پاورپوینت کامل نیایش و دهش در فرهنگ الوهی انسان ۶۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نیایش و دهش در فرهنگ الوهی انسان ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نیایش و دهش در فرهنگ الوهی انسان ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نیایش و دهش در فرهنگ الوهی انسان ۶۴ اسلاید در PowerPoint :
انسان ذاتا موجودی مخلوق و متعلق به ساحتی الهی و مینوی (غیرمادی) است. او بدینترتیب با طبیعت و الوهیت مثلثی سهگانه میسازد که بعدها در فلسفه اسلامی اشراقی ـ صدرایی سه ساحت عقل، نفس و بدن؛ یا الوهیت، خیال (مثال) و ماده را متبلور ساخت.
انسان ذاتا موجودی مخلوق و متعلق به ساحتی الهی و مینوی (غیرمادی) است. او بدینترتیب با طبیعت و الوهیت مثلثی سهگانه میسازد که بعدها در فلسفه اسلامی اشراقی ـ صدرایی سه ساحت عقل، نفس و بدن؛ یا الوهیت، خیال (مثال) و ماده را متبلور ساخت. این سه ساحت به صورت طولی برهم تاثیرگذار هستند، یعنی تاثیر از بالا به پایین است و هرگز برعکس نیست، چه اینکه بهزعم فلاسفه ما، نظام طولی عالم که از واجب تعالی آغاز میشود، این ممکنات را از عقل تا ماده اولیه به ترتیب و تقیید آفریده و سلسله اثرگذاری از مافوق (علت) به مادون (معلول) است.
دعوت خداوند به دعا
عالم هستی در نزد آنها به دو بخش فاعل و قابل تقسیم شده که هر چه قابل هست در عالم ماده است و قابلیت فقط مختص ماده و جسم است. فاعل مباشر چون لاجرم مجرد است ولو به تشکیک، لذا بر قابل اثرگذار است ولی اثرپذیر نیست. اما خداوند انسان را به نیایش و دعا دعوت کرده و از او خواسته تا وی را فرا بخواند و دوا بجوید و اندوه فرو شوید. آیا نیایش جدای از این وسائط مینوی و مباشر از قبیل عقل و مثال است؟ آیا اتصال و ارتباط بیواسطه با حقتعالی است؟ آیا با توجه به اینکه علیت وجودی، هویت و حیثیت فاعل مباشر است، قابل نیز میتواند نقش علّی ایفا کند؟ این موضوع را از منظر فلسفه میتوان بررسی کرد.
نیایش در شاهنامه حکیم فردوسی
در اساطیر شاهنامه فردوسی در قرن چهارم هجری، در داستان هوشنگ میخوانیم که وی که به جای پدربزرگش کیومرث (اولین انسان) پادشاه شد، از ایزد فرمان گرفت که داد و دهش کند و جهان را برای مردم آباد سازد. بنابراین او در ابتدا خود را مجری فرامین ایزدی میشمارد، سپس با کمک خرد و ابزار اولیه، ماده را از طبیعت گرفته، آهن، آب و سپس آتش را کشف و در زندگی مردم وارد ساخته و آبادانی ایجاد میکند.
هوشنگ بعد از تصرف آتش، ایزد را نیایش میکند و جشن سده برپا میشود. تعبیر فردوسی از نسبت بین هوشنگ و ایزد بسیار زیبا و پرنغز و مغز است: «جهاندار پیش جهانآفرین / نیایش همی کرد و خواند آفرین».
در این توصیف ادیبانه و زیبا، یک اسم مشترک یعنی «جهان» هست که دو مضاف مختلف یعنیدار (دارنده) و آفرین (آفریننده) دارد. جهان هدیهای از ساحت مینوی به هوشنگ در ساحت دنیوی است؛ وانگهی هوشنگ واسطه است! او در جهان پادشاه هست ولی خودش و جهان هر دو مخلوق مزدا و خداوند هستند. بنابراین بین هوشنگ (انسان) و جهان (طبیعت) و الوهیت (مزدا) پیوندی ابدی وجود دارد که بر انسان و جهان اثرگذار است. هوشنگ ماده را از جهان میگیرد و قدرت را از الوهیت و سپس داد و دهش و آبادانی میکند. آنگاه وظیفه نیایش را بهجای میآورد. در این چرخه، خرد و طبیعت در پیوندی نزدیک، الوهیت را آشکار میسازند و آن همان فیض و آبادانی به جهان و تقدیم آرامش به مردم است.
