پاورپوینت کامل عرفان و سیاست ۸۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عرفان و سیاست ۸۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عرفان و سیاست ۸۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عرفان و سیاست ۸۹ اسلاید در PowerPoint :
با گسترش و رواج تشیع دوازدهامامی در ایران عصر صفوی، تحولی در فضای تدریس و تحصیل عرفان ایجاد شد. در دوران اولی حکومت صفویان، بسیاری از طرق تصوف رواج و رونق یافت؛ اما از قرن ۱۷مر۱۱ق به این سو، بهخصوص در میان علمای شیعه که از این پس به جای لفظ «تصوف»، از لفظ «عرفان» استفاده میکردند، مخالفتهایی علیه تصوف صورت گرفت.
آنچه در پی میآید، بخشی از مقاله بلندی است که دکتر نصر ذیل موضوع «عرفان نظری و تصوف علمی و اهمیت آنها در دوران کنونی» نگاشتهاند. توضیح ایشان دربار چرایی ظهور عارفی معاصر در عرصه سیاست، شایان توجه و تأمل است.
ترجمه: انشاءالله رحمتی
با گسترش و رواج تشیع دوازدهامامی در ایران عصر صفوی، تحولی در فضای تدریس و تحصیل عرفان ایجاد شد. در دوران اولی حکومت صفویان، بسیاری از طرق تصوف رواج و رونق یافت؛ اما از قرن ۱۷مر۱۱ق به این سو، بهخصوص در میان علمای شیعه که از این پس به جای لفظ «تصوف»، از لفظ «عرفان» استفاده میکردند، مخالفتهایی علیه تصوف صورت گرفت. هرچند انواع دیگر آثار صوفیانه و عرفانی در این دوران از سوی طریقههای مختلف صوفیه مانند «طریق ذهبیه» انتشار مییافت و عرفان شیعی نیز در برخی محافل رونق یافته بود، ولی در قیاس با دوران قبل، آثار جدید اندکی در این دوره در موضوع عرفان نظری به منصه ظهور رسید. تأثیر اصلی مکتب ابنعربی از طریق آثار ملاصدرا نمایان شد. ملاصدرا سخت متأثر از آرای شیخ اکبر (ابنعربی) بود و در «اسفار» و دیگر آثار خویش بهوفور مطالبی را از او نقل میکند؛ ولی به بیان اصطلاحی، مکتب ملاصدرا به نام حکمت شناخته میشود نه به نام عرفان، گو اینکه ملاصدرا عارف هم بود و کاملا به تعالیم ابنعربی احاطه داشت؛ ولی ملاصدرا عناصری از تعالیم عرفانی را در «حکمت متعالی» خویش تلفیق کرد و بر خلاف ابنعربی یا قونوی، رسالههای مستقلی در موضوع عرفان محض تألیف نکرد. قابل توجه اینجاست که ملاصدرا برخلاف کاشانی یا قیصری، نه شرحی بر فصوص از خود بر جای گذاشت و نه رسالهای همانند «تمهیدالقواعد» تألیف کرد.
به علاوه شاگردان وی مانند فیض کاشانی که عارف هم بود و یا فیاض لاهیجی، نیز آثار عمدهای در زمینه عرفان نظری محض، تألیف نکردند. مکتب عرفان نظری، یقیناً در دوران صفویه تداوم یافت؛ ولی حرکت عمده فکری این دوران متوجه ایجاد مکتب «حکمت متعالیه» بود که آرای اصلی عرفان مانند نظریه وحدت وجود را در نظام فلسفی خویش تلفیق کرده بود؛ ولی ساختار نظریات این مکتب، شیوه بیان و نوع استدلال و احتجاج آن، از عرفان متمایز است. به علاوه موضوع حکمت، «وجود به شرطِ لا»ست، حال آنکه موضوع عرفان، «وجود لا بشرط» است.
