پاورپوینت کامل حکمت اشراقی در شرق ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حکمت اشراقی در شرق ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکمت اشراقی در شرق ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حکمت اشراقی در شرق ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
حکمت ایران باستان را حکمت نوری مینامند و این عنوان، رایجترین و در عین حال مقبولترین صفت حکمت ایرانیان باستان است. این معنا نه صرفا از تعابیر وسیع مورد استفاده شیخ اشراق، که با تأمل در متون به جا مانده از ایران باستان، بهویژه در اوستا و ملحقات آن حاصل میشود.
حکمت نوری
الف) حکمت ایران باستان را حکمت نوری مینامند و این عنوان، رایجترین و در عین حال مقبولترین صفت حکمت ایرانیان باستان است. این معنا نه صرفا از تعابیر وسیع مورد استفاده شیخ اشراق، که با تأمل در متون به جا مانده از ایران باستان، بهویژه در اوستا و ملحقات آن حاصل میشود. تا بهحال یکی از اصلیترین جریانهای حوزه تحقیقات در قلمرو حکمت نوریه ایران باستان، یا متعلق به دادوستد آن با جهان یونانی بوده یا متعلق به حکمت اسلامی، به عبارتی از یک سو تأثیر این حکمت بر اندیشه یونانی بهویژه از طریق نحله فیثاغوری و سپس افلاطون مورد تحقیق و تأمل جدی بوده و شواهد کافی نیز در این باب ارائه گردیده و از سوی دیگر تأثیرگذاری آن بر حکمهالاشراق اسلامی با توجه به نص صریح شیخ اشراق در احیای حکمت فرزانگان پارسی در حکمهالاشراق؛ اما تا به حال تحقیق جامعی که بیانگر تأثیر و تأثر متقابل یا دست
کم مشابهت و اشتراک حکمت نوری ایران باستان با حکَم شرقی ازجمله حکمت هندویی باشد صورت نگرفته است. مگر کارهای برخی سنّتگرایان و نیز مرحوم داریوش شایگان. به این متن از اوپانیشادها (اوپانیشاد مندک) توجه کنید:
«برهمن در پوشش زرین است، ناب، یکپارچه، شکوهمند، او نورالانوار است، نورالانوار نور آسمان است. با هیچ چیز افروخته نشده است؛ زیرا نوری است که همه انوار دیگر را پدید میآورد» در مقایسه با این متن: «واجب است که انوار قائمه بالذات و انوار عارضه و هیأت آنها همه به نوری منتهی شود که ورای وی نور دیگر بدانسان نبود و آن نورالانوار و نور محیط و نور قیوم و نور مقدس و نور اعظم و اعلی بود و نوری قهار و غنی مطلق بود ورای آن چیزی دیگر نبود… پس در عالم هست، چیزی اشَدُّ نورا از آن [نورالانوار] نبود که در حقیقت ذاتش نور بود آنکه خود متجلّی و فیاض لذاته بود بر هر قابلی»(حکمهالاشراق صص۲۱۰ و ۲۳۲).
مفهوم مشترک دیگر، «ارباب انواع» است که در حکمت خسروانی از جمله اصول نوریه محسوب میشود. در بخش سوم اوپانیشاد چاندوگیه، برهما نور و آفتاب، هستی است و باز به تعبیر همین اوپانیشاد، عقل را باید به عنوان برهما ستود (در مقایسه با این جمله شیخ اشراق که «حکمای اقدم معتقد بودهاند مبدع کل و عالم عقل، نور است. گفتار صریح افلاطون و اصحاب اوست که نور محض عبارت از عالم عقل بود») و کلیه ارباب انواع که هریک اجزای مختلف طبیعت را به کار میدارند، همه از برهما هستند در مقایسه با این کلام شیخ شهابالدین: «حکماء فرس همه بر این امر متفقاند تا آنجا که برای آب به نزد آنان صاحب صنمی از عالم ملکوت بود که آن را «خرداد» نامیدهاند و همچنین برای اشجار که «مرداد» نامیدهاند و برای نار که اردیبهشت نامیدهاند.»(همان، ص۲۶۲).
در اینجا به بررسی مشترکات بحث نور و نورالانوار در متن اوپانیشادها و حکمت اشراقی ملهم از حکمت خسروانی میپردازیم. بهویژه با تأمل بر این معنا که در موارد اندکی شیخ اشراق به حکمای هند نیز اشاره کرده است: «و همه حکمای فرس و هند بر همین عقیدهاند»(همان، ص۲۶۱).
