پاورپوینت کامل مفهوم طب در کاربرد کهن ۵۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مفهوم طب در کاربرد کهن ۵۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مفهوم طب در کاربرد کهن ۵۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مفهوم طب در کاربرد کهن ۵۹ اسلاید در PowerPoint :
در زبانهای سامی ریشه فعلی ” طبب/ طب ” در کهنترین معنا، معادل ” اجرای کردن آیین خاص ” بوده، در مرحله میانی معنایی معادل ” معالجه کردن ” به خود گرفته و در مرحله آخر به معنایی معادل ” حاذق بودن، دانا بودن ” رسیده است.
طب در زبان سامی
در مروری گذرا بر ریشهشناسی واژه طب، باید گفت اصل آن به فعل سامیِ *abb- (طَبّ) به معنای ” معالجه کردن، مداوا کردن ” بازمیگردد که این فعل به نوبه خود از واژه قدیمتر در زبان نیای آفروآسیایی، *ib- (طِب) به معنای ” اجرا کردن یک آیین ” برآمده است (Ehret, Reconstructing …, p. 167). این که مفهوم پزشکی و طب در مسیر ساخت خود از معنای ریشهایِ ” اجرا کردن آیین خاص ” و به خصوص ” ورد خواندن ” گرفته شده باشد، در زبانهای دیگر و خانوادههای دیگر زبانی نیز بارها دیده شده است. از جمله واژه فارسی ” پزشک ” در فارسی، واژه líaig به معنای پزشک در ایرلندی و واژه [۱] به همان معنا در روسی همه به چنین ریشه معنایی بازمیگردند (حسندوست، فرهنگ ریشهشناختی، ج۲ ص۶۸۷-۶۸۸).
مفهوم معالجه
معنای ” معالجه کردن، مداوا کردن ” برای ریشه ” طبب “، فراتر از عربی در میان زبان خویشاوند آن، تنها در گعزی (حبشی کلاسیک) باقی مانده است (Leslau, Comparative …, p. 585). این در حالی است که در زبانهای سامی ـ یعنی خویشاوندان نزدیک عربی ـ غالباً ریشه مورد بحث از معنای ” معالجه کردن ” ـ به اعتبار یک رابطه مجازی ـ به معنای ” حاذق بودن، دانا بودن ” انتقال یافته است. کاربرد ریشه فعلی bb (طبب) به معنای ” حاذق بودن، دانشمند بودن، حکیم بودن ” در زبان گعزی (Leslau، همانجا)، ریشه bb (طبب) به معنای “قضاوت، حکم، اعلان” در زبان سبایی در یمن باستان (Beeston et al, Sabaic …, p. 152)، ریشه (طب) در سریانی به معنای ” دانستن ” و صورت اسمی (طَبیبا) به معنای ” خُبره، فرد آگاه ” در همان زبان (Costaz, Dictionnaire …, p. 121) از همین دست است. در عبری نیز این ریشه را در نام یک مأمور عالیرتبه در سامره ـ شهری در کرانه باختری رود اردن ـ مییابیم که ذکر او در کتاب عزرا از کتب مقدس عهد عتیق آمده است؛ صورت این نام (طابِل) است که جزء اول آن ریشه “طب” و جزء دوم ” اِل ” به معنای خداست و در مجموع معنای نام این است: ” خدا داناست ” (Gesenius, Hebrew …, p. 370).
به عنوان برآورد این اطلاعات میتوان گفت در زبانهای سامی ریشه فعلی ” طبب/ طب ” در کهنترین معنا، معادل ” اجرای کردن آیین خاص ” بوده، در مرحله میانی معنایی معادل ” معالجه کردن ” به خود گرفته و در مرحله آخر به معنایی معادل ” حاذق بودن، دانا بودن ” رسیده است. باید گفت در آثار لغویان عرب توضیحاتی دیده میشود که به هر سه مرحله یاد شده بازمیگردد. به عنوان اشارهای به معنای اقدم، یعنی ” اجرا کردن آیین خاص ” باید به سخن کتاب العین، کهنترین کتاب در لغت عربی اشاره کرد که یادآور شده در اصل لغت، طب به معنای ” سِحر، جادو “، و ” مَطبوب ” به معنای ” سحر شده، جادو شده ” کاربرد داشته است (خلیل، العین، ج۷ ص۴۰۷). ابندرید دیگر از لغتشناسان کهن عربی نیز ضمن تأیید طبّ به معنای ” سحر “، اشاره دارد که در حدیث ” طُبَّ النبی (ص)، فَجُعِلَ سحرُه فی جفّ طلعه …”،[۲] طب به معنای سحر منظور بوده است (ابندرید، جمهره اللغه، ج۱ ص۷۳، ج۲ ص۷۶۵).
