پاورپوینت کامل زیبایی از منظر حکمای مسلمان ۹۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زیبایی از منظر حکمای مسلمان ۹۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زیبایی از منظر حکمای مسلمان ۹۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زیبایی از منظر حکمای مسلمان ۹۱ اسلاید در PowerPoint :

ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی معروف به «ابوالحکماء» (۱۸۱قر۷۹۶م ـ ۲۵۸قر۸۷۳م) ریاضیدان، منجم و فیلسوف اسلامی، نخستین حکیم مسلمانی است که مستقیماً به آثار حکمای یونانی دسترس داشته و شخصا به ترجمه پاره‌ای از آثار ارسطو و تفسیر و بیان آنها پرداخته ‌است.

پاورپوینت کامل زیبایی از منظر حکمای مسلمان ۹۱ اسلاید در PowerPoint / حسن بلخاری

کِندی و زیبایی

سخن خود را بدون هیچ مقدمه‌ای با ابویوسف کندی، معروف به «فیلسوف عرب» آغاز می‌‌کنیم؛ او را که به ‌عنوان نخستین فیلسوف جهان اسلام می‌‌شناسند و مورخان فلسفه چون بخواهند تاریخ‌نگاری فلسفه در جهان اسلام را شروع کنند، با او سخن خویش را آغاز می‌‌کنند. ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی معروف به «ابوالحکماء» (۱۸۱قر۷۹۶م ـ ۲۵۸قر۸۷۳م) ریاضیدان، منجم و فیلسوف اسلامی، نخستین حکیم مسلمانی است که مستقیماً به آثار حکمای یونانی دسترس داشته و شخصا به ترجمه پاره‌ای از آثار ارسطو و تفسیر و بیان آنها پرداخته ‌است. پدرش اسحاق بن الصباح در عهد مهدی، هادی و رشید (خلفای عباسی)، امیر کوفه و از متمولان بود. وی در بصره متولد و در بغداد پرورش یافت و در عصر خلفایی چون مأمون، معتصم و متوکل ‌زیست. کندی به فلسفه‌های یونانی، ایرانی و هندی آشنا بود و زبان پهلوی می‌‌دانست و در موضوعات مختلف مانند: موسیقی، هندسه، حساب، نجوم، منطق، الهیات و سیاست کتاب و رساله نوشت. گفته‌اند ۲۶۳ کتاب و رساله نگاشت که اکثر این آثار اکنون مفقود است. مهمترین اثر او را کتاب «فی ماهیه العقل» می‌‌دانند که در آن عقل را به چهار گونه ذکر کرده ‌است: عقل بالفعل، عقل بالقوّه، عقلی که از قوه به فعل می‌‌گراید و عقل برهانی.

وی در رساله‌ای که درباره فلسف اولی نگاشته، فلسفه را اعلی و اشرف صناعات انسانی دانسته که علم به حقیقت اشیا به‌ قدر طاقت انسانی است. این تعریف، یونانی یا متأثر از متون یونانی و به عبارت دقیق‌‌تر همان تعریف اودُرُس اسکندرانی است: «شبیه به خدا شدن بر وفق مقدور»۱ و البته تعریف اودرس نیز قطعا متأثر از تعریف افلاطون در رساله ثئای‌تتوس است۲ و نیز تعریف فلوطین در رساله دوم از انئاد اول تاسوعات.۳ غرض از ذکر این معنا، تأکید بر منابع فلسفی در اندیشه نخستین فیلسوف مسلمان و در عین حال تبیین انگیزه تطبیق شریعت و فلسفه به دست افرادی چون اوست. ارجاعات مذکور هم منابع را می‌نمایانند هم محتوا را، به‌ویژه مفهومی چون تشبّه به خدا که مترادف با روایاتی چون «تخلقوا بأخلاق الله» است و جالب اینکه جرجانی در التعریفات، همین ترادف را در تعریف فلسفه، به نقل از امام‌جعفر صادق(ع) ذکر نموده است.۴

