پاورپوینت کامل فلسفه و آینده آن در ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فلسفه و آینده آن در ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه و آینده آن در ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه و آینده آن در ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

رضا داوری اردکانی در سخنرانی خود در همایش روز جهانی فلسفه گفت: چرا امیدوار نباشیم که ایران یک بار دیگر به فلسفه اعتنا و اهتمام کند پیداست که من و امثال من کم و بیش به فلسفه دلبسته‌‌ایم.

همایش روز جهانی فلسفه، دیروز پنجشنبه ۲۷ آبان برگزار شد. متن سخنرانی رضا داوری اردکانی در این‌برنامه به شرح زیر است:

به عنوان مقدمه بگویم که فلسفه در بیرون از اروپا جز در ایران (و اندکی در مصر در دوران نفوذ و قدرت اسمعیلیه در آن سرزمین) در هیچ جای آسیا و آفریقا نبوده است فلسفه مغرب اسلامی و اندلس نیز دنباله و بخشی از فلسفه‌ای است که در ایران بنای آن نهاده شده بود. مهم است که بدانیم چرا ایرانیان و بعد از آنها مسلمانان اهل اندلس به فلسفه توجه کردند و چرا در ایران تاریخ فلسفه ادامه یافت و در اسپانیا قبل از اینکه قدرت سیاسی مسلمانان پایان یابد چراغش خاموش شد من سال‌ها کوشیده‌ام دریابم که فلسفه در روح و جان مردم و در فرهنگشان چه جایی پیدا کرده و آثارش در زندگی و رفتار و گفتار یا تناظرش با اینها چه و چگونه بوده است. مطلبی که در این باب به آن توجه نمی‌شود اینست که اگر برای یونانیان و اروپاییان دوره جدید، مقام فلسفه در مدینه و در جامعه و تاریخ اهمیت اساسی داشته چرا در دوره اسلامی این قضیه وضعی دیگر پیدا کرده و از اهمیت افتاده است شاید وجهش این بوده که شریعت تکلیف عمل و رفتار مردمان را تعیین می‌کرده و افراد و اشخاص از حکم شریعت پیروی می‌کرده‌اند یعنی رابطه میان فرد و جامعه به صورتی که در جامعه خودبنیاد وجود دارد مطرح نبوده و آدم‌ها بیشتر به این اعتبار فرد بوده‌اند که روز قیامت باید جوابگوی اعمال خود باشند در کتاب تعلیمات دینی کلاس دوم یا سوم دبستان در آغاز دهه بیست یعنی حدود هشتاد سال پیش این روایت آمده بود که روز قیامت از تو نمی‌پرسند پدرت کیست می‌پرسند عملت چیست. این فردیت را با فردیت در دنیای کنونی نباید یکی دانست. فرد در دنیای قدیم مکلف بود و با ادای تکلیف فردیت پیدا می‌کرد اما در جامعه جدید بشر با حقوقش فردیت پیدا می‌کند.

فلسفه‌ای که در یونان ناظر به تدبیر و نظم مدینه در گفتار و رفتار اهل آن بود وقتی به عالم اسلام آمد در تناسبی دیگر وارد شد. البته فیلسوفان ما با نظر به آنچه ارسطو در تقسیم علوم گفته بود به هر علمی جایگاهی دادند. ارسطو علم نظری را مقدم بر علم عملی دانسته بود و این تقدم صرفاً تقدم شرفی نبود. درست است که او گفته بود الهیات اشرف علوم است زیرا که بی‌سودترین آنهاست. فیلسوف با این سخن می‌خواست بگوید که طالبان علم الهی این علم را بی‌سودای سود می‌طلبند و این خود یک فضیلت و شرف اخلاقی است اما مقصود اصلی ارسطو از تقدم نظر که آن را از استاد خود افلاطون آموخته بود وابسته بودن عمل به نظر بود. ارسطو در این باب نظر افلاطون را تا حدودی تعدیل کرده و در کتاب اخلاق نیکوماک واسطی به نام فرونزیس یا (حکمت و فرزانگی و فضیلت عقلی) پیش آورده و آن را ضامن نسبت میان نظر و عمل دانسته بود. اما فلسفه