احیای تعالیم عرفان نظری
در دوران قاجار، تعالیم عرفان نظری به صورت جدی احیا شد و شروح مهمی درباره متون اصلی این سنت به رشته تحریر درآمد. این احیای عرفان نظری مقارن با احیای تعالیم مکتب ملاصدرا بود و بسیاری از اساتید این دوران، هم حکیم بودند هم عارف، و حال آنکه عرفان همچنان تأثیری عمیق بر فلسفه داشت. نخستین شخصیت برجسته دوران قاجار در زمینه عرفان که باید در اینجا از او یاد کرد، سیدرضی لاریجانی (متوفای ۱۸۵۳مر۱۲۷۰ق) است که در حکمت شاگرد ملاعلی نوری بود؛ ولی در مورد شجره او در عرفان مطالب چندانی نمیدانیم. گفتهاند او حالات روحانی رفیعی داشت و معاصرانش وی را «صاحب حال، مالک باطن» لقب دادهاند.
مهمترین شاگرد سیدرضی، آقا محمدرضا قمشهای (متوفای ۹ـ ۱۸۸۸ر۱۳۰۶ق) است که بسیاری از صاحبنظران ایرانی در زمینه عرفان، او را ابنعربی ثانی و برجستهترین شارح متون عرفانی مانند فصوص از زمان قونوی به بعد، میدانند. آقا محمدرضا در اصفهان تحصیل و بعدها به تهران مهاجرت کرد و شاید از این پس، تهران به مدت چندین دهه مهمترین مرکز آموزش عرفان نظری شد. او در تهران شاگردان بسیاری هم در حوزه عرفان و هم در حوزه حکمت تربیت کرد. همچنین تعلیقهها و شروح مهمی بر آثاری چون تمهیدالقواعد و شرح قیصری بر فصوص و آثار ملاصدرا به رشته تحریر درآورد و رسالههای مستقلی نیز تألیف کرد. آقا محمدرضا نیز همانند بسیاری از اساتید عرفان نظری، شاعری خوشقریحه بود و اشعاری سرود و در شاعری «صهبا» تخلص میکرد. او بر اهمیت سلوک معنوی و نیاز به پیر و مرشد روحانی تأکید میورزید.
یکی از شاگردان برجسته آقا محمدرضا، میرزا هاشم اشکوری رشتی (متوفای۱۹۱۴ر۱۳۳۲)، شارح «مصباحالانس» بود که سرپرستی حوزه تدریس عرفان را در تهران پس از آقا محمدرضا به عهده گرفت. او نیز استاد حکیمان و عارفان سرشناس قرن گذشته مانند میرزا مهدی آشتیانی (م ۱۹۵۳ر۱۳۶۲)، میرزا احمد آشتیانی (م۱۹۴۰ر۱۳۵۹)، سیدمحمدکاظم عصار (م ۱۹۷۵ر۱۳۹۶) و محمدعلی شاهآبادی (۱۹۵۱ر۱۳۶۹) بود.
شاهآبادی شخصیتی درخور اهمیت است، اما نه فقط به خاطر نوشتههایش در زمینه عرفان که «رشحاتالبحار» از آن جمله است، بلکه به این دلیل که او استاد آیتالله خمینی در عرفان نظری است. آیتالله خمینی فصوص را در محضر او بدون حضور هیچ شاگرد دیگری فراگرفت. بسیاری از اندیشههای آیتالله خمینی در «تعلیقات»، «شرح دعای سحر» و «مصباحالهدایه الی الخلافه والولایه»، بیانگر تفاسیر شاهآبادی است و او خود برای استادش احترام و شأن و منزلت والایی قائل بود.