الف) حکمت ایرانی در هند و خاور دور
همه میدانیم چه داد و ستد عظیمی میان اندیشه ایرانی و هندی بهویژه در جهان باستان وجود داشته است. هر کس از منظر جهان مشرقی اوپانیشادها و بهگودگیتا به اندیشه ایرانی بنگرد، چنان شباهتهای عظیم و بینظیری میبیند و مییابد که محال است دست کم به ریشه مشترک این دو فرهنگ اقرار و اعتراف نکند. بر این بنیاد بحث خود را که بیشتر متنمحور است تا تحلیلمحور، بر اوپانیشادها قرار دادم و مایلم برخی از متون ناب را هم از ایران باستان بخوانم هم از هند باستان تا بدانیم که آیا حقیقتا آبشخور مشترکی دارند و آیا میتوان منابع مکنون و مستور حکمتالاشراق شیخ اشراق را با استناد به خوانش متون هند باستان دریافت و بازیافت؟
«نور» تنها مفهومی است که میتوان به واسطه آن بطن و ذات حکمت ایرانی را دریافت. همین معنا بود که به دست شیخ اشراق احیا شد. بدون تردید حلقه واسط مطلق حکمت اشراقی شیخ اشراق و تلألو متعالی آن در حکمت متعالیه، بازتاب مطلق حضرت نور در ایران باستان است. شیخ اشراق میگوید حکمت من «خسروانی» است و حتی نام میبرد؛ اما منبع و مرجع ارجاعات او چیست؟ کجا ارجاع داده که مثلا از فلان متن ایران باستان گرفته است؟ نور ایران باستان چگونه در حکمتالاشراق جلوه کرده است و بر بنیاد چه معانی؟ تاریخ ما مسکوت و منابع آن مکنون است!
یک راه شناسایی رجوع به متون ایران باستان است. راه دوم بازخوانی حضرت نور است در اندیشه افلاطون و بعد نوافلاطونیان و پیش از این دو، فیثاغورث از طریق نسبتی که فیثاغورث در بینالنهرین تعالیم خود را از حکیمی به نام زارتاس در باب نور دریافته و سپس به یونان برده که البته طریق سخت و مشکلی است؛ ولی اگر بکوشیم، میتوانیم رد پای حکمت ایرانی را در یونان بهویژه در حوزه نور بررسی کنیم. یکی از آثار خوب در این قلمرو، اثر استفان پانوسی است: «تأثیر حکمت ایرانی بر جهانبینی افلاطون» (نشر انجمن حکمت و فلسفه ایران).
راه سوم شرق است که تقریبا هیچ اشارهای به آن نداشتیم، جز در بیست سال گذشته که تلاشهای گرانقدر مرحوم داریوش شایگان که شیفته جمع دو بحر قرآن و اوپانیشادها و عرفان اسلامی و عرفان اوپانیشادی در «مجمعالبحرین» داراشکوه بود. رساله دکتری و بعد آثاری دیگری که نوشتند. غیر از آن، کدام اثر را داریم که ریشههای مشرقی حکمت ایرانی را در حکمت و اندیشه هندی عمیقا تحقیق و پژوهش کرده باشد.
ب) نگاهی به شرق
ابتدا بنا را بر این قرار دهیم که در ایران باستان متأثر از اوستا، حکمتی آیینمحور و نه صرفا عقلمحور ظاهر شد، اگرچه در متن آیین شرقی عقل حضوری کامل و برجسته دارد. آن آثار حکمی چگونه از متونی چنین آیینی حاصل شده است؟ این را نمیدانیم! شاید به دلیل آنکه اسکندر در کتابسوزی این منابع را از بین برد و دست ما را از نخیل بلند حکمت ایرانی قطع کرد.
ابتدا داستان نور را از «گاهان» (یا گاثهها) میخوانم تا ببینیم چه نسبتی با جمله شیخ اشراق در حکمهالاشراق دارد که: «واجب است انوار قائمه به ذات و انوار عارضه و هیأت آن به نوری منتهی شود که ورای وی نور دیگر بدانسان نبود و آن نورالانوار و نور محیط و نور قیّوم و نور مقدس و نور اعظم و نور اعلی بود و نوری قهار و غنی مطلق بود و ورای آن چیزی دیگر از مراتب علل نبود.»
من داستان نور را در اوستا تعقیب کردهام (بهویژه در پنج بخش یسنهها، یشتها، وندیداد، ویسپرد و خردهاوستا). از میان این پنج جزء، یسنهها معتبرتر است و از میان ۷۲ هات آن، ۱۷ هاتِ مشهور به «گاهان» (گاثهها) به تعبیر علمای زرتشتی معتبرترین بخش اوستاست. کلمه گاثه یا گاته احتمالا همریشه است با «
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 