پاورپوینت کامل دادگری و مردم‌سالاری در دوران هخامنشی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دادگری و مردم‌سالاری در دوران هخامنشی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دادگری و مردم‌سالاری در دوران هخامنشی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دادگری و مردم‌سالاری در دوران هخامنشی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

آزرمیدخت فرهیخته‌والا در یادداشتی به هویت انسان‌مدار، آزادمنش و دادگر جامعه ایرانی در عهد هخامنشی پرداخته و بر این باور است که این دوره باستانی تا همیشه موجب شگفتی تاریخ بشر خواهد بود.

هر یک از دوره‌ها و تمدن‌های بشری حائز ویژگی‌ها و نامبرداری‌هایی هستند که در طول عمر خویش کم یا بیش با آن ویژگی‌ها شناخته شده و از دیگر تمدن‌ها متمایز شده‌اند. مردم و تمدن ایران با هویتی چندین هزاره (بیش از ده هزار سال) از زندگی، کار و فرهنگ ورزی؛ در میانه جهان متمدن (در میانه آسیا) همواره جایگاه بی‌هماوردی داشته‌اند ؛ که با شاخصه‌هایی چون کشاورزی، صنعت، هنر، راستی‌مداری، دادگری و برابری انسانی از همه دیگر تمدن‌های کهن جهان (که هیچ یک نیز به کهن سالی ایرانیان نبوده‌اند) متمایز بوده‌اند.

این‌ها همه ادعایی میهن‌پرستانه نیست؛ … یافته‌های باستان‌شناختی از زندگی این انسان در همه پهن دشت‌های فلات دو میلیون و هشتصد و اندی متر مربع؛ از سمرقند تا اروند، بهترین گواه این زندگی و سازندگی او بوده است. یافته‌هایی که برای همیشه درخشان‌ترین بخش‌های موزه‌ها و گالری‌های هنری و فرهنگی جهان را در بخش‌های گوناگون هویت انسانی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به خود اختصاص داده است. (برای آگاهی بیشتر از یافته های باستان شناختی و میراث هنری و فرهنگی ایران در عهد باستان به این منابع می‌توان سر زد: ایلام؛ پیر آمیه؛ شیرین بیانی دانشگاه تهران چاپ متعدد. و هنر ایران، رومن گیرشمن، عیسی بهنام، بهرام فره‌وشی؛ انتشارات علمی و فرهنگی ۷۱. و باستان‌شناسی و هنردوران تاریخی؛ علی‌اکبر سرافراز، بهمن فیروزمندی؛ نشر مارلیک ۸۸ و…)

از میان همه این شاخصه‌ها شاید، میراث فکری و انسانی ایرانیان در حوزه حقوق اجتماعی، شهریگری (تمدن)، برابری و دادگری، میراثی باشد که نه تنها به آنها اختصاص دارد که در هیچ کجای تمدن‌های جهان از عهد باستان تاکنون هماوردی نداشته است. در این زمینه شخصیت‌ها، مکتب‌ها و آثار یکتایی در حوزه زبانی، فرهنگی و اجتماعی از هزاره پنجم پیش از میلاد تا امروز دراین سرزمین گسترده ظهور پیدا کرده‌اند؛ که هریک نقش‌های مانا و منحصربفردی در ساختار فرهنگ آن داشته‌اند، و حرکت ارابه این تمدن جز بر بستر میراث فکری و دوره تاریخی آنان متصور نیست. در این مجموعه نام‌هایی چون شیلهک اینشوشیناک(در عهد ایلامی)، کوروش بزرگ، زرتشت اسپنتمان، داریوش بزرگ، شاپوران و خسرو انوشیروان ساسانی، محمد(ص) پیامبر گرامی اسلام، فردوسی و ابوریحان و پورسینا و مولوی و حافظ و سعدی و… ده‌ها نام و آثار و مکاتب برآمده از هر یک نقش‌های ماندگاری در استمرار هویت انسانی ایرانی داشته‌اند که داستان هر یک افسانه هزار و یک شب ملتی کهنسال و آزادمنش را بهم آورده است. که تا همیشه موجب شگفتی تاریخ بشر خواهد بود.

آنچه پس از این خواهد آمد داستان کوتاهی از هویت انسان مدار، آزادمنش و دادگر جامعه ایرانی در عهد هخامنشی خواهد بود.