وقتی در یونان کارش تمام شد در بیرون از یونان در سه عالم با سه صورت متفاوت و ممتاز ظاهر شد. در روم اثر سیاسیش را نه فقط حفظ کرد بلکه رومی‌ها بیشتر به فلسفه رواقی و وجه اخلاقی و سیاسی فلسفه یونان توجه کردند. وقتی اروپا مسیحی شد تفسیر مفسران مسیحی فلسفه یونانی مورد توجه قرار گرفت و این فلسفه در قوام مسیحیت اروپا دخیل شد. این تفاسیر از طریق اسکندریه و انطاکیه و مرو و… به جهان اسلام هم رسید. این دو وجه اخیر دیگر با سیاست و حتی با اخلاق سرو کار چندان نداشت. در این نکته تأمل کنیم که فلسفه قرون وسطی با تصنیف کتاب «مدینه الهی» سنت آگوستین آغاز شد. مدینه الهی فصل یا حد فاصل میان تفکر قدیم (یونانی) و مسیحیت قرون وسطا بود. در جهان اسلام وضع اندکی تفاوت داشت. متکلمانی که به صورت پراکنده از آراء فلسفی چیزهایی فراگرفته بودند از تعابیر فلسفی و اخلاقی یونانیان برای درک صفات و افعال الهی و تکلیف مردمان مدد گرفتند اما خود را پیرو فیلسوفان و فلسفه‌ها نمی‌دانستند و نظر یونانیان را بیان نمی‌کردند. فارابی که با فلسفه یونانیان آشنا بود، بنای تازه در فلسفه گذاشت و کوشید که برای فلسفه یونانی جایی در جهان اسلام بیابد او به اهمیت سیاست و اخلاق در فلسفه یونانی پی برده بود و می‌دانست که غایت فلسفه غایت اخلاقی- سیاسی است و چون پرورده تعالیم و آداب مسلمانی بود این را هم می‌دانست که در جهان دین قانون، قانون الهی است و فیلسوفان قانونگذار نیستند بلکه هنرشان اینست که چون به پیامبری نزدیکند قانون را می‌فهمند و مفسران شایسته آنند. او طرح وحدت دین و فلسفه را درانداخت. این طرح مقبولیت یافت و بنایی گذاشت که با آن تاریخ فلسفه دوره اسلامی در طریق وحدت با دین قرار گرفت اما اخلاف فارابی طرح وحدت دین و فلسفه را به صورتی که او آورده و فیلسوف را در قانونگذاری شریک پیامبر دانسته بود مسکوت گذاشته و از کنار آن گذشتند. ابن سینا به جای سیاست فصلی تحت عنوان نبوت در فلسفه گشود و اخلافش در راهی که او گشوده بود رفتند البته کتاب‌هایی در اخلاق به سبک یونانی نوشته شد اما مطالب آن درس زندگی برای مردم نبود و بیشتر باید آنها را جزئی از فضل و معلومات اهل فلسفه دانست. احیاء علوم الدین غزالی به یک معنی متضمن پیام بی‌نیازی جهان اسلام از کتاب‌های اخلاق و سیاست یونانی به علمای جهان اسلام بود مع هذا اهل فلسفه میراث اخلاق و سیاست یونانی را به کلی رها نکردند هر چند که بیشتر به حکم رعایت احترام آباء فلسفه، احیاناً در پایان کتاب‌های خود فصلی مجمل که آن هم برگرفته از کتاب اخلاق ناصری خواجه نصیرالدین طوسی بود در سیاست و اخلاق می‌آوردند و وقتی نوبت به حاج ملاهادی سبزواری رسید در پایان منظومه و شرح آن فصلی در اخلاق دینی و عرفانی آورد. آنچه جای انکار ندارد اینست که بعد از فارابی بحث اخلاق و سیاست در فلسفه هرگز جایگاه مهمی نداشته و حتی متأخران به آنجا رسیده‌اند که اخلاق و احکام اخلاقی را به مشهورات و ادراک‌های برآمده از طبع برای رفع نیاز در معاملات و روابط هرروزی بازگردانند. فیلسوفان دوره اسلامی هرگز چنانکه باید درباره اخلاق و مبادی و آغاز آن نیندیشیدند. آنها عقلی بودن حسن و قبح را تصدیق کردند و حتی دشواری ذاتی دانستن آنها را هم حس کردند ولی نیازی ندیدند که به اخلاق و سیاست فکر کنند زیرا سیاست و اخلاق زمانشان نیازی به فکر و تفکر و تحقیق نداشت.