نسبت میان انسان، جهان و الوهیت
باید دقت کنیم که نسبت بین انسان و جهان و الوهیت، در دو وجه آشکار میشود؛ یکی وجه فردیت انسان و دیگری حضور او در جمعیت جهان و دیگر مردم. لذا میتوان اثرگذاری نیایش و دعا را از این دو منظر جداگانه دید. فلاسفه ما همچون ابنسینا و صدرا، بالطبع انسان را در ساحت نظام خلقت و به مثابه موجودی از موجودات هستی واکاوی کردهاند. در سنت فلسفی ما از مشاء تا متعالیه، اگر بخواهیم افشره عوالم هستی را با تمام مخلفات ارسطویی و نوافلاطونی و اسلامیاش بیان کنیم، سرانجام در چهار عالم یا ساحت الوهیت یا لاهوت (مقام اسماء و صفات)، ساحت عقول و فرشتگان یا جبروت، عالم مثال و ساحت نفوس (خیال یا صور معلقه) یا ملکوت و عالم طبیعت و ماده یا ناسوت دستهبندی میشود. باز طبق همین فلاسفه، عالم لاهوت و جبروت در مقام فاعل مباشر کل هستی و عالم ملکوت مرکز فیض نفس و طبیعت محل فیض ماده است. انسان دارای دو ساحت نفس و بدن است و لذا حضورش در عالم ماده عاریتی و وابسته به عالم مثال است که برزخ او با جمیع الوهیت است. باید توجه داشته باشیم که این سلسله مراتب به صورت طولی است و انسان با نظر به دارا بودن نفس، باید از عالم ماده به سمت الوهیت حرکت کند، زیرا ملکوت نیز به لاهوت وابسته است و سپس حقیقت اصیل خود را دریابد. پس عالم ماده جایگاه اصلی او نیست، اگر چه خود ناسوت نیز به الوهیت رجعت دارد. انسان حضوری موقت در عالم ماده دارد و سپس به برزخ خود بازمیگردد و داستان معاد در اسلام از اینجا آغاز میشود.
نیایش در آیین دوران ایران باستان و پس از آن
حال این داستان را در آیینهای کهن مذهبی ایرانی نیز دنبال میکنیم. اهورامزدا از جنبه الوهی خود که سپنتهمینو نام دارد، تجلی اشراقی یافته و بهمن (وهومن) یا همان نور اقرب به لسان سهروردی پدیدار میشود و از آن شش امشاسپند یا مهینفرشتگان (امشاسپندان) ظاهر میشوند. این هفت امشاسپندان که شامل بهمن (خرد الهی)، اردیبهشت (اشه و راستی)، شهریور (شهریاری نیک)، اسفند (فروتنی و عبودیت)، خرداد (کمال) و مرداد (جاودانگی) هستند، مدبران مینوی عالم طبیعتند و بعدها در قالب ایزدان یا ربالنوعهای طبیعت که سهروردی با عنوان اصنام یا صاحبان طلسم نام برده، نقش جدید خود را مییابند. این اصنام نهایتا محافظان (ردان) و مدبران مینوی عالم طبیعت و عناصر آن از قبیل آتش، آب، خاک، زمین، گیاه و انسان میشوند. بدینترتیب، عالم مینوی و گیتی با هم پیوسته هستند و آنچه از مینو به گیتی آمده، آنگاه از گیتی به سوی مینو بازخواهد گشت. این دهش و جوشش و بخشش جان و جهان است و انسان در مسیر پویایی میان جان (نفس) و جهان (بدن) است.
اما انسان در فردیت و جایگشت خود در این نظام طولی یا مدور چه میشود؟ او همچون دیگر موجودات معلول اضواء و ردان الوهی و مینوی است، زیرا ذاتا مخلوق الهی است. او در سلسله خلقت حاضر است ولی حاصر نیست، از آن جهت که از خلقت تا الوهیت چهار عالم یا هفت امشاسپندان یا بر فرض امکان اشرف شیخ اشراق، هزاران وسائط و انوار الهی از قاهر و اسفهبدی تا چیزهای دیگر که غیر از برازخ و غواسق و همگی منیر هستند، فاصله دارد، ولیکن میتواند طی طریق کند و به الوهیت بازگردد.
