پاورپوینت کامل روششناسی علمی ابنهیثم ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل روششناسی علمی ابنهیثم ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روششناسی علمی ابنهیثم ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل روششناسی علمی ابنهیثم ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint :
مصطفی نظیفبیک مصری که به دلیل زحمات ارزنده در شرح و تصحیح کتاب مهم المناظر، کاشف جایگاه ابن هیثم در قرن بیستم شناخته میشود، این دانشمند بزرگ را پیشرو دانشمندان جهان در استفاده از روش تجربه و آزمایش به معنای دقیق آن دانسته و استفاده از روشهایی چون استقراء، تمثیل و قیاس در مسئله نورشناسی و ابصار را گواه ادعای خود میداند.
مصطفی نظیفبیک مصری که به دلیل زحمات ارزنده در شرح و تصحیح کتاب مهم المناظر، کاشف جایگاه ابن هیثم در قرن بیستم شناخته میشود، این دانشمند بزرگ را پیشرو دانشمندان جهان در استفاده از روش تجربه و آزمایش به معنای دقیق آن دانسته و استفاده از روشهایی چون استقراء، تمثیل و قیاس در مسئله نورشناسی و ابصار را گواه ادعای خود میداند. مطالعه عمیق در متن آثار ابنهیثم و البته دانشمند بزرگ و کبیر دیگر همعصرش یعنی ابوریحان بیرونی به تمامی بیانگر آن است که مسلمانان در آغاز عصر زرین دانش و اندیشه در تمدن اسلامی، استقراء و تجربه را گرامی میداشتند و با کاربرد آن انقلابی در تحقیقات و پژوهشهای فلسفی و طبیعی ایجاد نمودند. ابنهیثم با تحقیقات بنیادینش در این حوزه، به تعبیر عمر فروخ، بنیانگذار روش عملی جدید است: «راهی که ابنهیثم در بررسی نورشناسی گشود، همان چیزی است که محققان بعدها آن را روش علمی نامیدند و این روش همان اسلوبی است که دستاوردهای شکوهمندی را که خرد انسانی در هر میدانی از میادین علم و در هر گرایشی از گرایشهای زندگی بدان نائل آمده، به بار آورده است. بسیاری از مواردی که به راجر بیکن نسبت داده میشود، بهویژه اصطلاح پدر روش علمی (بنیادگذاری روش علمی) و نیز ابتکاراتی در باب حقایق نورشناسی، همه دریافتهای او از ابنهیثم است که به فرهنگ اروپایی منتقل کرده؛ نکتهای که دانشمندان غربی بدان اقرار دارند.» در این نوشتار با تأمل بر کتاب المناظر، روششناسی پژوهش در آرای ابنهیثم مورد بحث قرار خواهد گرفت.
حسن بن حسن بن هیثم
ابوعلی حسن بن حسن بن هیثم که اروپاییان او را با عنوان Alhazen میشناسند، در سال ۳۵۴ق در بصره متولد و در سال ۴۳۰ (و به روایتی ۴۳۲) در قاهره وفات یافت. «ابن ابی اصیبعه» در کتابش از قول ابن هیثم مینویسد: «برای راهیابی به معدن حقیقت تمام همت خویش را بگماردم… و از این رو به کاوش در نظریات و عقاید گوناگون و انواع دانشهای ادیان پرداختم؛ ولی در میان آنها به هیچ چیز سودمندی دست نیافتم. نه از آن راه، دستیابی به حقیقت را شناختم و نه راهی برای رسیدن به یقین یافتم؛ پس دیدم که مرا به حقیقت راهی نیست مگر از طریق نظریاتی که ماده آنها محسوسات و صورت آنها امور عقلی باشد.»۱
