پاورپوینت کامل نقش ایرانیان در تمدن اسلامى ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقش ایرانیان در تمدن اسلامى ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش ایرانیان در تمدن اسلامى ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش ایرانیان در تمدن اسلامى ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint :

شاید عنوان این مقاله را تا اندازه‌‏اى طولانى پندارند؛ ولى با ارائه نمونه‌‏هاى دقیق، کوشش خواهم کرد تا ارزش جاودان فرهنگى و بین‌‏المللى همکارى متفکران ایرانى را در قرون وسطى، در راه پیشرفت تمدن اسلامى ثابت کنم.

ترجمه: دکتر منوچهر بیات مختارى

شاید عنوان این مقاله را تا اندازه‌‏اى طولانى پندارند؛ ولى با ارائه نمونه‌‏هاى دقیق، کوشش خواهم کرد تا ارزش جاودان فرهنگى و بین‌‏المللى همکارى متفکران ایرانى را در قرون وسطى، در راه پیشرفت تمدن اسلامى ثابت کنم. ایران، همانند چین، قدیمی‌‏ترین ملت جهان است؛ ملتى که حتى پیش از فرانسه توانسته است بدون هیچ گونه فکر امپریالیستى و استیلاگرانه حدود خود را مشخص کند و به مرزهایى دست یابد که دیگران بدان نام «فضاى حیاتى» داده‌‏اند. شمال و جنوب ایران کهن در قدیم، به دریاها منتهى می‌‏شد؛ ولى در دو مرز دیگرش شک و تردید وجود داشت. با وجود این، ایران هرگز از آن حدى که به نظرش عاقلانه و منطقى می‌‏رسید، پا را فراتر نگذاشته است.

آنگاه که متفکران یک ملت، میراثى معنوى در اختیار دارند که از حدود جغرافیایى سرزمینشان تجاوز می‌‏کند، این خود داراى ارزش فرهنگى بین‌‏المللى قاطعى است که اساس آن بر استقلال ملى استوار می‌‏باشد. اصل ملیت‌‏ها که از زمان انقلاب کبیر فرانسه الهام‌‏بخش آن‌همه افکار فلسفى، سیاسى، اجتماعى یا نژادی‌‏دست چپى یا دست راستى بوده، در ایران انعکاسى عظیم داشته است. طبیعتاً پس از اغتشاشات و انقلابات جنگ جهانى دوم، این گرایش ملی‌‏ کاملا آشکار مى‌شود. در واقع می‌‏باید در برابر فکر تبعید اجبارى، مهاجرت آمران دسته‌‏جمعى انسان‌‏ها مقاومت کرد؛ ولى چگونه می‌‏توان با چنین فکرى مبارزه کرد؟ تنها با اثبات این اصل که ارزش بین‌‏المللى میراث متفکران یک مملکت در سرزمینى کهن کاملا استوار می‌‏شود و جلوگیرى از درخشش آن در وراى مرزهاى محدودش، لطمه عظیمى بر پیکر بشریت خواهد زد.

براى دوره هزار ساله‌‏اى که متفکران ایرانى، به زبانى سامى که در ابتدا برایشان بیگانه بوده سخن گفته‌‏اند، نباید تأسف خورد. بدون شک کسانى با اختراع مشتقات ایرانى به جاى بعضى از کلمات عربى، براى توجیه این دوره بسیار طولانى متشکل قریحه فرهنگى ایران، کوشش کرده‌‏اند؛ ولى ظاهراً این روشی‌‏سطحى و در عین ‌‏حال قدیمى است، و همان طور که مى دانیم، در قرن دهم حمزه اصفهانى براى بعضی‌‏از مشتقات بدین کار متوسل شده است. به این موضوع باید عمیق‌‏تر نگریست. در مرکز سلت (cealtes) و لیگور (Ligures) فرانسه متفکرانى بوده‌‏اند که مدت هزار سال، به‌‏‌‏زبان لاتینى که به آنان تعلق نداشت سخن گفته‌‏اند؛ ولى مع‌‏ذلک، از خلال زبان ‌‏‌‏‌‏لاتینى بین‌‏المللى، این کشور فرانسه بود که در طى قرون وسطى، با نور معرفت و دانش خود سراسر اروپاى غربى را روشن کرد و به منابع امکانات زبان خود که بیش از نیازهاى محدود مردم و وظیفه فرهنگى بین‌‏المللى در میان ممالک غربى و سراسر جهان بود، پى برد. چنین وضعى نیز براى زبان ایرانى که بیش از پیش زبان تمدن سراسر خاورمیانه می‌‏باشد و باید چنین بماند، صادق است. امروزه اگر تأثیر نویسندگان معاصر ایران تا حدود زیادی‌‏از مرزهاى این کشور فراتر می‌‏رود، به‌‏خاطر افکار عالیه ایرانیان قرون وسطى است که قبلا یک زبان مشکل و بیگانه را منظم کرده و به‌‏کار برده‌‏اند.