سحر شدن پیامبر
آنچه به عنوان حدیث سحر شدن پیامبر (ص) و ” مطبوب ” بودن او در سخن ابندرید آمده، در برخی از منابع حدیثی اهل سنت و شیعه نیز نقل شده است (مثلاً ابنحبان، صحیح، ج۱۴ ص۵۴۵؛ طبری، تهذیب الآثار، ج۱ ص۵۳۰؛ ابنبسطام، طب الائمه، ص۱۱۳-۱۱۴). هرچند این مضمون با مبانی اعتقادی شیعه امامیه در باب عصمت پیامبر (ص) و دور بودن آن حضرت از چنین گزندهایی سازگاری ندارد (نک: طباطبایی، منطق …، ص۵۵۹-۵۶۲)، ولی استشهاد ما در این بحث به حدیث مورد نظر به مثابه یک شاهد لغوی و نه تأیید محتوای آن است.
معنای میانی، یعنی طبّ به معنای ” معالجه کردن ” که رایجترین معنای این ریشه در عربی است و کاربرد آن از صدر اسلام تا امروز دیده میشود. اما طبّ در معنای سوم، یعنی ” حاذق بودن، دانا بودن ” در لغت عربی شهرتی ندارد و تنها در برخی از کتب کهن در لغت عربی بدان اشارهای دیده میشود. از جمله ابوعبید قاسم بن سلام (د ۲۲۴ق) یادآور شده است که اصل طبّ به معنای “آگاه و حاذق بودن به چیزها و مهارت در باره آنها ” است و این سخن او از سوی برخی از لغتشناسان بعدی چون ازهری نیز بازگو شده است (ابوعبید، غریب الحدیث، ج۲ ص۴۴؛ ازهری، تهذیب اللغه، ج۱۳ ص۲۰۷؛ ابنفارس، مقاییس اللغه، ج۳ ص۴۰۷). دور نیست معنایی که ابوعبید بدان اشاره کرده است مربوط به برخی از گویشهای عربی در عصر وی بوده باشد که تحت تأثیر دیگر زبانهای سامی مانند آرامی طب را به معنای مرحله سوم به کار برده باشند.
این که ابنابیلیلی (د ۱۴۸ق) فقیه اهل رأی در کوفه در تفسیر حدیث مطبوب بودن پیامبر (ص)، طب را به معنای ” درد ” دانسته است (طبری، تهذیب الآثار، ج۱ ص۵۳۰: والطب الوجع)، توجیه لغوی و زبانشناختی ندارد و گوینده نیز یک فقیه است و نه یک لغتشناس.
روایتی هم متضمن مناجاتی از حضرت موسی (ع) با خدا وجود دارد که در توضیح وجه نامگذاری پزشکان به طبیب، واژه طبیب را به ریشه ” طابَ یطیبُ ” بازگردانده شده است (کلینی، الکافی، ج۸ ص۸۸؛ ابنبابویه، الاعتقادات، ص۱۱۶؛ همو، علل الشرائع، ج۲ ص۵۲۵)؛ با توجه به مضاعف بودن ریشه طبیب و اجوف بودن ” طابَ “، این وجه تسمیه وجاهت صرفی ندارد و در زبان عبری هم، چنین واژهای به معنای پزشک نیست و بیمعناست که حضرت موسی (ع) از خداوند در باره اشتقاق یک واژه عربی پرسیده باشد.
طب در روایات
اکنون که هم ریشهشناسی و هم آراء لغویان عرب در باره معنای طبّ روشن شد، بجاست بر اساس مضامین اخبار و روایات منتسب به دو سده نخست هجری، به بررسی حوزه فعالیت طبیبان نیز گذاری داشته باشیم. کاملاً قابل انتظار است که در بادیه عربستان ـ در نواحی دور از دسترس به امکانات شهری ـ پزشکان قبیله با همان روشهای شَمَنی حضور داشته و با خواندن اوراد و انجام دادن آیینهای جادویی، به معالجه بیماران اقدام میکردند (علی، المفصل، ج۸ ص۳۸۰ ببـ)؛ یعنی رفتاری که به معنای اقدم طبّ بازمیگشت. ولی دست کم در شهرها شرایط متفاوت بود و پزشکانی به معالجات مبتنی بر تجربه علمی اشتغال داشتند. در واقع آنچه در سدههای نخست هجری به عنوان ” پزشکی عربی ” (طب العرب) شناخته میشد، یک دانش تجربی بود.
