پاورپوینت کامل رازی، فلسفه و پزشکی ۵۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رازی، فلسفه و پزشکی ۵۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رازی، فلسفه و پزشکی ۵۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رازی، فلسفه و پزشکی ۵۸ اسلاید در PowerPoint :
الف) اگر با نهضت ترجمه، بسیاری از آثار یونانی، ایرانی و هندی به عربی ترجمه نمیشد (منجمله آثار پزشکی) تمدن اسلامی، استعداد و امکانات تدوین و تولیدعلم پزشکی را در متن و بستر خویش داشت یا خیر؟
این سؤال مهمی است و البته پاسخ به آن نیز ساده و آسان نیست، زیرا از یک سو جریان رسمی پزشکی در تمدن اسلامی که با بزرگانی چون محمدبنزکریای رازی و کتاب عظیمش «الحاوی» آغاز و با کتاب قانون ابنسینا تکمیل و با «تحفه سعدیه» قطبالدین شیرازی به سیر خود ادامه میدهد
به مناسبت پنجم شهریور روز بزرگداشت زکریای رازی
الف) اگر با نهضت ترجمه، بسیاری از آثار یونانی، ایرانی و هندی به عربی ترجمه نمیشد (منجمله آثار پزشکی) تمدن اسلامی، استعداد و امکانات تدوین و تولیدعلم پزشکی را در متن و بستر خویش داشت یا خیر؟
این سؤال مهمی است و البته پاسخ به آن نیز ساده و آسان نیست، زیرا از یک سو جریان رسمی پزشکی در تمدن اسلامی که با بزرگانی چون محمدبنزکریای رازی و کتاب عظیمش «الحاوی» آغاز و با کتاب قانون ابنسینا تکمیل و با «تحفه سعدیه» قطبالدین شیرازی به سیر خود ادامه میدهد، کاملاً فلسفی است و از اینرو که اولاً منشأ این پزشکی، بقراط و جالینوساند و ثانیاً فلسفه، خاستگاهی یونانی در جهان اسلام دارد، لاجرم نسبتی میان جریان رسمی پزشکی با یونان ایجاد میشود. معنای این گزاره این است که اگر جهان یونانی در نهضت ترجمه به جهان اسلامی وارد نمیشد، علم پزشکی به قدرت و وسعتی که در تمدن اسلامی به وجود آمد، موجود نمیشد و از سوی دیگر، جریانی که رسماً در تمدن اسلامی به «طبالنبی» معروف است، جریانی که شامل گردآوری تمامی آیات و احادیثی است که در باب حفظ صحت، تندرستی و جلوگیری از بیماریها به همت برخی محققان مسلمان صورت گرفته است. نمونهای از این آثار که با اثر عبدالملکبنحبیب اندلسی (۲۳۸ م) شروع میشود، عبارتند از:
۱- طبالنبوی، عبدالملک بن حبیب اندلسی ابیری(۱۷۴ ـ ۲۳۸ هـ. ق).
۲- الطبالنبوی یا الطب و الامراض، ابوبکر احمدبن عمروبن ابی عاصم ـ قاضی اصفهان ـ (متوفای ۲۸۷ ق!)
۳- الطبالنبوی، ابوبکر احمدبن محمدبن اسحاقبنابراهیمبن اسباط دینوری، معروف به ابنسنی، (۲۸۴- ۳۶۴ ق)؛ نسخه خطی آن در ۷۲ ورقه در کتابخانه فاتح ترکیه موجود است.
۴- الطبالنبوی، ابونعیم احمدبنعبدالله بن محمدبن اسحاق اصفهانی (۳۳۶-۴۳۰ یا ۴۳۲ ق).
۵- الطبالنبوی، ابوالعباس جعفربن محمد مستغفری، (متوفای ۴۳۲ ق)
۶- الطبالنبوی، ابوعبدالله محمدبن عبدالله بن فتوح حمیدی، (متوفای ۴۸۸ ق)
۷- الطبالنبوی، عبدالحق اشبیلی، (م ۵۸۱)
۸- الاربعین الطبیه المستخرجه منسنن ابی ماجه مع شرحها، موفقالدین عبداللطیف بن یوسف بغدادی، (۵۷۷- ۶۲۹ ق).
