پاورپوینت کامل سهل و ممتنع‌نویسی سعدی و میزان تأ ثیرش از انوری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سهل و ممتنع‌نویسی سعدی و میزان تأ ثیرش از انوری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سهل و ممتنع‌نویسی سعدی و میزان تأ ثیرش از انوری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سهل و ممتنع‌نویسی سعدی و میزان تأ ثیرش از انوری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

تعریفی ابتدایی از سهل ‌و ممتنع، شعری را به ما معرفی می‌کند که در ظاهر راحت اما در عمل، اجرای آن دشوار است. تقلید‌ناپذیری، ویژگی سهل و ممتنع است که سعدی را در رأس این نوع شعری قرار داده و در این ویژگی، متمایز از دیگران شده است.

مقدمه:

در مقاله حاضر، ابتدا به تعریف سهل و ممتنع پرداخته شده و سپس عواملی که منجر به ایجاد این ویژگی در آثار سعدی شده، مورد بررسی قرار گرفته است.

تعریفی ابتدایی از سهل ‌و ممتنع، شعری را به ما معرفی می‌کند که در ظاهر راحت اما در عمل، اجرای آن دشوار است. تقلید‌ناپذیری، ویژگی سهل و ممتنع است که سعدی را در رأس این نوع شعری قرار داده و در این ویژگی، متمایز از دیگران شده است.

در ادامه به ساده‌نویسی انوری، به ویژه در غزلیاتش پرداخته شده و این‌که سعدی تا چه میزان، از ویژگی‌های این شاعر بهره برده است. سعدی به رغم مطالعه‌ آثار پیشینیان، به روش خود شعر نوشته که منجر به ارتقای زبان و شعری شده است که متفاوت ـ و بالاتر ـ از انوری و دیگران است که در این راستا، سهل و ممتنع‌نویسی او ـ که مختص خود اوست ـ منجر به این مزیت شده است که دیگر شاعران، از جمله انوری، نوع ساده‌نویسی‌اش با سعدی فرق دارد.

ابتدا تعریفی از «سهل و ممتنع» (easy and difficult) ارایه می‌کنیم. سهل در لغت به معنای «ساده» و «آسان» است و «بدون دشواری» که در مقابل کلمه‌ «صعب» قرار می‌گیرد. همچنین از معانی دیگر آن می‌توان به «زمین نرم و هموار»اشاره کرد که آن واژه‌ مقابل «حزن» است.و ممتنع هم به معنی«محال، نشدنی و غیرممکن».

با مروری به لغت‌نامه‌های قدیم و جدید می‌توانیم کمی بیشتر با این اصطلاح متناقص‌نما آشنا شویم: «سهل و ممتنع، شعری که آسان نماید اما مثل آن دشوار توان گفت. در تازی بوفراس حمدانی و بحتری را از این جنس بسیار است و در پاسی امیر فرخی را.» (وطواط، ۱۳۳۹: ۷۰۷)

در قابوس‌نامه آمده است: «جهد کن تا سخن تو سهل ممتنع باشد. بپرهیز از سخن غامض، و چیزی که تو دانی و دیگران را به شرح آن حاجت آید مگوی که شعر از بهر مردمان گویند، نه از بهر خویش.» (عنصرالمعالی، ۱۳۵۳: ۲۲۷)

و در فرهنگ به روز سخن چنین آمده: «سخن ادبی (نظم یا نثر) که از فرط روانی، بسیار ساده به نظر آید، اما سرودن یا نوشتن نظیر آن ناممکن یا بسیار دشوار باشد.» (انوری، ۱۳۸۵، ج۲: ۱۳۵۴)

و در نهایت «کلامی منظوم یا منثور را گویند که در ظاهر چنان نماید که مثل آن گفتن آسان است، اما در عمل معلوم می‌شود که این‌کار چندان دشوار است که به حد محال می‌رسد.» (شریفی، ۱۳۸۷: ۸۴۴)

استاد زرین‌کوب در «شعر بی‌دروغ، شعر بی‌نقاب» در تبیین سهل ممتنع می‌نویسد: «شعر مطبوعی‌ست که هم گوینده‌اش تهذیب ذوقی و ادبی دارد، آن را در شعر به گونه‌ای مخفی دارد که گمان افتد از میراث و سنت تاثیر نپذیرفته، و بدین‌گونه، شعر مطبوع هم مصنوع است. الا آن‌که قدرت صنعت،‌ آن را به جایی رسانیده که در آن هیچ نشان صنعت دیده نمی‌شود… و این‌جاست که کلام اَوید، گوینده‌ رومی، صادق می‌آید که می‌گوید: هنر عبارت است از پنهان داشتن هنر.» (زرین‌کوب، ۱۳۴۶: ۸۵)