از دیدگاه کندی، غرض فیلسوف رسیدن به حق و عمل به آن است۵ و البته به شریعت نیز توجه کاملی دارد. از دید او فلسفه اولی، اعلی‌مرتبه فلسفه است؛ زیرا شناخت و علم به حق است و اتفاقا از همین روست که با آنچه پیامبران آورده‌اند، برابر است. کندی فلسفه را علم به حقایق اشیا، علم ربوبی، علم وحدانی، علم فضیلت و تمامیت علومی می‌داند که نافع برای انسان و مانع خطر‌ها و ضرر‌‌ها در زندگی اوست و این تمامی آن چیزی است که پیامبران از سوی خداوند آورده‌اند. کندی فلسفه بعثت انبیا را نیز اقرار انسان به وحدانیت و ربوبیت حق، و لزوم انجام فضائل و ترک رذائل می‌‌داند.۶ تألیفات وی در هندسه، نجوم، موسیقی، حساب، اشکال کروی، فلکیات، طب و علوم احداثی، عامل مهمی در شکل‌گیری تصنیف و تألیف رساله‌های عملی در هندسه، موسیقی، معماری و دیگر علوم عملی گردید. همچنین تعریف وی از فلسفه و مهمتر رویکرد او در ایجاد نسبت میان «فلسفه» و «شریعت»، تعریف و رویکرد واحد فلاسفه مکتب بغداد و حتی پس از آن گردید.

تأکید نسبتا تفصیلی فوق در باب کندی با نیت تبیین و تنویر نسبت میان حکمت اسلامی و فلسفه یونانی و در عین حال، بیان ارتباط و تأثیرپذیری اندیشه فلسفی در جهان اسلام از اندیشه‌ای یونانی ضروری بود. گرچه طبیعی است بنا به مشخصه اصلی جریان غالب «مکتب بغداد» که جمع میان شریعت و فلسفه است، اقتباس فلسفه اسلامی از یونان مقید به تطابق با شریعت و مبانی آن باشد؛ بنابراین در حوزه زیبایی‌شناسی به عرصه‌ای وارد می‌‌شویم که در آن آموزه‌های یونانی و حکمت ایمانی توامان و دوشادوش هم حضور دارند. جایگاه و اهمیت این معنا در فصل چهارم، که به تبیین مفهوم زیبایی در قرآن و روایات اختصاص دارد، مشخص خواهد شد.

کندی در رسال «فی حدود الاشیاء و رسومها» (یعنی در تعریف اشیا) از تعریف زیبایی سخنی ندارد، اما در باب اعتدال آن‌هم ذیل «فضایل انسانی» تعریف مبسوطی می‌‌آورد. توجه به این رویکرد در تعریف اعتدال از این رو مهم و قابل ذکر است که اعتدال یکی از کلیدواژه‌های اصلی درک و تعریف زیبایی در اندیشه اسلامی است. وی در شرح فضائل انسانی که آن را خُلق محمود و پسندیده انسان تعریف می‌‌کند، می‌‌آورد: فضائل انسانی دو قسم است: قسمی در نفس و قسمی آثار عملی ناشی از نفس؛ اما آنچه در نفس از فضائل موجود است، عبارتند از: حکمت، شجاعت و عفت.

از دیدگاه کندی هر کدام از فضایل دارای دو وجه مهم‌اند: افراط و تقصیر که هر دو خروج از اعتدال و لاجرم رذیلت است. کندی صراحتا تمامی فضائل بشری را مشروط در اعتدال میان دو نیروی متضاد افراط و تقصیر می‌داند و لذا اعتدال شرط اصلی فضیلت و خروج از رذیلت می‌شود؛۷ برای مثال شجاعت در میان تهور و بی‌باکی از یک ‌سو و ترس و جبن از دیگر سو قرار دارد. ترس تقصیر است و تهور افراط و حد اعتدال این دو، شجاعت نامیده می‌‌شود. بنابراین از دیدگاه کندی ذات فضیلت به اعتدال است و اصولا هیچ فضیلتی با ابتنای به غیراعتدال حاصل نمی‌‌گردد. نقش این تأمل که البته تا حدود زیادی رویکردی ارسطویی است، آنگاه در اندیشه و تمدن اسلامی روشن‌تر می‌‌شود که از یک ‌سو به نسبت بسیار وسیع و وثیق زیبایی با اخلاق و از سوی دیگر بنیادی بودن مفهوم اعتدال در این اخلاق توجه کنیم.

