پاورپوینت کامل ایدئالیسم فلسفه دوره جدید تاریخ غرب ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ایدئالیسم فلسفه دوره جدید تاریخ غرب ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ایدئالیسم فلسفه دوره جدید تاریخ غرب ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ایدئالیسم فلسفه دوره جدید تاریخ غرب ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
ایدئالیسم آلمانی، بنا به رأی بسیاری از صاحبنظران، با انتشار «نقد عقل محضِ» کانت در ۱۷۸۱ آغاز شد و با مرگ هگل در ۱۸۳۱، پنجاه سال پس از طبع و نشر «نقد عقل محض»، به تمامیتش رسید. اما نباید فراموش کرد که این ایدئالیسم سخت وامدار فلسفه دکارت و دکارتیان است، به این معنا که اصل و ریشه ایدئالیسم در تفکر بدیع و دورانساز دکارت در قرن هفدهم و در «کوگیتو» (من میاندیشم) اوست.
ایدئالیسم آلمانی، بنا به رأی بسیاری از صاحبنظران، با انتشار «نقد عقل محضِ» کانت در ۱۷۸۱ آغاز شد و با مرگ هگل در ۱۸۳۱، پنجاه سال پس از طبع و نشر «نقد عقل محض»، به تمامیتش رسید. اما نباید فراموش کرد که این ایدئالیسم سخت وامدار فلسفه دکارت و دکارتیان است، به این معنا که اصل و ریشه ایدئالیسم در تفکر بدیع و دورانساز دکارت در قرن هفدهم و در «کوگیتو» (من میاندیشم) اوست. بیتردید، تحت تأثیر فلسفه دکارت است که در ایدئالیسم، تفکر با نفسِ اندیشیدن آغاز میشود؛ در ابتدا بدون اندیشیدن دستمایه دیگری در دست نیست.
قرن هجدهم که ایدئالیسم در آن زاده شد، رشد کرد و بالید به «عصر روشنگری» و «عصر عقل» مشهور است. این دوره، دوره ظهور و بروز تحولات بنیادی در فکر و عمل و در فرهنگ و تمدن اروپاست. رویای نهضت روشنگری آن بود که فاعلان خودآگاه و خودآیین عقل را مدار زندگی فردی و جمعی و حاکم و رهبر قرار دهند و از این رهگذر از حیطه اقتدار و استیلای مراجع پیشین مانند شاهان و کشیشان و مابعدالطبیعهپردازانِ جزماندیش و متالهان جامدالفکر آزاد و مستقل گردند. ما برای درک درست زمانه و فهم ژرفِ افکار و اعمالی که از قرن هفدهم و هجدهم تاکنون در ساحت تفکر فلسفی و اوضاع و احوال اجتماعی و دینی و سیاسی جهان ما را از اس و اساس دگرگون کرده است، میبایست ایدئالیسم آلمانی را مطالعه و تحقیق کنیم، بفهمیم و دربارهاش بیندیشیم. ایدئالیسم نه مترادف و معادلِ سفسطه است نه به معنای انکار وجود عالم خارج و نه به معنای نفی علم به عالم خارج. ایدئالیسم نه ضد فلسفه، که خودِ فلسفه است. ایدئالیسم نه فقط دشمن «جامعه باز» و آزادیهای فردی و مدنی نیست بلکه عین آزادی و خردورزی و گشودگی است. ایدئالیسم یگانه فلسفه مقبول و موجه در نزد فیلسوفان عصر روشنگری است زیرا انسان دوره روشنگری اساسا با عقل و آگاهی و آزادی و در آنها متعین میشود. از نظرگاه ایدئالیستها، استقلال و آزادی بشر مدرن در این دقیقه متحقق میشود که همه موجودات عالم و همه اشیای طبیعت تابعِ خواستها و هدفهای سوژه خودآگاه واقع میشوند. ازاینرو میتوان گفت که ایدئالیسم، درواقع، پاسخها و واکنشهای فلسفی فیلسوفان آن روزگار به خواستهای «روح زمانه» و اقتضائات و الزامات مدرنیته است، و «روح زمانه» در جستوجو و در طلب عقلانیت، آزادی، خودتعینبخشی، خودآیینی و در یک کلمه خودبنیادیِ انسان بود. فیلسوفان اصول و مبانی فکری این موضوعات را میکاویدند و تفسیر میکردند، و بنیادهای نظری مدرنیته اینگونه بهتدریج شکل میگرفت و تحقق مییافت.