در بهار سال ۷۰۸ پیش از میلاد بود که در دشت همتانHamataan) ) همه خاندان‌های ایرانی گرد هم آمدند تا از میان خود یکی را که از همه دادگرتر بود به مهتری و کدخدایی برگزینند و این نخستین باردر تاریخ جهان بود که کسی نه با جنگ و چیرگی، که بر مبنای دادگری و نیک شهرتی و با رای همگان به پادشاهی برگزیده می‌شد. هرودوت می‌گوید در آن روز خاندان های بوسی‌(Busi)، (پارتاکنی‌(Patkani)، استروکت‌(Estroket)، آریازنتی(Aryazanti)، بودی(Budi)، مغ (Mogh) و ماد در دشتی که پس از آن روز، به مناسبت آن گرد هم آیی همتان یا هگمتان (جای همگان، دشت همتان) نامیده شد، گرد آمدند و همگان به سبب دادگری و شهرت دهیوکا (دیهکان، دیااکو، دهگان، دهقان، مهتر ده خاندان) او را به گذک خوتایی (کدخدایی، دهخدایی، دارنده سرزمین، شهریاری…) برگزیدند. و از آن پس دهیوکا (دیاکو) نخستین کدخدای خاندان‌های ایرانی و بنیادگزار پادشاهی ماد شد و همتان ( همدان) پس از شوش عهد ایلامی، دومین پایتخت ایرانیان شد. (هردوت، تاریخ‌ها، کتاب اول، ۱۴۵-۱۴۷، مرتضی ثاقب فر، نشر اساطیر، ۹۵)

در همین روزگار نهاد مردم سالار دولت ایرانی بعنوان نخستین تجربه از حضور ، حاکمیت ، خواست و نگاه همه مردمان این سرزمین بعنوان دستوری ماندگار تا آینده‌های پس از خود امتداد یافت و قدرت اجتماعی همواره در رنگین کمان اقوام و مردمان ایران بعنوان اصلی ثابت استمرار یافته و تا سده‌های پس از آن نیز جریان داشت.

همین رویداد بار دیگر در پائیز سال ۵۵۳ پیش ازمیلاد آنگاه که کوروش دوم هخامنشی با همیاری خویشان و بستگان خویش بر آخرین پادشاه ماد آژدیهاک ایختوویگو که به خونریزی و ستمکاری شهره بود پیروز گشت ،در همان شهر همتان دوباره تکرار شد. سران ده خانوادن مادی و پارسی: پاتارکاتی‌ها(Patarkata)، مارفی‌ها(Marfi) ، ماسپی‌ها(Maspi)، پانتی‌آله‌ها(Pantiale)، دروزی‌ها(Derozi)، کرمانی‌ها(Kerman)، دائن‌ها(Daen)، مردها(Mard)، دروپیک‌ها(Dripik) و ساگاراتی(Sagharti) که بزرگر و چادر نشین بودند بر پادشاهی کوروش جوان بر خود هم پیمان شدند. و به این ترتیب نخستین پادشاهی مردم نهاد جهان را پی ریختند. (هرودوت، همانجا، مرتضی ثاقب فر، ۱۸۵-۱۶۱ —گز نفون، کوروش نامه (سایروپدیا) وحید مازندرانی، فصل پنجم، نشر دنیای کتاب۷۱)

شاید خوبی پژوهش در تاریخ عهد باستان جهان (به‌ویژه ایران) در این است که اخبار و رخدادها را نه تنها از منابع نوشتاری (مکتوب) تاریخی، که از متون ساختاری سنگی، فلزی و سفالین که روزگاری به جای کاغذ بکار می‌رفتند نیز می‌توان بدست آورد. بر همین اساس متون و منابع قابل دسترس و معتبر ما از تاریخ عهد باستان بسیار معتبرتر از عهد تاریخی (حدود یک‌هزار سال پیش به این سو) است که بیشتر یا همه منابع تاریخی ما، منابع مکتوب تاریخی (چون طبری و یعقوبی و.مسعودی و…) هستند، که اگر همین‌ها نیز نبودند ما هیچ آگاهی یا دسترسی به هیچ یک ازجریان‌ها یا رخدادهای متداول تاریخ جهان در سده‌های میانه (چون تاریخ ادیان و مکاتب ادبی و جغرافیایی و انسانی …) نداشتیم، و از همین روست که ارجحیت تاریخ‌نگاری عهد باستان ایران(و جهان)که متکی به چند گونه منابع چون: سنگ‌نبشته‌ها، لوح نبشته‌های فلزی و سنگی و سفالی، سکه‌ها و مهرها، همراه با منابع مکتوبی چون منابع یونانی ، آرامی و تازی زبان است؛ بسیار مستدل‌تر از رخدادهای سده هفتم میلادی (سده های میانی میلادی ) به بعد است که بیشتر داشته‌های ما از آن روزگار تنها متکی به برخی متون نوشتاری(تاریخ ها) و بازماندهایی از تاریخ شفاهی و سینه به سینه است.

