پاورپوینت کامل شاهنامه و ایران ۸۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شاهنامه و ایران ۸۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شاهنامه و ایران ۸۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شاهنامه و ایران ۸۴ اسلاید در PowerPoint :

کتاب شاهنامه مثنوی‌‌ای حماسی است که گویی مهم‌ترین سند عظمت زبان فارسی محسوب می‌شود. از این منظومه چهل و هشت هزار بیتی [یا پنجاه هزار و اندی بیتی برخی از چاپ‌ها] تصحیح‌های متعددی چون چاپ مسکو، لندن، هند، فریدون جنیدی و جلال خالقی مطلق صورت گرفته است.

کتاب شاهنامه مثنوی‌‌ای حماسی است که گویی مهم‌ترین سند عظمت زبان فارسی محسوب می‌شود. از این منظومه چهل و هشت هزار بیتی [یا پنجاه هزار و اندی بیتی برخی از چاپ‌ها] تصحیح‌های متعددی چون چاپ مسکو، لندن، هند، فریدون جنیدی و جلال خالقی مطلق صورت گرفته است. یکی از عیب‌های شاهنامه چاپ مسکو ابیات الحاقی متعدّد آن است. چنان‌که در تصحیح فریدون جنیدی از شاهنامه بسیاری از ابیات فردوسی پذیرفته نشده و شاه‌بیتی مثل: «توانا بود هر که دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود» نیز از اشعار الحاقی شمرده شده است. از این رو برخی بر این شیوه جنیدی اعتراض کرده و کار وی را غیر‌علمی و عملی صرفا ذوقی خوانده‌اند. لذا شاید بتوان بهترین تصحیح صورت‌گرفته از این شاهکار جهانی را متعلّق به دکتر جلال خالقی مطلق دانست. تصحیحی که به تصدیق اهل نظر دقیق‌ترین و علمی‌ترین کاری است که تاکنون انجام شده است. دکتر ریاحی در کتاب خواندنی «فردوسی» می‌نویسد: مصحح دانشمند دکتر خالقی، همه عمر خود را وقف این حماسه ملّی کرده و با جست‌وجو در کتابخانه‌های عالم، ۴۵ نسخه از کهن‌ترین و معتبرترین نسخه‌های شناخته‌شده را برای خود گرد ‌آورده است که دو نسخه فلورانس «نسخه اول ۶۱۴ هجری» و نسخه موزه بریتانیا «نسخه دوم ۶۷۵ هجری» اساس کار وی در این تصحیح است. به عنوان نمونه بیت مشهور: میازار موری که دانه کش است/ که جان دارد و جان شیرین خوش است که در بوستان سعدی نیز آمده است، خالقی مطلق شکل اصیل آن را در کهن‌ترین دستنویس‌ها چنین یافته است: «مکش مورکی را که روزی کش ست / که او نیز جان دارد و جان خوش ست» تردیدی نیست که صورت معروف بیت امروز در مذاق ما دلنشین‌تر است. موسیقی گوشنوازتری دارد. به همین دلیل هم کاتبان باذوقِ متأخّر در شعر فردوسی دخل و تصرّف کرده‌اند. اما چه می‌توان کرد؟ به گواهی کهن‌ترین دستنویس‌ها فردوسی «مکش مورکی» گفته است و ما حق نداریم ذوق امروزی خود را بر گفته هزار سال پیش فردوسی تحمیل کنیم. فریدون جنیدی نیز در «پیشگفتاری بر ویرایش شاهنامه فردوسی» می‌آورد: کار استاد خالقی مطلق [که سی‌وشش سال به طول انجامیده است] ارزنده‌ترین کاری است که تاکنون در زمینه شناخت شاهنامه به انجام رسیده است.