زبان فارسى

در سفر به هند دریافتم که در این سرزمین تعداد کسانى که کتب ایرانى مطالعه می‌‏کنند، از کشور ایران افزون است. در شبه‌قاره هند میلیون‌ها مسلمان وجود دارد و قسمت اعظم این مردم براى مطالعه فقه و اصول اسلام، و داشتن بیانى شاعرانه، از زبان فارسى استفاده می‌‏کنند.در اینجا شایسته است خاطره یک دوست، یعنى محمد اقبال را که یکى از شعراى بزرگ پارسى‌گوى بود، وقتى براى زیارت مرقدش به لاهور رفتم، یادآورى کنم. او فردى میهن‌‏پرست بود که با اختصاص اولین اثرش به توسعه مسائل مذهبى در ایران، وابستگى و دلبستگى خود را به میراث معنوى ایرانى ثابت کرده است. اقبال این وابستگى را با زیارت بسیار مهیج و پرشورى که از آرامگاه حکیم سنایى در شهر غزنین به عمل آورد و چگونگى آن را در همین شهر برایم نقل کردند، کامل کرد. پرواضح است که شهر غزنین در تملک ایران نیست؛ ولى جزء میراث فرهنگى و معنوى ایران محسوب می‌‏شود و با توجه به چنین روحیه‌‏اى است کهاقبال ساعتى را در حال سکوت و غرق در اشک، در مقابل مقبره حکیم سنایى گذراند؛ زیرا وى حقیقتاً معرّف دوره‌‏اى از طرز تفکر ایرانى و مبین سرشتى محکم و کم‌‏نظیر بود و در عین حال افکارش داراى ارزش فلسفى جاودانى می‌‏باشد. بدین‌‏گونه زبان ایرانى، به صورت زبان افکار مذهبى و اخلاقى در شبه‌‏قاره هند باقى می‌‏ماند. من در شهر اگرا و در جوار آرامگاه بسیار‌‏‌‏زیباى اعتمادالدوله وزیر، نسخه‌‏اى از غزلیات حافظ یافتم که در تفسیر ضمیمه آن، نویسنده کوشیده بود تا از اشعار عاشقانه شاعر، کلیه مفاهیم فقه و اصول مذهب اسلام را استخراج کند! این تفسیر در واقع، نوعى اقتباس از مسائل فرهنگى عربى به وسیله فکر ایرانى بود و عقاید و نظریات بدیع شخصى به آن افزوده شده بود؛ عقایدى که از حدود مرزها تجاوز کرده بود؛ زیرا به خاطر داشته باشیم که این کتاب را در هند مطالعه می‌‏کردند.

در ترکیه نیز زبان ایرانى وسیله‌‏اى براى درک مسائل مذهبى بوده است. کهن‌‏ترین کلماتى که آنها براى افکار مذهبى به کار برده‌‏اند، مثلا براى تعیین بهشت «اوچماق» و جهنم «تموق»، کلماتى ایرانى هستند که به وسیله دبیران سُغدى به آن طرف مرزهاى سیاسى ایران منتقل شده‌‏اند. امروزه نیز در ترکیه، سخن گفتن از امور عاشقانه بدون استعمال واژگان ایرانى ناممکن است؛ در محضر افراد تحصیل‌‏کرده ترکیه جز با استناد به موضوعات قدیمى شعر ایرانى، طرح مسائل عشقى امرى محال می‌‏باشد. مردم مناطقى چون گنجه که امروزه زبان ترکى آذرى در آنجا رایج است، به‌خوبى می‌‏دانند که سرزمین آنها وطن حکیم نظامى بزرگ بوده است.

