پاورپوینت کامل چرا این غزل از حافظ نیست؟ ۶۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چرا این غزل از حافظ نیست؟ ۶۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چرا این غزل از حافظ نیست؟ ۶۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چرا این غزل از حافظ نیست؟ ۶۸ اسلاید در PowerPoint :

خواجه حافظ شیرازی علیه الرحمه، یگانه شاعری است که در بین معاصران نامدار و حتی گمنامش در قرن هشتم هجری؛ بنا بر ناپروایی روزگار و نامساعد بودن ایّام، دفتر اشعار آبدار و عاری از ریا و تزویرش را در آستین مرقع پنهان کرد و علیرغم اصرار دوستان و ندیمان، از گردآوری مجموع آثارخویش و نشر آن توسط کاتبان آن عهد اجتناب ورزید.

تأملی درچرایی ورود اشعار دیگر شاعران معاصر حافظ به دیوان وی

خواجه حافظ شیرازی علیه الرحمه، یگانه شاعری است که در بین معاصران نامدار و حتی گمنامش در قرن هشتم هجری؛ بنا بر ناپروایی روزگار و نامساعد بودن ایّام، دفتر اشعار آبدار و عاری از ریا و تزویرش را در آستین مرقع پنهان کرد و علیرغم اصرار دوستان و ندیمان، از گردآوری مجموع آثارخویش و نشر آن توسط کاتبان آن عهد اجتناب ورزید.

با آن که شعر او سراسر همه بیت الغزل معرفت است، با گذشت قرون متعدد از رحلتش، گویی که همچنان قدسیان در عرش عُلوی مشغول از بر کردن دفتر اشعار او هستند، اما بر فرش عالم سفلی درعهد حیات مبارکش امکان نقش گلستان خیال شاعر و ترتیب و ارای یک دیوان کامل به نام شمس الدین محمّد حافظ شیرازی توسط خودش به جامعه و محافل ادبی رو به خاموشی شیراز نبود.

چرا که درکنارحریفان تنگ نظر و شاعران سست نظم و صاحب نفوذ در شیراز، صراحت تیغ برهنه نقد خواجه بر شیخ و واعظ و مفتی و محتسب تا بدانجا بود که ایشان را یارای استماع و تاب در برابر این اشعار نبود و حسب گزارش های موثق موجود در منابع تاریخی، از جمله دیباچ منسوب به محمّد گل اندام؛ جامع دیوان او و همچنین فحوای بسیاری از ابیات و غزلیات شاعر، حاسدان و مرتجعان چند بار او را از سر جهل تکفیر کرده و فتنه های نافرجام بسیار برای قتل او به دست قشریون و شاهان کردند.

اما اومردی مدبّر و خردمند بود و دوستانی فرزانه داشت که بارها او را از مرگ نجات دادند و رندی های او را به تدبیرها درهم آمیخته و از قتل وی جلوگیری به عمل آوردند. در شرح یکی از همین وقایع، مورخ شهیر قرن نهم، غیاث خواند میر در تاریخ خود بیان می دارد که: روزی شاه شجاع به زبان اعتراض، خواجه حافظ را مخاطب ساخت و گفت: ابیات هیچ یک از غزلیات شما از مطلع تا مقطع بر یک منوال واقع نشده، بلکه در هر غزلی سه چهار بیت در تعریف شراب است و دو سه بیت در تصوّف و یک دو بیت درصفت محبوب و تَلَوُّن (چند رنگی) و این در یک غزل، خلاف طریق بلغاست.

خواجه گفت آنچه بر زبان مبارک شاه می گذرد، عین صدق و محض صواب است، اما معذالک شعر حافظ در اطراف و آفاق شهرت و اشتهار تمام یافته و نظم حریفان دیگر وی پای از دروازه شیراز بیرون نمی نهد. بنابراین کنایت، شاه شجاع در مقام ایذاء حافظ شده و به حسب اتفاق در آن ایّام، آنجناب غزلی در سلک نظم کشید که مقطعش این است:

گر مسلمانی از آن است که حافظ دارد

وای اگر از پس امروز بود فردایی

شاه شجاع این بیت را شنید و گفت که از مضمون این نظم چنان معلوم می شود که حافظ به قیامت قائل نیست و برخی از فقهای حسود قصد نمودند که فتوای نویسند که شک در وقوع روز جزا کفر است و از این بیت حافظ آن معنا مستفاد می گردد. خواجه مضطرب گشته، نزد مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی که در آن اوان عازم حجاز بود و در شیراز تشریف داشت رفت و کیفیّت قصد بداندیشان را عرض نمود و مولانا فرمود که مناسب آن است که بیتی دیگر، مقدّم بر بیت مقطع، درج کنی، مشعر به این معنی که فلان کس چنین می گفت تا به مقتضای آن مَثل که نقل کفر کفر نیست، از این تهمت نجات یابی. بنابراین، خواجه حافظ بیت ذیل را گفته، پیش از بیت آخر در آن غزل مندرج ساخت و به این واسطه از آن دغدغه نجات یافت:

