پاورپوینت کامل انسانانگاری موسیقی در شعر حافظ ۷۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل انسانانگاری موسیقی در شعر حافظ ۷۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انسانانگاری موسیقی در شعر حافظ ۷۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل انسانانگاری موسیقی در شعر حافظ ۷۲ اسلاید در PowerPoint :
توضیح تفاوت جاندار انگاری و انسان انگاری را با یک مقدمه کوتاه ضرور می دانم. به گمانم تفاوت جاندار انگاری (Animism) با انسان انگاری (Personification) در این است که مقوله اول شئی را تا حد جاندار بودن در نظر می گیرد در حالی که مقوله دوم شئی را به درجه انسانی و حتی بالاتر از آن تا حد روحانیت ارتقاء می دهد. وقتی شئی را جاندار تلقی می کنیم نمی دانیم منظورمان از جاندار بودن انسان است یا صرف وجود یک نیروی حیاتی در آن.
توضیح تفاوت جاندار انگاری و انسان انگاری را با یک مقدمه کوتاه ضرور می دانم. به گمانم تفاوت جاندار انگاری (Animism) با انسان انگاری (Personification) در این است که مقوله اول شئی را تا حد جاندار بودن در نظر می گیرد در حالی که مقوله دوم شئی را به درجه انسانی و حتی بالاتر از آن تا حد روحانیت ارتقاء می دهد. وقتی شئی را جاندار تلقی می کنیم نمی دانیم منظورمان از جاندار بودن انسان است یا صرف وجود یک نیروی حیاتی در آن. نمونه اول این است که ناصرخسرو در سفرنامه می گوید: “گویند شب معراج رسول (ص) اول به قبله صخره نماز کرد و دست بر صخره نهاد و چون بیرون آمد صخره به جلالت او برخاست و رسول (ص) دست بر صخره نهاد تا باز به جای خود شد و قرارگرفت و هنوز آن نیمه معلق است . وگویند چون صخره حرکت برخاستن کرد زیرش خالی شد و چون قرار گرفت هماجا بماند” (۱۳۸۹ص ۵۳). نمونه دوم انسان انگاری است که حافظ می گوید: می ده که سر بگوش من آورد چنگ و گفت – خوش بگذران و بشنو از این پیر منحنی. البته در دانش مردم شناسی \ انسان شناسی ما با مقوله مشابهی مواجه هستیم و آن هم “انتروپومرفیسم (Anthropomorphism) یا انسان انگاری شئی هست. در اینجا هم اشیاء، جاندار می شوند و هم به مثابه انسان در مقابل انسان می ایستند.
موضوع جاندار انگاری اشیاء در میان اقوام بدوی به صورت بتواره (فتیش) هم نمودار شده و آنجا است که بعضی از اشیاء را پرستش می کنند. اما از زاویه دیگر است که مارکس هم نیرویی روحانی برای فراورده های دست و ذهن آدمی قائل می شود. در مبحث فتیش در ساختن یک میز از تخته، که نیروی جسمانی و عقلانی انسان در آن مستتر می شود، وی بر این باور است که هنگامی که چوب به میز مبدل می گردد باعقل بر پایه های خود می ایستند و در مقابل اشیاء دیگر یا پول عرض اندام می کند و ما هم به آن احترام می گذاریم. دگرگشت چوب درخت به میز با جان گرفتن آن از دیدگاه فتیش با آنچه که جان گرفتن چوب درخت در معنویت استن حنانه متفاوت است. در استن حنانه، چوب جان می گیرد و جان عاشق می شود و از جدایی فراق فریاد برمیدارد و به او قول می دهند تا او را در روز حشر با آدمیان محشور سازند . همین است که مولانا از انسان انگاری و روحانیت “استن حنانه” می گوید:
استن حنانه از هجر رسول – نعره می زد همچو ارباب عقول
گفت پیغمبر چه خواهی ای ستون – گفت جانم از فراقت گشت خون
مسندت من بودم از من تاختی – بر سر منبر تو مسند ساختی
گفت خواهی که ترا نخلی کنند – شرقی و غربی ز تو میوه چنند
یا در آن عالم حقت سروی کند – تا تر و تازه بمانی تا ابد
آن ستون را دفن کرد اندر زمین – تا چو مردم حشر گردد یوم دین
این ها مبحث انسان انگاری یا روحانیت انگاری اشیاء اند که در جای خود به آنها پرداخیه شده و به گمانم آنقدر ظریف و حساسند که جا دارد باز هم از زاویه های دیگر به آنها پراخته شود.