تأثیر بر عربى

در سرزمین عربى نیز تأثیر متفکران ایرانى، حتى بر روى ساختمان زبان عربى مشهود است. با توجه به تأثیر متفکران ایرانى بر روى زبان عربى، ما در برابر مسأله بسیار دقیقى قرار می‌‏گیریم. فارسى یک زبان هندواروپایى است و عربى، زبانى سامى. نتیجتاً درک تأثیر اولى بر روى دومى حتى از تأثیر زبان لاتینى بر زبان فرانسوى مشکل‌‏تر است. دانشمندان ایرانى آرامى، به طورى تفوق فکرى و فرهنگى خود را بر روى زبانى بیگانه اعمال کردند که در آن به ایجاد شباهت‌‏هاى ویژه‌‏اى که خاص زبان آریایى است، توفیق یافتند؛ مانند: استعاره و کلمات ربطى که اجزاى جمله را به یکدیگر مربوط می‌‏سازند؛ سراسر این نثر عربى خاص که ابن‌‏مقفع توانسته آن را جاودان سازد، بیش از حد برای ‌‏یک نثر سامى، داراى کلمات اضافى است؛ ولى با وجود این، نثر او با حمایت سجع‌‏ها، در برابر گذشت زمان‌‏‌‏‌‏‌‏مقاومت کرده و بدین ترتیب توانایى انطباق فکر ایرانى را با این زبان کاملا متفاوت، آشکار ساخته است.

در قسمت عروض که منحصراً عربى است و یا در زمینه شکل کلمات که خاص هر زبانى است، من چنین ادعایى نمی‌‏کنم؛ ولى در قسمت معانی ‌‏و بیان و نثر مسجع این امر، صادق است. مع‌‏ذلک عده‌اى از متفکران ایرانی‌‏الاصل معرّب که در دربار خلفاى بغداد می‌‏زیستند، و حتى بعضی‌‏از اعضاى خانواده خلفا، مانند خلیفه ابن‌‏المعتز اولین قواعد معانى و بیان عربى را بدون شک تا حد زیادى از روى قالب‌هاى فارسى انجام دادند.

مسأله قالب‌هاى فارسى در زمینه اخلاق و مخصوصاً اخلاق اجتماعى که آن را «مرآت امیران» می‌‏نامند، مطرح می‌‏شود. تمام کتب افسانه‌‏اى که براى تهیه حماسه جاودان فردوسى مورد‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏استفاده قرار گرفته است، نتیجه کار طاقت‌‏فرسای این متفکران ایرانى می‌‏باشد که در آن زمان به عربى می‌‏نوشتند و تمام گذشته ادبى دوره ساسانیان را به این زبان ترجمه می‌‏کردند. شاید بگویند که این عناصر منحصراً جزء میراث فرهنگى ایران نبوده و بسیارى از آنها یونانی‌‏الاصل هستند و به زمان فتح اسکندر مربوط می‌‏شوند. من بارها مسیر مشهور اسکندر را نه فقط از کرمانشاه و بیستون تا رى و شهر صد دروازه (دامغان) پیموده‌‏ام، بلکه فراتر رفته و از افغانستان تا اتک (Attok) را در کنار رود سند زیر پا گذاشته‌‏ام. به خوبی‌‏می‌‏دانم که اقلیت‌‏هاى فراوان یونانى، حتى در دورافتاده‌‏ترین مناطق وجود داشتند؛ زیرا آنها مخصوصاً در ناحیه باختر (Bactrian: بلخ) رحل اقامت افکندند.

در نتیجه اگر گفته شود که عناصر یونانى در تمدن ایرانى وجود دارد، امرى بسیار طبیعى خواهد بود. این مسأله جاى تردیدى در زمینه معمارى و جنبه تزیینى کارهاى هنرى بناها ندارد؛ آنگاه که ما در تخت‌جمشید و بر فراز آن ایوان بسیار زیبا و مشرف بر دشت عظیم و باشکوه قرار داریم، به‌خوبى پى می‌‏بریم که احضار معماران یونانى براى اجراى نقشه‌‏هایى که فرمانرواى هخامنشى رسم کرده بود، بیهوده نبود؛ ولى براى ایران استفاده از عناصر آریایى همانند عناصر یونانى کار مشکلى نمی‌‏توانست باشد.