فراغ و وصال انسان با خداوند در مرصادالعباد
نجمالدین رازی در مرصادالعباد این فاصله و این طی طریق را در داستان آفرینش آدم به زیبایی نشان داده و آنگاه که آدم به شغب شیطان دچار شد و از بهشت رانده شد، نجمالدین چنین میگوید که «سنگ ملامت بر شیشه سلامت میزنیم و روغن خودپرستی آدم را بر زمین مذلت عبودیت میریزیم، تیغ همت او را بر سنگ امتحان میزنیم.» لذا خداوند آدم را از نزد خود راند و او با خاطره آن همه جلال و زیبایی در جوار الهی، به تضرع و اشک روی میآورد تا برگردد. منبعد، داستان زندگی آدم با تضرع و نیاز همراه شده و او به بازگشت میاندیشد تا دوباره آواز الهی را از نزدیک گوش کند. چه اینکه فانی و قابل و زائل است و خداوند باقی و پابرجاست. اصل انسان از ساحت مینوی است و بازگشت عبارت از پروژه اصیل معنوی انسان است. این بازگشت چگونه است؟ هرچه هست هم در فردیت رخ میدهد و هم جمعیت. یعنی انسان ابتدا خود بازمیگردد و از منظر جمعیت، باید خنیاگر موسیقای جاری الوهیت در هستی باشد. او خود بازمیگردد، وانگهی باید تخمه و نشئه الوهیت را منتشر سازد و این داد و دهش است. او نیایش میکند و دهش میکند و این در قلب فرهنگ بازگشت است. خداوند در آیه ۲۵ سوره مبارکه یونس میفرماید: «و خداوند شما را به دارالسلام فرا میخواند»؛ دارالسلام کنایه از سرمنزل سعادت و سلامت است و همه اینها در داستان بازگشت انسان به الوهیت ریشه دارد.
انسان در نیایش با خداوند و ساحت الوهیت، به درک عمیقی از امکان فقری دست مییابد و الوهیت را فرامیجوید به این سبک که او را فرامیخواند. البته چنانکه دیدیم الوهیت سیران دارد و از مرتبه لاهوت و سپنتهمینو تا طبیعت کشش دارد. آنچه در طبیعت است چون با هیولا یا ماده اولیه قابل جمع است، بنابراین نهایت دوری را از انسان دارد، اما باز چنانکه اشاره شد، انسان و گیاه و حیوان و زمین و آسمان و جهان و همه گیتی سرشته از عالم مینوی و معنوی هستند و در چرخه بازگشت قرار دارند.
بیقراری انسان در جهان
اگر از منظر فلسفی هم بنگریم، کل عالم بیقرار است، چه آن صیرورتی که هراکلیتوس گفته بود و چه حرکت جوهری ملاصدرا؛ همگی نمودی از امکان فقری و نقص وجودی عالم طبیعت هستند و انسان این بیقراری را سابقا در مناسک و آیینهای نیایش جستوجو کرده بود و ادیان آسمانی به آن نظم و نسق و قواعد خاصی ناظر به فرهنگ هر قوم بخشیدند. آیینهای اورفیک که مناسک خاصی را به همراه داشتند، در جهان باستان نقش خاصی در فرهنگ نیایش مردم ایفا میکردند. اورفیک، مناسک شلوغ و پرطمطراق دیونوسوسی را در پاسداشت کشتزار و گیاه تعدیل کرد و از شدت قربانیها کاست.
انسانها در نیایشها قربانی میکردند که پیشکشی به جهان معنوی بود که نه صرفا کرنش، بلکه دهشت از قهر طبیعت بود و این رسوم در جریان تطور ادیان فراز و فرود خاص خود را یافت.
نیایش؛ بازگشت به جهان مینوی و معنوی
در هر حال، نیایش، یعنی فرهنگ بازگشت و صعود به جهان مینوی و معنوی همواره از جان و تن و نیز محیط پیرامون آدمی مایه گرفته است. فرهنگ بازگشت یک فرهنگ جهانی است و تطورات آن از بنمایههای قومی و بومی تا جانمایههای دینی و عقیدتی آشکار شده است. الوهیت یعنی کمال و آن شامل راستی و جاودانگی و یاریگری و روشنایی و شادمانی و تندرستی و برکت و روزافزونی است؛ هر آنچه زیباست و راست و پر خیر و برکت است، شامل الوهیت است. الوهیت کمال است و لذا خداوند انسان را
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 