۹- الطب من الکتاب و السنه، موفقالدین عبداللطیف بن یوسف بغدادی، (۵۷۷- ۶۲۹ ق).
۱۰- شرح حدیث الاربعین فی الطبالنبوی، نجمالدین ابوالعباس احمدبن موفقالدین ابی الفضل اسعدبن حلوان بن منفاخ دمشقی، معروف به ابن عالمه، (۵۹۳- ۶۵۲ ق).
۱۱- الطبالنبوی، ضیاءالدین ابوعبدالله محمدبن عبدالواحدبن احمد مقدس حنبلی، (۵۶۹- ۶۴۳ ق).
۱۲- الشفاء فیالطب المسندعن السید المصطفی یا الشفاء فیالطب النبوی یا الوافی فی الطب الشافی، ابوالعباس احمدبن یوسف بن احمدبن حمدون بن حجاج بن میمون بن سلیمان بن سعد قیسی قفصی تیفاشی، (۵۸۰- ۶۵۲ ق).
۱۳- الطبالنبوی، شمس الدین ابوعبدالله محمدبن ابی فتح بن ابی فضل بن ابی علی بعلی حنبلی دمشقی، (۶۴۵-۷۰۹ ق).
بر این معنا بیفزاییم این نکته بسیار مهم را که در صحاح سته اهل سنّت که مرجع فقهی آنان محسوب میشود، بخشی با عنوان کتاب الطب وجود دارد؛ بنابراین نمیتوان به صراحت بیان کرد جریان رسمی پزشکی چنان بر آموزههای اسلامی در طب حاکم بود و غالب شد که اگر چنین جریانی نبود، علم پزشکی در تمدن اسلامی متولد نمیشد. از آن سو به سادگی هم نمیتوان گفت طب نبوی، امکانات و استعداد کافی در پروراندن نقش عظیم و بیسابقه مسلمانان در امر پزشکی را دارا بود. ضمن اینکه جریان رسمی با ابتنای کامل بر برهان و تجربه آن هم در قلمرو منطق و فلسفه، فضای بسیار مستعد و بهتری برای ارتقا، آموزش و ترویج این علم ایجاد مینمود.
البته در این میان، جریانی نیز به دنبال تلفیق طبالنبی با پزشکی مطرح در آثار کسانی چون رازی و ابنسینا بود. در این حوزه، «تحفه سعدیه» قطبالدین شیرازی نمونه بسیار خوبی است. او در مقدمه بسیار عالی خود در این کتاب سعی کرده است نسبت پزشکی با اندیشه و تعالیم اسلامی را مورد توجه و بحث قرار دهد و در این طریق با رجوع به روایاتی مشهور چون: «العلم علمان علم الادیان و علمالابدان» کلام خود را مستدل میسازد، کلامی مشهور که قطبالدین قائل آن را ذکر نمیکند و با «قوله علیهالسلام» به بیان آن میپردازد. اما روایتی نیز از برخی سلف صالح میآورد که بسیار مقبولتر است: «العلم علمان علمالطبیعه و علمالشریعه». چرا این دومی مقبولتر است؟ زیرا اگر قول اول را از آن پیامبر(س) انگاریم، با این سؤال مواجه میشویم که پیامبر چگونه میتوانسته کلمه ادیان را در فرمایش خود به کار برد با آنکه در قرآن هیچگاه کلمه دین به صورت جمع نیامده است؟ و مفسّران را عقیده بر این است که عدم کاربرد کلمه ادیان، بیانگر آن است که نزد خدا یک دین بیشتر وجود ندارد.