منابع سفال نبشته‌های بابلی هم زمان با روزهای آغازین دولت هخامنشی (میانه سده ششم پیش از میلاد) داده‌های ذی‌قیمتی از نهاد مردم سالار و دادگرانه این دولت را به دست داده، و این منابع را مستدل‌ترین منابع تاریخ ایران در آستانه شاهنشاهی هخامنشی می‌سازد. سه متن اصلی مرتبط با تاریخ ایران آغازعهد هخامنشی بدست آمده از بابل (رویدادنامه بابل عهد نبونائید، سروده‌های گاهشماری بابل عهد نبونائید و استوانه آزادی بابل بدست کوروش بزرگ )، که در پایان سده نوزدهم (حوالی ۱۸۷۰ تا ۱۸۷۹) در ویرانه‌های بابل کهن کشف شد؛ با آخرین روزهای نبونائید(واپسین پادشاه بابل ) و آغاز پادشاهی هخامنشی ارتباط دارد و جالب‌تر آنکه هر سه متن نوشته دبیران بابلی دیوان نبونایید است.

نوشته‌های هرسه سفال نبشته بهم ارتباط داشته و به گونه‌ای سه متن از یک جریان تاریخی مشترک را روایت می‌کنند که از فاصله سال‌های ۵۵۳ (بازگشت نبونائید از اربیا {Arabiaa }به بابل) تا پاییز ۵۳۹ پیش از میلاد و جریان گشودن بابل به دست ایرانیان، آزادی بردگان آن شهر و انتشار استوانه آزادی کوروش بزرگ پایان می‌یابد. (ارفعی، عبدالمجید؛ فرمان کوروش بزرگ، ۱۱-۱۲. مرکز دائره المعارف اسلامی، ۸۹ – شهبازی، شاپور. کوروش کبیر. ۲۶۸-۲۷۵؛ دنیای کتاب ۸۹ – رجبی، پرویز. هزاره‌های گمشده ؛جلد۲، ۱۳۳-۱۳۷ ؛ نشرتوس ۸۷ )

توجه داشته باشیم که اخبار روایت شده در این لوح‌ها، اخبار منابع همزمان خارجی از رخدادهای سیا سی ایران و آسیای باختری است که در درستی و بی‌جهتی آنها کمتر تردیدی هست. این سه متن بابلی با همه کوتاهی از اسناد دست اول و معتبر عهد باستان هستند که جز آنها خبر دیگری از آن روزگار در دست نیست.

یادمان باشد گزارش‌‌های این لوح‌های بابلی بازگویی جریان فتح کشور آنها بدست سپاهیان کوروش بزرگ هخامنشی است که خلاف معمول دیگر گزارش‌هایی از این دست واز همان سده‌ها، اینچنین خالی از هر قتل و غارت و آتش‌سوزی است؛ آنقدر که گاه باور نمی‌کنی که آیا این لوح‌ها متن‌هایی از زبان اشغال شده‌گان (بابلی‌ها) است یا از زبان فاتحین (ایرانیان)!. بازخوانی متن‌های بابلی ما را به دنیاهای ناشناخته و فراموش شده‌ایی می‌برد که در خود بسیار اخبار ناگفته دارند؛ جریان نگارش لوح‌های بابلی اواخر پادشاهی نبونائید، گویای جریان نا هم سوی مدیریت دولت آکادی بابل، میان نبونائید کاهن پیشین معبد سین که حال پادشاه بابل شده بود؛ با دیگر کاهنان آئین مردوک، که از اقدامات او ناخرسند بودند؛ و به همین دلیل بود که از هر نیروی مخالفی که بتواند جلودار نبونایید باشد، (از جمله ایرانیان و پادشاه جوانشان کوروش که به دادوری مشهور بود) حمایت می‌کردند.

(آنچه درپرانتز میان جمله‌ها آمده برای فهم بهتر متن کهن نوشت بابلی است. علامت (…) نشان ازگفته نشدن برخی از بخش‌های غیرمربوط به متن اصلی روایت برای کوتاه‌ترشدن این گزارش است.؛ وعلامت{ }نشان ازافتادگی در متن اصلی است.)

داستان از این جا آغاز می‌شود: در بهار سال ۵۵۳ نبونائید پس از شفا یافتن از بیماری راهی شبه جزیره‌ای اربیا(عربستان) می‌شود و شهرهای ادمو(Adammu)، تمه (Teme ) را تصرف می کند و درآنجا می ماند .بابل دردست پسر وجانشین او بل شر اوصور(Bel-sha r-usul ) اداره می‌شود:

—در سال ششم پادشاهی نبونائید (۵۴۹-۵۵۰ پ‌.م) شاه ایشتومگو (شاه ماد) سپاهیان را فرا خواند تا برای رویارویی با کورش شاه انشان (کوروش بزرگ هخامنشی) تا با او (در میدان) روبرو شود. (اما) سپاهیان ایشتومیگو بر اوشوریدند و (او را) دست بسته به کوروش سپردند.