از سوى دیگر ما می‌‏توانیم عناصر ویژه ایرانى را از عناصرى که سرچشمه یونانى دارند، بازشناسیم؛ زیرا از همان زمان گزنفون، یونانیان به آنچه فاقدش بودند و به آنچه ایران می‌‏توانست به آنان بدهد، پى برده بودند. این خود یکى از دلایلى است که ایران را براى ایفاى نقش عجیبى که فتح اسلام باعث آن شد، آماده می‌‏کرد. من معتقدم که قبل از ورود اعراب، بعضى نشانه‌‏هاى سامى در ایران وجود داشت؛ ولى این مطلب بسیار مورد بحث است و برعکس، دانشمندانى چون دارمستتر (Darmsteter) گمان می‌‏کنند که تأثیر ایران بر بنی‌‏اسرائیل و آرامیان مقدم بوده است. در هر حال جاى شک نیست که بین آنان تأثیرات متقابل وجود داشته است و از زمانى که به یاد داریم در سرزمین عیلام، سامی‌‏ها با عناصر ایرانى درهم آمیخته بودند.

تدارک یک تمدن اساساً مذهبى و داراى عناصر سامى به دست متفکران ایرانى، خالى از اشکال نبود؛ ولى به علت اینکه موفقیت‌‏هاى نسبى ‌‏قبلى، مقدمات این تمدن را آماده کرده بود، رفع این اشکال امکان‌‏پذیر شد. حکومت هخامنشى اولین امپراتورى جهان بود، و در دوره ساسانى طبقه کارمندان (یعنى دبیران) به طور آشکار از دبیرانى که به دو زبان مسلط بودند تشکیل می‌‏شد؛ و همین طبقه در دوره بعد از اسلام تبدیل به «شهود» حرفه‌‏اى شد. می‌‏توان گفت که کتیبه‌‏ها، همانند نامه‌‏هاى دیوانى، رسماً به زبان آرامى بود؛ زیرا این دبیران اصلا آرامى بودند. دوگانگى در خط و ثبت و نگارش حیات این امپراتورى عظیم نیز به کوششى در راه اعتلاى تمدن منتهى می‌‏شد و به یک انطباق مافوق ملى عناصر فرهنگى می‌‏انجامید که وارد مملکت می‌‏شدند و حکام آنان را در پایتخت‌‏ها متمرکز می‌‏کردند. چنین وضعى در آسیاى مرکزى با دبیران سُغدى ایغورى و در هند با طبقه «کایاست‌‏ها» که تحت تأثیر روح ایرانى بودند، وجود داشت.

بنابراین در این میان آنچه را خاص ایران است، مى توان تشخیص داد و در این رواج و گسترش فرهنگى در یونان آسیا، تمییز موضوعات و مسائلى که اصلا یونانى نمی‌‏باشد امرى ساده است؛ مثلا اگر اولین علماى مذهب اسلام حکمت رواقیان را بر فلسفه ارسطو، با وجود مدارک فراوان یونانى آن ترجیح دادند، بدین علت است که نوعى غریزه و ‌‏توجه و انگیزه فکرى نسبتاً سامی‌‏تا حدودى آمادگى قبلى در نزدشان ایجاد کرده بود؛ غریزه و انگیزه‌‏اى که در ابتدا از الفت ایرانیان با دبیران آرامى حکومت هخامنشی، و سپس در زمان حکومت ساسانی ناشى ‌‏می‌‏شد و باعث می‌‏گشت که در نظر آنان قبول مفهوم جهان با مفهوم یونانى اروپایى آن تا حدودى متفاوت باشد. در یونان آسیا، رواقیان بسیار متمایزند و این تمایز، بر اثر مفهومى فلسفی‌‏است که منحصر به آسیا نمی‌‏باشد، بلکه اساس آن مبتنى بر اتحاد و تلفیق بسیار شگفت و جالب عناصر سامى و کلدانى آرامى شده از یک سو و ایرانى از سوى دیگر می‌‏باشد؛ و آغاز آن با نابودى تخت‌‏‌‏جمشید همزمان بوده است.