این بیان، شیفتگی و عطش او در رسیدن به علم را نشان میدهد، چنان که از شغل دیوانی در دربار آل بویه سر باز زد و چون این امر ممکن بود عواقب وخیمی برایش بیافریند، ناچار تظاهر به جنون کرد، تا حدی که سرانجام عزلش کردند. در زندگی سراسر ماجرایش این تظاهر به جنون بار دیگر نیز تکرار شد و این بار او را از عقوبت حاکم فاطمی مصر رهانید؛ همان خلیفهای که در استقبال از طرح پیشنهادی وی در تنظیم آب رود نیل، از شهر خارج شده و به پیشواز او آمده بود. اما حضور ابن هیثم و برخی از مهندسان آن زمان در کنار رود نیل، تحسین کامل وی و همراهانش را نسبت به هندسه بسیار پیشرفته مصریان باستان که مبتنی بر اشکال سماوی و مثالات هندسی بود (به تعبیر ابن القفطی در تاریخ الحکماء) برانگیخت و پس از مدتی به این یقین رسید که اگر چنین کاری ممکن میبود، پیش از او خالقان و مهندسان اهرام آن را عملی ساخته بودند؛۲ پس شجاعانه نزد خلیفه به ناتوانی خود اقرار کرد و پوزش خواست. به ظاهر اعترافش پذیرفته شد و به کاری دیوانی گمارده شد؛ اما ترس از عقوبت، او را مجدد به اظهار جنون واداشت، تظاهری که تا مرگ حاکم فاطمی ادامه داشت.
مرگ ابن هیثم به سال ۴۳۰ق (یا۴۳۲) در قاهره، پایان یک عمر کوشش و تلاش در جهان اسلام بود؛ اندیشمند بزرگی که بیش از سی مقاله و رساله در هیئت، فیزیک، نجوم، ریاضیات، حتی الهیات و بهویژه بحث بلند نورشناسی در کتاب المناظر از خود به یادگار گذاشت. برخی از این آثار بعد از مهمترین کتاب او یعنی المناظر، عبارتند از: «شرح مصادرات اقلیدس»، «الشکوک علی بطلمیوس»، «اصول المساحه»، «قولٌ فی مسألهٌ هندسیه»، «تربیع الدایره»، «مقاله فی الاشکال الهلالیه»، «فی الاصول الهندسیه و العددیه» و «مقاله فی اجراءات الحفور و الابنیه بجمیع الاشکال الهندسیه». آثاری همچون اصول المساحه، تربیع الدایره و بهویژه مقاله فی اجراءات الحفور… توجه و تخصص او در مهندسی و معماری را نیز نشان میدهد. در مقدمه این مقاله آخر شرح میدهد که چگونه «انواع گوناگون چاهها و ساختمانها را با همه اشکال هندسی مطابقت دادم تا در این راه به اشکالی چون مقاطع سهگانه مخروطی یعنی بیضی، هذلولی و سهمی رسیدم…»۳
گرچه در تمامی آثار این دانشمند بزرگ، ابداع و نوآوری وجود دارد، لکن کتاب المناظر او که به تعبیر سینگر در کتاب «خلاصه تاریخ علوم»، «بسیار بعید است در میان آثار یونانیان یا در میراث تمدنهای پیشین نظیری داشته باشد»،۴ شاهکاری از عمیقترین و دقیقترین مباحث مربوط به فیزیک نور است.
آرای ابنهیثم در تاریخ علم چنان برجسته و تأثیرگذار است که جرج سارتن ـ مورخ تاریخ علم ـ او را از بزرگترین محققان مبحث نور در همه اعصار میخواند و مصطفی نظیفبیک مصری، از مفسران معاصر کتاب المناظر، او را پیشرو دانشمندان اهل تجربه و آزمایش به معنای دقیق آن دانسته و استفاده از روشهایی چون استقراء، تمثیل و قیاس در مسأله نورشناسی و اِبصار را (که تأثیری بسیار عمیق بر فرهنگ و تمدن جدید گذاشت) گواه ادعای خود میداند. این که ظهیرالدین بیهقی او را «بطلمیوس ثانی» میخواند و ابن ابیاصیبعه او را پرکارترین، سختکوشترین و پارساترین دانشمند جهان اسلام میشناسد، نمایانگرعمق و عظمت شخصیتی است که دانش فیزیک نور، با حضور او به چنان تکاملی رسید که تا قرون متمادی، یگانه میداندار برجسته این عرصه بود و تحقیقاتش، مقدمهای بر کشفیات قرون هفدهم و هجدهم تاریخ علم اروپا.
