پاورپوینت کامل برای او که در قله شهرت ایستاده است نگرانم ۴۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل برای او که در قله شهرت ایستاده است نگرانم ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل برای او که در قله شهرت ایستاده است نگرانم ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل برای او که در قله شهرت ایستاده است نگرانم ۴۳ اسلاید در PowerPoint :
متن منتشرنشده به قلم فریدون مشیری درباره محمدرضا شجریان
یکی از سالهای دهه (۵۰ – ۱۳۴۰) روزی در اداره رادیو دوست شاعرم، هوشنگ ابتهاج (هـ. ا. سایه) که سرپرست واحد تولید موسیقی بود، گفت: «امروز بدیعزاده (خواننده معروف قدیمی) سرزده وارد اتاق شد و با شگفتی و حیرت گفت: در اتاق شورای موسیقی جوانی آمده، آواز میخواند، صدایش از اینجا تا اینجای پیانوست و با دستش فاصلهای را حدود سه چهار اکناو نشان داد.» – ما همه تعجب کردیم و منتظر ماندیم.
چندی بعد جسته و گریخته خبرهایی درباره پخش آواز این خواننده جوان میشنیدیم و مشتاق دیدارش بودیم. میگفتند نامش «سیاوش بیدکانی» است. بالاخره روزی توفیق دیدارش در واحد تولید موسیقی دست داد و دیدیم هنرمندی است که از خراسان برخاسته تا آفاق آواز این سرزمین را چون خورشید خاوری گرم و روشن کند.
بسیار محبوب، متواضع، نازنین و صمیمی با چهرهای که همواره از نخستین تحسینها سرخ میشد و سرخ میماند و انگشتان هیجانزدهای که دایما قطرههای عرق شوق و شرم را از گونه و چانهاش پاک میکرد. آن غرور خاص خراسانیها هم در برق چشمانش میدرخشید.
محمدرضا شجریان که ابتدا در واحد موسیقی با نام سیاوش آغاز به کار کرد. میتوانم گفت که محیط آنجا و قدردانی و محبت استادان را بهترین جا برای نشو و نما و پیشرفت خویش یافت و چنین هم بود.
من هر روز شجریان را در واحد تولید موسیقی در اتاقی میدیدم که تنها، پای دستگاهی مینشست و به صفحات آواز خوانندگان قدیمی مثل قمر، ظلی، تاج، طاهرزاده و ادیب گوش میداد. بعضی از آن صفحات صدای پاک و روشنی نداشت و با خشخش بسیار همراه بود. شجریان برای اینکه جزییات حالات همان صدای ضعیف و دور را خوبتر بشنود و درک کند گوشش را تا نزدیک سطح صفحه پایین میآورد و من شاهد بودم که گاه چند ساعت به همان حالت، صفحه را دوباره و دوباره گوش میدهد و این کار چند ماه ادامه داشت. من از شوق یادگیری و همت و پشتکار او حیرت میکردم، مثل اینکه هرگز از آموختن و تحقیق و پژوهش خسته نمیشد.
به تدریج که برنامههای «گلهای تازه» ضبط و پخش میشد، این توفیق را داشتم که هنگام ضبط آن برنامهها در اتاق فرمان باشم و بر کار درست خوانده شدن شعر، نظارت کنم. این ارتباط دایمی باعث شد که بین من و شجریان انس و الفتی عمیق به وجود آید. شجریان به سرعت میشکفت و میدرخشید و جانهای تشنه موسیقی خوب و آواز دلنشین را گرم و روشن میکرد و چنگ در تاروپود دلها میافکند.
یکی از برنامههای بسیار موفق شجریان اجرای «راست پنجگاه» بود و چندی بعد اجرای دستگاه «نوا». این دو دستگاه به خاطر پیچیدگی و دشواریهایی که دارند کمتر مورد توجه و بهرهگیری بوده، یعنی آنقدر که خوانندگان و نوازندگان دستگاههای همایون و سهگاه و ماهور و شور و آوازهای دشتی و بیات ترک و افشاری را میخواندند و مینواختند به این دو دستگاه دشوار نمیپرداختند.
