پاورپوینت کامل سرانجام نهاد دانشگاه در ایران ۵۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سرانجام نهاد دانشگاه در ایران ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سرانجام نهاد دانشگاه در ایران ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سرانجام نهاد دانشگاه در ایران ۵۵ اسلاید در PowerPoint :
نشست «روایت کلان صد سال تحول» از مجموعه نشستهای «یک سده پژوهش، فناوری و نوآوری در ایران» با سخنرانی شاپور اعتماد، استاد مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه و رئیس پیشین مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و امیر ناظمی، رئیس سازمان فناوری اطلاعات سهشنبه هفته گذشته به همت مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور برگزار شد.
نشست «روایت کلان صد سال تحول» از مجموعه نشستهای «یک سده پژوهش، فناوری و نوآوری در ایران» با سخنرانی شاپور اعتماد، استاد مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه و رئیس پیشین مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و امیر ناظمی، رئیس سازمان فناوری اطلاعات سهشنبه هفته گذشته به همت مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور برگزار شد. آنچه در ادامه میخوانید گزیدهای از صحبتهای اعتماد در این نشست است. او در بخش اول صحبتهای خود به کلیاتی تاریخی درباره ارتباط اسطوره و دین و فلسفه و دو نوع انقلاب علمی پرداخت و در بخش دوم به بررسی وضعیت سیاستگذاری علم و نهاد دانشگاه در یک سده اخیر ایران.
**********
من در بحثم سعی میکنم انواع نگاهها به علم و فلسفه را با هم در ارتباطی مشخص قرار دهم تا به درکی تاریخی از قضیه برسیم. حسن درک تاریخی این است که برای فهم یک مطلب میتوانیم آن را دورهبندی کنیم. بنابراین در ابتدا ایران و ۱۰۰ سال گذشته را کنار میگذارم و از زمانی دورتر، یعنی از ۱۰۰ هزار سال پیش شروع میکنم. درک اهمیت ۱۰۰ هزار سال پیش در این است که با پدیده فکرکردن روبهرو میشویم یعنی کاری که در فلسفه و دین انجام میشود. پدیده فکرکردن با زبان گره میخورد. بنابراین وجود انسانی زمانی تبدیل به انسان میشود که از امکان تکلم برخوردار شود آن هم نه فقط به صورت اجتماعی. اگر تجربه شخصی را بخواهیم اعمال کنیم، تجربه امروزی ما با تجربه صد هزار سال پیش هیچ فرقی نمیکند. چرا؟ هر چقدر سعی کنیم نمیتوانیم به خودمان تحمیل کنیم که بدون زبان فکر کنیم. عملا ما در فعالیت ذهنیمان در ۹۹ درصد اوقات داریم به کمک زبان فکر میکنیم. پس فکر و زبان از بدو تاریخ به هم گره خوردهاند. این موضوع امکاناتی استثنائی به انسان داده است و انواع و اقسام خلاقیتها را به میدان آورده است. چون آن موقع نگارشی در کار نبوده بیشتر آثارش را در نقاشیهای دیواری در غارها و کنار فعالیتهای عمومی میبینیم مثلا در فعالیتهایی که برای غذاسازی انجام میدادند شبیه ساخت تنور در زمین یا انواع و اقسام این موارد. اما آن چیزی که در این سیر تحول مطرح است دستاوردی استثنائی است که به آن اسطوره میگویند. اسطوره انواع و اقسام روایتهایی است که پدیدهای را تبیین میکند. اسطوره به اصطلاح شیوه تفکر را تعریف میکند و طبق آن شما برای هر مسئلهای میتوانید تبیینی متافیزیکی یا ماوراءالطبیعی بدهید. این دوره در ایام عشایری ادامه دارد تا اینکه به دوره اسکان میرسیم و در آن زمان پدیده دیگری هم پیدا میشود که جوهر یا عناصر اولیهای است برای دین. پیدایش دین اگر مکتب شیکاگو را ملاک بگیریم زمانی حدود ۸ تا ۹ هزار سال پیش در مراسم و مناسک تدفین است. بر این اساس به تدریج صاحب ادیان مختلف میشویم که گره میخورد به پیدایش امپراتوریهای مختلف: چین، مصر و بعد ایران و انواع و اقسام امپراتوریهای سیاسی. بنابراین میتوان گفت که بعد از تفکر اسطورهای تفکر دینی ظهور میکند. بعد از آن اتفاقی استثنائی میافتد و آن این است که از دل متافیزیک به نوعی فیزیک کشف میشود. تالس بنیانگذار فیزیک است و این اتفاق در یونان رخ میدهد. این ماجرا نوعی اسطورهزدایی است، یعنی هر نوع عوامل خارج از کنترل انسانی به کنار میرود و آنچه میماند در فلسفه یونان پدیدار میشود. در این سیر سریع اسطوره، دین و فلسفه را داریم. مسئله مهم این است که نباید اینها را پشت سر هم نگاه کنیم و باید کنار هم نگاهشان کنیم. همیشه به همین شکل بوده است. چه جامعه علمی باشد، چه جامعه فنی، چه جامعه متخصص و چه جامعه عوام هیچگاه این موقعیت اسطوره و دین و فلسفه فراموش نمیشود. دین در سیر تحول اجتماعی فراموش نمیشود. اسطورهها فراموش نمیشوند. هنوز همان تصورهای گذشته حاکم است. مثلا یک استاد یا فردی که گرفتاری پیدا میکند نفرین میکند یا وقتی در زمینه پزشکی به مشکل میخورد به انواع و اقسام موجوداتی مراجعه میکند که به طور متعارف اسطوره خوانده میشوند.