گرچه وی در تبیین آرای خود از نظرات پیشینیان (همچون بطلمیوس و اقلیدس) بهره بسیار برد، اما به صراحت میتوان گفت نظریات نورشناسی او نه مستقیماً از نظریات پیشینیان اقتباس شده و نه سابقهای در میان دانشمندان یونانی و یا مسلمان داشته است. وی محقق و منتقدی بزرگ در تصحیح و اصلاح آرای یونانیان است و این معنا را نه تنها در شاهکارش، کتاب المناظر میتوان دریافت، که رجوع به دیگر آثار او نیز این معنا را کاملا اثبات میکند؛ برای مثال وی در کتاب «الشکوک علی بطلمیوس» گرچه آثار بطلمیوس را حاوی علوم کثیره، معانی غزیره (بسیار)، کثیرالفوائد و عظیمالمنافع میداند، لکن به عنوان محققی متتبع و منتقدی منصف نمیتواند به مواضع شبههدار، الفاظ نامتجانس و معانی متناقض آن اشاره نکند و خود را موظف به اصلاح و تصحیح آن نداند؛ همچون متناقض دانستن رأی بطلمیوس در کتاب مجسطی در باب تفاوت رؤیت خورشید در مرکز و افق آسمان.
عظمت کار ابن هیثم و ارائه یک متد علمی بسیار دقیق، آنهم ده قرن پیش، در بخشهایی از کلمات آغازینِ مقاله اول کتاب المناظر روشن میشود: «باید بهتدریج و ترتیب در کار تحقیق و استدلال پیش رفت، مقدمات را نقالی کرد و در استخراج نتایج جانب احتیاط را فرو نگذاشت.» او روش خود در تحقیقات علمی را چنین شرح داده است: «انصاف را رعایت کنیم و از پیشداوری بپرهیزیم و در همه داوریها و نقادیهای خود پیجویی حقیقت را از نظر دور نداریم و نگذاریم ظن به بیراهه بکشاندمان.»
این رویکرد علمی، با توجه به این که حدود هزار سال پیش مطرح شده است چنان مدرن و جذاب مینماید که ذکر کامل آن خالی از لطف نیست. وی در نقد، پذیرش یا رد دو نظریه متضاد که در تبیین یک مسئله علمی، بیان شدهاند، روشی پیشنهاد میکند که: «از هر دو گرایش ناهمساز، یا یکی از آنها درست، و دیگری نادرست است، یا هر دو نادرست، و حقیقت چیز دیگری جز آن دو است، و یا هر دو به مفهوم واحدی که همان حقیقت باشد، میانجامد. [در توضیح حالت اخیر باید گفت] یا هر یک از دو گروهی که به یکی از این دو گرایش گراییدهاند، و درباره آن به بحث و بررسی پرداختهاند، در بررسیهای خود کوتاهی کرده، و از این رو نتوانستهاند آن را به نتیجه نهایی رسانند و پیش از نتیجهگیری از پیشروی باز ایستادهاند، یا یکی از این دو گروه به نتیجه رسیده و دیگری در میانه راه از آن باز مانده است، و از این رو بروز اختلاف در میان این دو گرایش جنبه ظاهری داشته است، و با موشکافی و دقت در بحث، هر دو به نتیجه یکسانی خواهند رسید. گاهی نیز بروز اختلاف در یک موضوع، از اختلاف در روشهای بحث پدید میآید؛ ولی چون در آن دقیق شویم و ژرفکاوانه در آن بنگریم، اتفاق نظر آشکار میگردد، و اختلاف از میان میرود. چون وضع چنین بود، و حقیقت این موضوع با وجود آنهمه اختلافات پیگیر میان پژوهشگرانی که در طول تاریخ درباره آن به بحث پرداختهاند، همچنان در پرده ابهام باقی مانده بود، و چگونگی فرایند “دیدن” هنوز غیرقطعی مینمود، بر آن شدیم که تا حد امکان به این موضوع (یعنی چگونگی فرایند دیدن) با عنایتی بی کم و کاست همت گماریم، و در بررسی ماهیت آن سخت بکوشیم، و در اصول و مقدمات آن بازنگری کنیم. این پژوهش را با استقرای واقعیات و مرور حالات مختلف چیزهایی که مورد رؤیت واقع میشوند (مُبصرات) و بازشناسی ویژگیهای موارد جزئی از همدیگر آغاز میکنیم. و از