همچنین «سهل بارها در دو معنای آسان و زمین هموار در شعر سعدی آمده؛ مانند: چون عشق حرم باشد، سهل است بیابان‌ها. البته ایهام در غزل او تزیینی نیست بلکه اساساً کارکردهای محتوایی خاص خود را نیز دارد.» (حمیدیان، ۱۳۹۳: ۱۳۸)

نمونه‌ استفاده‌ چنین کلماتی، به ویژه صورت جناس تام و تضاد را می‌توان در نقثه‌المصدور مشاهده کرد، هرچه گاه بوی تکلف از آن به مشام برسد: «و صاعقه‌ای که سیلاب خون بر حزن و سهل رانَد، سهل‌ نی.» (نسوی، ۱۳۸۵: ۱۲)

بنابراین، در یک جمع‌بندی می‌توانیم بگوییم که ساده‌ترین تعریف سهل و ممتنع این است که کاری در ابتدا آسان و ساده به‌نظر می‌رسد، که تصور می‌کنیم می‌شود مثل آن ساده و روان بنویسیم، اما بر خلاف آنچه در نگاه نخست به نظر می‌آید، چندان هم ساده نیست و موانع زیادی وجود دارد. چرا که کلام شعری، صرفاً به زنجیرکشیدن کلمات ساخته نمی‌شوند و یک شعر، تا رسیدن به ویژگی سهل و ممتنع، از فیلترهای مختلفی عبور می‌کند. شاید «ساده‌ ناممکن»، توصیف و تعریفی موجز، از مفهوم سهل و ممتنع باشد.

به نظر می‌آید که امروزه، سهل ممتنع به‌عنوان یک صفت برای توصیف هر کار یا فعالیتی که در نگاه اول،آسان به نظر می‌رسد، اما در واقع دشوار و گاه ناممکن است، به کار برده می‌شود.

با نگاهی به ادوار شعر فارسی از ابتدا، می‌توان سادگی را به نوعی در هر دوره‌ای دید. ممکن است در یک سبک بیشتر، و در سبک دیگر کمتر باشد. برای مثال، این سادگی در سبک خراسانی به نسبت عراقی و هندی بیشتر است. از طرفی با نگاهی به تذکره‌های شعری در طول تاریخ ادب فارسی، می‌توان دیدگاه‌های متفاوتی را راجع به شعر ساده مشاهده کرد که گاه به ستایش آن برخاسته‌اند و گاه آن را نکوهش کرده‌اند. امثال دولت‌شاه در تذکره‌الشعرا و شبانکاره‌ای در مجمع‌الانساب(مؤلف ۷۳۵) که سادگی شعر کهن را نکوهیده‌اند. دولت‌شاه از سادگی شعر رودکی(بوی جوی مولیان)در عجب است و شبانکاره‌ای از شهرت شعرهای عنصری»! (شمیسا، ۱۳۸۶ الف: ۳۶۴)

اگر بخواهیم نگاهی گذرا به دوره‌های سبک شعر فارسی بیندازیم و وضعیت سادگی و پیچیدگی را مورد بررسی قرار دهیم، می‌بینیم که«برخی از شاعران دوره‌ خراسانی، به سادگی و روانی و روشنی شعر خود فخر کرده‌اند. در همان دوره‌ سبک خراسانی ـ که مهم‌ترین ممیزه‌ شعر، سادگی و روانی است ـ کسانی چون منوچهری تمایل به شعر دشوار دارند.

در قرن ششم، دشوارگویی و مبهم‌پردازی، از مشخصات مهم شعر خاقانی و نظامی است. در غزل سبک عراقی، سعدی از ادامه‌‌‌دهندگان اسلوب ساده و روشن‌پردازی است، اما حافظ متمایل به شعر مبهم و دشوار است.» (همان)

حمیدیان که نسبت به دیگران، فصل مفصلی در باب تعریف و تبیین «سهل و ممتنع» در کتاب «سعدی در غزل» دارد، می‌نویسد:«سهل ممتنع، سخنی در سطح و ساخت زبان نیز هست. کمترین نابهنجاری و ناروانی در واژگان و ترکیب و ساختمان جملات، هرگونه عیبی از عوامل مخل فصاحت و بلاغت، کوتاهی‌ یی در بازتاباندن لحن دلخواه شاعر، ناخوشی‌ یی در کلمات و حروف قافیه و ردیف و …. آن را چنان بر هم می‌زند که یک‌باره از همه‌چیز به هیچ‌چیز فرومی‌غلتد.» (حمیدیان، ۱۳۹۴: ۳۳۶)