شهرت و نفوذ سیاسی گسترده آیتالله روحالله خمینی (متوفی به ۱۹۸۹مر۱۴۰۹ق)، مانع از آن شده است تا بسیاری از مردم در جهان غرب و حتی در خود جهان اسلام خارج از ایران، آثار عرفانی وی و حتی جایگاه رفیعش در تاریخ ممتد عرفان نظری را به طور جدی مورد توجه قرار دهند.۱ تردیدی نیست که او در سنین جوانی علاقهمند به عرفان شد و در سالهای بعد نیز که به تحصیل علوم نقلی و حکمت اشتغال داشت، عشق و علاقه شدیدش به عرفان همچنان پابرجای ماند، با آنکه استاد مبرز حکمت متعالی ملاصدرا هم بود.۲ او در آثار خویش میان عرفان شیعی و عرفان ابنعربی جمع کرده است؛ برای مثال «شرح دعای سحر» به سنت عرفان شیعی تعلق دارد و «تعلیقات علی شرح فصوصالحکم» و «مصباح الانس» متعلق به سنت عرفان ابنعربی است؛ البته سنت ابنعربی به همان صورتی که عارفان شیعه طی قرون گذشته آن را تفسیر کرده و آرای بدیع بسیاری را در مقام فهم این متون کلاسیک مطرح ساختهاند. کتاب «مصباح الهدایه»، ترکیبی از این دو مکتب عرفان است. دیگر آثار عرفانی آیتالله خمینی(ره) مانند «چهل حدیث»، «سرّالصلوه»، «آدابالصلوه» و «شرح حدیث جنود عقل و جهل»، آثاری است که ماهیتی باطنی و عرفانی دارد و یادآور آثار امثال فیض کاشانی یا قاضی سعید قمی است و حتی به آثاری قدیمیتر از آثار فیض کاشانی و قاضی سعید، یعنی به آثار کلاسیک تصوف شباهت دارد. و البته نمیتوان آنها را کاملا تحت مقوله عرفان نظری محسوب کرد.۳ در ضمن آیتالله خمینی اشعاری سروده است که دارای ماهیت حکمی و عرفانی است.
برای بسیاری از افراد جالب توجه است و حتی ممکن است شگفتآور باشد که میبینند آیتالله خمینی که در اوایل عمرش نه فقط به عرفان نظری، بلکه به عرفان عملی که بر ریاضت و عزلت و ترک دنیا تأکید میکند، بسیار علاقهمند بود، در اواخر عمرش کاملا وارد صحنه سیاست شده است. کلید این معما را بیش از هر چیز باید در همان مراحل سلوک معنوی و سفر آدمی از خلق به سوی حق و رجعت وی از حق به سوی خلق جستجو کرد که ملاصدرا در آغاز «اسفار اربعه» به آن پرداخته است. این اسفار هم شامل مرحله سفر از «خلق» به «حق» است و هم شامل مرحله بازگشت به «خلق» به همراه «حق». ثانیاً کلید این معما را باید در تفسیر آیتالله خمینی(ره) از مراحل این سفر و چگونگی تطبیق آن در مورد خودش و رسالتش در زندگی جستجو کرد. به هر تقدیر اگرچه بخش اخیر زندگی وی به حسب ظاهر با زندگی آقا محمدرضا بسیار متفاوت است، ولی بخش نخست زندگی وی بسیار شبیه به همان شخصیتی است که او وی را «استاد الاساتید» خوانده است. آیتالله خمینی نیز همانند آقا محمدرضا ذوق شعری داشت و سخت مستغرق در سنت شعر عارفانه بود.
لازم است در آینده مطالعات دقیقتری درباره رابطه میان جنبههای نظری و عملی زندگی آیتالله خمینی(ره) در ارتباط با تعالیم عرفان و به طور کلی درباره زندگی چند شخصیت سیاسی معروف جهان اسلام در قرن ۲۰مر۱۴ق، مانند حسن البنّا (بنیانگذار جنبش اخوان المسلمین) و مولانا مودودی (بنیانگذار جماعت اسلامی پاکستان) صورت گیرد. حسن البنّا و مودودی نیز هر دو، در حالی که اوایل عمر به نحوی از انحا خویش را وقف تصوف کرده بودند، سخت درگیر فعالیتهای سیاسی شدند؛ اما در مورد هیچ یک از شخصیتهای سیاسی معروف جهان اسلام در قرن ۲۰ر۱۴، پیوندی آنچنان نزدیک با تصوف و عرفان به صورتی که در مورد آیتالله خمینی دیده میشود، وجود نداشته است. مشاهده شخصیتهایی از این قبیل، مسائل مهمی را در خصوص فهم رابطه میان تصوف و عرفان از یک سو و فعالیت سیاسی ظاهری از سوی دیگر، مطرح میکند. آنچه در اینجا باید مورد توجه قرار بگیرد، این است که آیتالله خمینی صرف نظر از دیدگاهها و فعالیتهای سیاسیاش، شخصیتی مهم در تاریخ بلند عرفان نظری در جهان اسلام محسوب میشود.