وطن‌پرستی فردوسی

فردوسی بر وطن‌پرستی اصرار داشته: «دریغست ایران که ویران شود / کنام پلنگان و شیران شود / همه سر به سر تن به کشتن دهیم / از آن به که گیتی به دشمن دهیم» به تمجید موبدان و بسیاری از پادشاهان مبادرت ورزیده و این‌گونه به ستایش سلطان محمود غزنوی می‌پردازد: «جهان آفرین تا جهان آفرید / چُنو شهریاری نیامد پدید / چو کودک لب از شیر مادر بشست / ز گهواره محمود گوید نخست / به ایران همه خوبی از داد اوست / کجا هست مردم، همه یاد اوست»

این شاعر بزرگ و حماسه‌سرای ایرانی به‌طور مکرّر در شاهنامه از واژه هیون و هیونی [شتر و شترِ بزرگ و شترِ تندرو] استفاده کرده، به رسم سر بریدن ایرانیان در جنگ اشاره نموده و از زبان رستم این‌چنین به نکوهش زنان می‌پردازد: «کسی کو بود مهتر انجمن / کفن بهتر او را ز فرمان زن / سیاوش ز گفتار زن شد به باد / خجسته زنی کو ز مادر نزاد» فردوسی از دروغ گفتن رستم به سهراب در جهت غلبه کردن و فریب دادن او در جنگ سخن گفته و در اعتراض به فیلسوف و عدم ایمان او می‌آورد: «ایا فلسفه‌دانِ بسیار گوی / بپویم به راهی که گفتی مپوی / سخن هر چه با هستِ توحید نیست / به ناگفتن و گفتنِ او یکیست»

تشیع فردوسی

با آنکه فردوسی را ستایش‌کننده و حافظ اندیشه‌های ایران باستان خوانده‌اند، از او به عنوان یکی از معدود شاعران بلندآوازه‌ای نیز یاد کرده‌اند که به مذهب تشیع گرویده است. چنان‌که دکتر محمد امین ریاحی می‌نویسد: فردوسی مسلمانی پاک‌اعتقاد و دوستدار خاندان رسول اکرم است. نفرت او از تازیان هم منافاتی با مسلمانی ندارد و همه محققان قبول دارند که فردوسی شیعه بوده است. آنچه محل بحث است این است که متمایل به کدامیک از فرق شیعه بوده است. نظامی عروضی در «چهار مقاله» فردوسی را «رافضی» و شیعه معتزلی خوانده است. محیط طباطبایی او را شیعه زیدی مذهب، زریاب خویی وی را شیعه متمایل به اسماعیلیان و دکتر احمد مهدوی دامغانی از ایشان به عنوان یک شیعه دوازده امامی یاد کرده و می‌آورد: «تصریحات بلیغه‌ متعدّد و قرائن و امارات مکرّری که در کتاب مستطاب شاهنامه موجود است برای هیچ پژوهنده منصف و مطّلع و معتقد به هر دین و مذهبی تردیدی در اینکه حضرت فردوسی شیعه امامی است باقی نمی‌گذارد.» دکتر عبدالحسین زرین‌کوب نیز در کتاب «با کاروان حله» فردوسی را معتقد و محبّ اولاد علی (ع) دانسته و در «نامورنامه» اذعان می‌کند که فردوسی دوستدار و خاکباشِ علی و خاندان او بود. حسن تقی‌زاده در مقاله زمان زردشت از کتاب «بیست مقاله» زردشتی بودن فردوسی را خیالات نادرست تصوّر کرده و اذعان می‌کند: فردوسی نه تنها مسلم حقیقی و بی‌ریا بوده بلکه حتی شعوبی هم نبوده اگرچه شاید ضدّ شعوبی هم نبوده است و شیعه متعصّب به معنی امروزه یعنی طعن‌کننده در خلفای راشدین نبوده است و مجتبی مینوی هم بر آن است که تصریح تذکره‌نویسان و ابیات فردوسی در شاهنامه صراحت بر شیعه بودن او دارد. دکتر ابوالفضل خطیبی (خطیبی، ۱۳۹۶: ۲۸۸) و دکتر سجاد آیدِنلو هم فردوسی را شیعه خوانده‌اند و آیدنلو معتقد است بیت مشهور: «برین زادم و هم برین بگذرم / چُنان دان که خاک پی حیدرم» که در اصالت آن هیچ تردیدی نیست و به شکل آشکار و با قطعیت گرایش مذهبی فردوسی را نشان می‌دهد، مهم‌ترین دلیل بر شیعه بودن فردوسی است: «محمد بدو اندرون با علی / همان اهل بیت نبی و وصی / اگر چشم داری به دیگر سرای / به نزد نبی و وصی گیر جای / گرت زین بد‌اید گناه من ست چُنین ست و این دین و راه من ست / برین زادم و هم برین بگذرم / چُنان دان که خاک پی حیدرم» دکتر جلال خالقی مطلق هم ضمن شیعه خواندن فردوسی و تایید ابیات فوق، بیت‌های ستایش‌شده از خلفای راشدین را الحاقی دانسته و در کتاب «گل رنج‌های کهن» می‌نویسد: فردوسی درواقع عملا گفته است که هر کس به کشتی مذاهب دیگر درآید کشتی او غرق خواهد شد و روی بهشت و رستگاری را نخواهد دید. چگونه ممکن است که یک نفر شیعی‌مذهب که با این حرارت از مذهب خود سخن می‌گوید و کشتی مذاهب دیگر را غرق شده می‌گیرد، پیش از آن بگوید: عُمر کرد اسلام را آشکار. اما در این میان برخی مانند ابراهیم گلستان گفته‌های فردوسی در شاهنامه را یکی ندانسته و بعضی چون دکتر محمد معین و دکتر ذبیح‌الله صفا اسلام فردوسی را به نوعی اسلام مصلحت‌اندیشانه و در حاشیه پنداشته‌اند و معتقدند که فردوسی با آنکه خود را مسلمان خوانده است، در حقیقت یک زرتشتی عاشق ایران باستان است. گلستان در «نامه به سیمین» فردوسی را شاعری دو شخصیتی معرّفی می‌کند که از یک طرف می‌گوید: «تفو بر تو ‌ای چرخ گردون تفو» و در همان حال و بلافاصله از مقدّس‌های اسلامی به عنوان مقدّس‌ترین شمایل‌ها یاد کرده و معتقد به پیامبر(ص) و علی(ع) می‌شود.