سپس با برشمردن ویژگی‌های سهل و ممتنع در برابر شعر دشوار، مرز آنها را مشخص می‌کند: «در شعر سهل و ممتنع، از دو محور همنشینی و جانشینی معمولاً تا حد ممکن به جای فشردگی در محور جانشینی(جنبه صرفی یا عمودی زبان) باید بار اضافی آن را با تبدیل به محور همنشینی(جنبه نحوی یا افقی زبان) تا حد ممکن سبک کرد.

استعمال واژه‌های دشوار و نامأنوس یا برخی ترکیبات مزجی دیریاب و به‌طور کلی هر‌گونه عنصری که ایجاز و تراکم بیش از حد در لخت‌ها و بیت‌ها می‌کند، شعر را از سهولت انتقال معنی دور می‌سازد… ایجاز و فشردگی فوق‌العاده‌‌ شعر سده‌ ششم، خصوصاً نظامی و خاقانی، درست به سبب فشار بیش از حدی است که این شاعران بر محور جانشینی به دلیل عناصر یاد شده می‌آورند.» (همان: ۳۴۰)

در جریان سهل و ممتنع‌نویسی، سعدی، هم از شاعران پیش از خود تاثیر گرفته و هم بر روی شاعرانی که بعد از وی آمده‌اند، تاثیر گذار بوده است و این اثرگذاری همچنان ادامه دارد. برای ورود به بحث، ابتدا ببینیم شیخ اجل ـ که به سادگی و روانی شاعران سبک خراسانی نظر داشته ـ چه بهره‌ای از شاعران پیش از خود برده، و سپس چه چیزی به ادب فارسی افزوده است.

«سعدی توانست از طرفی زبان ساده و فصیح استادان پیشین را احیاء کند و از قید تصنعات عجیب و تکلفاتی که در نیمه‌ دوم قرن ششم و حتی در قرن هفتم، گریبانگیر سخن فارسی شده بود، رهایی بخشد.

میزان فصاحت در نظر سعدی با آنچه در دوران‌های مذکور بود، تفاوت بزرگی دارد. بدین‌معنی که دسته‌ بزرگی از سخنوران فارسی‌زبان، از دوران ظهور، شعرایی مانند عبدالواسه جبلی و انوری ابیوردی و امثال آنها به بعد، و اگر مبالغه نکنیم، از دوران ظهور منوچهری در آغاز قرن پنجم و لامعی اندکی بعد از او، توانایی شاعر را در ایراد معانی پیچیده و الفاظ مهجور و عبارات معقد می‌دانستند و کار مبالغه در این شیوه، به تدریج در اواخر قرن ششم به جایی کشید که گاه خواننده‌ اشعار فارسی را در عین آنکه فارسی می‌خواند، با زبان دشوار عربی مواجه می‌سازد و او را در عین آنکه دنبال معانی لطیف و دل‌انگیز در آثار شاعران می‌گردد، دچار تعقیدات خسته‌کننده و ملالت‌‌انگیز معنوی می‌نماید…

بعد از شاعران بزرگ قرن چهارم و آغاز قرن پنجم، به تدریج تعقید و ابهام از طرفی، تکرار معانی از طرف دیگر، و بدتر از همه الفاظ مغلق و دشوار و آگاه دور از ذوق سلیم شعر فارسی را در تارهای خود فرو پیچید و از لطف و زیبایی و دل‌انگیزی و دل‌ربایی خاصی که داشت دور کرد.» (صفا، ۱۳۷۵: ۲۷)

پرواضح است که تاثیرپذیری سعدی، با تقلید صرف از گذشتگان تفاوت دارد. سعدی در واقع، متجدد زمان خود است که به درستی نبض زمان را دریافته، از آثار موجود بهره برده، آن را ذهن و زبان سعدی‌وار عبور داده، و به بافتی جدید در کلام رسیده که منحصر به نام اوست.