این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می گفت

بر در میکده ای با دف و نی ترسایی۱

این حکایت معقول و سایر شواهد و قراین موجود از زندگانی خواجه و ابیات وغزلیات بسیار در دیوان او که ترسیم کننده شرایط نابسامان و بی ثبات اجتماعی و سیاسی شیراز در دوران زندگانی اوست؛جای هیچ شک و شبهه ای در صحّت گزارش گردآونده دیوان او مبنی برعدم گردآوری مجموع اشعار شاعر توسط خود در زمان حیاتش را باقی نمی گذارد. خاصه آنکه در سالیان پایانی عمر حافظ، شاه یحیی مظفری با ضرب سکه به نام امیرصاحبقران تیمور گورکانی در شیراز، فضای سیاسی و اجتماعی اقلیم پارس را همسو با تمایلات خشک و قشری تیمور لنگ خونخوار تغییر می دهد و موسم ورع و روزگار پرهیز، دوباره چون عهد امیر مبارزالدین، بر شهر حاکم می شود.

صراحی یی و حریفی گرت به چنگ افتد

به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است

در آستین مرقع پیاله پنهان کن

که همچو چشم صراحی زمانه خون‌ریز است

به آب دیده بشوییم خرقه‌ها از می

که موسم ورع و روزگار پرهیز است

بر این پایه، حافظ در سالیان پایانی حیات، نه تنها قادر به نشر آثار و افکارش در موطن خویش نیست؛ بلکه به دلیل فقدان رونق مجالس شعر در دربار جانشینان شاه شجاع، کشمکش های درون خاندانی آل مظفر و نفوذ روز افزون تیمور در فارس، در عزلت، عسرت و تنگ دستی، باقی ایّام عمر را به رفتن شتاب می نماید.

نصاب حُسن در حد کمال است

زکاتم ده که مسکین و فقیرم

چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی

به سیب بوستان و شهد و شیرم

قدح پر کن که من در دولت عشق

جوان بخت جهانم گر چه پیرم

قراری بسته‌ام با می فروشان

که روز غم به جز ساغر نگیرم

چو حافظ گنج او در سینه دارم

اگر چه مدعی بیند حقیرم

هنگام نخستین عزیمت لشکر تیمور به شیراز و فتح بدون جنگ این شهر توسط وی در سنه ۷۸۹ بنا بر گزارش برخی از منابع و تذکره ها در زمان ملاقات حافظ با امیر تیمور؛ لباس شاعر در نهایت کهنگی و اندراس بود۲ و قبل از ورود این شاه بی رحم که پیش از رسیدن به شیراز، هزاران تن از مردم بی گناه اصفهان را از دم تیغ گذرانده بود و حتی پیش از آن نیز در دیار خوارزم و دیگر اقالیم، مرتکب جنایات جنگی هولناکی شده بود، حافظ بیت مقطع یکی از غزلیات مشهورش را که از آن بوی نقد به تیمور و سپاهیان سمرقندی او به مشام می رسد، از بیم خشم این امیر خشن به صورت زیر کاملاً تغییر می دهد و به بیتی دیگر مبدّل می نماید:

به خوبان دل منه حافظ ببین آن بی وفایی ها

که با خوارزمیان کردند ترکان سمرقندی۳

***

به شعر حافظ شیراز می رقصند و می نازند

سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

دربین منابع خطی درجه اول دیوان حافظ که نزدیک به زمان حیات شاعر استنساخ شده اند، نخست نسخه سنه ۸۰۳ قمری به شماره ۱۲۷۷۰ در کتابخانه ابوریحان بیرونی ازبکستان و سپس نسخه سنه ۸۱۳ شماره ۳۹۴۵ کتابخانه ایاصوفیه ترکیه، بیت مقطع را به وجه اول کتابت کرده اند. درعین حال، نسخه سنه ۸۰۱ کتابخانه نورعثمانیه ترکیه به شماره ۵۱۹۴ این بیت را به صورت اصلاح شد دوم ضبط کرده است و مغایرت در صورت بیت مقطع این غزل به شرح فوق در بین تمامی نسخ خطی حافظ در دهه ها و قرون بعد نیز مشهود است.