فردوسی و آیین زرتشتی

و در فرهنگ علی‌اکبر دهخدا آمده است: فردوسی را برخی از محقّقان شعوبی دانسته‌اند ولی نمی‌توان این عقیده را محقّق و قاطع دانست. وی با وجود اینکه مسلمانی مومن است و همین حقیقت‌جویی یکی از موجبات بی‌اعتنایی درباریان متعصّب سلطان محمود نسبت به وی بوده است به اندیشه‌های زردشتی و دین بهی نظر تحسین دارد و به نوشته دکتر معین در کتاب مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات پارسی، هر موقع که توانسته است به کیش ایرانی گریز زند از سوز دل و شور باطنی سخن رانده است. استاد معین در کتاب «مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات پارسی» بر آن است که فردوسی با اعتقاد تامّی که به آیین اسلام داشت، به تمجید از مذهب زردشتی نیز می‌پرداخت و در هر موقع که توانسته به کیش ایرانی گریز زند از سوز دل و شور باطنی سخن رانده است. (معین، ۱۳۲۶: ۳۸۴-۳۷۱) چنان‌که دکتر ذبیح‌الله صفا، فردوسی را یک شعوبی متعصّب معرّفی می‌کند که رافضی بودن او نتیجه قطعی شعوبی بودن وی است. چه این مذهب یکی از بهترین و مناسب‌ترین پناهگاه‌های شعوبیه بود و در نهایت شاهرخ مسکوب در کتاب «ارمغان مور» در تجمیع سه نظریه شیعه بودن، زرتشتی بودن یا سرگردان بودن فردوسی می‌نویسد: «فردوسی مسلمانی خراسانی بود و رافضی، دوازده یا هفت امامی! خراسان یکی از کانون‌های بزرگ جنبش اسماعیلیان بود و کسی مانند او چه بسا از اندیشه‌ها و باورهای آنان بی‌خبر نبود … تصوّری که از خدا و آفرینش در شاهنامه آمده به دو سرچشمه و سرآغاز متفاوت باز می‌گردد. از همین رو گذشته دهقانان خراسانِ قرن چهارم هجری از یک‌سو به باورهای کهن ایرانی، به اسطوره و دین‌های پیشین ما می‌رسید و از سویی سرچشمه در قرآن داشت… . از این گذشته، مزدیسنا و اسلام -با وجود همه تفاوت‌ها- هر دو به خدایی فراتر از هستی این جهانی، به آفرینش، پیامبر و کتاب آسمانی، گوهر ایزدی انسان، ناپایداری دنیا و روزشمار اعتقاد داشتند و این خواه ناخواه، کار رخنه گبرکی در مسلمانی را آسان‌تر می‌کرد.»