راه استقراء، خصوصیات چشم را در حین فرایند دیدن، ویژگیهای پایدار و یکنواخت آن و حالات مرضی آن را که از چگونگی احساس متمایزند، از یکدیگر جدا میسازیم. سپس با نقد مقدمات و پرهیز از نتیجهگیریهای نادرست، گام به گام و به طور سازمانیافته پژوهش و سنجشهای خود را پی میگیریم، و در طول مطالعات و کاوشهای خویش، به کار بستن انصاف و نه پیروی از خواهش دل را سرلوحه کار خود مینهیم، و آن هنگام که به خردهگیری از نظریات دیگران میپردازیم، تا در میان آنها درست را از نادرست بازشناسیم، تنها در پی حقیقتجویی و نه جانبداری از نظرات این و آن بر میآییم… باشد که از این راه به حقیقتی نایل آییم که دل بدان آرام گیرد، و رفته رفته و به آهستگی به نتیجهای یقینآور برسیم، و نقادانه و با پروا و احتیاط به حقیقتی دست یابیم که اختلافها را از میان بردارد، و بنیاد شبهات را براندازد. با اینهمه، ما از تیرگیهای بشری که در سرشت آدمی نهفته است، ایمن نیستیم؛ ولی به قدر توانایی خود میکوشیم و در همه کارها از خدا یاری میجوییم.»۵
این دقت و خلوص، به عقل و اندیشه ابن هیثم چنان قدرتی بخشید که توانست در آن دوره دقیقترین براهین و عمیقترین ترین استنتاجات را در مورد مسائل علمی بیان کند؛ برای مثال وی با مطالعه طولانی درباره لایه هوای اطراف زمین بدین نتیجه رسید که تاریکی هوا هنگامی آغاز میگردد که خورشید از خط افق با زاویه ۱۹ درجه نزول پیدا کند. این محاسبه او (در ده قرن پیش) در مقایسه با جدیدترین محاسبه دستگاههای مدرن الکترونیکی امروز، تنها یک درجه اختلاف را نشان میدهد؛ بنابراین اهمیت ابن هیثم نه صرفا در ارائه تئوریهای جدید یا کثرت تألیفات در مباحث مربوط به فیزیک نور، که در روش علمی بسیار مدرن او در مقایسه با روشهای امروزین علم است. نمونهای از روش پژوهش او در مسئله ابصار قابل تأمل و بسیار گویاست.
ابن هیثم و مسئله اِبصار
در روزگار ابن هیثم دو نظریه کلی در مورد کیفیت دید (اِبصار) رواج داشت که به تعبیر وی یکی نظریه «اصحاب التعالیم» بود و دیگری نظریه «اصحاب الطبیعه». اصحاب التعالیم کسانی بودند که اعتقاد داشتند بینایی هنگامی محقق میشود که چیزی از چشم خارج شود و در برخورد با تابش همسانی از خورشید، با آن ادغام گردد و سپس به صورت شعاعی از چشم تا شئ مرئی امتداد یابد. از دیدگاه کسانی چون افلاطون، «دیدن» اینگونه حاصل میشود. وی در رساله تیمائوس (که شرح خلق عالم توسط دمیورژ است) معتقد است خدایان دریچههای روشنایی را در چهره ما قرار دادند و بنا به تجانسِ میان آتش ناب در روح ما، با آتشی که فاقد خاصیت سوزندگی است (آتش روز)، دیدن را چنین محقق کردند: «روشنایی که از نیروی باصره فیضان مییابد، وارد روشنایی روز میشود و همجنس به همجنس میپیوندد و به سبب این خویشی و همجنسی، آن دو به هم میآمیزند و در روی خطی مستقیم، آنجا که روشنایی ساطع از دیدگان ما با روشنایی ساطع از اشیای خارجی به هم میپیوندد، یک جسم واحد پدید میآید. چون همه اعضا و اجزای این جسم نوری از یک نوع و از یک ترکیب است، انفعالی که بر آن وارد میشود همه اعضا و اجزایش را یکسان فرا میگیرد و در نتیجه با هر شئ خارجی که برخورد کند، حرکات آن شئ را چنان به سراسر بدن ما منعکس میسازد که این انعکاس از بدن گذشته به روح ما راه مییابد و احساسی در ما به وجود میآورد که ما “دیدن” مینامیم.»