اما «سعدی در این نهضت و بازگشت به روش فصحای مقدم، در حقیقت به اساس و مبنای کارشان توجه داشت، نه به ظاهر احوال‌شان. و به عبارتی دیگر، سعدی در شعر، همچنان که در نثر، سبکی نو دارد و این سبک نو، ایراد معانی بسیار تازه و لطیف و ابداعی است در الفاظ ساده و روان و سهل که در عین حال حائز همه‌‌ شرایط فصاحت به حد اعلای آن است.» (همان)

حتی می‌توان گفت که سعدی، چنان در احیای زبان فارسی کوشیده که شاید بتوان وی را بعد از فردوسی، دومین نجات‌دهنده‌ زبان فارسی دانست. «در زمانی که کتاب‌‌های نظم و نثر فارسی به دست مغولان، گروه گروه سوزانده و زیر آوار مدفون می‌شدند، ظهور سعدی بی‌شباهت به معجزه برای زبان فارسی نبود.تو گویی سعدی یک تنه به آباد کردن همه‌ آن ویرانه‌ها کمر همت به میان بست و زبانی آفرید که زبان فارسی معیار شد.» (موحد، ۱۳۷۸: ۱۲۹)

اما سعدی، چگونه به این مقام نایل شده است؟ قدرت زبان‌آوری سعدی در تجلی هنرش، به این صورت است که در عین دارابودن همه‌‌ ویژگی‌ها، توی ذوق نمی‌زند. او آشپز ماهری است که از هر ادویه‌ای، به اندازه استفاده می‌کند. به‌طوری که نه ماحضری که پیش ما می‌نهد، بی‌طعم باشد، و نه آن‌قدر در استفاده از ادویه‌جات زیاده‌روی می‌کند، که کام مخاطب را بسوزاند.

بنابراین،«طرز سعدی بر پرباری لفظ و نازکی معنی استوار است و علی‌الخصوص شیوه‌ سهل ممتنع در سخن او به سرحد اعجاز می‌رسد. معانی لطیف را سعدی در سهل‌ترین عبارت بیان می‌کند و کلام او از تعقید لفظی و معنوی خالی است و اثر صنعت در آن دیده نمی‌شود.

هرچند یکسره از صنایع نیز خالی نیست. معانی او هر چند گهگاه کاملا عادی است؛ به هیچ‌وجه مبتذل و دست‌فرسود به نظر نمی‌رسد، بلکه همواره لطف ذوق و قدرت تعبیر شاعر در آن، تصرفات مناسب می‌کند و آنها را از حدود معانی متعارف بالاتر می‌برد.» (زرین‌کوب، ۱۳۸۶: ۱۱۸)

به عبارت دیگر،«هنر سعدی این است که از سنگلاخ تکلف و تصنع زمان خود بیرون آمده، بدون آن‌که سخنش از آرایه‌های مناسب و در خور خالی باشد…

او با آگاهی از تمام امکانات زبانی و با شناخت راست و درست از ویژگی‌های روان‌شناسی واژه‌ها و ترکیب‌ها، دست به آفرینش شگفتی می‌زند و تقلید‌ناپذیرترین شعرها را می‌سرایدکه به درستی سهل و ممتنع نام‌ برآورده است.» (حسن لی، ۱۳۹۴: ۴۴ و ۴۵)

اگر شعر سعدی را به یک بنای زیبا با نورپردازی دلربا تشبیه کنیم، منبع نور در این ساختمان به چشم نمی‌آید و کسی هم به آن فکر نمی‌کند. آرایه‌ها در شعر سعدی، حکم همان منبع نور مؤثر اما پنهان از چشم ظاهر را دارند. «شگردهای بدیعی و بلاعی، چنان در متن نوشته‌ او جا می‌افتندکه در نگاه اول به چشم نمی‌آیند و از همه‌ این‌ها مهم‌تر اینکه تکیه‌گاه شعرش زبان فارسی است. از زبان الهام می‌گیرد تا زبان بپرود، غنی کند و گسترش دهد. تقلید‌ناپذیربودن و کلام سعدی، در همین هنر دشوار است.» (موحد، ۱۳۷۸: ۳۰)

در واقع می‌توان گفت که ساده‌نویسی از نوع سعدی، یک وضعیت درونی است. همو که می‌گویند«آموختنی نیست» و باید آن‌قدر ذوق شاعرانه و قدرت بلاغت با تجربه‌ شعر پیوند بخورد تا بتواند به خلق کلام سعدی‌وار بینجامد. می‌توان گفت که: «ساده‌سرایی، همسایه دیوار به دیوار ابتذال است. با کمترین لغزشی، سخن مبتذل خواهد شد و بندبازی‌های سعدی، روی این نخ بسیار نازک، شگفت‌آور است. تا کسی به کمال با ماهیت زبان فارسی و انرژی واژه‌ها و توان تالیف آنها آشنا نباشد، هرگز نمی‌تواند سخنی به سادگی سخن سعدی و هنرمندی او پدید آورد.»