البته نکته دیگری نیز هست و آن وجود برخی قرائن در ارتباط روشنِ میان برخی احکام پزشکی در جریان رسمی با طب نبوی است، مثلاً رازی معتقد است پزشک موفق، کسی است که تا ممکن است، با غذا بیمار را درمان کند و دارو تجویز نکند و این بسیار شبیه کلام پیامبر (ص) است که فرمود «المِعدَه بیت کلِّ داءٍ، وَ الحَمِئَه رأس کلِّ دَواءٍ: مرکز و خانه هر دردى است و پرهیز و از غذاهاى نامناسب و زیادهخوری اساس و رأس هر داروى شفابخش است» و نیز این معنا که در سنّت نبوی تأکید میشد تا آنجا که امکان دارد، بیمار را باید با غذا درمان کرد و نه با دارو. اما از سوی دیگر امثال جاحظ و ابنخلدون معتقد بودند کلامی که پیامبر در باب مثلاً پزشکی میفرمایند ارتباطی با وحی ندارد. زیرا پیامبر آمده شرایع را به انسان بیاموزد نه پزشکی و سایر امور عادی را و مثال میآورند حضرت در باب «تلقیح نحل» فرمودند: من نظر خود را میگویم و شما خود، داناتر به امور دنیای خود هستید. البته ابنخلدون معتقد است به کار بستن طب شرعی از روی تبرک و صدق ایمانی، اثری عظیم دارد لکن این اثر مرتبط با مزاج نیست، بلکه مرتبط با صدق ایمان است. این بحث مجال مباحثه کلامی ندارد لکن شاید بتوان با تأمل در باب رأی جاحظ و ابنخلدون و کسانی که تلاش میکردند طب را از دین و دستورات دینی تفکیک کنند و بر مثالهایی چون مثال فوق دست مییازیدند، این نکته را خاطرنشان ساخت که قرآن در سوره حشر (آیه ۷) مسلمانان را به دریافت آنچه پیامبر (ص) عرضه میدارد و اجتناب از آنچه نهی میکند، فرا میخواند: «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»، بنابراین قول پیامبر(ص) در هر امری میتواند حجّت باشد ازجمله دستورات طبّی و صحت جسم و جان. نکته نهایی در این باب اینکه است بدون تردید در تاریخ تمدن اسلامی، جریان فلسفی و رسمی پزشکی که بزرگانی چون رازی و ابنسینا را بر تارک خود داشت، جریان غالب در طب اسلامی بود و این البته نه به معنای مرعوب شدن در برابر یونان و نامهای بلندی چون بقراط و جالینوس بود و نه بیتوجهی به طبالنبی. بلکه مسأله این بود که در عرف عام، رعایت اصول بهداشتی آنگونه که در آثار مشهور به «طبالنبی» یا «کتاب الطب» صحاح سته وجود داشت تکلیف مذهبی محسوب میشد و نه علم رسمی که مبادی و مبانی خاص خود را دارا بود؛ درحالیکه در حوزههای علمی و تجربی چون مارستانها و بیمارستانها جریان رسمی غالب بود. تاریخ طب در تمدن اسلامی، توأمانی هر دو جریان است اما در دو قلمرو: قلمرو عام و قلمرو خاص. اما بحث ما در این مقال جریان خاص است و بهویژه نسبت میان رازی و ابنسینا.
ب) بگذارید این نسبت را با جمله مشهوری که قطبالدین شیرازی در رساله تحفه سعدیه در باب تاریخ طبابت آورده آغاز کنیم: «معروف است که میگویند طب نبود، بقراط آن را پایهگذاری کرد. مُرده بود، جالینوس آن را احیا کرد. نابینا بود، حنین آن را بینا کرد. پراکنده بود، محمدبنزکریا آن را گرد آورد. ناقص بود شیخ ابوعلی سینا آن را کامل کرد».
بنابراین نسبت میان رازی و ابنسینا در حوزه پزشکی به همین صراحت و روشنی است و البته نیز از این زاویه که هر دو در متن فلسفه یا در ارتباط با فلسفه به طب نگریستهاند. این ارتباط از ارکان طبابت در قرون اولیه اسلامی محسوب میشد.
در کتابی که ابوال
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 