پاورپوینت کامل اخلاق ارسطویی در میان مسیحیان و مسلمانان ۸۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اخلاق ارسطویی در میان مسیحیان و مسلمانان ۸۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اخلاق ارسطویی در میان مسیحیان و مسلمانان ۸۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اخلاق ارسطویی در میان مسیحیان و مسلمانان ۸۰ اسلاید در PowerPoint :
مقدمه: درگذشت ارسطو در ۳۲۲ق.م که چند ماه پس از مرگ اسکندر کبیر اتفاق افتاد، نقط عطفی است که دوران فلسف کلاسیک را از فلسف یونانیمآب (Hellenistic) ممتاز میکند. سه شخصیت برجست دوران کلاسیک عبارتند از: سقراط، افلاطون و ارسطو. «فرزانگی سقراط، در پیشگویی پیامبران او بود. فلسف افلاطون، شهودی باطنی بود که تنها نیمی به زبان آمد و مرگ وی بازماندگانش را به میدان توانآزمایی کشاند تا جهانگشایی او را در عالم اندیشه تمام کنند.
مقدمه: درگذشت ارسطو در ۳۲۲ق.م که چند ماه پس از مرگ اسکندر کبیر اتفاق افتاد، نقط عطفی است که دوران فلسف کلاسیک را از فلسف یونانیمآب (
Hellenistic
) ممتاز میکند. سه شخصیت برجست دوران کلاسیک عبارتند از: سقراط، افلاطون و ارسطو. «فرزانگی سقراط، در پیشگویی پیامبران او بود. فلسف افلاطون، شهودی باطنی بود که تنها نیمی به زبان آمد و مرگ وی بازماندگانش را به میدان توانآزمایی کشاند تا جهانگشایی او را در عالم اندیشه تمام کنند. ارسطو تکلیفی را که به ارث برده بود، چندان پیروزمندانه انجام داد و به چنان اوجی رساند که موج فکر و نظر از آن پس راهی جز پس نشستن نداشت. جانشینان او را در لوکیون در طول دو قرن و نیم بعد میشناسیم؛ اما هر یک شخصیتی کمفروغتر از سلف خویش دارد.»۱
دور یونانیمآب که دو ویژگی اصلی آن رواج اندیش جهانوطنی و گرایش به تفرد و دوری جستن از سیاست است، عصر ظهور حوزههای متعدد و کوچک در عالم اندیشه است.۲رواقیگری و اپیکوریگری دو حوز مؤثر در اندیش یونانیمآباند. البته در سراسر دور مذکور اندیش ارسطو بهویژه در لوکیون تعلیم داده میشود، اما از اینکه قدرت زایندگی فکری داشته باشد و در عرص اندیشه حکمروایی کند، بازمانده است.
بعد از سیطر روم بر یونان، عصر رومیان آغاز میشود، اما در این دوره اصولا بازار اندیش فلسفی رونق ندارد و رومیان بیشتر مردان جنگ و عملاند، نه فکر و نظر. رومیان از اخلاق به توصیههای عملی رواقیان بسنده کردند و علاقهای به اندیش فلسفی ارسطو در اخلاق نشان نمیدهند. اگرچه در دوران یونانیمآب اندیش اخلاقی ارسطو نقش اول را ندارد، اما هنوز مورد توجه است و رواقیان و اپیکوریان و دیگر حوزههای اندیش یونانیمآب هرچند برای نقد آن، به مطالع اخلاق ارسطو میپردازند و کلام ارسطو در کانون توجه آنهاست. در دور رومیان اصولا بیاعتنایی به آرای اخلاقی ارسطو رواج میگیرد.
اما دیری نمیگذرد که حضرت مسیح(ع) ظهور میکند و عصر جدیدی آغاز میشود. مسیحیت به آرامی روم و یونان را زیر نفوذ خود میگیرد و در عرص اندیش آنها هم یکهتازی میکند. این تحول بزرگ، در جایگاه اخلاق ارسطویی بهبودی نمیبخشد، بلکه آن را بیش از پیش به حاشیه میراند. سیطر مسیحیت در اندیش اخلاقی هم دیده میشود و اخلاق بیشتر صبغ کلیسایی به خود میگیرد و در مجموعههایی از توصی اخلاقی پدران کلیسا خلاصه میشود. این بیخبری طوری است که غرب در حدود سیزده قرن بعد از میلاد، هنوز دسترسی به کتاب معروف اخلاق نیکوماخوس ندارد.