راست پنجگاهی که محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگفر اجرا کردند حدود ۷۵ دقیقه است و برای آنها که علاقه به موسیقی و ظرافتهای خاص آن دارند بسیار دلپذیر و شنیدنی است؛ تا آنجا که یکی از دوستداران موسیقی کلاسیک و مخالفان سرسخت موسیقی ایرانی روزی گفت: «این راست پنجگاه را در سکوت دلخواه و خلوت محض، چنان که تو خواسته بودی، شنیدم. مثل یک سرگذشت بود، مثل یک زندگی رنگارنگ بود…»
سال ۱۳۶۵ در سفری به خراسان، چنین پیش آمد که شجریان و من از راه هراز عازم مشهد شدیم و قرار بود در گرگان به محمدرضا لطفی (استاد سهتار) و گروهش که میخواستند برنامهای در مشهد اجرا کنند بپیوندیم.
از تهران که راه افتادیم، شجریان رانندگی میکرد و من در کنارش موسیقی میشنیدم (بد نیست به نکتهای اشاره کنم؛ به گمان من در دنیای شلوغ امروز، یکی از بهترین راههای شنیدن موسیقی در راه سفر است زیرا در اتومبیل دیگر کسی در نمیزند، میهمانی نمیرسد، مزاحمی رشته ارتباط با موسیقی را قطع نمیکند.)
باری پس از طی مقداری از راه و سخن گفتن از هر دری، شجریان نوار تازهای را که از مصر خواسته بود و برایش فرستاده بودند در دستگاه پخش اتومبیل گذاشت تا به اتفاق بشنویم: «خوش آوازی به بانگ بلند قرآن همیخواند» و پس از قرائت هر آیه، فریاد از مرد و زن برمیخاست زیرا که معنای سخن را میفهمیدند. شیوه قرائت او ظاهرا به شیوه الازهر معروف است. نوار را در سکوت کامل شنیدیم؛ وقتی تمام شد و دقایقی چند گذشت، شجریان با همان شیوه، اما شیرینتر و دلنشینتر، آیاتی چند خواند. حرکتها، سکونها و تجوید، به اندازهای زیبا و حیرتآور بود که تنها میتوانم بگویم: بینظیر!
کنسرت شجریان و گروه لطفی با شکوه بسیار و استقبال فراوان برگزار شد که شرح آن فرصتی دیگر میطلبد.
اما شبی دیگر که شجریان همراه گروه پایور، کنسرت «شب نیشابور» را بر مزار خیام در هوای آزاد اجرا کردند جمعیتی مشتاق و هنر دوست روی زمین، در گوشههای مختلف دستگاه شور (که هر یک با درآمدی زیبا آغاز میشد) آهنگی تنظیم کرده بود.
معمولا نوارهایی که به بازار میآید یا ترانههایی که از رادیو پخش میشود ساعتها در استودیوهای ضبط، برای تهیه آن زحمت میکشند و بعضی قسمتهای آن، گاه چند بار تکرار میشود تا بهترین حالت ممکن به دست آید. گاه در میان ضبط، لحظهای پیش میآید که خواننده ناگزیر است صدای خود را صاف کند، یا به علت سرفه قسمتی از آنچه ضبط شده، ناچار باید تجدید شود. شجریان در «شب نیشابور» رباعیات خیام را از حفظ، هر کدام در جای خود و در گوشه خود با بهترین حالت و خوشترین صدا، بدون کمترین وقفه، بدون کمترین سرفه یا صاف کردن صدا؛ همهچیز را درست و در جای خود خواند. ما همه نفسهایمان را در سینه حبس کرده بودیم و دلهامان میتپید که مبادا کمترین لغزشی یا اشکالی (مثلا در فراموش کردن یک مصرع، حتی یک کلمه) مشکلی در برنامه پیش بیاورد ولی او با قدرتی فوقالعاده و تسلطی بیمانند، از عهده برآمد. درست میپنداشتی آنچه میخواند در نهانخانه سینه و گلویش صاف و صیقلی، شسته و رفته، گرم و شیرین، پیشاپیش ضبط و اِدیت شده و پخش میشود.
این همه، صرفا به دلیل علاقه و عشق بیاندازه او به اصل کارش بود و همچنین مدیون اخلاق و رفتارش که هرگز لب به سیگار نزده و هیچیک از آلودگیهایی را – متاسفانه- بعضی اهل هنر دارند، ندارد.
شجریان برای حفظ صدا و تندرستیاش غالبا به کوه میرفت و میرود. در هوای پاک کوهستان، صدای بلندش را از ژرفای دره به بالای ابرها میفرستد تا آسمانیان نیز بینصیب نمانند. او بدون تردید یکی از تندرستترین و پاکترین هنرمندان این سرزمین است.
هنگامی که استاد نورعلیخان برومند در گذشت شجریان در مراسم خاکسپاریاش با اشک و بغض کامل چند بیت از غزل سعدی – «بگذار تا بگریم چون ابر در
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 