کوروش به سوی سرزمین اگمتنو (هگمتان Aghametno) پیش رفت و کاخ شاهی (ماد) را با سیم و زر (و دیگر) کالاهای با ارزش […] از سرزمین اگمتنو به غنیمت گرفت و به انشان (پایتخت نخستین پارس‌ها در ایلام) آورد…

در ماه تشریتو (ماه هفتم بابلی ؛ همزمان با پنجم مهر تا پانزدهم آبان ) آنگاه که کوروش بر سپاه آکاد در اوپا بر کنار رود دیکلت (دجله) می‌تازد، مردم آکاد سر به شورش برداشتند اما نبونائید مردم پریشان را همگی بکشت.

در روز چهاردهم (هجدهم مهر) شهر سیپر Sipar بر کرانه رود فرات بی‌هیچ کارزاری گرفته (تصرف) شد و نبونائید گریخت.

در روز شانزدهم (بیستم مهر) اوگبرو (Ugbara، گبریاس) فرماندار گوتیوم،Gutium) ،در شمال میانرودان )و سپاه کوروش بی‌کارزار به بابل آمدند، پس از آن نبونائید، آن گاه که به بابل بازگشته بود دستگیر شد.

تا پایان (همان) ماه گوتیان سپردار درون اِسگیل (Asghil پرستشگاه مردوک خدای بابلی) جای ماندند (اشغال کردند)…

در ماه ارخِسمنو (Arkhasmana، ماه هفتم، آبان ماه) کوروش بی‌هیچ کارزاری به بابل اندر آمد و شاخه‌های سبز (برای خوشامد) در برابر او گسترده شد؛ آشتی (صلح) در شهر برقرار شد.

کوروش شادباش‌ها (پیام‌های دوستی) به همه شهرهای بابل فرستاد و او گبرو فرماندارش را به فرمانداری (نمایندگی خود) در بابل گماشت.

از ماه کیسلیمو (Kislimu سوم دی تا دوم بهمن‌) تا ماه آدورو (Addaru ، سوم اسپند تا سوم فروردین‌) پیکره خدایان آکاد که نبونائید واداشه بود تا به بابل آورده شوند. […] به فرمان کوروش به شهرهای مقدس خود بازگشتند.

….

آنگاه که در روز چهارم ماه نیسان (هفتم فروردین ۵۳۸ پ ـ م) کبوجیه (kambujia) پسر کوروش به پرستشگاه نیک گیدرو (Nighghidiro) رفت. کاهن نبو (Nabu) او که […] گاو […] (پیش کش کرد)… تیردان‌های چرمین از […] (پیکره) نبو به پرستشگاه اسگیل بازگشت.

(ارفعی، عبدالمجید، رویداد نامه بنونائید، بند ۱-۲۰؛فرمان کوروش بزرگ ۱۲۰-۱۶. مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ۸۹— همان سند؛ شهبازی، کوروش کبیر ۲۷۵-۲۷۷ )

دیگر رویدادنامه بابلی دوره نبونائید که روندی آهنگین دارد و به همین سبب به چکامه‌های نبونائید مشهور شده از کهن‌ترین نمونه‌های شعری جهان است. این رویدادنامه نیز همین رخدادها را با زبانی آهنگین روایت می‌کند، که به روشنی پیداست اثر قلم دبیر یا دبیران دیگری است که با زبان دیگر به نقل رخدادها پرداخته‌اند. در این دومین رویدادنامه بابلی دیگر با دقت آن دیگری به ثبت تاریخ‌ها نپرداخته‌اند، اما توالی رخدادها بر همان روش دنبال شده و داستان شناخته شده‌ای ازیک دوره تاریخی سیزده ساله (۵۵۳-۵۳۸ پ‌م) از روابط ایرانیان و بابلیان و سالهای آغازین شاهنشاهی هخامنشی را در قالب چکامه‌ای موزون روایت می‌کند. رویدادنامه آهنگین بابل از ظلم وبیداد نبونایید برمردم، شورش برعلیه او، آمدن کوروش وایرانیان همراه و صلح وآرامش پس از آن می‌گوید:

……

قانون و نظم از سوی او (نبونائید) اجرا نمی‌شد.

او مردم عادی را با […] (و) بزرگ زادگان را در جنگ بکشت.

او سبد را (برای کشاورزان) نایاب کرد.

هیچ […] در سرزمین نیست.

(صنعتگر) دیگر شادمانه سرود آلالا (همان ندای شور وشادی که امروز نیز بر زبان‌ها در هر حال جاری است) را سر نمی‌دهد.