مورخ مشهور قرن نهم، کمال الدین عبدالرزاق سمرقندی، در کتاب تاریخ مطلع السعدین و مجمع البحرین، به جنگ خوارزم و این بیت در صورت نخست اشارت کرده و بیان می دارد که:«شهر خوارزم مسخر شد و تخریب عمرانات و تغدیب(عذاب دادن)حیوانات و انواع بیداد در آن خطه به وقوع پیوست و چون بلد خوارزم موطن صنادید(بزرگ مردان)عالم و مسکن نَحاریر(دانشمندان) بنی آدم بوده و از خرابی آن چنان در اطراف جهان اشتهار یافت که بلبل دستان سرای مولانا حافظ در گلشن شیراز به این زمزمه آواز برآورد که: به خوبان دل منه حافظ، ببین آن بی وفایی هارکه با خوارزمیان کردند ترکان سمرقندی»۳

مرحوم علامه ملک الشعرای بهار، ضمن اشارت به این گزارش در کتاب مطلع السعدین و بیت فوق؛درپاسخ به چرایی وجود برخی تفاوت ها در نسخ قدیم و دیوان تصحیح شده توسط علامه قزوینی و دکتر غنی، بیان می کند که:

«ممکن است گاهی شاعری خود در نظم و نثر خویش تغییری بدهد و در دو نسخه، دو روایت به کلی متفاوت از هم دیده شود. باید چنین پنداشت که خواجه در اوقاتی که خبر قتل و غارت شهر خوارم توسط امیر تیمور گورکان به شیراز رسیده است، این غزل را با مقطع نخستین که مطلع السعدین آن را از قول حافظ آورده ساخته و سپس هنگامی که تیمور اصفهان و شیراز را هم به روز خوارزم انداخت، معروف است که در ورود به شیراز با حافظ گفتگویی کرد و خواجه ما از بیم آن شریر خونخوار، مقطع غزل خود را تغییر داد و تا جایی که در دسترس او بود، به رفقایی که آن غزل را داشتند، سفارش کرد که روایت قدیم را محض رضای خدا فراموش کنند. معهذا آن شعر با مقطع نخستین در نزد کسی باقی ماند.»۴

بر این پایه، بی هیچ تردیدی می توان به عذرموجّه حافظ شیرازی درعدم تدوین دیوان اشعار نابش درعهد زندگانی پی برد و صحّت گزارش گردآورند دیوان او را با اطمینان کامل تأیید کرد. کهن ترین و معتبرترین سند موجود از گزارش فوق الذکر، حدود ده سال بعد از رحلت خواجه، در دیوان خطی معتبر و اَقدَم باقی مانده از اشعار او ضبط آمده که با گذار از طوفان حوادث دهر، پس از طی قرون بلند گذشته، امروز در کتابخان نورعثمانی کشور ترکیه محفوظ است و در آن دوست و همراه صمیمی شاعر در مدارس و محافل درسی، مشهور به محمد گلندام که بعد از فوت حافظ به همراه گروهی از دوستداران وی در شیراز مبادرت به جمع آوری اشعار پراکنده خواجه در یک دیوان می نماید به شرح تصویر این سند در ذیل، صراحتاً به عدم گرد آوری غزلیات حافظ در یک کتاب توسط خود او اشارت نموده است.

تمام مقّدمات فوق، دلیل و توجیهی متقن برچرایی ورود اشعار دیگر شاعران معاصر حافظ به دیوان او است. زیرا وی خود هرگز دیوان خویش را گرد نیاورده و در این امر، هیچ شک و شبهه روا نخواهد بود. یکی از مشهورترین غزلیاتی که در عدم تعلّق آن به حافظ جای هیچگونه تردیدی نیست و به تحقیق سهواً یا در اثر فضولی مرسوم کاتبان در قدیم به دیوان حافظ راه یافته است، غزل زیر است:

برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است

مرا فتاد دل از ره تو را چه افتاد است

میان او که خدا آفریده است از هیچ

دقیقه‌ای است که هیچ آفریده نگشاد است

به کام تا نرساند مرا لبش چون نای

نصیحت همه عالم به گوش من باد است

گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است

اسیرعشق تو از هر دو عالم آزاد است

اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی

اساس هستی من زان خراب آباد است

دلا منال ز بیداد و جور یار که یار

تو را نصیب همین کرد و این از آن داد است

برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ

کز این فسانه و افسون مرا بسی یاد است

جمال الدین بن علاالدین سلمان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.