فلسفه دوره اسلامی به یک اعتبار حق داشت که از سیاست و اخلاق چشم بپوشد زیرا حاکمانی که با جنگ و غلبه به قدرت می‌رسیدند کاری به قواعد سیاست و اخلاق نداشتند. روابط و مناسبات و رفتار مردمان هم به حکم شریعت سامان می‌یافت پس از این بابت فیلسوفان را نمی‌توان و نباید ملامت کرد که چرا به حکمت عملی نپرداختند. عیب بزرگ قضیه این بود که حکمت عملی و اندیشیدن به سیاست و اخلاق وقتی پیشرفت کرد که اروپای جدید عهد یونانی را به صورتی خاص دریافت و انسان را نه در مدینه‌هایی مثل آتن یا اسپارت بلکه در جامعه خودبنیاد انسانی در نظر آورد. تفاوت مدینه یونانی با جامعه جدید این بود که در مدینه، فرد برای مدینه و بیشتر تابع قانون آن بود اما در جامعه جدید بر قانونگذار بودن و حق داشتن بشر تأکید شد و خواست و قدرت بشری ملاک حکم و حکومت قرار گرفت و به این ترتیب فلسفه در دوره جدید شأن و مقام ره‌آموزی و رهگشایی خود را حفظ کرد. با این تفاوت که دانسته و نادانسته قدرت آدمی را به جای سعادت اهل مدینه، غایت قرار داد.

فیلسوفان دیار ما فلسفه را مانند یونانیان علم اعیان اشیاء می‌دانستند و با یونانیان موافق بودند که غایت فلسفه کمال انسان و سعادت اوست اما در معنی کمال و سعادت انسان اتفاق نظر نداشتند. یونانی کمال و سعادتش در مدینه محقق می‌شد اما در عالم اسلام کمال آدمی در قطع تعلقات از جهان مادی و سیر ارتقائی به سوی حق بود و این تفاوتی بنیادی و اثرگذار در تفکر است. به گمان من فلسفه جدید اروپایی با وجود اختلاف اساسی که در اصل و ظاهر با فلسفه یونانی دارد از فلسفه اسلامی به آن نزدیکتر است زیرا فلسفه یونانی و فلسفه جدید اروپایی هر دو فلسفه‌های زمینی و پشتوانه زندگی آدمیانند اما فلسفه اسلامی از ابتدا در مسیری بوده است که راه آسمان را به آدمی بیاموزد و فلسفه را که سقراط از آسمان به زمین آورده بود به جایگاه اصلیش بازگرداند. هم اکنون فلسفه اسلامی معرفت شریفترین مراتب وجود و سعی در قرب به آن مراتب است و به جامعه و سیاست و تاریخ و نیازهای عادی مردم کاری ندارد و اگر به تبع ابن سینا احکام اخلاقی را از سنخ مشهورات می‌داند وجهش نه بی‌اعتنایی به اخلاق بلکه تصدیق واگذاری اخلاق به شریعت و اعتراف به بی‌نیازی از علم اخلاق مستقل از دین است. اما فلسفه‌ای که در طی یکصد سال اخیر از اروپا آمده و در دارالفنون و دارالمعلمین و دانشسرای عالی و سپس در دانشگاه تهران تدریس و تعلیم شده است از جهات مختلف وضعی متفاوت دارد. اگر در حوزه‌های علمیه دینی استادان فلسفه متون و آثار تحقیقی فلسفی را تدریس می‌کنند فلسفه‌ای که از اروپا آمده مطالبی پراکنده برگرفته از کتاب‌های تاریخ فلسفه و کتاب‌های درسی روان‌شناسی و متدولوژی علوم بوده است البته کتاب دیسکور دکارت در زمان ناصرالدین شاه به اشاره کنت دوگوبینو با قلم یک فاضل یهودی زیر نظر یک فرانسوی کم و بیش ایرانی شده به نام رضا ریشار از متن فرانسه به فارسی ترجمه شد که متأسفانه زبان آن چندان مفهوم نیست و به نظر نمی‌رسد که خوانندگانی پیدا کرده باشد. یکبار هم افضل الدین کرمانی آن را از ترکی