[….] دیگر گستره زمین بایر را دیوار نمی‌کشد.

و (نبونائید) دارائی‌هایشان را از آنان به زور گرفت و مال‌هایشان را پراکنده کرد.

او (نبونائید) تندیس خدایی را بساخت که هرگز کسی در سرزمین ندیده بود.

او آن را در پرستشگاه (شهر) برنشاند، او آن را بر پایه ستونی نهاد.

او آن را به نام ننا (Nanna) بنامید.

ستایش خدای خدایان و نام سرزمینهایی که او نگرفته بودرا بر این ستون یادمان بنوشت.

کورورش شاه جهان است. او که پیروزیهایش راستین است.

او که فرمانش را همه شاهان سرزمین‌ها بر دوش می‌کشند.

او برای مردمان بابل آشتی (صلح) را فرمان داد.

… سپاهیان را از پرستشگاه اکور(Ekur )دور داشت (از تجاوز جلوگیری کرد)

……

برای بازسازی شهر بابل طراحی نو بیفکند.

او (کوروش) خود کج بیل، بیل، سبد حمل خاک را بدست گرفت و ساختن دیوار بابل را آغاز کرد.

او باروها را بر پی دیوار ایگمور انلیلEghmor Enlil) )دیوار با روی درونی شهر بابل) بنا نهاد.

پیکره خدایان و خدای بانوان بابل را (که از آنجا بیرون برده بودند) به جایگاهشان بازگردانید.

آنان که خانه‌هایشان را رها کرده‌بودند را به خانه‌های خود بازگردانید.

غصه‌هایشان را فرونشانید و به روانشان آرامش داد.

کسانی را که توا نشان در حدی بسیار پائین بود به زندگانی بازگردانید.

از آن روی که پیوسته خوراک آنان بدانا ن داده شده است.

او (کوروش) آن کردارهای بد را بزدود.

همه آن نیایشگاه‌ها که بنونائید از ریشه برکنده بودرا دوباره بساخت.

…..

به مردمان و ساکنان بابل دلی شادمان داده شده است.

آنان (مردمان بابل) همچون زاندانیانی هستند که درهای زندان آنان گشوده شده است.

آزادی به آنان که گرفتار ستم بودند باز داده شده است.

همه شادی می‌کنند و بر او چون پادشاه خود می ‌نگرند.

(چکامه نبونا ئید،ستون ۱ـ۶، گزارش دکتر عبدالمجید ارفعی، فرمان کوروش بزرگ ۱۶ـ ۲۵)

استوانه آزادی کوروش بزرگ سومین عضو مجموعه الواح بابلی میانه سده ششم پیش از میلاد است که داستان پیروزی ایرانیان بر بابل عهد نبونائید و آزادی هزاران برده بابل به فرمان کوروش را به گونه‌ای ویژه‌ای و در قالب یک پیروزی نامه و اعلامیه آزادی بخش بازگو می‌‌کند. مفاهیم انسانی، برابری خواهانه و آزادی بخش این استوانه سبب آن شده که در عمر ۲۵۶۰ ساله خود همواره جایگاهی یکتا یافته و با عنوان شکوهمند لوح آزادی کوروش بزرگ شناخته شود، و از زمان نگارش و انتشار آن (حوالی آبان ۵۳۹ پ‌م) تا امروز جایگاه رفیعی در ادبیات سیاسی جهان داشته باشد. در این استوانه سفالین ۵/۲۲ در ۱۰ سانتیمتری با ۴۵ سطر نوشته به زبان آکادی به گونه‌ای مستقیم به این رخداد پراخته شده و داستان چیرگی ایرانیان بر بابل و آزادی هزاران برده بابلیان را از زبان خود دبیران دیوان بابل کامل‌تر از دو متن پیشن گزارش می‌کند.

گفت‌وگوی تخصصی درباره استوانه آزادی کوروش بزرگ موضوع این گفتار نیست اما آنچه از این میان به‌دست خواهد آمد تکمیل روند توسعه اجتماعی ایران و آسیای باختری، و کاربرد و حضور سازه‌نوینی در ادبیات اجتماعی و سیاسی عهد باستان به نام مردم است؛ که مشخصا از همین جای تاریخ بشر و از دل مفاهیم برگرفته از این منبع مهم تاریخی آغاز می‌شود. این نام واژه (مردم) تا آن تاریخ (نیمه ۵۳۹ پ‌م) به هیچ روی در هیچ یک از متون رسمی یا اداری مردمان همزمان با هخامنشیان که اثری مکتوب از خود بر جای گذاشته بودند، چون ایلامیان و بابلیان و آشوریان و اورارتیان و…. دیده نشده بود.

