پاورپوینت کامل نسبت طبیعت و صناعت در فلسفه یونان ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نسبت طبیعت و صناعت در فلسفه یونان ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نسبت طبیعت و صناعت در فلسفه یونان ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نسبت طبیعت و صناعت در فلسفه یونان ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

وقتی ارسطو از کلمه طبیعت صحبت می‌کند چند مفهوم محوری یا بنیادی در ذهن او است که با نظام دستگاه فلسفی‌اش متناسب است و با علل اربعه ربط دارد. یعنی از دیدگاه او طبیعت غایت است یعنی باید به کمال شیء که آغاز کرده برسد و طبیعت یعنی رسیدن به آن کمال و آن غایت.

عنوان گفتار من؛ طبیعت، صناعت و فلسفه یا به عبارتی مفهوم شناسی طبیعت در فرهنگ و فلسفه و حکمت یونانی است؛ به ویژه از منظر فلسفه هنر هنگامی‌که تقابل‌‌های مفهومی‌در فرهنگ یونانی مورد توجه قرار می‌گیرد و مفهوم طبیعت که از زاویه مفهوم متقابل آن یعنی صناعت یا تخنه به زبان یونانی مورد توجه قرار می‌گیرد. هم،‌این به نحوی محور صحبت بنده است؛ یعنی بازشناسی مفهوم طبیعت از زاویه تقابل مفهومی‌که با صناعت دارد. و هم در عین حال مهمتر از‌این، بحث قابل تاملی در حوزه اتیمولوژی کلمه فیزیس در تفکر و حکمت یونانی است و بازتاب‌‌های مختلف و متفاوتی که‌این اصطلاح داشته است.

نگاهی به بحث فوزیس یا فیزیس

من قبل از ورود به مساله تقابل و به ویژه تاملاتی که ارسطو در هم سماع طبیعی و هم درمتافیزیک خود در باب مفهوم طبیعت دارد، مایلم که ابتدا به بحث فوزیس یا فیزیس اشاره کنم و در قلمرو اتیمولوژی، سپیده دم جعل‌این واژه را در فرهنگ یونانی مورد بحث قرار دهم.

می‌دانید که فلسفه یونانی گرچه با نفی فاعلیت اسطوره، کار خود را آغاز می‌کند و بویژه فلاسفه پیشا از سقراطی به جای‌اینکه در تببین و توجیه پدیده‌‌های جهان به مفاهیم اسطوره‌ای یا آیینی رجوع کنند، در حقیقت تبیین عقلی را محور و مبنا قرار می‌دهند؛اما با‌این وجود ما می‌دانیم که یونان سیر از اسطوره به فلسفه را با تانی و تامل پیمود و‌اینطور نیست و نبود که مطلقا در حوزه متافیزیک و یا ظهور دوره متافیزیک از طالس به‌این طرف تمام قد بر علیه اسطوره قیام کند که اگر‌این بود رد پای اسطوره‌‌ها را به نحوی در آرای سقراط و افلاطون و ارسطو نداشتیم. لذا ‌این تامل و تانی در سیر از اسطوره به فلسفه مهم است.

این را از‌این رو مثال زدم و خودش در جای دیگری قابل بحثی جدی است که بگویم ما حتی در‌این دوره فلسفی و متافیزیک که با طالس شروع می‌شود و با افلاطون و ارسطو به اوج خود می‌رسد، باز در شناسایی تبار واژه‌‌ها، یا نخستین مرحله جعل و وضع واژه‌‌ها، باید به جهان اسطوره و اساطیر رجوع کنیم و آنجا است که با یک‌ایزد بانو روبرو می‌شویم که رسما عنوان فیزیس را دارد و به ویژه در حوزه سنت ارفئه‌ای‌این یک جایگاه برجسته و والا پیدا می‌کند ؛ بنابراین من مقدمه اصلی ورود طبیعت در فرهنگ یونانی را ابتدا‌این اصطلاح و‌این کلمه قرار می‌دهم؛ و همانطور که عرض کردم‌این اصطلاح که رسما در فرهنگ اساطیری یونان به معنای آن‌ایزد بانوی مبدا نظم طبیعی است. یعنی در فرهنگ اسطوره که هر اسطوره یا‌ایزدی یا‌ایزدبانویی یک جایگاه و کنش و در حقیقت وظیفه و ماموریتی دارد- مثل آتنا که‌ایزد بانوی خرد است، از فیزیس یا حتی عنوان دیگری که برای او به کار برده شده مثل پروتوجنیا یا پروتوژنیا دقیقا همین مساله اولیت و یا متولد نخستین که به نحوی از نظر مفهومی‌در صورت ارفئه‌ای به فقدان والدین اشاره دارد. اشاره به‌این دارد که نوعی تولد خود خواسته دارد. و‌این بعد‌‌ها در مفهوم یونانی طبیعت ظهوری بسیار جدی پیدا می‌کند حتی در اندیشه ارسطو.