(حسن لی، ۱۳۹۴: ۱۷۵)

اما سؤال اساسی این است که سهل و ممتنع، در شعر سعدی چگونه اتفاق می‌افتد؟ چه ویژگی یا ویژگی‌هایی باید یک شعر داشته باشد تا به این مقام نایل شود؟‌ آیا با برشمردن خصوصیات این نوع شعر، می‌توان اثری مثل آن خلق کرد؟ آیا اساساً سهل و ممتنع‌نویسی، فرمول‌پذیر است؟

«هر زیباپسندی، به ویژه زیباپرستی، این زیبایی نغز ناب رازآلود فسونکار را در درون خود می‌آزماید، می‌شناسد و با آن پیوند می‌گیرد؛ اما اگر از او بپرسیم راز این زیبایی در چیست؟ درمی‌‌ماند. می‌داند که زیباست، اما از چرایی آن آگاه نیست. به سخنی دیگر «آن»، آن‌گونه از زیبایی است که ما نمی‌توانیم دانش‌ورانه، سخن‌سنجانه و ادب‌شناسانه راز آن را بکاویم.» (کزازی، ۱۳۸۲: ۹۵)

بدین‌ترتیب،در شعر سعدی، مجموعه‌ عناصر شکل‌دهنده است که شاید به تنهایی خود را نشان نمی‌دهد و در تعادل و تعامل با هم، به وحدتی ساده اما شکو‌همند می‌رسند. ضیا موحد هم در کتاب ارزشمند«سعدی» در خصوص راز سهل و ممتنع بودن کلام سعدی، تعبیر جالبی می‌آورد.

او ابتدا در خصوص این که اصلاً شعر چگونه چیزی است؛ آن را به گل تشبیه می‌کند و می‌نویسد: «مجموعه‌ای از صوت، وزن، قافیه، تصویر و معنی که در ذهن، تحلیل‌پذیر به این اجزاء هست؛ اما هیچ‌یک از این اجزاء نیست و ناگهان چون گل در جایی می‌روید و تا نروییده است، غیبت آن را حس نمی‌کنیم. اما چون رویید، می‌گوییم این همان چیزی است که در اینجا کم داشتیم و این چیز، شعر است و گونه‌ای از آن هم شعر منثور و منظوم پندآموز سعدی است.» (موحد، ۱۳۷۸: ۸۲)

همچنین واژه «تعادل» را دکتر حمیدیان هم استفاده می‌کند و با گفتن جمله «سعدی یعنی اعتدال»، معتقد است که این تعادل باید در تک تک اجزای شعر، جاری و ساری باشد که بود و نبودش، هر کدام تاثیرات مثبت و منفی خود را دارد:

«تعادل در کل و اجزای شعر، در تک تک عناصر آن، از عوامل محتوایی مثل اندیشه، موضوع یا مضمون و پیام‌گرفته تا تعادل کامل میان دو عنصر بنیادین عاطفه و تخیل، و میان تمامی این‌ها با کلیه‌ عناصر شکل همچون امور بیانی، صنایع لفظی و معنوی، وزن یا آهنگ، قافیه، زبان و الفاظ و امثال این‌ها؛ تعادلی که سبب همجوشی تمامی این عناصر یا مستهلک‌شدن‌شان در هم دیگر می‌شود. به گونه‌ای که نتوان مرز یا حیطه‌ دقیق عمل کرد و تاثیر هر کدام را در چنین شعری و به تفکیک تعیین کرد یا به تعبیر دیگر، هر یک از آن‌ها نتواند خود را به وضوح به رخ بکشد.» (حمیدیان، ۱۳۹۳: ۲۹۵)

بنابراین، در یک جمع‌بندی، در این خصوص می‌توان گفت که سعدی، مجموعه‌ای از عوامل را بدون آن‌که به چشم بیایند،به کار برده است و به اصطلاح امروزی، چراغ خاموش حرکت کرده است. چیزی که در شعر دیگران، و حتی حافظ، نمود پیدا نمی کند.