نخستین‌بار در همین استوانه است که به یکباره با مفهومی جدید روبه‌رو می‌شویم با عنوان مردم که حال مقدر بود آنان خواست آزادی و برابری و رفاه آنان برنامه اصلی دولت نو بنیاد هخامنشی باشد. تحولی که پیش از این نیز گفته‌ایم ریشه در سازه مردم نهاد دولت‌های ماد و هخامنشی دارد که بنابر ساختاری متوازن اقوام ایرانی در طول تاریخ همواره به عنوان اصلی اجتماعی میان آنان رواج داشت و بر همان اساس بود که دوبار (یک بار در آغاز دوران پادشاهی ماد و بار دیگر بگاه برپایی دولت هخامنشی) همین مردم خود دست به گزینش دیهکان یا پادشاه مورد نظر خود بردند و دهیوکا (رئیس ده خاندان) را بعنوان دیهکان اقوام ایرانی و نخستین پادشاه ماد و کوروش دوم پارسی را بعنوان نخستین شاهنشاه هخامنشی به‌قدرت رساندند.

همان نگاه و همان انگیزه این بار نیز در سرزمین ستم زده و برده‌دار بابل، پس از فتح آن شهر کهن بدست ایرانیان جاری شد و نگاه مردم مدار کوروش بزرگ و ایرانیان همراهش موجب آن شد تا برای نخستین‌بار در ادبیات سیاسی اقوام سامی‌نژاد واژگان نوآمدی چون: مردم، برابری و آزادی در اندیشه، کار وزندگی در متون رسمی ب‌کار می‌رود. حق آزادی و برابری همگان در جوامعی که سده‌ها بود چیزی بنام مردم، برابری و آزادی آنان شناخته شده نبود و انسان‌ها جز در دو قالب حاکمین و بردگان معنی نداشت، بار اولی بود که دیده می‌شد.

به‌گفته رومن گیرشمن گویی موج خاک و خون و برده‌گیری از انسان‌ها پس از سده‌ها فرو نشسته بود و نگرش جدیدی فرای فرهنگ جوامع برده‌دار آسیای باختری رواج پیدا کرده بود: جنبشی که به استناد منابع بابلی، آرامی و یونانی، تنها کوروش دوم هخامنشی بانی آن بود و اقدامات بشر دوستانه و آزادی خواهانه او چنان جایگاهی در ادبیات تاریخی جهان به او داد که از آن پس با القابی چون مسیح آزادی بخش، پدر و مشهورتر از همه کوروش بزرگ شناخته شد. (برای آگاهی بیشتر از جریان فتح بابل و جریان‌های پس از آن به منابع زیر می‌توان سر زد:

شهبازی، شاپور. زندگی کوروش کبیر، فصل پانزدهم، دنیای کتاب ۸۹

ارفعی، عبدالمجید. فرمان کوروش بزرگ ۳۱-۴۵،مرکز دائره المعارف اسلامی ۸۹.

پیرنیا، مشیرالدوله حسن. ایران باستان، جلد ۱؛ ۳۷۷-۴۰۷. دنیای کتاب ۶۲

زرین کوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران، جلد ۱، ۱۲۶-۱۲۹؛ امیرکبیر، ۸۰

رجبی، پرویز . هزاره‌های گمشده، جلد ۲، ۱۳۳ – ۱۳۹؛ نشر توس ۸۷

مالوان، ماکس. کوروش بزرگ، تاریخ ایران کمبریج جلد دوم، قسمت اول؛ ایلیا گرشویچ، تیمور قادری، ۴۸۴-۴۹۶؛ نشر مهتاب ۸۷

بروسیوس ، ماریا . شاهنشاهی هخامنشی؛ هایده مشایخ، ۵۸-۶۳، نشر ماهی ۸۸

بریان، پیر. امیراتوری هخامنشی، ناهید فروغان، جلد اول؛ ۶۱-۷۵، نشر فرزان ۸۱ )

استوانه آزادی بخش کوروش بزرگ در بابل ۵۳۹ پیش از میلاد نماد تحول شگرفی در مناسبات انسانی آسیای باختری است که پس آن دستور نهادین کار و روابط اجتماعی امپراتوری هخامنشی در دویست و بیست ساله آینده و حتا فراتر از آن در همه دوران اشکانی و ساسانی شد؛ میراثی که آن را این شخصیت یکتای تاریخی بر علیه نظام برده‌دار جهان معاصر با خود بر جای گذاشت.