اما در حدود پنج قرن بعد از ظهور حضرت مسیح، پیامبری ظهور میکند و دین اسلام را پایهریزی مینماید. در بستر دین اسلام تمدن بزرگی شکل میگیرد. برعکس تمدن مسیحی، تمدن اسلامی بهزودی با اندیشههای فلسفی یونانیان و بهویژه ارسطو آشنا میشود و هنوز سه قرن از ظهور اسلام نگذشته است که اسحاقبن حنین کتاب اخلاق نیکوماخوس را به طور کامل به عربی ترجمه میکند و دانشوران مسلمان را با یکی از مهمترین نظامهای فلسفی اخلاق آشنا میکند.
مسلمانها بخش اعظم آثار ارسطو را، ولو به صورت ترجمه از سُریانی، در دست داشتند، در حالی که فیلسوف درخشانی همچون پییر اَبلار (
Abelard
) که ارسطو را بالاترین مرجع در فن جدل میدانست و در اواسط قرن دوازدهم میلادی درگذشت، هرگز چیزی جز قاطیغوریاس و باری ارمینیاس و اَنالوطیقای اول از او ندید. با اینهمه، ویژگی مهم قرن دوازدهم این بود که ترجمههای لاتین متون و شروح عربی که بیشتر از قلم یهودیان اسپانیایی آشنا با هر دو زبان تراویده بود، کمکم به اروپا راه یافت.۳ پس بهتر است ابتدا بازتاب نظری سعادت ارسطو را در میان متفکران مسلمان بررسی کنیم و سپس در عالم مسیحیت. البته در این بررسی، فقط به چند شخصیت اصلی از کسانی که آن را پذیرفتهاند، اشاره میکنیم و سخنی از منتقدان و منکران آن نمیگوییم.
مسلمانان و نظری سعادت ارسطو
اخلاق در مجموعه تعالیم اسلام، نقش ممتازی دارد. بسیاری از آیات قرآن توصیههای اخلاقی است. قرآن کریم حتی در جایی که حوادث تاریخی را بازگو میکند، آنها را مای پرورش اخلاقی مخاطبان خود میداند. علاوه بر قرآن، مجموع ارزندهای از تعالیم اخلاقی را میتوان در متون روایی برجامانده از پیامبر(ص) و ائم(ع) (سنت) یافت. در تمدن اسلامی شیوههای مختلفی از اندیش اخلاقی رونق گرفت۴ و بر اساس آن، آثار و کتابهای مختلفی تدوین شد که مهمترین آنها عبارتند از: الف) اخلاق قرآنی و روایی که صرفا تنظیم و تنسیق تعالیم پراکند اخلاقی است که در قرآن و روایات آمده است؛ ب) اخلاق کلامی که دربار برخی از مبادی اخلاق بحث میکند. مهمترین مسئل اخلاق کلامی، کیفیت وجودی حسن و قبح و نیز کیفیت شناسایی آنهاست؛ ج) اخلاق فلسفی که با سرمشق گرفتن از اخلاق فلسفی یونانی، میکوشد در فضایی دینی به تأمل فلسفی اخلاق بپردازد؛ د) در این میان گروهی کوشیدند تا مباحث سودمند فلسف اخلاق یونانی را برگزینند و آن را با تعالیم اخلاقی اسلام سازگار کرده، دیدگاهی تلفیقی عرضه کنند. اما داوری صحیح دربار امکان تلفیق دیدگاههای اساسی فلسف اخلاق یونانی (بهویژه ارسطویی) با تعالیم دینی، نیازمند بررسی دقیقتری است که در اینجا بحث نمیشود
این مقدمه برای آن آمد تا روشن شود که اندیش اخلاقی مسلمانان از تنوع و تکثر برخوردار بوده است و نمیتوان حکمی کلی دربار آن طرح کرد و مثلا مدعی شد که اخلاق اسلامی (اخلاقی که در بستر تمدن اسلامی روییده و بالیده است) بهکل ارسطویی است. همین نکته تا حدودی در مورد اخلاق مسیحی نیز صادق است. اگر سراغ نشانههایی از اخلاق ارسطویی در عالم اسلام هستیم، باید بیشتر از هر جای دیگری، به آثار فلسفی کسانی مانند فارابی، ابنسینا، ابن مسکویه و طوسی مراجعه کنیم و سپس به سراغ آثار کسانی مثل راغب اصفهانی یا محمد مهدی نراقی برویم که در بازسازی اخلاق دینی از اخلاق یونانی هم آموزههایی را وام گرفتهاند.