بر پایه حدیثی از امام باقر (ع)، پزشکی عربی بر سه شیوه معالجه استوار بود، آنجا که فرموده است:
” طب العرب فی ثلاث: شرطه الحجامه والحقنه وآخر الدواء الکی “.
یعنی: ” پزشکی عربی بر سه (شیوه استوار) است: نیشتر حجامت، حقنه و واپسین دوا که داغ نهادن است ” (ابنبسطام، طب الائمه، ص۵۵).
در حدیثی از امام صادق (ع) این فهرست بسط بیشتری یافته، آنجا که فرموده است:
” طب العرب خمسه: شرطه الحجام والحقنه والسعوط والقیئ والحمام، وآخر الدواء الکی”.
یعنی: پزشکی عربی بر پنج (شیوه استوار) است: نیشتر حجامتگر، حقنه، ریختن دارو در بینی، قیئ آوردن و شستشو دادن، و واپسین دوا داغ نهادن است” (ابنبسطام، همانجا).
در روایت دیگری باز به نقل از امام باقر (ع) این عدد به هفت، بلکه هشت مقوله رسیده، آنجا که فرموده است:
” طب العرب فی سبعه: شرطه الحجامه والحقنه والحمام والسعوط والقیئ وشربه عسل وآخر الدواء الکی، و ربما یزاد فیه النوره”.
موارد همان شیوههای یاد شده در حدیث پیشین است، جز آن که نوشیدن عسل و گاه استفاده از نوره نیز بدان افزوده شده است (ابنبسطام، طب الائمه، ص۵۵).
به همه اینها باید حدیثی را علاوه کرد که از یک گفتوگو میان اسماعیل بن حسن طبیب با امام صادق (ع) حکایت دارد. بر اساس این حدیث، طبیب به امام (ع) عرض میکند که ” من مردی از عرب هستم که در پزشکی بصیرتی دارم. طب من پزشکی عربی است و در برابر آن هدیهای هم نمیگیرم “. پس از دریافت تأییدی از امام، اسماعیل باز پرسش میکند که ” ما جراحت را میشکافیم و با آتش آن را داغ مینهیم “. با امام (ع) این عملکرد را تأیید میکند. پزشک ادامه میدهد که ” ما (به بیمار) از این سموم (مانند) اسمحیقون و غاریقون[۳] میخورانیم ” و باز امام تأیید میکند و سپس پزشک با پرسشهایی در باره مسائل حقوقی مربوط به مرگ بیمار گفتوگو را ادامه میدهد (کلینی، الکافی، ج۸ ص۱۹۳).
چنان که در این اخبار نیز یاد شده، بخشی از عملکرد طبیب در جامعه عرب در عصر پیامبر (ص) و ائمه (ع)، معالجه زخمها و جراحتها بود که گاه با دارو و گاه با داغ نهادن صورت میگرفت. از جمله در منابع حدیثی سخن از مردی است که در زمان پیامبر (ص) دچار جراحتی شده و خون در محل جراحت احتقان یافته بود و برای معالجه او دو پزشک از قبیله بنی انمار دعوت شده بود. در این میان گفتوگویی میان آن دو پزشک با پیامبر (ص) رخ داده بود که متن حدیث در این باره چنین میگوید:
“فزعما أن رسول الله (ص) قال لهما: أیکما أطبّ؟ فقالا: أوفی الطبّ خیرٌ یا رسول الله؟ فزعم زید (بن أسلم) أن رسول الله (ص) قال: أنزل الدواء الذی أنزل الأدواء “.
یعنی: ” آن دو (پزشک) مدعی بودند که پیامبر (ص) از آنان پرسید که کدام یک از شما طبیبتر است و آنان پاسخ دادند که آیا در طب خیری هست ای پیامبر خدا؟. آن گونه که زید بن اسلم نقل کرده، حضرت در پاسخ فرمود: آن کس که بیماری
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 