پاورپوینت کامل شما که دین ندارید، پس آزاده باشید ۵۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شما که دین ندارید، پس آزاده باشید ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شما که دین ندارید، پس آزاده باشید ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شما که دین ندارید، پس آزاده باشید ۵۲ اسلاید در PowerPoint :
حادثه عاشورا از آغاز تا انجام حاوی درسهای الهیاتی، اخلاقی وتربیتی برای بشریت است. ولی متأسفانه درجامعه شیعه صرفا انگیزهای برای عزاداری وسوگواری شده وآموزههای آن تحتالشعاع قرارگرفته است.
حادثه عاشورا از آغاز تا انجام حاوی درسهای الهیاتی، اخلاقی وتربیتی برای بشریت است. ولی متأسفانه درجامعه شیعه صرفا انگیزهای برای عزاداری وسوگواری شده وآموزههای آن تحتالشعاع قرارگرفته است. از شروع حادثه، یعنی برخورد امویان با امام(ع) تا خروج وحرکت ایشان از مدینه بسوی مکه و از مکه بسوی کوفه، وصایا، نامهها، خطابههای صادره ازایشان، مذاکرات ایشان با امویان در کربلا، شعارها، رجزها و بالاخره جملات حین شهادت وحتی خطابههای اهل بیت بهویژه حضرت زینب و امام سجاد (ع) هرکدام قابل مطالعه وبحثهای علمی است.
یکی از جملات بسیار پرمعنائی که در اکثر منابع از جمله مقتلالحسین خوارزمی جلد دوم ص ۳۳ آمده و بعدها مرحوم مجلسی هم در بحار جلد ۴۵ص ۵۰-۵۱ آورده، جملهای است که در این جلسه میخواهیم درتشریح وتوضیح آن سخن بگوییم. مقتل خوارزمی نوشته موفق بن احمد خوارزمی (متوفای ۵۶۸ق)، از عالمان اهل سنت است. مؤلف در این اثر شیوه روایی دارد و سلسله سند را ذکر کرده است. اکثرا از ابن اعثم ونیز ابومخنف (۱۵۷ف)تاریخنگارکربلا نقل میکند. نگارنده اثر با آنکه سنی مذهب است، اما گزارشهای او مورد توجه بسیاری از عالمان شیعه قرار گرفته است.
جمله این است که بسیار سوزنده ودردناک است ولی پیام الهیاتی آن مورد تحلیل ماست.
ولم یزل یقاتل حتى قتل منهم مقتله عظیمه.فقال عمرو بن سعد لقومه: الویل لکم أتدرون مَن تقاتلون هذا ابن الأنزع البطین هذا ابن قتّال العرب فاحملوا علیه من کل جانب». وکانت الرماه أربعه آلاف فرموه بالسهام فحالوا بینه وبین رحله.
فصاح الإمام(علیه السلام) بهم:
«وَیْحَکُمْ یا شیعَهَ آلِ أَبی سُفْیانَ! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَکُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فِی دُنْیاکُمْ هذِهِ، وَارْجِعُوا إِلى أَحْسابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَباً کَما تَزْعُمُونَ».
امام دراین جمله دو روش زندگی را برای انسانها مطرح فرموده است. روش زندگی دیندارانه وزندگی غیردیندارانه ولی همراه با آزادگی . به آنان خطاب میکند و میفرماید ای پیروان آل ابیسفیان، اگر دین ندارید و از معاد نمیترسید، یعنی زندگی دیندارانه صحیح ندارید، پس روش دوم را انتخاب کنید، یعنی در زندگی دنیائی آزاده باشید.
جمله امام(ع) مشتمل بر سه بند است که ما مورد بحث قرار میدهیم:
۱-یا شیعه آل ابی سفیان
۲-ان لم یکن لکم دین ولا تخافون المعاد
۳- فکونوا احراراً فی دنیاکم
قبل از هرچیز باید توجه داشته باشیم که امام (ع) با افرادی روبروست که هرگز مدعی بیدینی نیستند، و بالعکس همه مدعی نهایت تدین وتعبد و تقید به ظواهر وحتی بواطن دین هستند. ولی امام آنان را نه پیروان رسول الله (ص)، بلکه پیروان آل ابیسفیان و ازین رهگذر، آنان را بیدین خوانده است.
حال سئوال این است که چه رابطهای میان پیروی آل ابیسفیان و بیدینی آن جمعیت وجود داشته است؟ مگر آل ابیسفیان که بودند و چه میگفتند و پیروان خود را به چه راهنمائی میکردند که امام رهنودهای آنان را بیدینی وغیردینی خوانده است؟
ناگفته روشن است که ابیسفیان از سران قریش بودکه در فتح مکه در مقابل رسولالله (ص) و یارانش با شمشیر ایستاده بود ولی باشکست قریش، به صورت ظاهر مسلمان شد. پیامبر اسلام که بنا نداشت به ایمان قلبی افراد توجه کند و به اسلام ظاهری اکتفا میفرمود و هرکس شمشیرش را زمین میگذاشت، او را به عنوان عضوی از اعضای جامعه مسلمین میپذیرفت و شهروند مسلمان محسوب میفرمود، بهرغم آنکه به وضعیت قلبی ودرونی او آگاه بود و میدانست که ابدا قلبا ایمان نیاورده، ابوسفیان را پذیرفت و از غنائم همانند دیگران و شاید بیش از دیگران سهم داد. ابوسفیان به روابط اجتماعی و روند قدرت کاملا آشنا بود. او نگاهش به حرکت رسولالله (ص) وتعلیمات قرآن یک نگاه ابزار قدرت بود. او براین باور بود که پیامبر اسلام عرب را از چادرنشینی و پراکندگی به تمدن و اقتدار رسانده و باید از این ابزار بهره برد و از این اقتدار استفاده کرد.