در اینجا باید گفت ایران قبلا یک بار حدود فرهنگى خود را مشخص کرد. در گذشته، اگر در میان ملل هندواروپایى غرب پامیر فقط ایران مسیر مشخصى را از جهت فرهنگى انتخاب کرد، علتش بود که قرنها قبل، با پذیرفتن زبان اوستایى به طرز عجیبى خود را از قید سنسکریت رها ساخت، و بدین ترتیب این دو زبان از یکدیگر جدا شدند؛ این تفکیک فرهنگى بسیار عمیق است؛ زیرا در ایران کلمه «اهوره» که معرّف خدایان می‌‏باشد، در زبان سنسکریت براى تعیین «اسوره» یعنى اهریمنان به کار می‌‏رود. اساس این جدایى بر دانش مذهبى متفاوتى استوار است؛ زیرا در آن زمان، ایران به مذهب دیگرى که با مذهب هندوان فرق داشت، ایمان آورده بود.

بنابراین از همان آغاز، ایران داراى شخصیت فرهنگى خاص خود بود و فتح اسکندر نتوانست تمام امکانات و استعداد همانندسازى عناصر سامى را از کف او برباید. قدرت همانندسازى عناصر سامى در ایران چنان عمیق بود که ایران، در این زمینه شاید از یونان هم پیشى گرفته بود. باید بگویم اگر در گذشته، تمدن یونان وسیله انتقال مسیحیت بود، ایران نیز عامل بسط و اشاعه بین‌‏المللى دین اسلام به‌‏شمار می‌‏رود.

بدون شک در گذشته، از جهت اقتصاد و از نظر جمعیت، عناصر سامى به ایران رخنه کرده‌‏اند. در شوش این موضوع کاملاً چشمگیر است. ما به روایت مقبره دانیال نبى در این منطقه کاملا آشنا هستیم. «داستان طوبیت» (Tobiet) ما را به سوى همدان هدایت می‌‏کند و خاطره استر هنوز هم در آنجا زنده است. پس از تحقیقات دقیق در تاریخ تحریکات اقتصادى شیعیان علیه عباسیان، این مسأله ثابت شده است که قبایل صنعتگر طرفدار ایران در یمن و حمدان اساس این ماجرا بودند. آنها عملیات خود را با تکیه بر تشکیلات بانکى ابتدایى توسعه می‌‏دادند و تشدید می‌‏کردند. اگر در سال ۲۹۶ق ر ۹۰۸م، ابن معتز نتوانست بیش از یک روز خلافت کند، علت آن بود که وى دسیسه‌‏اى ضد شیعى ترتیب داد و در آن زمان شیعیان بغداد که غالبشان ایرانى بودند، تحت رهبرى خاندان نوبختى قرار داشتند و این خانواده نیز صرافان درجه اول را تحریم کرد، به طورى که خلیفه نتوانست حقوق سربازان را بپردازد و مجبور به ترک خلافت شد و دو روز بعد به قتل رسید.

نظریات متعددى نیز درباره چگونگى تاریخ دستور زبان عربى می‌‏توان مطرح کرد. مدرسه دستورى کوفه که در سرزمینى اساساً شیعه و پر از اقلیت‌‏هاى ایرانى قرار دارد، اجباراً از روش و سنت مدرسه یونانى پرگام پیروى می‌‏کند؛ ولى در گذشته تأثیرات فراوان ایران، در پرگام نفوذ کرده بود و در صورتى که مدرسه اسکندریه به فلسفه ارسطو عمل می‌‏کرد، مدرسه پرگام از حکمت رواقیان پیروى می‌‏نمود. بالنتیجه، در این زمینه نیز تعلق و وابستگى تعدادى از مدارس یونانى آسیایى را به افکار ایرانی‌‏مشاهده مى کنیم.