فارابی و زیبایی

فارابی نخستین فیلسوف جهان اسلام است علی‌الاطلاق؛ این تعبیر ابن‌خلکان است در باب وی. ابونصر محمد بن طرخان حدود سال ۲۵۷ق (۸۷۰م) در شهر فاراب که همان انزاب امروز باشد، متولد شد. فارابی را یکی از بزرگ‌ترین فلاسفه مسلمان می‌‌دانند که به تعبیری فلسفه اسلامی با او آغاز شد. رایج‌ترین لقب او «مؤسس فلسفه اسلامی» و در تاریخ اندیشه، «معلم ثانی» (پس از ارسطو به‌ عنوان معلم اول) است. آثار مهمش چون آراء اهل المدینه الفاضله، الاعمال الفلسفیه، مقاله فی اغراض مابعدالطبیعه، السیاسات المدینه، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الموسیقی الکبیر، احصاءالعلوم و…، از منابع اصلی فلسفه در جهان اسلام محسوب می‌‌شوند. «فی اغراض مابعدالطبیعه» همان رساله مشهوری است که ابن‌سینا را از سرگردانی در درک آرای ارسطو نجات داد. ابداعات و ابتکارات او در مباحث فلسفی بسیار عمیق و در ظهور فلسفه اسلامی مؤثر بوده است. نمونه‌ای از این ابتکارات را به‌ویژه در باب خیال و تخیل در مقاله‌ای تقصیلا مورد بحث قرار داده‌ام.۸

فارابی در باب ششم کتاب آرای مدینه فاضله با عنوان ‌«القول فی عظمته و جلاله و مجده تعالی»، به بحث و بررسی عظمت، مجد و جلال حق‌تعالی پرداخته و دقیقا در همین باب است که تأملات نظری خود در تعریف «جمال»، «بهاء» و «زینت» را مطرح می‌‌سازد؛ سه واژه‌ای که کاربرد مکرر و متوالی آنها بیانگر ترادف معنوی آنها در ذهن و زبان اوست؛ بنابراین در همین ابتدا متذکر شویم اولا فارابی مباحث مربوط به جمال و زیبایی و به‌تبع آنها لذت و سرور و ابتهاج را در عرصه و قلمرو صفات حق مورد تبیین و تحلیل قرار می‌‌دهد (البته در کتاب آرای مدینه فاضله و در «التنبیه» در باب احوال و افعال اخلاقی انسان) و بدیهی‌‌ترین معنای چنین رویکردی این است که او اصولا زیبایی را اول و بالذات از آن حضرت حق می‌‌داند. بنابراین هر گونه جمالی در هر موجود و مخلوق زیبایی، بریافته از وجود حضرت حق است (شبیه به رأی فلوطین که زیبایی هر شئ را متأثر از ذات آن شئ می‌‌دانست) و ثانیا میان جمال، بهاء و زینت، تفاوت ماهوی قائل نمی‌‌شود؛ امری که به نظر می‌‌رسد تا حدودی دور از منطق قرآن کریم در تمایز اندک میان حُسن، جمال و زینت است و در این باره البته سخن خواهیم گفت.