شعری درباره «فیزیس» در سنت ارفئه‌ای

من در سنت ارفئه‌ای شعر بلند بالایی درباره‌این فیزیس یافتم که در متن القابی چون انگلیسی پیوند دهنده زمین و آسمان، بسیار درخشان ،جاودانه،زینت خالص تمامی‌قدرت‌‌های الهی دارد؛‌این‌‌ها صفاتی است که در آن شعر ارفئه‌ای نسبت به فیزیس بیان شده است و فیزیس در همان اصطلاح «First born» منشایت و آغازیت دارد بویژه که در نامگذاری آن را مبدا طبیعت نام بردیم. ما در سنت ارفئه‌ای کاملا با الهه فیزیس روبرو هستیم و به نحوی‌این خود آغازی بر خود بسندگی و بعد‌‌ها به تعبیر ارسطو طبیعت چیزی است که مبنای حرکتش در خودش است و از عامل بیرونی گرفته نمی‌شود.

می‌خواهم عرض کنم جهان فلسفه در تبیین مفاهیم خودش اشارتی و نگاهی بلکه توجه و دقتی نسبت به معنای جعل و وضع‌این واژه‌‌ها دارد و به نظر من ادراک دقیق کلمه فیزیس از همین الهه فیزیس در سنت ارفئه‌ای شروع می‌شود که‌این سخن اولیه من است.

سخن دوم‌اینکه گاهی فیزیس و گاهی فوزیس تلفظ می‌شود؛ می‌دانید که در تلفظ یونانی طبیعت فیسی یا فیزیک را فیسیکی داریم. نکته فوق العاده مهمی‌را عرض می‌کنم که در ادراک کلمه فیزیس یا فیزیک یا طبیعت به زبان یونانی مهم است: کتاب متا فیزیک ارسطو یا ماوراطبیعه ترجمه دکتر شرف الدین خراسانی در دست من است؛ جناب ارسطو در فصل چهارم در بخش دلتا در‌این کتاب عنوان فیسی یا فیزیس یا طبیعت را دارد و جالب است که‌اینجا شش تعریف از فلاسفه پیش از سقراطی در باب طبیعت ذکر می‌کند. ارسطو به یک معنا مورخ فلاسفه پیش از خودش است و در آثار خود به نحوی آراء آنها را ذکر می‌کند و نقد می‌کند. مثلا یکی از منابع جدی ما در آشنایی با فیثاغوریان مطالب ارسطو پیرامون آنها و نقدهای او است.

در فصل چهارم دلتای متافیزیک که عنوان فیزیس یا طبیعت را دارد، شش تعریف می‌آورد و جالب است که وقتی می‌خواهد مفهوم نهایی خود از طبیعت را بیاورد، آنچه بیان می‌کند عصاره‌این معانی است.

ایشان در آغاز فصل چهارم‌اینگونه می‌گوید که طبیعت به یک گونه به پیدایش یا تکوین چیزهای روینده گفته می‌شود- و آقای دکتر خراسانی‌اینجا جمله‌ای دارد که اصل آن از ارسطو است؛ من سراغ یک متن انگلیسی بسیار معتبر از آکسفورد رفتم که دقیقا در بخش B14-10 از متافیزیک )در ترجمه انگلیسی فیزیس به نیچر ترجمه شده است( و نکته‌ای را ذکر می‌کند که برای من در ادراک مساله فی یا فو ، فوق العاده مهم بود. جناب خراسانی گفته است: چنانچه اگر U را در واژه فوزیس ممدود تلفظ کنند‌این معنا به دست می‌آید. یعنی اگر شما ممدود تلفظ کنید، می‌شود طبیعت به معنای پیدایش فیزیس در‌اینجا به معنای پیدایش و تکوین است. مرحوم خراسانی‌اینجا آمده و ‌این کلمه را «U» گرفته است و می‌گوید چنانچه «U» را در واژه فوزیس ممدود تلفظ کنند‌این معنا به دست می‌آید؛ ولی‌این بسیار عجیب است چون شما‌این تلفظ را آنجا ندارید. و اگر مراجعه کنید به کتاب سماع طبیعی ارسطو که مرحوم محمد حسن لطفی آن را ترجمه کرده است) جناب ارسطو در فصل اول کتاب دوم فن سماع طبیعی یا همان فیزیک و طبیعت، باز عنوان طبیعت و طبیعی را دارد) مرحوم لطفی در یکی از پاورقی‌‌های سماع طبیعی به همین بخش دلتای متافیزیک اشاره می‌کند و می‌گوید در بخش B14-10 در آغاز فصل چهارم کتاب پنجم نخستین معنی طبیعت را ارسطو چنین بیان می‌کند: طبیعت به یک معنی تکون اشیاء نامی‌است- در‌اینجا منظور از نامی‌نمو کننده و رشد کننده است- و‌این اصطلاح هنگامی‌این معنا را می‌دهد که حرف y در کلمه فیزیس ممتد تلفظ شود.