اما در مورد انسان انگاری یا حتی روحانیت انگاری ابزار موسیقایی و صوت آن یا هردوی آنان توامان، در ادبیات منثور و منظوم ایرانی، دقت نظر بیشتری می طلبد. اگرچه جای چنین گفتارهایی در موسیقی شناسی ایران کمتر شناخته شده است، با این احوال در این میانه توجه را به دو موضوع حرمت و اباحه موسیقی در فرهنگ ایران، از گذشته تا کنون، جلب می نمایم. در انسان انگاری ابزار و صوت موسیقایی، حرمت، نه تنها جایی ندارد بلکه ساز و اصوات آنها به درجه ای از رفعت قدسی اعتلا پیدا می کند.
من از بحث های دل انگیز و روتریک آنها در اینجا درمی گذرم و به طور گذرا به چند نمونه اشاره می کنم. پیامبر (ص) نزدیک به بیست روز در حُدیبیه (نزدیک مکه) اقامت کرد و با مردم قریش که از ورود مسلمین برای برگزاری اعمال حج به مکه جلوگیری می کردند رایزنی می کرد. سر انجام به صلح رسیدند واین صلح نقش مهمی در توسع اسلام ایفا کرد و در این زمان بود که آی “انا فتحنا لک فتحاً مبینا” (داوری آشکاری برایت فراهم آوردیم) نازل شد (واقدی ۱۳۶۹، ص ۴۷۰). زمان صلح حُدیبیه سال ششم هجری است و واقدی می گوید پیغمبر اسلام (ص) در “ماه ذیحجه سال ششم از حُدیبیه به مدینه مراجعه فرمود” (همان: ۴۸۲). درکتاب مغازی، تاریخ جنگ های پیامبر (ص) صص ۴۳۳ – ۴۸۱ به تفصیل دربار صلح حُدیبیه شرح و تأویل داده است. البته در این کتاب اشاره ای به نواختن دهل درهنگام پیروزی صلح حُدیبیه نشده اما مولانا در تمثیلی که به کار می برد بشارت فتح حُدیبیه را از زبان دهل ابلاغ می کند (۱۳۷۲دفتر سوم، ص ۵۲۴). مولانا چنین می گوید:
وقت واگشت حُدیبیه بُذُل – دولت انا فتحنا زد دهل!
سازی که آن را دهل می شناسیم و اصلاً قادر به بیان ملودی نیست، از نگاه مولانا نه تنها ملودی پرداز می شود بلکه به سخن سرایی قدسی می پردازد. لازم است در اینجا به نکته ای در درجه بندی سازها اشاره کنم و آن این است که هرسازی که دارای پوست حیوان مُرده باشد، مانند تنبک، دهل و طبله، پائین ترین شخصیت ابزاری را دارد. ما در بسیار موارد از اشعار حافظ می بینیم که ساز چنگ یا نی یا عود سخن پردازان رویدادی تاریخی یا اجتماعی هستند، اما این مولانا است که در اینجا دهل را، که در زمره پست ترین سازها است، به میدان آورده و از زبان آن سخنی قدسی می گوید. بی دلیل نیست؛ زیرا ساز دیگری را نمی توان به عرصه نبرد آورد.
جاندارانگاری در شعر و ادب فارسی جایگاه ناشاخته ای ندارد. ما این بیت هاتف را می خوانیم که می گوید: “شد ز ناقوس این ترانه بلند \ که یکی هست و هیچ نیست جز او – وحده لا اله الا هو” از صدای یک ساز، آن هم ناقوس از کلیسای مسیحیان، طنین قدسی وحده لا اله الا هو را با چنان شکوهی می شنویم که گویی این پیام در گنبد افلاک طنین انداز می شود. اینجا هم ساز و هم صدای آن شخصیت معنوی پیدا می کنند. بحث پیرامون هرکدام از ابیات بالا مسیر گفتگو درباره انسان انگاری موسیقی در شعر حافظ را به راه دیگری می برد. به گمانم بحث انسان انگاری، به طور اعم و انسان انگاری موسیقی بطور اخص، در ادب فارسی آنقدر گسترده است که می تواند چندین جلد کتاب متعالی به عرصه مباحث هنری اهدا نماید.
کاربرد واژگان موسیقی در اشعار حافظ فراوانند و تعداد کاربرد مفاهیم و استعاره های انسان انگاری موسیقی نیز متعدد و قابل توجه. در این نوشته کوتاه به مفاهیم انسان انگاری موسیقایی در دو غزل از حافظ خواهم پرداخت.
در غزل (بلبل ز شاخ سرو) به سه نمونه انسان انگاری اشاره شده است. دو بیت اول غزل این است:
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی – میخواند دوش درس مقامات معنوی
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل – تا از درخت نکته توحید بشنوی.
گلبانگ درلغت نامه دهخدا معادل آواز خوش بلند از حنجره انسان یا آلات ساز است و البته آنرا معادل شدّ (به تشدید دال) به معنی آواز هم دانسته اند و همانجا این بیت را آورد ه: “گلبانگ نغمه سازان شدّی بلند دارد – از فرش رفته تا عرش این صیت کامرانی”.