این منشور فرمانی از سوی یک فاتح است که حال آمده تا با دستیاری مخالفان دولت پیشین (دولت نبونائید) نظام نوینی را پی افکند؛ که به خواست این جهانگشا، نظامی انسانی و روامدار و برابری خواه است. منشوری که بهتر است بیانه یک دولت نوپا و آرمان‌گرا گفته شود که به روش روزگار خود (و به شکل یک بیانیه امروزین یا سندی رسمی) انتشار یافته است. بیانه رسمی که تا امروز نیز دارای نکات جالب توجه و ناگفته‌ای از جامعه عهد خویش است که به روشی مشخص به قلم دبیران بابلی همراه و طرفدار کوروش نگارش یافته است. دقت داشته باشیم که بامتنی کهن وبا ادبیات سده ششم پیش ازمیلاد روبه‌رو هستیم که حتی با برگردان و ویرایش‌های امروزین، متنی بسیار کهنه و دیرفهم به نظر می‌رسد:

(علامت [ ] در هر کجا نشان از افتادگی متن اصلی است ؛ وعلامت […] درمیان متن نشان حذف برخی سطرها برای کوتاه تر شدن این گفتار است. برای خوانش همه متن استوانه به منابع این نوشتار باید سرزد.)

استوانه آزادی بابل:

….. ناشایستی (نبونائید) بر پادشاهی کشور شهر (بابل) چیره شده بود،

او فرمان داد تا به زور باج گندم و خراج (مالیات) بر رمه آنان (مردم بابل ) بنهند.

پرستشگاهی همانند اسنگیل (Esangil) بنا کرد… از برای شهر او و دیگر جاهای مقدس،

با آئین‌هایی نه در خور ایشان، آئین‌های قربانی را بنهاد که پیش از آن نبود… به گونه‌ای گستاخانه و خوارکننده سخن می‌گفت، و با بدکرداری و خوار شماری خدایان.

پس مردوک برای آرامش سرزمین‌های سومر و آکد (Akkad) که چون پیکر مردگان بی‌جان گشته بودند؛ او (مردوک ،خدای بزرگ بابلیان) با اراده و خواست خویش روی به سوی آنان بازگردانید… مردوک در میان همه سرزمین‌ها به جستجو و آزمون پرداخت.

برای جستن شاهی دادگر تا خواسته او (ماردوک) باشد. پس دستان کوروش پادشاه اَنشان (پایتخت کهن ایلام Anshaah) را برای یاری خود در دست گرفت. آن‌گاه او پادشاه شهر اَنشان را به نام خواند و او را به نام خواند برای پادشاهی بر همه جهان.

……

در حالی که کوروش با راستی و داد پیوسته مردمان را رهبری می‌کرد، مردوک خدای بزرگ، نگاهبان مردم خویش، به کردارهای نیک و و دل پر از دادگری او می‌نگریست.

در حالی که سپاهیان بیشمار او که چون آب یک رود، به شمار در نمی‌آمدند، پوشیده در ساز و برگ جنگ در کنار او گام برمی‌داشتند.

او بی‌هیچ کار زاری به شهر بابل درآمد و آن شهر را از هر یورش و ویرانی در امان نگاه داشت.

همه مردم بابل همه مردم سومر و آکد، همه شاهزادگان و فرمانروایان به او دورود گفتند و پاهایش بوسه زدند و از پادشاهیش شادمان گشته چهره‌ها درخشان کردند.

منم کوروش، شاه جهان، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و آکد، شاه چهار گوشه جهان

آن گاه که سربازان بی‌شمار من دوستانه در بابل گام برمی‌داشتند، من نگذاشتم کسی در سراسر سرزمین سومر و آکد ترسانده شود.

من شهر بابل و همه دیگر شهرها را در فراوانی روزی‌ها (نعمت‌ها) قرار دادم. (پر از نعمت کردم)

آنان را که در بابل نبونائید به بیداد و بی‌رضایت خدایان یوغ برگردن‌هایشان نهاد بود (به بردگی گرفته بود) که در خور ایشان نبود از بندرهانیدم.

و درماندگی‌هایشان را چاره کردم و ایشان را از بردگی برهانیدم.

اگد (Aghad)، سرزمین‌های اشنون (Eshnunna)، زمبن (Zamban)، متورنو (M:turna)، دیر(Deyr ) و تا پایان سرزمین گوتیان (در شمال) و نیز شهرهای آن سوی دیکلت (دجله) که از دیرباز ویران شده بود را از نو ساختم.

و پیکره خدایان شهرهایی را که نبونائید به بابل آورده بود را به جاهای (شهرهای) نخستین‌ خود باز گردانیدم و تا همیشه آن پیکره‌ها تا را در جای نخستین‌شان بنشاندم. و همه آن مردمان که پراکنده شده بودند را دوباره گرد آوردم و آنان را به جایگاه‌های خویش بازگردانیدم.