دربار اینکه آیا اندیشههای اخلاقی ارسطو پیش از افلاطون وارد عالم اسلام شده، بحث و گفتگوست. مورخان فلسفه معمولا میگویند که «اخلاق نیکوماخوسِ» ارسطو اولین کتاب اخلاقی است که به عربی ترجمه میشود. اسحاق بن حنین (متوفای ۲۸۹ق) مترجم عربی کتاب ارسطوست؛ اما برخی میگویند که اندیشههای اخلاقی افلاطون پیش از ترجم اخلاق نیکوماخوس، به صورت شفاهی به عالم اسلامی منتقل شده بود. ناجی التکریتی در کتاب خود میکوشد تا اثرپذیری دانشمندان مسلمان از اخلاق افلاطونی را نشان دهد. به نظر او اخلاق فلسفی مسلمانانْ افلاطونی است، نه ارسطویی.۵
کتاب اخلاق نیکوماخوس که ده مقاله دارد، در ترجم عربی افزودههایی هم پیدا کرد که احتمالا نوشت فرفوریوس بود و همین منشأ ضمیمهشدن نگرش نوافلاطونی به اخلاق ارسطویی در میان مسلمانان شد؛ به عبارت دیگر ارسطوی اخلاقی هم مانند ارسطوی فیلسوف با صبغهای نوافلاطونی به عالم اسلام معرفی شد.۶ فارابی اولین فیلسوف مسلمان است که کتاب اخلاق ارسطو را شرح و نقد کرد، هرچند متأسفانه از این کتاب اثری در دست نیست، جز ارجاعهایی که فیلسوفان متأخر مثل ابن رشد و ابن باجه به آن دادهاند و نیز نقل قولهایی که خود فارابی در آثار دیگرش (مثل الفصول المنتزعه) از آن آورده است.
بسیاری از نکات فارابی در آثار اخلاقی خود، برگرفته از اخلاق نیکوماخوس است؛ تقسیم فضایل انسانی به اخلاقی و فکری (نطقی)، نشان از عبارات ارسطو در اخلاق نیکوماخوس دارد. به علاوه تقسیم عقل به نظری و عملی و زیرمجموع هر یک از آن دو، کاملا صبغ ارسطویی دارد. اعتنای فراوان فارابی به بحث «دوستی»، یادآور توجه زیاد ارسطوست. هرچند فارابی در بحث دوستی بستر مناسبی برای توضیح مفهوم «امّت» (مجموعه کسانی که برای داشتن اعتقادات مشترک، همزیستی میکنند)، مییابد.
شمارش نکات مشترک اخلاق فارابی و ارسطو، موضوع بحث نیست، بلکه آنچه برای ما جالب توجه است بررسی اشتراک نظر فارابی و ارسطو دربار سعادت است. میدانیم که شارحان ارسطو دربار نظری سعادت وی، اختلاف دارند. برخی از آنها ارسطو را طرفدار تفسیر غالب (عقلگرا) و برخی وی را مدافع و بلکه مبدع تفسیر جامع میدانند. در تفسیر غالب غلب یک عنصر در سعادت دیده میشود که معمولا بنا بر آنچه ارسطو میگوید، همان تأمل یا نظرورزی است که در حیات فلسفی ظهور و بروز مییابد. در تفسیر جامع چند چیز با هم سعادت را میسازند و همانطور که نظرورزی از ارکان سعادت است، فضایل اخلاق هم چنیناند.