در مقابل این نظریه، که در تاریخ به «نظریه شعاع» معروف است، نظریهای منسوب به ارسطو وجود دارد که «نظریه انطباع» نام گرفته است. این نظریه مبتنی بر حضور صفت روشنایی در اجسام و انطباع این روشنایی با تصویر مُبصر در چشم است؛ به عبارتی ارسطو روشنایی را صفت عارضی اجسام شفاف میدانست و معتقد بود چنانچه این صفت از اشیا برطرف گردد، تاریکی پدید میآید: «بر این اساس، ابصار، بر اثر انفعال باصره از اشیای مادی (مُبصرات) و انطباع آنها در چشم حاصل میگشت، نه بر اثر ورود چیزی از شئ دیدنی به چشم.» این دو تئوری که البته مورد نقد حکمای مسلمان قرار داشت، دو نظریه مشهور و مطرح در میان علما و دانشمندان آن زمان در مورد حقیقت اِبصار بود. ابنهیثم از میان دو نظریه ناهمساز الزاما یکی را غلط و دیگری را درست نمیپنداشت، بلکه معتقد بود ممکن است در هر دو نظریه حقیقتی وجود داشته باشد، ولی گروهی که به این دو نظریه پرداختهاند در پرداخت خود به کمال عمل نکرده فلذا به نتیجه دقیق نرسیدهاند؛ بنابراین او در پی طرد این دو نظریه نبود، بلکه به نحوی به دنبال همان اخذ وجوهات درست از هرکدام و تدوین تئوری کاملی برای تبیین حقیقت اِبصار بود.
در حوزه علوم یونانی، بحث ابصار یا بصریات در قلمرو ریاضیات مورد بحث قرار میگرفت؛ اما ابن هیثم این بحث را مرکب از علوم ریاضی و طبیعی دانست و شاید این خود مقدمهای بر ترکیب نظریههای طبیعی و ریاضی ِ ابصار بود و مهمتر از آن، استفاده از مبانی نظری ریاضی و هندسی در شرح و تببین مسائل طبیعی: «دیدم که مرا به حقیقت راهی نیست، مگر از طریق نظریاتی که ماده آنها محسوسات و صورت آنها امور عقلی باشد»؛ به عبارتی حمل نظر بر مصداق در تبیین ماهیت آن. شاید مکتب بغداد که از مهمترین دغدغههایش تبدیل نظر به عمل بود و این معنا انقلابی را در علم و اندیشه اسلامی به وجود آورده بود، بنیانگذارانی چون ابن هیثم داشته است.
شرح ابن هیثم از دو نظر شعاع و انطباع در فقره هشتم فصل اول از مقاله اولِ المناظر، شنیدنی است: «پیشتر مقالهای را درباره نورشناسی (علم المناظر) به نگارش درآورده بودیم که در بسیاری از قیاسات آن، روشهای اقناعی (جدلی) را پیمودیم، ولی چون ما را برهانهای راستینی بر همه مطالب نورشناسی فراهم آمد، نگارش این کتاب را از سرگرفتیم. پس هر که مقاله یادشده
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 