پاورپوینت کامل آیا فلسفه با مردم قطع رابطه کرده است؟ ۳۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آیا فلسفه با مردم قطع رابطه کرده است؟ ۳۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آیا فلسفه با مردم قطع رابطه کرده است؟ ۳۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آیا فلسفه با مردم قطع رابطه کرده است؟ ۳۳ اسلاید در PowerPoint :

ویلارد ون ارمن کواین (۲۰۰۰-۱۹۰۸) فیلسوف از بزرگان فلسفه تحلیلی به ویژه فیلسوف علم است. او عمر علمی‌اش را در هاروارد سپری کرد. معروف‌ترین مقاله او «دو جزم تجربه‌گرایی» نام دارد و در آن تمایز بین گزاره‌های تحلیلی و ترکیبی را به چالش می‌کشد. او نگاه کل‌نگرانه‌ای دارد که طبق آن می‌خواهد بر‌حسب علوم طبیعی،توصیفی علمی از جهان ارایه دهد.

ترجمه: رضا یعقوبی

ویلارد ون ارمن کواین (۲۰۰۰-۱۹۰۸) فیلسوف از بزرگان فلسفه تحلیلی به ویژه فیلسوف علم است. او عمر علمی‌اش را در هاروارد سپری کرد. معروف‌ترین مقاله او «دو جزم تجربه‌گرایی» نام دارد و در آن تمایز بین گزاره‌های تحلیلی و ترکیبی را به چالش می‌کشد. او نگاه کل‌نگرانه‌ای دارد که طبق آن می‌خواهد بر‌حسب علوم طبیعی،توصیفی علمی از جهان ارایه دهد. به تعبیر خودش او هوادار «فلسفه علمی» است. نظریه «نامعین بودن ترجمه» از دیگر ابتکارهای اوست. او در مقاله دو جزم تجربه‌گرایی به ارتباط بین تجربه با معرفت می‌پردازد و می‌خواهد ثابت کند که تجربه، تمام میدان علم را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در حالی که منطق‌دانان قبلی، تجربه را در ارتباط مستقیم با گزاره‌های واحد و اتمی می‌دیدند. او در این نوشتار به عمومی شدن فلسفه و عمومی نوشتن فیلسوفان برای عامه مردم سخن می‌گوید و درباره برنامه برایان مگی که خودش هم در آن شرکت کرده اظهارنظر می‌کند. او به این پرسش می‌پردازد که چرا و چگونه باید فلسفه را برای مخاطب عمومی، سهل و ساده نوشت و این کار شدنی هست یا نه و چه فایده‌ای بر آن مترتب است. کواین در این نوشته، فلسفه‌هایی را که از منطق و واقع‌بینی و مستدل بودن پرهیز دارند از فلسفه‌هایی که آنها را علمی می‌نامد جدا می‌کند. در واقع او فلسفه را غذای فکر می‌داند نه روح و آنچه غیر از عقلانیت و به اسم فلسفه رواج پیدا می‌کند و سعی دارد روان و روح مخاطب و نه فکر او را تحت تاثیر قرار دهد از دایره فلسفه بیرون می‌گذارد و به مخاطب گوشزد می‌کند که برای این کار باید دنبال حکمت برود نه فلسفه.

چه چیز را فلسفه می‌نامند؟ استاد آدلر معتقد است که فلسفه در نیم قرن گذشته عمیقا تغییرکرده است. فلسفه دیگر با مردم عادی سخن نمی‌گوید یا به مسائلی که افراد بسیار به آنها علاقه‌مندند، نمی‌پردازد. چه شده؟ آیا چیز مشخصی هست که فلسفه را دچار این تغییرات کرده است؟ یا اینکه خود واژه «فلسفه» سر جایش نیست و قبلا برای چیز دیگری به کار می‌رفت و حالا برای چیز دیگری؟ واضح است که آدلر فقط دارد با معناشناسی جابه‌جا شونده(migratory semantics) یک واژه سه هجایی دست و پنجه نرم می‌کند، دهن‌ پر کن ولی به همین اندازه سطحی. او می‌گوید که در واقع فلسفه با وجود این تغییرات رقت‌بار، همان موضوع قبلی است. برای اثبات این ادعا می‌تواند تداوم تاریخِ در حال تغییرِ آن را ذکر کند. اما تداوم هم مشخصه‌ای است مثل معناشناسی جابه‌جا شونده یک واژه سه هجایی. اگر بیشتر به تلاش‌های عملی و فعالیت‌های قدیم و جدید، نهان و آشکار، سطحی و عمیق نگاه کنیم و بگذاریم واژه «فلسفه» هر جا که می‌خواهد قرار بگیرد، بهتر می‌توانیم تغییرات صحنه را تشخیص دهیم. ارسطو علاوه بر چیزهای دیگر یک فیزیکدان و زیست‌شناس پیشگام بود. افلاطون هم درکنار چیزهای دیگری که بود به نحوی یک فیزیکدان بود به شرطی که کیهان‌شناسی از شاخه‌های نظری فیزیک باشد. دکارت و لایب‌نیتس تا حدی فیزیکدان بودند. آن روزها زیست‌شناسی و فیزیک را هم فلسفه محسوب می‌کردند. تا قرن نوزدهم اینها را فلسفه طبیعی می‌نامیدند. افلاطون، دکارت و لایب‌نیتس، ریاضیدان هم بودند و لاک، برکلی، هیوم و کانت تا حد زیادی روانشناس بودند. تمام این ستارگان تابناک و دیگرانی که به عنوان فلاسفه بزرگ به آنها احترام می‌گذاریم، دانشمندانی بودند که به دنبال مفهومی سازمان‌یافته از واقعیت می‌گشتند. در واقع جست‌وجوی آنها فراتر از آن علوم تخصصی رفت که اکنون تعریف‌شان می‌کنیم؛ همچنین مفاهیم وسیع‌تر و اساسی‌تری برای روشن‌سازی و گره‌گشایی وجود داشت. اما در افتادن با این مفاهیم و جست‌وجوی نظامی با مقیاس وسیع هنوز از کل فعالیت علمی جداشدنی نبود. رسیدن به نظریه‌های عام‌تر و نظریه‌پردازانه‌تر امروزه مشخصه فلسفی بودن دانسته می‌شود. به علاوه چیزی که امروزه به اسم فلسفه دنبال می‌شود بیشتر همان دغدغه‌ها را دارد، در حالی که به نظر من در بهترین حالت فنی خود قرار دارد.

تا قرن نوزدهم می‌شد تمام دانش‌های علمی در دسترس با هر اهمیتی را ذهن توانای یک فرد در بر بگیرد. با گسترش یافتن و عمیق شدن علم این وضع راحت به پایان رسید. سیلی از تمایزهای ظریف و اصطلاحات فنی به راه افتاد که بسیاری از آنها واقعا لازم بود. مسائل فیزیک، میکروب‌شناسی و ریاضیات به مسائل جانبی‌تر تقسیم شده‌اند که هر کدام‌شان برای فرد غیرمتخصص، بیهوده یا نامفهوم به نظر می‌رسند؛ فقط متخصص آن می‌تواند بداند که آن مساله چگونه در تصویری گسترده‌تر ترسیم می‌شود. حالا فلسفه هر جا که با علم ارتباط داشته باشد، پیشرفت می‌کند. پیشرفت در فلسفه هم مثل همه جای علم، تمایزها و پیوندهای مربوطه‌ای را نشان داده که در گذشته نادیده گرفته شده‌اند. در فلسفه هم مثل همه جا، مسائل و گزاره‌ها به اجزای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.