خاستگاه فلسفه
چگونه این نسبت حاکم شد؟ مسئله فلسفه این بود که خودش چگونه پدید آمده و شکل گرفته است. طبق آن چیزی که مورخان ثبت میکنند در حدود ۴۰۰ تا ۴۵۰ سال فقط در یونان طول کشید که ما از مفهوم موتوس به لوگوس رسیدیم. پس این مدت زمان طول کشید که ما درک کنیم از نظر کلامی صاحب چنین تمایزی شدهایم. وقتی این تمایز جا افتاد مسئله این بود که فلسفه از کجا آمده؟ فلسفه فقط بحث و استدلال است. تالس میگوید همه جهان از آب است، آناکسیماندروس میگوید جهان بینهایت است. همه قضیه در فلسفه این است که از این یکی استدلال به آن یکی میروند و هیچ عنصر فرااستدلالی در کار نیست. این سؤال مطرح شده که فلسفه این منشأ استدلالیاش را از کجا آورده است؟ یک پاسخ این است که از سیاست. به نوعی ما از سیاست به فلسفه رفتیم. به چه معنا؟ به این معنا که آن زمان در دولتشهرهای یونانی رسم بر این بود که برای وضع قوانین اساسی به استدلال میپرداختند. یک نفر یک تز و پیشنهاد میداد و آن را در معرض تضارب آرا قرار میدادند تا از دلش یک ماده حقوقی یا یک ماده قانونی درمیآمد. به این ترتیب ما میتوانیم با این مدل موضوع دیگری را هم بررسی کنیم. علم ما از کجا آمده است؟ بعد از آن دوره سیاسی که توضیح دادم به ظهور اسلام میرسیم. در بدو تولد آنچه در دست مسلمانان قرار دارد فقط قرآن است. جز قرآن چیزی وجود ندارد و فتوحات هم مرتب دارد رخ میدهد و در معرض این موضوع قرار میگیرند که چگونه حکمرانی کنند. برای اینکه ببینیم چگونه این اتفاق رخ میدهد باید آن را با یونان مقایسه کنیم. مثل یونان که در آن انقلاب فلسفی رخ داد نوعی انقلاب فلسفی هم در اسلام رخ داد. به چه صورت؟
در ابتدا فقط قرآن و احادیث در دست بود، ولی محتاج قوانین مدون بودند؛ بنابراین دورهای رخ میدهد که میتوانیم آن را با سیاست و حقوق یونان قرینه بگیریم و شاهد تأسیس فقه اصول هستیم. با فقه اصول میتوان یک نظام مستقل حقوقی تأسیس کرد. این اتفاق برای قرائت متونی از فلسفه یونان رخ میدهد و عملا باز یک نوع انقلاب علمی هم اینجا رخ میدهد و ما در چشمانداز از یک طرف، ابنسینا و بغداد و دمشق را داریم، از طرف دیگر ابنهیثم و آندروس و قرطبه؛ بنابراین وقتی درباره مسائل تاریخی و مفهوم دین و علم و فلسفه صحبت میکنیم به نوعی با مفهوم انقلاب سروکار داریم. اتفاقی که میافتد این است که وقتی که جلوتر میآییم با انقلاب علمی سروکار داریم. انقلاب علمی خصوصیات و ماهیتی دارد که وارد جزئیاتش نمیشوم، ولی دامنه جغرافیاییاش حیرتآور است، از لهستان تا انگلستان و این افراد فارغ از مرز، زبان هم را کاملا میفهمند و انواع و اقسام نظریهها را وضع میکنند و پیش میبرند.
همیشه گفته میشود که وقتی صحبت از انقلاب علمی میکنیم، چیزی است استثنائی به این معنا که ریشه تاریخی ندارد. رشدی راشد میگوید گسستی که در مورد انقلاب علمی معمولا مطرح میشود، با مطالعه و قرائن علوم اسلامی موجه نیست. اگر انقلاب علمی و مسئله سنت و تجدد را در چارچوب قرن هفدهم مطرح کنیم، باید همیشه از یک تجدد کلاسیک هم صحبت کنیم که ما را متصل میکند به علوم و فرهنگ اسلامی. حتی بعضی از مواردی که بر آن دست گذاشته میشود بهعنوان مصادیق تجدد، راشد ثابت کرده که همه آنها در عصر علوم اسلامی پیشبینی و تبیین شدهاند. نکتهای که میگوید این است که تقریبا مسئلهای در انقلاب علمی نیست که مطرح شود و آن را قبلا مسلمانان صورتبندی نکرده باشند. اینکه آنها صورتبندی کردهاند معنیاش این نیست که جوابش را هم پیدا کردهاند. غالبا جواب در عصر تجدد پیدا شده است، ولی اعتبار صورتبندی این مسائل بدون استثنا متعلق به علوم اسلامی است.
اگر این تصویر را از انقلاب علمی به شکلی که مطرح کردم در نظر بگیریم، با یک انقلاب علمی دیگری هم روبهروییم که در چارچوب اروپا رخ میدهد که اسم آن را میتوانیم بگذاریم انقلاب علمی هومبولتی. به چه معنا؟ به این معنا که وقتی که این علوم جدی میخواست در آلمان اشاعه پیدا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 