وی ابتدا هر سه واژه را چنین تعریف می‌‌کند: «الجمال و البهاء و الزّینه فی کل موجود هو أن یوجد جوده أفضل، و یحصل له کماله ألخیر»؛ یعنی جمال، بهاء و زینت در هر موجودی آن است که وجود او به نحو بر‌تر وجود یابد و کمالات خیر او را حاصل آید؛۹ تعریفی که عیناً در السیاسات المدینه با تغییر مختصری تکرار می‌‌شود.۱۰

در تحلیل و تفسیر زیبایی‌شناسی فارابی، نخست باید متذکر شویم از دیدگاه او مجد و عظمت و جلال هر شئ به‌واسطه کمال آن شئ است؛ کمالی که یا در جوهر اشیاست یا در خواص و اعراض آنها. در مورد انسان‌ها، کمال جزو اعراض محسوب می‌‌شود و نه مرتبط با ذات. به عبارتی فارابی کمال در جوهر یا ذات را خاص حضرت حق می‌‌داند و لاغیر. صریح کلام او چنین است: «الفرق بین کمال الله و کمال الانسان: کمال الله فی ذاته أو جوهره و کمال الانسان فی أعراض الجسم و النفس و من الخارج.»۱۱ و دیگر اینکه لذت و سرور و ابتهاج، محصول ذاتی رؤیت موجودات و اشیای زیباست.

فارابی در «آرای مدینه فاضله» رجوع دیگری به تعریف و تبیین زیبایی ندارد؛ اما در رساله‌های دیگری چون «السیاسات المدنیه» و «التنبیه علی سبیل السعاده»، تأملات افزون‌تری در باب زیبایی دارد. از میان این دو رساله، التنبیه جایگاه مهمتری دارد، زیرا در السیاسات المدنیه، تلخیصی از باب ششم آرای مدینه فاضله بیان می‌‌شود (البته شفاف‌تر)، اما در دو باب از التنبیه بحث جامعتری در باب زیبایی به‌ویژه زیبایی اخلاقی عرضه می‌‌شود.

مفهوم زیبایی

محور بنیادین رساله «التنبیه عَلی سبیل السعاده»، چگونگی نیل به سعادت است؛ بنابراین تمامی مفاهیمی که در آن مورد توجه و تأمل قرار می‌‌گیرند، به صورت مطلق در خدمت و استخدام ایده سعادت‌اند. زیبایی نیز ذیل سعادت و مرتبط با مفاهیمی چون خیر و کمال قابل درک و شرح است. قلمرو بحث «سعادت» در التنبیه، حیات انسان است و به تعبیر دقیق‌‌تر، سعادت انسان مطمح نظر فارابی است: «آدمی چگونه می‌‌تواند به سعادت عظمای حیات خویش نائل گردد؟» پاسخ بدین سؤال در دستگاه فلسفی فارابی، در گرو تبیین حالات دو‌گانه انسان است؛ حالاتی که یا ممدوح‌اند و قابل ستایش و یا مذموم‌اند و قابل سرزنش. جالب اینکه مبنای این مدح و ذم نیز زیبایی و زشتی است. وصول به چنین زیبایی و جمالی نیز در گرو شروط زیر است:

اولین شرط فارابی برای درک چنین جمالی، اختیار است؛ یعنی درک و حصول زیبایی باید به طوع و اختیار باشد.

دومین شرط، بی‌غرضی است؛ یعنی فعل جمیل انجام می‌‌شود فقط به این دلیل که فی‌حد ذاته زیباست، نه بدین دلیل که مقرر است انسان را به ثروت یا ریاستی برساند (این ایده فارابی به طرز استثنایی به ایده «بی‌غرضی هنر» کانت نزدیک است که باید در فرصتی دیگر به آن بپردازیم).

سومین شرط، شمولیت تعریف زیبایی است؛ یعنی نمی‌‌توانیم زیبایی ذاتی را در برخی اشیا یا برخی زمان‌ها جاری بدانیم، بلکه زیبایی در همه اشیا و در همه زمان‌ها جاری است.

به دلیل اهمیت بحث و نیز با توجه به اینکه در باب زیبایی‌شناسی فارابی تا به حال تحقیق جامعی صورت نگرفته است، شرح کامل نکات فوق را با رجوع به رساله التنبیه مورد بحث و شرح قرار می‌‌دهیم.