مطالبی که بعدها از زبان نوه ابیسفیان یعنی یزیدبن معاویه نسبت به انکار وحی و نبوت شنیده شد، مطلب تازهای نبود، بلکه دقیقا همان تفسیر و برداشتی بود که جدش ابیسفیان در روزهای آغازین پذیرش اسلام نسبت به وحی ونبوت داشت. او معتقد بود که پیامبر اسلام هدفش حکومت، اقتدار، سلطنت و ریاست وسواری برگرده مردم است ولی برای موفقیت و رسیدن به این هدف، از مفاهیمی مانند وحی، اتصال به عالم غیب، نزول قرآن و امثال آن استفاده کرده است. تعبیر یزید این بود که رسول خدا (ص) درنقش یک سلطان بازی کرده است. ابیسفیان، پیامبر(ص) را در این هدف موفق میدید؛ یعنی معتقد بود که وی به این هدف رسیده و قریش و بلکه عرب را بر دیگران پادشاه کرده و همه وسائل و تسهیلات یک برتری و سلطنت کامل را فراهم ساخته است.
ابیسفیان با همین نگاه به پیامبر و دین و تعلیمات وارد دین اسلام شد و در انتظار مرگ پیامبر(ص) نشست. با رحلت پیامبر (ص)، او برای رسیدن به هدف سعی کرد هرچه سریعتر به قدرت نزدیک شود. در نهجالبلاغه سید رضی نقل کرده که پس از بیعت مردم با ابیبکر، ابیسفیان با عدهای به سراغ حضرت مولا علی(ع) آمد و پیشنهاد بیعت با او کرد .امام که او را خوب میشناخت و به نیات و اغراضش آشنا بود، رو به آنان فرمود:
«أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاهِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ الْمُنَافَرَهِ وَ ضَعُوا تِیجَانَ الْمُفَاخَرَهِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَهٌ یَغَصُّ بِهَا آکلُهَا وَ مُجْتَنِی الثَّمَرَهِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کالزَّارِعِ بِغَیْرِ أَرْضِهِ.(نهج البلاغهرخطبه ۵)»
«ای مردم، امواج طوفانی فتنهها را که حیات شما دریانوردان اقیانوس هستی را به تلاطم انداخته است، با کشتیهای نجات بشکافید و پیش بروید. از راه عداوت و نفرت از یکدیگر برگردید، و طریق مهر و محبت پیش بگیرید. تاجهای فریبای مباهات و افتخار به یکدیگر را از تارک خود بردارید و بر زمین نهید. آن کس به مقصود خویشتن نائل گشت که پر و بالی داشت و به پرواز درآمد، یا فاقد قدرت بود، از هجوم به مخاطرات خودداری کرد و آسوده گشت. اینگونه زمامداری مانند آبی کثیف است که با مشقت بیاشامند و چونان لقمه ناگواری است که با خوردنش به غصه و اندوه گرفتار آیند. کسی که دست به چیدن میوه نارس ببرد، چونان کشاورز است که در غیر زمین خود بکارد.»
امام (ع) با قطع نظر از وضعیت حقوقی بیعت مردم با ابیبکر، میدانست که ابیسفیان باقرائت خاصی که خودش از دین و بعثت نبوی دارد، میخواهد به هدف خود یعنی قدرت نزدیک شود و از این نمد برای خود و عشیره و قوم خودکلاه بسازد. لذا دست رد به سینه آنان زد و حرکت آنان را فتنه و مفاخره قومی خواند و اثر اختلاف و فتنه را بیان فرمود.
ابیسفیان دوران دو خلیفه، یعنی ابیبکر و عمر را تحمل کرد تا آنکه نوبت به عثمانبنعفان رسید. او از قبیله ابیسفیان، یعنی بنیامیه بود. لذا بازیگر میدان شد و آن جمله معروف را از زبانش بیرون آمد. بسیاری از مورخین و محدثین معتبر سنی و شیعه نوشته و روایت کردهاند، و از جمله مسعودی در مروجالذهب مینویسد: «چون عثمان بنعفان که از بنیامیه بود به خلافت رسید، با جمعی از بنیامیه وارد خانهاش شد. در آن هنگام ابوسفیان که نابینا شده بود به حضار گفت: آیا غیر از بنیامیه کسی در میان شما هست؟ حضار گفتند: نه، ابوسفیان گفت:
قال یا بنیامیه; تلقّفوها تلقف الکره، فوالذی یحلف به ابوسفیان مازلت ارجوها لکم ولتصبرن الی صبیانکم وراثه(مروج الذهب جلد ۱ ص ۳۵۱)
ای بنیامیه! خلافت اسلامی را مانند گوئی بازیچه خود
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 