سنت عرفان نظری تا به امروز در ایران پا برجاست. پس از نسل شخصیتهایی چون آیتالله خمینی و علامه طباطبائی (م۱۹۸۳ر۱۴۰۴) که عارفیبزرگ بود، ولی شرحی بر آثار ابن عربی ننوشت، و همچنین سید محمدکاظم عصّار که از اساتید مهم عرفان به شمار میآمد، شخصیتهای برجستهای چون سید جلالالدین آشتیانی، حسنزاده آملی و جوادی آملی در عرصه عرفان ظاهر شدند. شرح آشتیانی بر مقدمه قیصری بر فصوص و شرح بر «تمهیدالقواعد و نقدالنصوص»، از مهمترین متون عرفانی دوران معاصر محسوب میشود. در عین حال شرح حسنزاده آملی بر فصوص با عنوان «ممدّالهمم در شرح فصوصالحکم» و نیز «تحریر تمهیدالقواعد» به قلم جوادی آملی، هر دو بهخوبی نشان میدهد که مکتب عرفان نظری در ایران حیاتی پر نشاط دارد.
موضوع بحث عرفان نظری چیست؟
معرفت به «حقیقت برین» یا «جوهر برین» خود، برترین نوع معرفت است و اصل و اساس معرفت اصیل نیز همین است. همان طور که فریتهوف شووان ـ یکی از برجستهترین شارحان عرفان و حکمت الهی در دوران معاصرـ گفته است: «گوهر شناخت، همان شناخت گوهر برین است.» این شناخت در کنه قلب (یا عقل شهودی) آدمی موجود است و تحصیل آن بیشتر به صورت «بازیافتن» است تا «یافتن» . این شناخت در نهایت یادآوری، یا تذکر به معنای افلاطونی این کلمه است. قوه مرتبط با این شناخت، همان عقل شهودی (نوس) است که البته نباید آن را با عقل استدلالی یا عقل جزئی خلط کرد. کارکرد شایسته این عقل شهودی در نهاد آدمی در بیشتر موارد نیازمند تجلی عینی یعنی وحی است. تحصیل این شناخت همیشه نیازمند شهود عقلی است که در نهایت موهبتی الهی و در واقع قوه چشیدن حقیقت است.
در سنت اسلامی، این شناخت برتر یا عرفان، با صفات ذوق، حدس، اشراق و حضور همراه است. کسانی که توانایی فهم عرفان را دارند، باید از موهبتهای خاص شهود عقلی برخوردار باشند (این شهود عقلی را نباید با استدلال و احتجاج عقلی خلط کرد). به علاوه در اسلام، عرفان همیشه با معنای باطنی وحی مرتبط بوده است و تحصیل عرفان منوط به نیروی سلوکی و باطنی «ولایت» است که از منبع نبوت سرچشمه میگیرد و بسیاری از عارفان بزرگ مسلمان از ابنعربی گرفته تا سیدحیدر آملی، و از محمدرضا قمشهای گرفته تا شاهآبادی تا آیتالله خمینی، همه با تفسیر و تعبیرهای مختلف درباره همین ولایت سخن گفتهاند.
حال باید دید موضوعات و مباحث عرفان نظری و تصوف علمی چیست. میتوان گفت موضوع برتر عرفان، همان «مبدأ اعلی» یا حق است که مطلق و نامتناهی است و حتی به شرط اطلاق و عدم تناهی هم محدود نیست و عرفا اغلب گفتهاند که حق وجود مطلق است و حتی به قید مطلق بودن هم مقید نیست. بنابراین موضوع عرفان همان حق است که هم ورای وجود است و هم وجود مطلق. عارفان متأخر این موضوع برتر عرفان را «وجود لا بشرط مقسمی»، یعنی وجود کاملا غیر مقید و غیر مشروطی که مقسم برای همه اقسام و انواع وجود است، دانستهاند؛ بنابراین عرفان فقط به وجودشناسی نمیپردازد، بلکه درباره مابعدالطبیعهای بحث میکند که موضوع آن مرتبه مافوق وجود در حق اعلی است (وجود به معنای متعارف کلمه، نخستین تعیّن آن است). شروع بحث عرفان با ذات الهی است که فوق هر حد و قیدی است، و از این ذات گاهی به حق تعبیر شده است. به علاوه عرفان درباره تکثر نسبی در مرتب الوهیت، یعنی مرتبه اسما و صفات حق، که در حقیقت تعینات ذاتی و جلوههای متعدد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 