فارابی «التنبیه» را با این جمله آغاز می‌‌کند که: رسیدن به سعادت، غایت نهایی هر انسانی است و بنابراین در طریق رسیدن به آن، سعی و تلاش بسیار می‌‌کند. از نظر او هر کمال و غایتی که انسان نسبت به آن شوق داشته باشد، «خیر» است و در این میان، اعظم خیرات، «سعادت» است. اما تلاش‌ انسان در کسب خیر و سعادت از دو حال خارج نیست: یا در پی وصول به خیری است به دلیل سود و منفعتی که دارد، یا بدون قصد و غرض صرفاً به دنبال نفس و ذات آن خیر است.

تلاش در جهت سعادت گرانمایه‌‌ترین است، زیرا فقط به قصد سعادت انجام می‌‌شود نه قصد دیگر: «ما می‌‌بینیم وقتی که به سعادت می‌‌رسیم، پس از آن به ‌هیچ ‌وجه برای هیچ غایتی به ‌جز خود سعادت تلاش نمی‌‌کنیم، می‌فهمیم که سعادت چیزی است که بذاتها مطلوب است و هیچ‌وقت برای غیر خودش مورد طلب قرار نمی‌‌گیرد. پس با این مقدمات، روشن شد که سعادت مطلوب‌ترین خیرات و بزرگ‌ترین و کامل‌ترین آنهاست. همچنین می‌‌بینیم که وقتی سعادت برای ما حاصل می‌‌شود، با وجود آن به چیز دیگری احتیاج نداریم و آنچه چنین باشد، سزاوارترین امور است برای اینکه به خودش اکتفا شود.۱۲

پس غایت برخی از اعمال و تلاش انسان، رسیدن به چیزی دیگر است نه خود شئ؛ برای مثال ورزش کردن یا نوشیدن دوا که غایتشان رسیدن به سلامت است. لیک برخی اعمال غایتی ندارند، الا ذاتشان و طبیعی است آنچه برای ذاتش برگزیده شود، کامل‌‌تر از چیزی است که برای غیرش انتخاب می‌‌شود؛ مثلا علم هم می‌‌تواند برای رسیدن به ریاست انتخاب شود و هم برای خود علم. تردیدی نیست طلب «علم برای علم»، خیر اعظم دارد؛ بنابراین فارابی نتیجه می‌‌گیرد از شئون خیرات، چیزی گرانمایه‌تر، کامل‌‌‌تر و دارای خیر عظیم‌‌‌تر است که همیشه و بالذات مطلوب باشد و هیچ‌گاه به خاطر چیز دیگری مطلوب قرار نمی‌گیرد.

حال کامل‌ترین، بزرگ‌ترین و مطلوب‌ترین خیرات چیست؟ از دیدگاه فارابی جز «سعادت» چیز دیگری نیست؛ زیرا چون به سعادت برسیم، هرگز برای هیچ غایتی به جز خود سعادت نمی‌‌کوشیم و نیز وقتی سعادت برای ما حاصل شود، به چیز دیگری احتیاج نداریم.

بنابراین تا بدینجا روش شد: اولا اعمال خیر انسان گاه فی‌حد ذاته انجام می‌‌شود و گاه با قصد و غرضی؛ و نیز معلوم گردید اعمال زیبا سزاوار ستایش و اعمال زشت مستحق سرزنش‌اند. فارابی مبتنی بر این دو قاعده، به شرح و فحص فضایل انسانی می‌پردازد. فارابی در تداوم بحث خویش به بیان افعالی می‌‌پردازد که سزاوار ستایش یا سرزنش‌اند. این افعال سه دسته‌اند:

اول، افعالی که انسان برای انجام آن، از بدن خویش استفاده می‌‌کند، همچون ایستادن و نشستن.

دوم، عوارض نفس چون شهوت، لذت و شادی.

سوم، تشخیص و تمییزی که ذهن انجام می‌‌دهد. هیچ انسانی در حیات خود از این احوال برکنار نیست؛ احوال و افعالی که گاه نکوهیده‌اند و گاه ستوده. اگر ناپسند و زشت باشند، سزاوار نکوهش و اگر زیبا باشند، شایسته ستایش.۱۳

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.