دو ترجمه را در مقابل هم قرار بدهید تا داستان فیزیس و فوزیس معلوم شود. خب کدام درست است؟ فیزیس درست است یا فوزیس درست است؟ حتی اگر بتوانیم تلفظ را کاری بکنیم دیگر حروف را که نمی‌توانیم کاری بکنیم! آن «u» هست و‌این «y» است. من به زبان یونانی رجوع کردم در زبان یونانی صورت بزرگ حرف اپسیلون به صورت y نوشته می‌شود و کوچکش به صورت شبیه u نوشته می‌شود و u نیست و اصل‌این است. لذا فیزیس درست است و نمی‌دانیم فوزیس از کجا آمده است؟! مگر‌اینکه ما اشتباه کرده باشیم و حرف کوچک وای را که به صورت یو نوشته می‌شود u تلفظ کرده باشیم که در زبان انگلیسی گاهی کاملا صدای «وُ» می‌دهد. مساله دقیقا در‌اینجا است که ما در حوزه زبان یونانی وقتی به‌این حرف اوپسیلن می‌رسیم دقیقا حالت بزرگ وای و حالت کوچک یو و شبیه به یو نوشته می‌شود. به نظر من‌این سبب ظهور کلمه فوزیس شده است درحالی که ما در یونان چنین چیزی نداریم مگر در قلمرو دیگری؛ ‌اینجا دقیقا حوزه حوزه فیزیس است. خلاصه‌اینکه یک حرف در دو صورت کوچک و بزرگ آن مبنای ظهور اشتباه کلمه فوزیس شده، آن u همان حرف کوچک y است فلذا نمی‌توان آن را u تلفظ کرد.

فیزیس؛ آغازگریِ اسطوره‌ای

بنابر‌این ما با کلمه فیزیس روبرو هستیم و‌این کلمه دقیقا یک آغازگری اسطوره‌ای دارد و در‌این آغازگری هم به عنوان مبدا نخستین از او صحبت می‌شود و هم چیزی که در جان و بطن اش نوعی رشد و تحول وجود دارد. یعنی از‌این دو اصطلاح استفاده می‌کنم تا در قرن ششم و هفتم و هشتم قبل از میلاد تا زمان ارسطو قرن چهار قبل از میلاد در یونان به نوعی تفسیر جامع از مفهوم طبیعت برسم. یعنی از یک طرف با یک آغازگر نخستین روبرو هستید که‌این صفت رسمی‌فیزیس در سنت ارفه‌ای است و بعد پروتوژنیا در سنت هومری و هزیودی و بعد رشد و تحولی که‌این شی در جان و جوهر خود دارد و آن را از عامل بیرونی نمی‌گیرد و‌این در پرداختن به مفهوم طبیعت در فرهنگ یونانی نقش فوق العاده جدی دارد.

جالب است که در سنت هومری کلمه فیزیس به رشد گونه خاصی از گیاهان گفته می‌شود، یعنی اگر ما سنت اسطوره‌ای را به عنوان مبنایی برای ظهور یک فلسفه و یا تداوم آن حداقل در حوزه لغات فرض کنیم، آن وقت مفاهیم بنیادین اسطوره در ادراک مفهوم فلسفی طبیعت به ما کمک می‌کند. و وقتی در جهان اسطوره بحث را با محوریت پروتوژنیا یا همین فیزیس مورد توجه قرار می‌دهیم به نحوی هم آغازگری نخستین را در جان‌این واژه داریم و هم مساله رشد و تحول را و معنایی که پیشا سقراطیان و به ویژه شش معنی جناب ارسطو در‌این کتاب یعنی در فصل چهارم دلتای متافیزیک چیزی متفاوت از آن مفاهیم اسطوره‌ای و لغات جهان هومری و هزیودی و جهان ارفئه‌ای استفاده می‌شود؛ نیست.‌این فوق العاده مهم است بنابراین باور کنید که ما در حوزه فلسفه یونان گاهی موظف هستیم که مساله را از اسطوره آغاز کنیم. نه بنا بر‌این تصور غلط که در عصر کلاسیک یونان اسطوره مطلقا نقطه مقابل فلسفه است و فلسفه آمده تا اسطوره را نابود کند؛ بر بنیاد‌این فرض که در صحت و یا اتقان آن تردید جدی وجود دارد و بیاییم و بر بنیاد‌این مساله اسطوره را رد کنیم و از فلسفه آغاز کنیم. خیر!طبیعت و یا بسیاری از مسائل فلسفه هنر بیانگر آن است که در جعل و وضع واژه‌‌ها مساله از اسطوره آغاز می‌شود و در جهان اساطیر یونانی طبیعت نیز آغازگر نخستین ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.