به فارسی برگردانده است. این ترجمه زبان بالنسبه خوبی دارد و مترجم نیز به شأن فلسفه و جایگاه آن در اروپا کم و بیش واقف است و بالاخره ترجمه سوم آن به قلم محمدعلی فروغی صورت گرفته است که باید آن را مثال و نمونه یک ترجمه خوب در زبان فارسی دانست. این ترجمه برای اولین بار به صورت ضمیمه جلد اول سیر حکمت در اروپا چاپ شده است. سیر حکمت در اروپا تاریخ فلسفه مختصر اروپاست که اگر نه با تحقیق کافی لااقل با ذوق و سلیقه و به زبان روان و زیبا گزارش شده است سیر حکمت در اروپا نه فقط اولین کتاب در فلسفه جدید بوده که خوانندگانی داشته بلکه شاید هیچیک از کتاب‌های فلسفی که در عمر هشتاد ساله سیر حکمت در اروپا به زبان فارسی نوشته شده به اندازه آن خوانده نشده است. اینکه اثر و تأثیر سیر حکمت در اروپا چه بوده به درستی معلوم نیست از بعضی استادان فلسفه اسلامی که بر حسب اتفاق در صحبت با ایشان ذکری از سیر حکمت در اروپا شده است شنیده‌ام که اگر فلسفه اروپا اینست که در سیر حکمت آمده مطلب قابل اعتنایی ندارد. آنها آراء دکارت و کانت را به صورتی که در سیر حکمت آمده است فلسفه نمی‌دانستند. این قبیل نظرها هرچه باشد نشانه و دلیل آنست که به کتاب سیر حکمت توجه کرده و مطالبش آنان را کم و بیش به تأمل و پرسش واداشته است. از آغاز دهه چهل اندکی بیشتر به فلسفه و ترجمه نشر آثار فیلسوفان توجه شد. پیش از آن فروغی یکی دو اثر افلاطون را ترجمه کرده بود. دکتر صناعی و دکتر کاویانی و دکتر لطفی هم دنباله کار را گرفته بودند و دکتر لطفی همه زندگیش را صرف ترجمه آثار افلاطون و ارسطو کرد و چون آن کار به پایان رسید آثار افلوطین و دیگران را نیز به فارسی برگرداند. در دهه چهل و اوایل دهه پنجاه منوچهر بزرگمهر مترجمی پرکار و موفق بود به خصوص در کار ترجمه مطالب فلسفه تحلیلی اهتمام داشت. در اینجا نمی‌توان از همه مؤلفان و مترجمان آثار فلسفی یاد کرد اما چندین مترجم در دهه‌های اخیر خدمت‌های شایان به فلسفه کرده‌اند که در اینجا فقط از پیر و مقدّم فرهیخته آنان عزت‌الله فولادوند نام می‌برم. آنچه اهمیت دارد اینست که در پنجاه سال اخیر چندین تاریخ فلسفه ترجمه شده و مهم‌تر اینکه بعضی متن‌های مهم و اساسی و از جمله کتاب‌های مابعدالطبیعه و طبیعت و نفس و اخلاق نیکوماک و… ارسطو، تاسوعات افلوطین، و تأملات دکارت و اخلاق اسپینوزا و بعضی آثار لایب نیتس و بارکلی و هیوم و آثار مهم کانت و هگل و کی یرکگارد را به فارسی خوب و متوسط و گاهی بد برگردانده‌اند. به آثار برگسون و نیچه و ویلیام جیمز و سارتر قدری زودتر توجه کرده بودند. در سی سال اخیر این سعی با همت بیشتر ادامه یافت و بسیاری از آثار معاصران در حوزه‌های مختلف فلسفه تاریخ، فلسفه علم، فلسفه حقوق و همچنین آثاری از هوسرل، ماکس شلر، مارتین هیدگر، گادامر، هانا آرنت، فوکو، دریدا، لیوتار، بودریار، آگامین، ریچارد رورتی، آلن بدیو و اصحاب حوزه فرانکفورت مخصوصاً هابر ماس ترجمه شد. ما اکنون تقریباً عمده آثار مهم فلسفه را به زبان فارسی داریم این داشته صرفنظر از اینکه فلسفه در این زمان در چه وضع و موقعی است دو عیب شاید بزرگ دارد یکی اینکه در بسیاری از ترجمه‌ها مطلب در زبان فارسی چنانکه باید جانیفتاده و زبان مترجم مضمون و معنی نوشته را به درستی نمی‌رساند. عیب دیگر عیب خواننده است خواننده کیست و چیست؟ در قدیم خواننده به معنی امروزی وجود نداشته است. نویسندگان هم کتاب‌های خود را برای مخاطبان خاص می‌نوشته‌اند. کاتبان و صحافان و وراقان نیز که غالباً اهل دانش بوده، هر کتابی را برای اهلش آماده می‌کرده‌اند. به عبارت دیگر کتاب کالایی نبوده که تولید شود و در بازار عام آن را به معرض فروش بگذارند. امروز هم کتاب‌های علمی تخصصی کم و بیش همین وضع را دارند این همه کتابفروشی که هست هیچکدام کتاب فیزیک و جبر و شیمی (و حتی شاید فقه و اصول) نمی‌فروشند و دانشجویان این رشته‌ها از کتابفروشی خاص این کتاب‌ها را تهیه می‌کنند. کتاب فروشی‌ها رمان و شعر و کتاب‌هایی راجع به سیاست و جامعه و تاریخ و فرهنگ و ادب و فلسفه و دین می‌فروشند و بیشتر خوانندگان این کتابها را می‌خرند. وجه مشترک این‌ها چیست؟ این وجه مشترک را در جمعیت‌شناسی و شعر و فلسفه علم چگونه می‌توان یافت؟ در اینجا اگر وجه مشترکی باشد در وهله اول اینست که همه به اطلاعات عمومی مبدل شده‌اند و خوانندگان نیز در پی اطلاعات عمومیند. البته تلقی علوم انسانی و فلسفه و شعر و ادبیات و تاریخ و… به عنوان اطلاعات عمومی اقتضای وضع زمانه است و گناهش به گردن مردمان نیست حتی در این حوزه‌ها جایزه بهترین کتاب غالباً نصیب نویسنده‌ای می‌شود که رعایت فهم عمومی را کرده باشد. ملاک انتخاب هم درک و فهم خوانندگان متوسط است. فیزیک و بیوشیمی و… از آنجا که دقیق و ریاضی‌اند به اطلاعات عمومی مبدل نمی‌شوند اما دموکراسی و تاریخ و رمان و فلسفه پست مدرن و… اطلاعات عمومی تلقی می‌شوند و خواننده طالب آنهاست و دریغا که نویسندگان و منتقدان هم فلسفه را اطلاعات و معلومات عمومی فلسفی می‌دانند و فکر می‌کنند که وظیفه اهل فلسفه یاد گرفتن آراء فیلسوفان و پژوهش در آثار آنانست تلقی فلسفه به عنوان اطلاعات عمومی باید امری عجیب باشد زیرا فلسفه سخن نابهنگام و متعلق به خواص است و ذات آن اقتضای مبدل شدن به اطلاعات عمومی نمی‌کند اما شاید چون پرحرفی زمان ما بیشتر در حوزه سیاست است، لازم باشد سیاست بی‌بنیاد را با فضل و علم و فلسفه و تاریخ بیارایند ولی به هر حال این بزرگترین آسیبی است که جهان مصرف کنونی به فلسفه زده است. در این زمان کتاب‌های فلسفه هم باید در دسترس همگان باشد. اینکه همگان یا حتی خطابه گویان سیاست از آن چه درمی‌یابند اهمیت ندارد خواننده هم به درک و دریافتن مضمون اهمیت نمی‌دهد. او کتاب می‌خواند تا از آن اطلاعات مورد علاقه یا برآورنده نیاز شغل و کار خود را به دست آورد و البته بعضی مطالب را می‌پسندد و بعضی دیگر را نادرست می‌خواند یکی از مشکلات هم اینست که خواننده قبل از خواندن کتاب درست‌ها و نادرست‌ها را می‌شناسد و وقتی کتاب می‌خواند نیازی ندارد که درباره مطالب تحقیق و تأمل کند بلکه با ملاک‌ها و مسلماتی که دارد به رد و اثبات می‌پردازد. این به خودی خود عیب