کانت با انقلاب کوپرنیکی خود -عین و مدرَک (ابژه) باید مطابقِ ذهن و مدرِک سوژه باشد نه به عکس، به عبارت دیگر، اشیای خارج باید خودشان را با ذهن انسان تطبیق دهند نه به عکس- میخواست به دوره طولانی صغارت و صباوت بشر و تسلیم و انفعال او پایان دهد و آزادی، اتکا به خویشتن، استقلالِ عقل، جرئت انسان در دانستن و عملکردن را به ارمغان بیاورد. فلسفه کانت فلسفه تعینبخشیدن انسان به خویشتن، خودآیینی، آزادی و نقد (کریتیک) است. او در «نقد عقل محض» این معنا را مستدل و اثبات میکند که شناخت بشر از ترکیب عمل فعالانه ذهن با انفعال خود به دست میآید. فعالیت ذهن یعنی خودانگیختگی، خودآفرینشگری و خودجوشی. از منظر فلسفه کانت، اشیای عالم با شناخت ماست که شیء به شمار میآیند و بدون عمل شناسایی ما، اشیاء در جهان صرفا انبوهی توده و ماده هستند. ذهن انسان است که به اشیاء صورت میبخشد وگرنه آنها جز ماده بیشکل و راکد و خاموش چیزی نیستند. به دیگر سخن، هر چیزی بر پایه برنهادنِ اشیاء به دست «من» مبتنی و استوار است. بدون انسان، جایگاه و موقعیت هیچ شیای در عالم معلوم نیست زیرا بدون توجه عقلانی و شناخت «من» هیچ شیئی شیء محسوب نمیشود. به عبارت دیگر، شاید بتوان گفت «من» یا «سوژه» با عقل و اراده و فعالیتش به عالم و اشیای آن تعین میبخشد. نیز شاید بتوان گفت که لازمه و پیامد اصلی تفکر کانت آن است که آدمیان به فاعلان خودآیینی بدل میشوند که با خودآگاهی و آزادی کامل میاندیشند و عمل میکنند، و با خودآگاهی و آزادی کامل جهان را درک و آن را دگرگون میکنند؛ زیرا بدون انسان و خودآگاهی و آزادیاش تغییر عملی جهان ناممکن است. در واقع، از لوازم سخن کانت آن است که انسانها مصدر و مسئول اعمال خویش و واضعِ ارزشها، دستورها و قوانین خویشاند. انسانها بدون هیچگونه احتیاج و وابستگی به غیر، با عقل و شناخت و آزادی خویش، قوانین و هنجارهای زندگی خویش را وضع و خلق میکنند.
کانت و دیگر متفکران دوره روشنگری میخواستند آدمیان «مسئولیت هدایت زندگی»شان را خود بر عهده گیرند و زیر سیطره هیچ نیرویی خارج از خودشان (اعم از نیروهای طبیعی و اجتماعی و سیاسی) نروند و «برای خودشان بیندیشند» (فلسفه آلمانی: میراث ایدئالیسم، تری پینکارد، ترجمه ندا قطرویی، نشر ققنوس، ۱۳۹۴، ص ۳۲۸). هدف اصلی فیلسوفان روشنگری آن بود که «ما انسانهای مدرن» بدانیم و آگاه شویم که اساسا موجوداتی تاریخی و خودتفسیر هستیم و سرنوشتمان کاملا در دستان خودمان است. بنابراین «تقدیر» ما و «تعین وجودی»مان این است که آزاد باشیم و در فرایندی جمعی به خودمان تعین ببخشیم (پینکارد، ص ۴۲۱). فرد آن هنگام خودتعینبخش است که بتواند اعمال و اندیشههایش را «از آن خودش» بداند، و خود را در وضع آنها مستقل از «دیگری» ببیند (همان، ص۴۲۵).
اندیشه کانت در باب آزادی و استقلالِ عقل بشر، خودآیینی و خودقانونگذاری او که در نقد عقل عملی در سال ۱۷۸۸ به کمال فعلیت رسید، پیوند تنگاتنگی یافت با رویدادها و آرمانهای انقلاب فرانسه در ۱۷۸۹، و سخت با آن گره خورد. هم انقلاب کانت در فلسفه و هم انقلاب فرانسه در سیاست در پیِ آزادی مدرن انسان و عقلانیت مستقل و غیروابسته به مراجع و نهادهای سلطه پیش از مدرن بودند. هگل اعتقاد داشت که اصل و حقیقت انقلاب فرانسه، انقلابهای فلسفی کانت و فیشته بود «زیرا تنها آنها بودند که ملزومات هنجاری واقعی «آزادی مطلق» را آشکار کردند» (پینکارد، ص ۳۵۸). از همین رو، هاینریش هاینه، کانت را «ژاکوبنِ فلسفه» خواند و موزس مندلسون او را «کانت ویرانگر». (پینکارد، ص ۱۳۱). بر این اساس، میتوان گفت که با ایدئالیسم کانت، مذهب اصالت بشر و بشرانگاری (اومانیسم) در افق حیات فردی و جمعی غربیان، آشکارا، پدیدار میشود و خودموضوعی بشر (سوبژکتیویته) که از زمان کانت آهستهآهسته رشد میکرد به نقطه اوج و کمالش نائل میگردد. با تفکر کانت، مرکزیت و اصالت انسان هرگونه مرکزیت و اصالت پیشین را تحت شعاع قرار میدهد و بشر غربی جز خود «غیر»ی نمیبیند و نمیشناسد. انسان با توسل به علم و قدرت و اراده مطلقش در وسط میدان جهان یکهتازی میکند.<
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 