«در شعر حافظ، هم زیبایی و هم علت زیبایی، آشکار است. به سادگی می‌توان در هر غزل، دهها مورد را نام برد که منجر به آفرینش این شاهکار شده‌اند. در مورد غزل سعدی، زیبایی آشکار است، اما خالقان این زیبایی، پنهان هستند. هر عاملی که به صورت مجزا در خلأ بر آن دست بگذارید، به سرعت در برابر عظمت کلی اثر،کوچک و بی‌اهمیت می‌نماید و خود را انکار می‌کند و عامل دیگری را نشان می‌دهد. در نهایت زنجیره‌ای از علل درهم‌تنیده در وحدتی اندام‌وار نقش‌آفرینی می‌کنند.» (تمیم‌داری، ۱۳۹۴: ۲۲)

به عبارتی دیگر:«شعر سعدی مانند ارکستری است که هیچ‌یک از سازهایش تک‌نوازی و بداهه‌نوازی نمی‌کند و نقشی پررنگ‌تر و پراهمیت‌تر از ساز دیگری ندارد. به سادگی نمی‌توان گفت زیبایی این قطعه، مدیون کدام ساز است. آنچه آشکار است،زیبایی کلی قطعات است و آنچه پوشیده است، علت این زیبایی است.

همان‌گونه که پیش‌تر گفته شد، به سادگی می‌توان پی برد که سعدی چه می‌گوید، اما پی بردن به چگونه گفتن او کاری ا‌ست دشوار. به عبارت دیگر، در شعر او هیچ وجهی غالب نیست.

بنابراین با کمک‌گرفتن از نظریات زیبایی‌شناسی، سهل ممتنع را این‌گونه تعریف می‌کنیم: شعری که زیبایی آن آشکار و عناصر آفریننده‌ این زیبایی در عین تعادل و توازن از نظر پنهان‌اند.» (همان)

بدین ترتیب می‌توانیم بین زبان ساده‌ سعدی، با اندیشه‌های او در محتوای شعر هم این هارمونی را مشاهده کرد. «مثلاً آنچه زهد سعدی را نشان می‌دهد، صرفاً توصیفات او از این مقوله نیست، بلکه زهدی‌ است که در زبان و نوشته‌اش هم به نمایش درآمده است.

زهد سعدی، یعنی زبان خالی از زرق و برق و دور از طنطنه و طمطراق سعدی. زهد سعدی را بهتر و بیشتر از هر چیز، زبان ساده و بی‌‌تکلف او نشان می‌دهد. به‌‌همین گونه، قناعت او نیز در توصیف او از قناعت منحصر نیست؛ در گریز از زیاده‌گویی و پرهیز از مترادف‌آوردن‌ها و دوری جستن از حشو و زواید است. قناعت سعدی، همان ایجازی‌هست که عملا در سخنش به کار بسته است.»

(پارسانسب، ۱۳۹۲: ۱۴۸)

یعنی عامل روانی کلام در سعدی، گذشته از به‌گزینی واژه‌ها، اجزای کلام متناسب با محتوای سخن، در کنار هم قرار می‌گیرند و تنیده می‌شوند. «رعایت این امر در شعر، مستلزم غلبه‌کردن بر مانع وزن و قافیه و ردیف و مصراع‌‌بندی است. شعر سعدی از دیرباز نمونه‌ عالی گذشتن از این موانع بوده است و شعر او در رعایت این ترتیب، اغلب فصیح‌‌ترین نمونه‌ی نثر است: خواب در عهد تو در چشم ‌آید؟ هیهات!ر عاشقی کار سری نیست که بر بالین است.» (موحد۱۳۷۸: ۱۳۳)

در واقع، هرچه قدر کلام سعدی ساده است(چه گفتن سعدی)،از طرفی این‌که چگونه به این مقام می‌رسد(چگونه گفتنش)، سخت و پیچیده و غیرقابل تقلید است. «برای تقلید از شعر سعدی، باید به اندازه‌ سعدی بصیرت و دانش در زبان فارسی داشت. اما به این حد از اشراف به زبان رسیدن، کار هر کس نیست و به همین دلیل نیز سعدی تقلید‌ناپذیرترین شاعر ایران باقی مانده است.

هزار بار بگفتم که چشم نگشایم

به روی خوب، ولیکن تو چشم می‌بندی

«چشم بستن» به معنای «چشم‌بندی کردن» در برابر «چشم‌نگشودن» به معنای «نگاه‌نکردن» و کاربرد استادانه‌ای این دو در برابر هم؛ یعنی به کار گرفتن توانایی‌های زبان برای خلق بیتی چنین.» (همان، ۱۶۴)

۱ـ عوامل شکل‌گیری سهل و ممتنع در سعدی

اما چه عوامل دیگری را می‌توان برشمرد که شعر سعدی را به سمت سهل و ممتنع بودن سوق می‌دهد که شیخ اجل، در مواقعی که لازم می‌بیند، از آنها بهره می‌برد؟

عواملی مانند استفاده از زبان محاوره، استفاده از بافت اجتماعی زبان، ترجمه‌پذیری، ساده بیان کردن مفاهیم پیچیده و … است که به آنها می‌پردازیم.

