جائر و رعایای او حادث شده است؛ اما این دیدگاه مثل [شکل] بیانش چیزی کمتر از یک دیدگاه عینی و بدون احساس است و به نظر می

آید تنها درسی که برای شهریار دارد این است که: «برای حفظ جانت فرار کن!»

با توجه به مختصر بودن شهریار، تعداد دفعاتی که در آن‌ها خود شهریار که خوانند کتاب است مورد تذکار قرار می

گیرد -مانند عبارت نقل

شده در فوق دال بر اینکه رعایای وی عاقبت او را سرنگون می

کنند- کاملاً چشمگیر است. در دوران قدیم، شهریاران بر شهرهایی حکم می

راندند که این شهرها به

راحتی با تغییر حاکم کنار می

آمدند، اما ماکیاوللی در فصل پنجم شهریار می

گوید: در جمهوری

ها، شور بیشتر، تنفر عظیم

تر و میل فراوان

تری برای انتقام وجود دارد. [اهالیِ] جمهوری

ها نمی

توانند آزادی ازدست‌رفت خویش را فراموش کنند. پس امن

ترین راه [برای ممانعت از شورش] این است که یا آن‌ها را ویران کرد یا در آن‌ها رحل اقامت افکند. ماکیاوللی نمی

گوید که چه چیزی این روش را امن می

کند؛ و عبارت قابل

توجه

تر و توأم با آیرونیِ گزنده

تر این است: «دوک [بورجا] به‌قدری توانا بود و چنان بنیان

های محکمی را ساخت… که رومانیا [پس از مرگ پاپ الکساندر ششم] بیش از یک ماه انتظار ورود بورجا را می

کشید.» این همان میزان زمانی است که می

شد به برادر پاپ لئون دهم[

xiv

] هشدار داد که بدون حمایت پاپی، همین مدت کوتاه دوام می

آورد. اما اگر رومانیای خوگرفته به حکومت

جور پیش از شورش فقط یک ماه انتظار [دوک بورجا را] کشید، فلورانس چقدر انتظار خواهد کشید؟ چنین بی

ملاحظگی

هایی قابل درک نیستند مگر اینکه عمدی باشند، مگر اینکه آن‌ها نه خطاهای فاحش بلکه آیرونی

های کنایه

آمیز باشند: استهزاهایی علیه خاندان مدیچی و تحریکاتی برای فلورانسی

ها.

فقط در یک هجویه است که می

توان انتخاب چزاره بورجا به‌مثابه شهریار نمونه را درک کرد. مردم عادی توسکانی آنچه از حکمرانی یک شهریار انتظار داشتند را در هیچ

جا آشکارتر از نمون حکمرانی بورجا نیافته

اند: شهریارِ خونریز و نابخردی که جرایم و جنایات و حماقت

های وی مای رسوایی ایتالیا بوده

‎‎

است و رفتار سربازان ددمنش و بی

نظمش به‌قدری اهالی توسکانی را عصبانی کرده بود که هرگاه دست دیگری از این سربازان از مرز توسکانی عبور می

کرد کشاورزان فقیر به آن‌ها حمله

ور می

شدند و آنان را متفرق می

کردند. از آنجا که اشراف فلورانسی کسانی بودند که جووانی و پسر عمویش جولیو[

xv

] [مدیچی] در مسیر گذار به استبداد بر آن‌ها اتکا می

کردند، چه

بسا که انزجار مردم از چزاره شامل حال این اشراف نیز می

شده است؛ و ممکن است آن‌ها -بر مبنای منطق حاکم بر این فرض که اشراف برای حاکم

جائر خطرناک

تر از عوام بودند- نسبتاً ژرف

تر [از دیگران] تلقی شده باشند و می

بایست چزاره آن

گونه با آنان تعامل کرده باشد که با لُردهای خرده

پای رومانیا. مضاف بر اینکه اشراف به‌سختی ممکن بود از توجه به این توصیه چشم

پوشی کرده باشند که استفاده از یک کارگزار باوفا باعث ترساندن مابقی کارگزاران می

شود و نهایتاً قربانی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.