بی ترس باشی، تا همیشه با روزهایی بی‌هیچ گسستگی […] همه مردم بابل پادشاهی مرا گرامی داشتند و من همه مردم سرزمین‌ها را در زیستگاه‌های آرام بنشانیدم.

……

(استوانه آزادی بابل، کوروش بزرگ هخامنشی، بند ۱-۳۴، ارفعی ،عبدالمجید، فرمان کوروش بزرگ، ۴۵-۵۰، دائره المعارف اسلامی ۸۹.

همان سند، پیرنیا، مشیرالدوله، ایران باستان، جلد یک؛ ۳۸۶-۳۸۸؛ دنیای کتاب ۶۲ .

همان سند؛ شهبازی، شاپور، کوروش کبیر، ۳۸۰-۲۸۳، دنیای کتاب۸۹ .

همان سند، رجبی، پرویز، هزاره‌های گمشده، جلد ۲، ۱۳۹-۱۴۱، توس ۸۷ .

همان سند، بروسیوس، ماریا، شاهنشاهی هخامنشی، هایده مشایخ، ۶۳-۶۶، نشر ماهی۸۸ )

همین جریان را دیگر منابع عصر با دوران نخستین هخامنشی (منابع آرامی و منابع یونانی) نیز گزارش کرده‌اند. جریان آزاد سازی بردگان بابل را منابع آرامی و یونانی با دقت بیشری روایت کرده‌اند. به گزارش آنها بردگان و اموال فراوانی پس از آزادی بابل بدست ایرانیان آزاد گشت که از آن میان چهل و دوهزار وسیصد و شصت برده کنعانی از زن، مرد و کودک آزاد شده و همراه با مقادیر زیادی جام‌ها و ظرف‌های طلا و نقره تصرف شده بدست بابلی‌ها به اورشلیم بازگردانده شد. (هرودوت، تاریخ‌ها، کتاب اول، بند اول ۱۸۸-۱۹۱، مرتضی ثاقب فر، جلد اول، ۱۸۹-۱۹۱. نشر اساطیر ۹۵— بروسوس، تاریخ بابل، سال هجدهم، پیرنیا، جلد اول ۳۹۴—- عهد عتیق، کتاب دانیال باب پنجم؛ کتاب اشعیا، باب دهم تا چهل و پنجم و کتاب عزرا باب اول ؛ عهد عتیق، انجمن کتب مقدس شرق، بیروت ۱۹۷۵— گزنفون، سیروپدیا [کوروش نامه]؛ کتاب ۷ فصل ۵، نوشته‌های گزنفون بیشتر صورتی آمیخته از تاریخوروایت و اندرز دارد و روند تاریخی روشنی بدست نمی‌دهد، با این حال در فصل‌های ۵،۶، ۲۳ و۲۹ کتاب او از جنگ‌های کوروش در آشور و بابل می‌گوید. وحید مازندرانی، دنیای کتاب ۵۰ )

رشد جریان انسانی و دادگری در جامعه و دولت ایران عهد هخامنشی بعنوان سنتی پدری تا پایان این دوران امتداد می‌یابد و در نمایان‌ترین شکل خود در اسناد حقوقی و دیوانی دولت هخامنشی از حوالی ۵۱۹ تا ۳۳۰ پیش ازمیلاد، در اسناد خزانه شاهی هخامنشی به ثبت رسیده است.

در آنجا ما با بیش از ۳۰هزار سند حقوقی و اسناد مالی رسمی روبرو هستیم که در آنها برای نخستین بار درباره پرداخت حقوق و دستمزد و پاداشهای ویژه کارگران و هنرمندان و و صنعتگران در رده‌های مختلف اطلاعات آماری بدست داده می‌شود.

داستان از این قرار است که داریوش یکم هخامنشی (که او نیز به سبب اقدامات سازنده و شهریگری خود در حوزه‌های گوناگون فرهنگی و اجتماعی در مناب تاریخی با لقب بزرگ شناخته می‌شود.) پس از استقرار پادشاهی خود (حوالی ۵۱۹ پیش از میلاد) آنگاه که خواست پایتختی به بزرگی دولت خود که از شرق تا غرب جهان گسترده شده بود بسازد؛ ناچار شد برای بنای این کاخ شهر بزرگ در دشت انشان عهد ایلامی و در دامنه کوه مهر (مرودشت کنونی)، صدها کارگر و هنرمند و صنعتگر از اقوام و ملل مختلف را بکار گیرد، اما این به‌کارگیری با همه سازه‌ها و کارهای گروهی که تا آن روزگار بنا شده بود متفاوت بود.

این تفاوت در نوع همکاری این کارگران و هنرمندان بود. چرا که تا آن روزگار (تا عهد هخامنشیان) نظام رایج برده‌داری در دولت شهرهای آسیای باختری (آشور، بابل مصر …

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.