ارسطو در اوایل اخلاق نیکوماخوس از دیدگاه جامع در تعریف سعادت دفاع میکند، اما در کتاب دهم و در اواخر اخلاق نیکوماخوس، ناگهان دیدگاه تفسیر غالب و تأکید بر یگانه بودن مؤلف سعادت دارد. اتفاقا همین اختلاف دربار توضیح نظری سعادت فارابی نیز هست. کسانی مانند ماجد فخری، فوزی نجار و لئواشتروس، فارابی را طرفدار تفسیر غالب میدانند. به نظر آنها فارابی سعادت را در شهود حقایق (تأمل ارسطو) میداند و ارزش عمل اخلاقی را صرفا به دلیل نقش تمهیدی آن و امکان یافتن شهود حقایق و نظرورزی میداند. از طرف دیگر کسانی مانند والزر و برمن (
Berman
) او را مدافع تفسیر جامع میدانند. هر دو طرف به عبارتهایی از فارابی استناد میکنند؛ ولی طرفداران تفسیر جامع علاق فراوان فارابی به مسئل سیاست را که ملازم با فضیلت اخلاقی است، نشان علاق وی به تفسیر جامع میدانند. برخی از شارحان فارابی میگویند چون سعادت در نظر فارابی، حاصل اتصال نفس با عقل فعال است که آدمی از طریق آن خود را از ورط میرایی به عرص جاودانگی میرساند، باید وی را در زمر نوافلاطونیان شمرد.
اصل اید تأمل و نقش کلیدی آن در سعادت آدمی، از ارسطوست؛ اما دیدگاه ارسطو برای متفکران مسلمانی مانند فارابی نقط شروع است، نه پایان کار. اگرچه دربار اینکه آیا فارابی سعادت را صرفا تأمل و نظرورزی و بهتبع حیات فلسفی میداند یا مجموع تأمل و عمل اخلاقی و بهتبع درگیر شدن در ساحت اجتماع و سیاست را با هم سازند سعادت میداند، تردید است؛ اما در اینکه تأمل در نظر فارابی با تأمل در ارسطو تفاوت دارد، جای تردید نیست. ارسطو سخنی از اتصال با عقل فعال ندارد و دربار جاودانگی روح نیز به صراحت بحث نمیکند، اما فارابی گوهر تأمل را اتصال با عقل فعال میداند و از رهگذر این اتصال، نوعی جاودانگی را برای آدمی ممکن و مقدور میداند.
با توجه به تحلیل متفاوت فارابی از ماهیت تأمل (
study
)، شارحانْ دیدگاه او را همسو با نوافلاطونیان دانسته، حتی وی را سرسلسل نوافلاطونیان مسلمان میدانند. این نگرش دربار سعادت که آن را عبارت از اتصال با عقل فعال میداند، در میان فلاسف مسلمان سخت مقبول افتاد و بعد از فارابی، ابنسینا به دفاع از آن پرداخت. البته ابن سینا بهرغم کتابهای فراوانی که در فلسفه نگاشته است، اثر مستقلی که در آن به تفصیل در مورد مسائل اخلاق بحث کرده باشد، ندارد. اما در چند رسال مختصر و نیز در لابلای برخی از آثار عمد خود مانند اشارات دربار سعادت بحث کرده است. وی با صراحت بیشتری میگوید، سعادت عبارت است از: فعالیت نظری عقل که در اتصال به عقل فعال به آخرین درج کمال میرسد.
عقل فعال در نگرش فیلسوفان مسلمان علاوه بر آنکه نقش اصل و مبدأ کیهانی دارد و بر عالم کوْن و فساد حکومت دارد، یک اصل و مبدأ اعطاکنند صورت به ماده نیز است و نقش معرفتی هم دارد؛ یعنی عقل فعال، صوَر عقلانی را به فردی که از طریق آموزش و تأمل مستعد شده است، میدهد. این نقش آخر عقل فعال است که ابن سینا آن را «اتصال» مینامد و گوهر سعادت آدمی را در همین میداند. اما تأمل و نظرورزی در نزد ارسطو، صرفا پرداختن به امور شریفی مانند ستارگان، عقول و مبادی اولی است که ازلیاند، نه بحثی درخصوص اتصال به عقل فعال. ماهیت تأمل در نظر ارسطو از سنخ نظرپردازی رایج در ریاضیات است. در عالم اسلام دانشمندان دیگ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 