سلمان فارسى

خاطره سلمان همیشه مرا تحت تأثیر قرار می‌‏دهد. من بارها به زیارت آرامگاه او در نزدیک بغداد رفته‌‏ام و حقیقتاً معتقدم که او یک شخصیت پرارج تاریخ است. در سال ۱۹۳۳ رساله‌‏اى نوشتم و در آن سعى کردم این موضوع را ثابت کنم که سلمان معرف اولین شکوفه‌‏هاى اسلام ایرانى است. ما در این مورد شاهدى در اختیار داریم: پیغمبر(ص) در مدینه بود و پی‌‏ریزى یک مملکت مسلمان را شروع می‌‏کرد. در این هنگام سلمان فارسى به نزد او می‌‏آید. این مرد که یکى از باوفاترین یاران پیغمبر به شمار می‌‏رفت. او حامل یک فکر محبت خاص و ابراز حق‌‏شناسى ویژه بود. او در وجود پیغمبر، نماینده قانونى جدید وحی‌‏الهى را مشاهده می‌‏کرد و ایمان آورد.

خواه در زمینه مذهب و خواه در مورد زبان عربى، مدافعان بی‌‏چون و چراى آنها، همیشه و در طى قرون، خارجیان و به اصطلاح «موالیان» بوده‌‏اند، و مسأله ارشاد موالى و ابدال‌ها که سلمان خود سرسلسله‌شان بود، از همین قبیل می‌‏باشد. بدین ترتیب سلمان در جوار پیغمبر(ص)، نقش نماینده یک تمدن کهن را ایفا می‌‏کند؛ مثلا در یک مورد، سلمان فنون جنگ خندق را خود پیشنهاد کرد. این اولین و آخرین رهاورد علمى نبود که ایران به اسلام جوان تقدیم کرد. بعداً نیز این امر بارها تکرار شد. ایرانیان بودند که چگونگى ایجاد سالنام هرمزان را به مسلمانان آموختند و نیز در نتیجه دانش آنان بود که تطابق سالنامه‌‏هاى نجومى در دربار خلفا تحقق پذیرفت. ولى مقام سلمان والاتر از آن است؛ در تمام ممالک اسلامى او را به‌‏‌‏عنوان حامى اصناف و صاحبان فنون و حرف می‌‏شناسند. حتى مسلمانانى که اطلاع چندانى از ایران ندارند، او را فردى می‌‏شمارند که حقیقتاً رهبر، پیشرو و راهنماى روحیه صنعتگرانه است؛ روحیه‌‏اى که ادعاى تربیت صنعتگران ماهر را ندارد، بلکه در زندگى اجتماعى به حرمت و مقام کار، ارزش و مفهوم واقعى آن را می‌‏دهد.

در این زمینه نیز افسانه سلمان با حقیقت توأم است. در اولین شهرهاى بزرگ مسلمان عرب، مثلا در بین‌‏النهرین، اصناف ایرانى که تا حدى خود را با وضع موجود تطبیق داده و به اسلام ایمان آورده بودند، وجود داشتند. و این خود مبیّن جنبه‌‏اى بسیار جالب از این امر است که کشورى عمیقاً عربى، با علوم و فنون ایرانى آشنا می‌‏شود و در راه جهش و گسترش فکر ایرانى به سوى عدالت، به طور همه‌‏جانبه شرکت می‌‏کند.

بنابر سنت اسلام، سلمان پاک‌‏دوست پیغمبر(ص) بود و پس از وفات او نسبت به تمام افراد خانواده‌‏اش نیز چنین بود. او فرزند معنوى پیغمبر و فردى خارجی‌‏است که حتى بهتر از خویشان نسبى مفهوم وصیت دوستى را درک می‌‏کند؛ او کسى است که اسماعیلیان فرشته‌‏اش می‌‏دانند و دروزیان پروردگارش می‌‏خوانند! سلمان در محلى در کنار دجله مدفون است که در قدیم شهر عظیم مدائن در آنجا قرار داشت، همان تیسفون بزرگ.

پرواضح است که تمام علوم و فنون متفکران ایرانى در تمدن اسلامى رواج یافته، به‌‏طورى که تا کاتالونى (catalogne)، کلیساهایى به سبک معمارى رومان (Romane) به‌‏‌‏‌‏وسیله استادان و معماران ایرانى ساخته شده است. اگر گفته شده: «تا زمان امام محمد غزالى و کیمیاى سعادت او، نبوغ ایرانى رو به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.