استفاده از زبان محاوره، نکته‌ای است که انوری هم از آن بهره برده است و سعدی هم به این ویژگی زبانی عصر خود توجه داشته و توانسته آن را در شعرش بیاورد.

اشراف سعدی بر زبان محاوره و استفاده بهینه از آن، به کمک او در شعرش آمده و او نهایت استفاده را از آن برده است:

«سعدی به اهمیت زبان محاوره، وقوف تمام داشته و راز دیگر سهل ممتنع بودن شعر او، استفاده از همین زبان و به کار گرفتن ذخیره‌های بی‌پایان است.» (موحد، ۱۳۷۸: ۱۳۲)

بنابراین، چگونه می‌شود که کلام عادی مردم، به درجه اعلا می‌رسد؟ و «این‌که می‌گویند کلام سعدی، سهل و ممتنع است؛یعنی همین کلام که کلمه‌ها یک یک ساده و غالباً همان است که در زبان روزانه مردم به کار می‌رود. اما سعدی با همان کلمه‌های ساده و آشنا، مضمون و تعبیری پدید می‌آورد که با زبان روزانه مردم فرق دارد.» (استعلامی، ۱۳۸۸: ۲۱۵)

نمونه‌هایی از این شیوه:

ـ سعدی، چو جورش می‌بری، نزدیک او دیگر مرو!

ـ ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را

(سعدی، ۱۳۸۵: ۵۲۵)

یا:

«عوام عیب کنندم که عاشقی همه عمر

کدام عیب؟ که سعدی همین هنر دارد

(همان، ۶۲۶)

یا:

خواستم تا نظری بنگرم و بازآیم

گفت: از این کوچه ما راه‌ به در می‌نرود

(همان، ۶۸۴)

یا:

سعدی به روزگاران، مهری نشسته بر دل

بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران

(همان، ۸۲۱)

و:

گفتی نظر خطاست، تو دل می‌بری رواست

خود کرده جرم و خلق، گنهکار می‌کنی

(همان، ۹۱۷)

مورد دیگری که می‌شود به آن اشاره کرد، استفاده از بافت اجتماعی زبان در شعر سعدی، به ویژه در شعر عارفانه است که منجر به سادگی می‌شود.

«یکی از دلایل سادگی [زبان و بیان سعدی] درنگ بایسته در فرهنگ مردم و همزیستی اجتماعی سعدی است. سعدی، پایه‌های اصلی و سخن خود را از فرهنگ مردم گرفته است. از همین رو غزل او در سنجش با غزل‌های کاملاً عارفانه، در عنصر تمثیل، تنگ مایه‌تر است.

شاعران عارف،به دنبال بیان مفاهیم مجرد ذهنی، ناچار به تمثیل دست می‌آویختند و سعدی بر آفرینش هنری خود، ‌از این ناگزیری رهاست. خصلت اجتماعی سعدی در آفرینش هنری او کارکردی روشن دارد و غزل‌های او را از بیان یک احساس فردی بیرون برده و بدان رنگ اجتماعی زده است. سعدی، نه راه اندیشه‌های صرف عرفانی را پیش گرفت و نه به یک باره از همه آنها دست کشید. نه آن‌قدر پرواز کرد که از زمین دور شود و چیزی را در زمین نبیند و نه آن‌گونه به زمین چسبید که از ملکوت باز ماند.» (حسن‌لی، ۱۳۹۴: ۷۶)

سعدی، به جای اظهار فضل و برخلاف بعضی شاعران، به رخ کشیدن دانش خود، سعی می‌کند مسائل دشوار و سخت را ساده بیان کند. نبوغ سعدی، در ساده تصویر کردن مفاهیمی است که در اصل پیچیده‌ترین و انتزاعی‌ترین معانی هستند.

«آنچه درباره هنر سعدی اهمیت بسیار دارد، این است که او مصطلحات و مفاهیم اصلاً و ذاتاً پیچیده را به ساده‌ترین معادل آنها تبدل و یا بهتر بگوییم ترجمه کرده است… به راستی چه فرقی است میان ناظمانی که با سوءاستفاده از وزن و قافیه، سخن از عین مفاهیم مصطلحات درشت‌ناک تصوف گفته‌اند، با سعدی که مفهومی را از قبیل «کَثَرات یا حجب امکانیه که ساتر ذات واحد واجب است» به زبانی این‌سان شورانگیز بیان می‌کند؟

