پاورپوینت کامل گفتاری از آگون حمزه درباره لویی آلتوسر- بخش دوم و پایانی ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گفتاری از آگون حمزه درباره لویی آلتوسر- بخش دوم و پایانی ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفتاری از آگون حمزه درباره لویی آلتوسر- بخش دوم و پایانی ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گفتاری از آگون حمزه درباره لویی آلتوسر- بخش دوم و پایانی ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
این متن ادامه قسمتِ اول مقاله آگون حمزه است که به تفسیری نظری از مجادله اسپینوزا و هگل با نظر به مداخله آلتوسر میپردازد.
سوای اهمیتِ نظری این نوشته حمزه باید توجه داشته باشیم که تفسیرِ ژیژکی آگون حمزه از اندیشه هگل و با ملاحظه این نکته که ژیژک در تفسیرش از هگل از عناصر لکانی و حتی آلتوسری (البته برمبنای تفسیرِ شادی که از آلتوسر دارد) بهره برده است.
فیلسوف : نگهبانِ شیفتِ شب یا بازیگر؟
نوید گرگین: این متن ادامه قسمتِ اول مقاله آگون حمزه است که به تفسیری نظری از مجادله اسپینوزا و هگل با نظر به مداخله آلتوسر میپردازد.
سوای اهمیتِ نظری این نوشته حمزه باید توجه داشته باشیم که تفسیرِ ژیژکی آگون حمزه از اندیشه هگل و با ملاحظه این نکته که ژیژک در تفسیرش از هگل از عناصر لکانی و حتی آلتوسری (البته برمبنای تفسیرِ شادی که از آلتوسر دارد) بهره برده است. این تفسیر تقریبا با همه تفاسیرِ مشهور از هگل متفاوت است. بنابراین اگر حتی به سیاقِ هگلی بپذیریم که امتداد تفکر یک متفکر همان جریانهای شکلگرفته فکری در تاریخ باشند نباید این را به معنای تبرئه «هگل» به معنای عام درنظر گرفت و بنابراین جدالِ هگلگرایی و اسپینوزا گرایی میتواند مغلوبه شود ولی تمامی ندارد.
پارادوکس آلتوسر
در این خصوص، به باورِ آلتوسر، مساله هگل این است که نمیتواند جایی برای سوبژکتیویته بدونِ سوژه تدارک ببیند:
نزدِ هگل (کسی که همه تزهای سوبژکتیویته را نقد کرد) با اینکه جایی برای سوژه تدارک دیده شده، نه تنها در فرمِ «سوژهشدنِ جوهر» (که هگل توسطِ آن اسپینوزا را برای این «سرزنش میکند» که «به خطا» اشیا را چیزی مگر جوهر درنظر نگرفته است)، بلکه در درونبودگی(۱) تلوس [غایت] از پروسه بدونِ سوژه (که به مرحمتِ نفی نفی) طرح و مقصدی از ایده را محقق میکند.(۲)
در اینجا، با بنیادی مواجه میشویم که براساس آن آلتوسر میتواند دو تزِ مهمش را به پیش براند: ۱. تاریخ پروسهای است بدون سوژه و۲. «ماتریالیسمِ مواجهه» براساسِ انگاره خلأ، حد، فقدانِ مرکز، پیشامد و غیره به میدان آورده شده. این دو تز پارادوکسِ آلتوسری را بر ملا میکند: همزیستی یکی از رادیکالترین مواضعِ ضدِ هستیشناختی(۳) (تزِ نخست) در چارچوبی هستیشناختی. در حقیقت این همان هسته واقعی مساله پروژه آلتوسر است. در واقع آینده آلتوسر وابسته است به کاری که هنوز باید روی این موضعِ متناقضنما انجام پذیرد. از این رو اولین پیامد این است که این دو تزِ فوقالذکر [از یک طرف] پروژه فلسفی او را شکل میدهد ولی [از طرف دیگر] این پروژه را ناسازگار میکند. در یک معنا، «پروسه بدونِ سوژه» فضایی دوگانه را میگشاید: الف) برای بازاندیشی نظریه سوژه در فلسفه مارکس و ب) برای بازاندیشی در رابطه مارکس و هگل، به شیوهای غیرِ غایتشناختی.(۴)
با وجود این آلتوسر همزمان بهطور غیر منتظره با به حساب آوردنِ سوژه به عنوانِ مفهومی ایدئالیستی به این امکان نزدیک میشود. توجه به این نکته حائز اهمیت است که تزِ آلتوسر در باب پروسه بدونِ سوژه که قصد دارد تا موضعی ضدهگلی را تدارک ببیند تا جایی که ممکن است به مفهومِ هگلی سوژه در مقامِ(۵) جوهر نزدیک میشود. اسلاوی ژیژک اولین کسی بود که در تزش روی این مفهومِ هگلی کار میکرد:
لوئی آلتوسر وقتی که با جوهرسوژه هگلی (به عنوانِ پروسهـهمراهـباـسوژهای «غایتشناختی» و به نفعِ «پروسهـ بدونـ سوژه» ماتریالیست دیالکتیک) مخالفت کرد در اشتباه بود: پروسه دیالکتیکی هگل در واقع رادیکالترین نسخه «پروسه بدونِ سوژه» است (سوژه در معنای یک عامل(۶) [که این پروسه را] کنترل و هدایت میکند؛ خواه خدا باشد یا نوعِ بشر، یا طبقه بهمثابه سوژهای جمعی). (۷)
جوهر هیچ است
برای هگل جوهر وجود ندارد؛ آنچه هست پیشانگارهای عطفِ به ماسبق شونده(۸) از سوژه است. جوهر تنها در مقامِ نتیجه سوژه موجودیت پیدا میکند و برای این دلیلِ مفهومی [یعنی سوژه] است که به عنوانِ متصدی سوژه آشکار میشود. از این نظر، ایده جوهر به مثابه کلیتی انداموار (ارگانیک) توهمی بیش نیست، صراحتا به این دلیل که وقتی سوژه جوهر را مسلم فرض میگیرد، آن را شکافته شده و بریده شده درنظر میآورد. اگر جوهر از نظرِ هستیشناختی بر سوژه مقدم باشد، پس میتوانیم جوهری داشته باشیم که واجدِ صفاتِ (۹) اسپینوزایی باشد، ولی سوژه را در بر نداشته باشد. با وجودِ این، آیا میتوان این خطِ استدلالی را در رابطه با مفهومِ آلتوسری پروسه بدونِ سوژه نیز حفظ کرد؟ اگر این موضع را اختیار کنیم، در جهانی پیشاکانتی به سر میبریم. رویکردِ هگلی این را مسلم میگیرد که این فهم از جوهرْ متافیزیکی و جزمی است، چراکه هستنده/جوهر به عنوانِ تمامیت فرض شده است، به عنوانِ احدِ (۱۰) نادیدنی. این تمامیت را میتوان تنها در عالم فانتزی و خیال توجیه کرد (یعنی، در آنتینومیهای کانتی عقل). از این لحاظ نزد هگل اندیشیدن به جوهری که تبدیل به سوژه شود ناممکن است، زیرا [چنین جوهری] همواره پیشاپیش سوژه است («نه تنها در مقامِ جوهر، بلکه همچنین در مقامِ سوژه»): جوهر تنها همراه با / درونِ سوژه وجود دارد و بدونِ اولی جوهر به سادگی هیچ است. در این مرحله باید دقیق بود: وقتی هگل از جوهر و سوژه سخن میگوید، عملا دارد در مورد مطلق بحث میکند: این مطلق است که نه تنها جوهر، بلکه همچنین سوژه است و «مطلق از بنیاد نتیجه خودش است.»(۱۱)
پروسه بدون سوژه
همانطور که خودِ هگل در نقدش از اسپینوزا میگوید، با او «جوهر به عنوانِ خودـتفاوتگذار(۱۲) متعین نمیشود» که [به زبانِ دیگر] باید گفت: به عنوانِ سوژه [متعین نمیشود].(۱۳) فرضیهای که قصد دارم مطرح کنم این است که اگر برای آلتوسر، هیچ سوژه انقلابیای وجود ندارد (و انقلاب محصولِ چیزی مگر عواملِ انقلاب نیست و درنتیجه «تاریخ پروسهای بدونِ سوژه است»)، درنتیجه میتوان پرولتاریا را از منظرِ تزِ هگلی قرائت کرد. پرولتاریا را در اینجا نباید در معنای لوکاچی آن فهم کرد، بلکه [اینجا] چیزی است که مفهومِ هدفمندِ آلتوسر را که «تاریخ سوژهای ندارد» عرضه میکند.(۱۴) این موضوع منجر به این نتیجهگیری میشود که «عاملِ انقلاب» (پرولتاریا) و «تاریخ هیچ سوژهای ندارد»، در حقیقت نامهایی برای سوژه هگلی هستند. اگرچه در اولین خوانش، ممکن است شباهتهایی با لوکاچ به نظر برسد، ولی باید به خاطر داشته باشیم که همین واقعیت که پرولتاریا فاقدِ هستی است (هیچ سوژهای وجود ندارد) همان چیزی است که آن را قادر میسازد تا عاملِ هستی بخش به خودش باشد.(۱۵) این گذار (پاساژ) از نیستی به هستی، در پروسهای تاریخی، در واقع فرق چندانی با سوژه هگلی ندارد. برای برقراری پیوند میانِ جوهر در مقامِ چیزی شکافته و سوژه، اجازه دهید به ژیژک برگردیم:
صرفا کافی نیست تاکید کنیم سوژه موجودی کاملا با خود این همان نیست که مظهری برای نقصانِ جوهر، برای آنتاگونیسم و حرکتِ درونی سوژه، برای نیستی و عدمی که از درونِ جوهرْ چوب لای چرخش میگذارد… این انگاره از سوژه هنوز احدی جوهری را پیشفرض میگیرد، حتی اگر این احد همواره پیشاپیش کج و معوج، شکافته،
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 