نیست و طبیعی است که هر دانشجوی با سواد و کتابخوانی با آرائی که در کتاب‌ها آمده است موافق یا مخالف باشد (واگر نباشد بهتر است اصلاً کتاب نخواند) اما این موافقت و مخالفت در صورتی به درک و فرهنگ مبدل می‌شود یا به آنها مدد می‌رساند که در پی فهم مطلب و یافتن پاسخ پرسشی باشد و به مطالب متنی که می‌خواند فکر کند. اگر خواننده پرسشی دارد حتی از کتاب بد درس‌های خوب می‌آموزد اما اگر پرسشی نداشته باشد کتاب‌ها برایش فرقی ندارند و حتی اگر با خواندن آنها بر اطلاعاتش افزوده شود فکر و فهم او در همان حد و سطحی که بوده است باقی می‌ماند. هراکلیتوس گفته بود: «بسیار دانی، هوشمندی (خردمندی؟) نمی‌آموزد؛ و گرنه به هسیودوس، پیتاگوراس و … آموخته بود.» (نقل از ترجمه دکتر شرف الدین خراسانی، نخستین فیلسوفان یونان، ص ۲۳۸، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۰)

اکنون به وضع خودمان در فلسفه بازگردیم. گفته شد که در دهه‌های اخیر کتاب‌های بالنسبه مهمی ترجمه و تألیف شده و استادان محققی پرورش یافته‌اند که شاگردان خوب می‌پرورند و مهم‌تر اینکه جوانان مستعدی به فلسفه روکرده‌اند و همچنان رو می‌کنند. وقتی من دانشجوی رسمی فلسفه بودم استادان بیشتر به فلسفه قدیم و تاریخ فلسفه اعتنا داشتند رساله‌هایی که من و همکلاس‌هایم در دوره دکتری فلسفه نوشتیم همه بدون استثناء درباره فلسفه یونان و تطبیق آن با فلسفه دوره اسلامی بود. البته آن کارها لازم بود هنوز هم بسیار چیزها درباره فلسفه یونانی و نسبت آن با فلسفه دوره اسلامی هست که باید تحقیق شود. فلسفه چیزی نیست که زمان مصرف داشته باشد و زمانش بگذرد همیشه همه اهل فلسفه از همه فیلسوفان بزرگ درس می‌آموزند. کتاب‌ها عمر متفاوت دارند بعضی در همان دم که به دنیا می‌آیند می‌میرند یا مرده به دنیا می‌آیند بعضی هم مدت عمرشان از عمر یک نسل کمتر است. کتاب‌هایی هم به اندازه عمر یک امت می‌مانند و بالاخره آنهایی که زمانشان زمان باقی است زیرا از جایی می‌آیند که دست تطاول باد خزان از آنجا کوتاهست و هر کس آنها را در هر جا و هر دوره تاریخی با پرسش و طلب بخواند از آن درس‌های تازه می‌گیرد. امروز بر خلاف وضع پنجاه سال پیش ما بیشتر به فلسفه جدید و معاصر توجه کرده‌ایم. این توجه بی‌وجه نیست ولی آیا می‌دانیم که در فلسفه معاصر چیست که توجه را جلب می‌کند؟ فلسفه در طی زمان تکامل نمی‌یابد که بتوان گفت فلسفه این زمان از فلسفه قرون گذشته کامل‌تر است. ارسطو و ابن‌سینا و توماس اکوئینی و دکارت و کانت و هگل و… همه استادان فلسفه‌اند. بطلمیوس در تاریخ علم مقامی دارد اما دیگر آثارش را به ندرت به عنوان درس می‌خوانند ولی فلسفه افلاطون و ارسطو در همه جا تدریس می‌شود فلسفه‌ها کهنه نمی‌شوند اما فلسفه معاصر باید چیزی داشته باشد که مایه توجه بیشتر به آن می‌شود گاهی توجه به یک کتاب یا یک رأی و نظر بر اثر شهرت است اما این شهرت اگر اساسی نداشته باشد چندان دوام نمی‌آورد. گاهی هم آثاری پدید می‌آید که در آن جلوه‌های تازه‌ای از تاریخ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.