ای که ز دیده غایبی! در دل ما نشسته‌ای

حسن تو جلوه می‌کند، وین همه پرده بسته‌ای

کار سعدی در فرایند چنین تبدیلی، خود مصداق سهل و ممتنع است.» (حمیدیان، ۱۳۹۲: ۱۲۴ و ۳۰۲)

به عبارت دیگر،«عقیده عرفانی سعدی، امکان مشاهده جمال مطلق در جمال مقید است.» (شمیسا، ۱۳۸۶ ب، ۸۸)

حال نمونه‌هایی از این مورد مفهوم کاملاً انتزاعی ترک تعین را به بیانی آشنا ذکر می‌کند:

هر کس صفتی دارد و رنگی و نشانی

تو ترک صفت کن که از این به صفتی نیست

(سعدی، ۱۳۸۵: ۶۰۴)

در بیت زیر، «بار» به معنای بار امانت است، در حالی که ممکن در نگاه اول به ذهن نیاید:

آن بار که گردون نکشد، یار سبک روح

گر بر دل عشاق نهد، بار نباشد

(همان، ۶۴۴)

سعدی همچنین در مواردی، به جای این‌که مانند برخی از شاعران، اصل آیه یا حدیث را بیاورد، ترجمه و تعبیری شاعرانه و قابل فهم از آن ارائه می‌دهد:

گر به جراحت و الم، دل بشکستی‌ام چه غم؟

می‌شنوم که دم به دم، پیش دل شکسته‌ای

(همان، ۸۵۰)

در همین راستا، هنر دیگر سعدی، استفاده هنرمندانه از کلمات عادی و عربی در نسج کلام است. عباراتی که حس می‌کند به گوش مخاطب آن است و در ترجمه و درک آن، به دشواری برنخواهد خورد، اصل عبارت عربی را ذکر می‌کند و «از آوردن کلمات عربی نیز مضایقه‌ای ندارد، بدان شرط که این کلمات، آن‌طور در نسج شعر بافته شود که نسبت به آنها کسی احساس بی‌گانگی نکند و آنها را جزو خانواده کلمات فارسی بپذیرد و معنی آن، پیش وی یا از سیاق کلام و یا از خود کلمه، روشن باشد.»

(صورت.گر، ۱۳۸۴: ۱۵۸)

یعنی حتی استفاده از کلمات و عبارات عربی، باعث ایجاد شکاف بین زبان شعر و مخاطب، نمی‌شود. در شعر سعدی قدرت القایی و شیوایی و روانی کلام، به حدی است که ترکیب‌های عربی، طبیعی می‌نماید و اغلب متوجه شگردهای بیانی او نمی‌شویم:

بی‌دل گمان مکن که نصیحت کند قبول

من گوش استماع ندارم لمن تقول؟

ای پیک نامه‌بر که خبر می‌بری به دوست

یالیت اگر به جای تو من بودمی رسول

(سعدی، ۷۴۶، ۷۴۷)

یا:

دو چیز حاصل عمر است، نام نیک و ثواب

وزاین دو درگذری، کل من علیها فان

(همان، ۹۸۰)

و:

بکار امروز تخم نیک‌نامی

که فردا برخوری، والله اعلم

(همان، ۹۷۲)

در بحث ترجمه، به ویژه ترجمه شعر، هرچه زبان از پیچیدگی و آراستگی‌های غیرضرور، به دور باشد و علاوه بر آن، صنایع بدیعی و بیانی در آن کمتر باشد؛ شعر ترجمه‌پذیرتر است و خواننده، در زبان مقصد، می‌تواند بخش عمده‌ای از آنچه در زبان مبدأ گفته شده را درک نماید.

اتفاقی که در اشعار مثلاً حافظ به ندرت روی می‌دهد و عمدتاً شعر او را ترجمه‌ناپذیر می‌نماید. البته نه این‌که شعر سعدی، خالی از آرایه‌های تأثیرگذاری مثل ایهام و جناس تام و … باشد؛ اما ابیاتی از این دست دارد که ترجمه آن می‌تواند انتقال‌دهنده مقصود شاعر از زبان اصلی باشد. برای مثال در بیت:

گفته بودم چو بیایی، غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

(همان، ۹۳۴)

با تمام سادگی، مفاهیمی از تنهایی و اندوه و انتظار معشوق و دیدار او بیان می‌کند که با ترجمه حتی تحت‌اللفظی به هر زبان، مقصود شعر منتقل می‌شود و خواننده می‌تواند همان لذت را ببرد که اثر را در زبان اصلی خوانده باشد. یا بیت:

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم؟

باید اول به تو گفتن ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.