پاورپوینت کامل آزادی شرط شرافت اخلاقی ۵۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آزادی شرط شرافت اخلاقی ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آزادی شرط شرافت اخلاقی ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آزادی شرط شرافت اخلاقی ۵۳ اسلاید در PowerPoint :

ایمانوئل کانت می‌خواست مثل تمام فلاسفه گذشته (جز اندک‌شماری) جایگاه ممتاز انسان در طبیعت را مشخص کند و با معلوم کردن تمایز اساسی انسان از سایر جانداران او را قله آفرینش و غایت خلقت و طبیعت بداند، اما نمی‌توانست به سیاق ارسطو با عاقل دانستن انسان، این جایگاه را به او ببخشد، چون اولا با توجه به نظرات فلاسفه قبلی دوران جدید از کجا معلوم که حیوانات هم به همین اندازه از عقلانیت و هوش برخوردار نباشند و آن عقل و هوش را در جهت خیر و نیکی به کار ببرند، دوما مدعیات عقل محض، استعلایی از آب درآمدند و طبق فلسفه او، مابعدالطبیعه نمی‌تواند به عنوان علم عرضه شود.

کانت، خودآیینی و بنیان‌های اخلاق لیبرال

ایمانوئل کانت می‌خواست مثل تمام فلاسفه گذشته (جز اندک‌شماری) جایگاه ممتاز انسان در طبیعت را مشخص کند و با معلوم کردن تمایز اساسی انسان از سایر جانداران او را قله آفرینش و غایت خلقت و طبیعت بداند، اما نمی‌توانست به سیاق ارسطو با عاقل دانستن انسان، این جایگاه را به او ببخشد، چون اولا با توجه به نظرات فلاسفه قبلی دوران جدید از کجا معلوم که حیوانات هم به همین اندازه از عقلانیت و هوش برخوردار نباشند و آن عقل و هوش را در جهت خیر و نیکی به کار ببرند، دوما مدعیات عقل محض، استعلایی از آب درآمدند و طبق فلسفه او، مابعدالطبیعه نمی‌تواند به عنوان علم عرضه شود. هر چه بود عقل برای این کار کافی نبود با اینکه اتکای نهایی او همیشه بر عقل است، پس باید مشخصه دیگری را در انسان پیدا می‌کرد و آن اخلاق بود. وجود اراده خیر در انسان باعث می‌شود که آدمی موجودی اخلاقی باشد و به عنوان غایت اصلی و نهایی طبیعت در نظر گرفته شود. اما اگر اخلاق عبارت از مجموعه ارزش‌هایی باشد که از بیرون تحت عنوان دین یا فرامین تعیین شده از سوی جامعه یا حتی پیامدهای رفتار به ما تحمیل شود، چگونه می‌توان وجود آن در آدمی را مایه یگانگی و غایت بودن ذاتی او دانست؟ او خود در این باره بیان گویایی دارد: «کافی نیست که بر هر مبنایی آزادی را به اراده خود نسبت دهیم، اگر مبنای کافی برای نسبت دادن آن به تمام موجودات عاقل را نداریم. چون از آنجا که اخلاق در مقام قانون فقط به عنوان موجودات عاقل در خدمت ماست، باید برای تمام موجودات عاقل هم آن را قائل شویم و از آنجا که اخلاق صرفا از دارا بودن آزادی منتج می‌شود، باید آزادی هم از آن اراده تمام موجودات عاقل دانسته شود».(G1، ص۱۲۴) .

در نتیجه کانت معتقد است که انسان آزادانه ارزش‌های اخلاقی خود را تعیین می‌کند. آدمی در قلمرو غایت‌ها هم قانونگذار است و هم مطیع. او تابع ارزش‌هایی است که خودش وضع کرده است. در واقع چیزی که انسان را به جایگاه رفیع می‌رساند و به او مقامی بی‌بدیل می‌دهد، آزادی او در برگرفتن ارزش‌هایی است که اراده اخلاقی خودآیین (autonomous will) آفریده است. از اینجاست که او در هر سه نقد بنیادین خود، آزادی را بر دین و اخلاق مقدم می‌داند. این دقیقا همان نکته‌ای است که کانت را به جنبش رمانتیسم متصل می‌کند، هر چند که او دقیقا نه عضو روشنگری است و نه رومانتیسم.

کانت نمی‌تواند قبول کند که انسان در عین حال هم عالی‌ترین جلوه آفرینش و غایت ذاتی آن باشد، هم موجودی که ارزش‌های والا و اعتقادی، خارج از اختیار او و از بیرون، بر او تحمیل شده باشند.