دو شخصیت انسان انگارانه در دو بیت بالا دیده می شود: یکی بلبل است و دیگری صوت بلبل. اول آن است که این پرنده، بر شاخه درخت سرو، در آوازی به زبان فارسی میانه درس هایی از مقامات معنوی میخواند. آنچه در این درس های معنوی شنیده می شود اشاره به آیات هفت و هشت از سوره نمل است. در آنجا بیان شده است: إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ نَارًا سَآتِیکُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ ۷ [یاد کن هنگامی را که موسی به خانواده اش گفت: به راستی من آتشی را از دور دیدم، به زودی خبری از آن برای شما می آورم، یا از آن شعله ای برگرفته به شما می رسانم تا خود را گرم کنید،( ۸) فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِیَ أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ [پس هنگامی که نزد آن آمد، ندا رسید که پربرکت باد آنکه در آتش است و آنکه پیرامون آن است، و منزّه و پاک است خدا که پروردگار جهانیان است].
امکان این که دو واژه ترکیبی “گلبانگ پهلوی” حاوی ایهام نزدیک و دور باشند بی راهه هم نخواهد بود. لایه اول ایهام نزدیک این است که در بالا به آن اشاره شد، یعنی بلبل به زبان فارسی میانه درس هایی از مقامات معنوی را می خوانده است. لایه دوم ایهام آن است که بلبل، به آواز، در “ساختار اجرایی” (یا مُد موسیقایی Mode) پهلوی درس های مقامات معنوی را می خوانده است. ساختار اجرایی “پهلوی”، اکنون در دستگاه چهارگاه و دستگاه سه گاه اجرا می شود. به گمانم عنوان “پهلوی” برای ارجاع به ساختار اجرایی موسیقایی است که امروز در دو دستگاه سه گاه و چهارگاه به کار می رود. اگرچه ممکن است این نام گذاری در رساله های کهن تر یافته نشود، اما بعید به نظرمی رسد که سازندگان و نوازندگان متاخر از خود یا ابتدا به ساکن آن را چنین نام گذاری کرده باشند. در ردیف های موسیقی چندین نام “گوشه” موجود است که حکایت از دوران پهلوانی پیش از اسلام در ایران دارند که مشابه آن گوشه “گوشت \ Gavesht” است و معنی [“گو” (Gav) باضافه “شت” علامت اسم مصدر] پهلوانی است. اشاره کنم که حکیم فردوسی می گوید:
نگه کن سحرگاه تا بشنوی – زبلبل سخن گفتن پهلوی
همی نالد از مرگ اسفندیار – ندارد جز ازناله زو روزگار
در این ابیات حکیم فردوسی هم، بلبل تشخص انسانی پیدا کرده و از مرگ اسفندیار به زبان پهلوی می نالد. کاربرد تشخص بلبل هم از زبان حکیم فردوسی و هم از زبان حافظ نزدیکی محتوایی دارند. تفاوت مفاهیم کاربرد “پهلوی” در دو بیت حکیم فردوسی و حافظ این است که در بیت حکیم فردوسی “بلبل” به زبان پهلوی می نالد، اما در بیت حافظ بلبل با گلبانگ پهلوی آواز می خواند. هر دو تشخص دارند، اما موضوع بیت حافظ با مفهوم موسیقی همراه است. با این حال، دربیت حافظ تضادهای تو در تو با هم گره خورده اند. به طور نمونه، بلبل به زبان پهلوی درس مقامات معنوی را می دهد و این درس مقامات معنوی اشار ه به برگرفتن شعله در آتش تور است که به عربی در قرآن آمده. از یک سو با گلبانگ پهلوی، زبان فارسی میانه در رابطه است و از سوی دیگر با اشاره به درس های معنوی به زبان عربی در قرآن است. در بیت بعد هم که می گوید: “یعنی بیا” اشاره به محتوای گلبانگ بلبل دارد. بیت دوم ادامه و مکمل بیت اول است. پس در اینجا ما با دو زبان از جانب بلبل مواجه هستیم. یکی با زبان پهلوی و دیگر با محتوای پیغام بلبل که عربی است.
در این نیم بیت، “تا از درخت نکته توحید بشنوی”، درخت هم به مقام تشخص و انسان انگاری ارتقاء یافته است؛ چون این اوست که “نکته توحید” را به ما خواهد گفت و این بشارتی است که بلبل به ما می دهد. ابتدا بلبل از درس مقامات معنوی با ما سخن می گوید و آن این است به درخت گوش فرا دهید تا نکته توحید را از او بشنوید و درخت بشارت می دهد که شعله ای از آن آتش بشما خواهد رسید تا گرما بخش شما باشد و بدانید که خداوند جهانیان پاک و منزه است. در این دو بیت، خیالی با خیال دیگر پیوند خورده؛ این پیوند از طریق دو شخصیت انسان گرای، بلبل و درخت صورت می گیرد..
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی، به دوستانتان معرفی کنید.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 