آیا فردوسی، عرب‌ستیز بود؟

حال با توجه به آنچه گذشت، باید متذکر شد که هرچه از عرب‌ستیزی فردوسی شنیده می‌شود گویی محلّی از اعراب نداشته و فردوسی تنها از برخی اعراب به سبب کشتار و ستمی که به ایرانیان روا داشته‌اند، نفرت دارد. به علاوه اینکه ابیات عرب‌ستیزی موجود در شاهنامه و واژگانی چون سوسمار‌خوار متعلّق به فردوسی نبوده و از ابیات الحاقی شاهنامه شمرده می‌شود. از دیگر شواهد دلالت‌کننده بر این امر، داستان ضحاک است که با آنکه فردوسی او را فردی ستمگر و خونخوار معرّفی می‌کند، اما از پدر او «مِرداس» به عنوان یکی از پادشاهان عادل و مهربان تازی نام می‌برد: «که مرداس نام گرانمایه بود / به داد و دِهش برترین پایه بود / چو ضحاک بر تخت شد شهریار / برو سالیان انجمن شد هزار / نِهان گشت کردار فرزانگان / پراگنده شد کام دیوانگان»

واژه‌های عربی در شاهنامه فردوسی

همچنین برخلاف تصوّر بسیاری از عرب‌ستیزان نباید فراموش کرد که از هشت هزار و اندی کلمه موجود در شاهنامه، هشت تا ده درصد آن عربی است. چنان‌که دکتر خالقی مطلق در کتاب «سخن‌های دیرینه» اذعان داشته است که فردوسی تقریبا از ۶۴۰ واژه‌ عربی، در چهل‌وهشت هزار بیت شاهنامه استفاده کرده است. البته این آمار با درنظر نگرفتن چند هزار بیت الحاقی در شاهنامه است والّا پژوهش‌هایی مبتنی بر ۹۸۴ یا ۷۰۶ کلمه عربی نیز به دست آمده است و ناگفته نماند که دقیقی شاعر هم در هزار و پانزده بیت خود در شاهنامه، ۵۰ واژه عربی به کار برده است. محمدعلی جمالزاده نیز با احتساب ابیات الحاقی شاهنامه می‌آورد: «بعضی از هم‌وطنان ما طرفدار پارسی خالص هستند و خیال می‌کنند که اگر کلمات عربی را از زبان فارسی بیرون بریزند خدمتی به زبان مادری خود نموده‌اند. حتی فردوسی هزار سال پیش در شاهنامه جاویدان خود کلمات عربی بسیاری آورده است و با تحقیقات خود من معلوم شد که در شاهنامه ۸۶۵ کلمه عربی آمده است.»

فردوسی طوسی و محمود غزنوی

بنابر نظر نظامی عروضی، استاد ابوالقاسم فردوسی از دهاقین طوس بود، از دیهی که آن دیه را «باژ» خوانند و از ناحیت طبران است: «فردوسی در آن دیه شوکتی تمام داشت، چنان‌که بدخل آن ضیاع از امثال خود بی‌نیاز بود و از عقب یک دختر بیش نداشت و شاهنامه به نظم همی کرد. بیست و پنج سال در آن کتاب مشغول شد که آن کتاب تمام کرد، و الحق هیچ باقی نگذاشت و سخن را به آسمان علّیین برد و در عذوبت به ماء معین رسانید. اما خواجه بزرگ منازعان داشت که پیوسته خاک تخلیط در قدح چاه او همی انداختند. محمود با آن جماعت تدبیر کرد که فردوسی را چه دهیم؟ گفتند: پنجاه هزار درم و این خود بسیار باشد که او مردی رافضی است و معتزلی مذهب و سلطان محمود مردی متعصّب بود، در جمله بیست هزار درم به فردوسی رسید. بغایت رنجور شد و به گرمابه رفت و بر آمد، فُقّاعی بخورد و آن سیم میان حمّامی و فُقّاعی قِسم فرمود. پس محمود را هجا کرد در دیباچه بیتی صد، و بر شهریار خواند و گفت: من این کتاب را از نام محمود به نام تو خواهم کردن. شهریار او را بنواخت و نیکویی‌ها فرمود و گفت: یا استاد! دیگر تو مرد شیعی‌ای، محمود خداوندگار من است، تو شاهنامه به نام او رها کن و هجو او به من ده تا بشوی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.