او در نقد قوه حکم می‌گوید: «بلکه ارزشی که فقط خود او می‌تواند معطی آن به خویش باشد و عبارت از این است که چه عملی انجام دهد، چگونه و مطابق با کدام اصول، نه به عنوان حلقه‌ای در زنجیره طبیعت، بلکه در آزادی قوه میل خویش رفتار می‌کند.» (نقد قوه حکم، ص۱۲۴). او در این نکته آشکارا تحت تاثیر هیوم است. کانت خود اذعان کرده که هیوم او را از خواب جزم‌گرایی بیدار کرده است. این نکته که هیوم چگونه و بر سر چه نکته‌ای این تاثیر را بر او گذاشته، محل بحث است و مجلداتی هم درباره آن نگاشته‌اند، اما به عقیده من بیشترین تاثیر هیوم بر او در این نکته آشکار می‌شود که وقتی «نمی‌شود از است، باید را نتیجه گرفت»، در واقع او را از این نکته آگاه می‌کند که آدمی به لحاظ اخلاقی در سیطره طبیعت نیست و قلمرو ارزش‌ها از قلمرو ضرورت‌های علّی جداست و آنچه موجب امتیاز ویژه آدمی و بنیادین او شده نه عقلانیت بلکه اراده خودآیین است که آفریننده بایدها و ارزش‌های اخلاقی است. کانت در ۱۷۸۴ یک‌سال قبل از نوشتن بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق در جزوه «پاسخ به پرسش روشنگری چیست؟» که در جواب پرسش مطرح شده از جانب یوهان فردریش زولنر (Johann Friedrich Zöllner) منتشر کرد، نوشت: «روشنگری توان انسان‌ها در تعیین زندگی خودشان و آزاد کردن خود از قید افسار دیگران و این واقعیت که انسان‌ها به بلوغ می‌رسند و خود آنچه می‌کنند، خواه نیک و خواه بد برمی‌گزینند، بی‌آنکه اتکای زیادی بر نوعی اقتدار یا حاکمیت، بر دولت و بر پدر و مادر بر پرستاران و بر سنت داشته باشند یا بر هر نوع ارزش تثبیت شده که تمامی وزن مسوولیت اخلاقی بر آن نهاده می‌شود» (ریشه‌های رومانتیسم، ص۱۲۲) . او در ابتدای همین جزوه می‌گوید: «شعار روشنگری این است: جراتش را داشته باش که از فهم خودت استفاده کنی»، (به نقل از Collected Works of Immanuel Kant) که در اصل از شعری لاتینی سروده هوراس برگرفته شده است.

کانت، معاصر اولین انقلاب‌های بزرگ آزادی‌بخش بود و نظام اخلاقی خود را سازگار با آنها طراحی کرد. از این نظر قطعا تحت تاثیر روشنگری بود. چیزی که باعث می‌شود کانت را در هیچ یک از این دسته‌بندی‌ها قرار ندهیم و او را عضو جنبش خاصی ندانیم (نه روشنگری، نه رومانتیسم) این است که او اولا از حیث وسعت اندیشه، نظامی مستقل از این نهضت‌ها فراهم کرد و باعث شد سررشته‌هایی به وجود بیاید که مکاتب بعد از روشنگری (مثل ایده‌آلیسم آلمانی و رومانتیسم) از افکار او مایه بگیرند و دوما با وجود اینکه تاثیر روشنگری بر او آشکار است، میزان تاثیر مستقیم او بر مکاتب بعدی با ابهام آمیخته است و برای مثال بعد از فجایع به بار آمده توسط انقلابیون فرانسه، کانت هنوز هم به انقلاب خوش‌بین بود و هرگز از این عقیده دست برنداشت که انقلاب فرانسه در هر حال، تجربه‌ای در مسیر درست بوده، گرچه به بیراهه افتاده باشد». (ریشه‌های رومانتیسم، ص۱۳۲) .

خودآیینی

تا اینجا باید روشن شده باشد که کانت بر چه زمینه‌ای و چرا بر خودآیینی اراده و غایت بودن ذاتی انسان فردی (فردگرایی) تاکید می‌کرد. حالا باید روشن کنیم که او چگونه نظام اخلاقی خود را بر اساس خودآیینی طوری به اراده خیر گره می‌زند که معنایی غیر از لاابالی‌گری و رفتار بی‌خردانه داشته باشد و قواعد رفتار را تعیین کند. به بیان فنی‌تر، اراده خودآیین چگونه ارزش‌های اخلاقی را می‌آفریند. با چه ظرافتی از این اصل به اصل تکلیف‌گرایی منظم، دقیق و تخطی‌نا‌پذیر خود می‌رسد. در این نکته شک نیست که آدمی قواعدی برای رفتار خود تنظیم می‌کند. این قواعد هر چه می‌خواهند باشند، خوب یا بد، شرورانه یا خیرخواهانه. اما از آنجا که موجودی عاقل است و باید طوری رفتار کند که نه تنها زندگی در کنار دیگران را برایش ممکن کند و از همکاری و تعاون آنها برخوردار شود، بلکه با انسان‌ها همچون موجوداتی ذاتا ارزشمند رفتار کند که بدون هیچ دلیلی ارزشمندند و غایتند. پس باید قواعد فردی (maxim) خود را طوری تنظیم کند که اگر تبدیل به قوانین همگانی (universal law) شدند، خود را شایسته همان‌گونه رفتار بداند. به تعبیر خود کانت «فقط بر اساس قاعده‌ای عمل کن که بتوانی در عین حال بخواهی که یک قانون همگانی شود». (G,31). این قاعده که به قاعده زرین یا طلایی شهرت دارد، خبر از وجود اراده خیر در آدمی می‌دهد. چیزی که نه تنها باعث بی‌همتایی او در طبیعت شده، بلکه او را به غایت نهایی تبدیل کرده است. مفهوم تکلیف هم از همین جا می‌آید. او در کتاب مابعدالطبیعه اخلاق در بخش سوم، فصلی با این عنوان دارد: «چگونه یک امر مطلق ممکن است؟» کانت ابتدا می‌گوید که آدمی به عنوان موجودی هوشمند، خود را متعلق به عالم فهم می‌داند و فقط به عنوان علت فاعلی نام علت بودن خود را اراده می‌گذارد. اراده، علیتی است که متعلق به عالم فهم است. از طرفی هم می‌داند که متعلق به جهان حس است و کنش‌های او در عالم حس نمودهای صرف علیت اراده‌اند اما امکان آن کنش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.